میبینی حالم را؟ سراغ مرا؛
هیچ کس نمیگیرد!
مگر که نیمه شبی!
تنهایی...
غصهای...
غمی...
چیزی...
احساس میکنم تو همان درمانی برای تمام این درد ها ، مرا دریاب . . .
#حاج_جهاد
#رفیق_شهیدم
#مهربون_برادرم
°`🌿-🕊
『 @jihadmughniyeh_ir 』
🕗 #وقت_سلام
با یاد خاطرات سفر با عشیرهام
بر عکس یادگاری با صحن، خیرهام
از بس دلم شکسته برای زیارتت
با اشک شوق گرم وضوی جبیرهام
#امام_رضا
#امام_رئوف
#به_تو_از_دور_سلام
#همه_خادم_الرضاییم
#مشهد_مقدس
°`🌿-🕊
『 @jihadmughniyeh_ir 』
#سلام_امام_زمانم 😍✋
از سختی تمامی دوران دلم گرفت
از این همه گناه فراوان دلم گرفت
از این همه دورویی وبی مهری و نفاق
از قحطی نبودن ایمان دلم گرفت
نوری که بی توجلوه کند تارمیشود
حتی بهشت بی تو همان نار میشود
🌹 #اللَّهُمَّ_عَرِّفْنِےحُجَّتَڪ 🌹
تعجیل در ظهور و سلامتی مولاعجل الله تعالی فرجه الشریف پنج
#صلوات
💚اَلَّلهُمـّ؏جِّللِوَلیِڪَالفَرَج💚
°`🌿-🕊
『 @jihadmughniyeh_ir 』
#حاجعماد
#قسمت_دوازدهم
تمام نقشههای دشمن را ناکام گذاشت
او در عراق هم فعال بود و امروز حتی دشمن از او با مدح یاد میکند و من این حالت را تنها در امام دیده بودم. عماد مغنیه بیست وپنج سال، تمام نقشههای دشمن را ناکام گذاشت. خیلیها برای دستگیری او فعالیت کردند. یک بار مرا به اتاق عملیاتش برد و پنجرهای را نشانم داد و گفت: «یک تیم همواره من را رصد میکند.» او دشمن را با خود میکشاند، اما در نهایت شکستشان میداد.
°`🌿-🕊
『 @jihadmughniyeh_ir 』
6.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#حاجعماد
توصیف سردار سلیمانی از "حاج رضوان": عماد مغنیه فرمانده حمله به ناو اسرائیلی بود.
اشدُد لِثامًك بالكوفية الأولى
إرث العماد ولثِّم في الهوى جيلا
واعبُر لجدّك نحو القدس منتصراً
ليقضي الله أمراً كان مفعولا
°`🌿-🕊
『 @jihadmughniyeh_ir 』
🌺🕊🌺🕊🌺🕊🌺🕊
🕊🌺🕊🌺🕊🌺
🌺🕊🌺🕊
🕊🌺
'بسمربمہدےزهرا ۜ ..♥️🌱'
#رویای_من
#فصل_دوم
#پارت_74
تو حال و هوای خودم بودم که دو نفر روبهروم قرار گرفتن...کمی سرم رو بالا گرفتم که با یک آشنا و یک غریبه مواجه شدم.
پارسا به همراه دختر جوانی روبهروم نشستند...پارسا دسته گلی روی سنگ گذاشت...سلامی ارومی کردم...دختر جوان دستش رو به سمتم دراز کرد و گفت: خوشبختم زینب خانم...ندا هستم.
لبخندی زدم و بهش دست دادم: همچنین..
پارسا خواهر نداشت...یک برادر بزرگتر از خودش به اسم پیام داشت که ازدواج کرده بود... بنابراین این دختر حتما نامزدش بوده...از انگشتر مشابهی که دستشون بود میشد حدس زد..
قرآنم رو باز کردم و مشغول به خوندن شدم...پارسا و ندا هم بعد از قرائت فاتحه ای رفتند..
تو این یک سال حال و روز درست حسابی نداشتم...اوایل بی حوصله و گوشه گیر بودم...کمتر میگفتم و میخندیدم...امّا کمکم به این نتیجه رسیدم که با این کارها کمیل زنده نمیشه و جز اینکه اوقات تلخی برای خودم و خانوادهام درست میکنم هیچ سود و منفعتی به حال و روزم نداره..
بابا طبقهی بالای خونمون رو کمی تعمیر کرد تا برای زندگی امیرعلی و سارا آماده بشه...مدت کوتاهی بعد از سالگرد کمیل، مراسم عروسیشون بود...
المیرا که بدون عروسی، سر خونه و زندگیش رفت...اصرار هم از عمو سعید بوده که خوبیت نداره بیشتر تر از این عقد کرده باشن و بهتر ِ زودتر آقا داوود دست زنشو بگیره و بره خونشون..
قبل از رفتن ارمیا به دُبی عقد کرده بودن اما هنوز فرصتی برای عروسی جور نشده بود؛ المیرا هم گفته بود که من بدون داداشم عروسی نمیخوام و با یک جشن خانوادگی ساده عروس و دوماد رو راهی خونه بخت کردیم..
و امّا ارمیا که هنوز برنگشته بود...بیشتر از یک سال بود که ازش خبری نداشتیم...فقط هر ماه یکبار خبر سلامتیش رو برامون میآوردن و همین هم باعث میشد تا مدتی عمو و زن عمو خیالشون راحت باشه..
ولی الان دو هفته از زمانش گذشته بود و امیرعلی هیچ خبری بهمون نداده بود...شاید هم طبق نظر خودشون تو موقعیتی بوده که نتونسته با یک نفر از بچه ها ارتباط بگیره و خبر سلامتی رو بهش بده تا خانوادهاش رو از این دلشوره در بیاره..
سرمای باد پاییزی که توی وجودم میپیچید مجبورم کرد که زودتر بند و بساطمو جمع کنم و برم...کتاب قرآن رو بستم و توی کیفم گذاشتم...از جام بلند شدم و چادرم رو تکوندم..
راه خونه رو پیش گرفتم و قدم تند کردم تا زودتر به خونه برسم....
#بهقلمسعیدهیدیآزمایی
°`🌿-🕊
『 @jihadmughniyeh_ir 』
#زیارتنامه_شهدا
اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ، فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم .
#شادیروحشهداصلوات
°`🌿-🕊
『 @jihadmughniyeh_ir 』
خدا خودش دستم را
در دست
شهدا گذاشت،
و این رفاقت آغاز شد؛
حالا شهدا
شده اند انیس و مونسِ
تنهایی ها و همدمِ
دلتنگی هایم !
و چه رفیقی بهتر از شهدا ؟!
#شهید_جهاد
°`🌿-🕊
『 @jihadmughniyeh_ir 』
🔴#واجب_فراموش_شده
⚡️انشاءاللّه ظهور خیلی خیلی نزدیک است.
💡ماهایی که میخواهیم برای یاریکردن امام زمان ارواحنافداه آماده شویم، باید ذهن و فکر و عملتام همانطوری باشد که امام زمان ارواحنافداه میخواهند
°`🌿-🕊
『 @jihadmughniyeh_ir 』
شـَھیدهـٰاهـَممتولدمیشـوندمـِثلمـٰآ
اَمـٰامـِثلمـٰانمۍمیرَند،بـَراۍهـَمیشـِه
زِندهمۍمـٰآنـَند..
🕊¦↫#شـهیـدانهـ
🥀¦↫#پنجشنبههاۍشھدایی
°`🌿-🕊
『 @jihadmughniyeh_ir 』