فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هرڪس مرا طلب ڪند :)🌱
هدایت شده از ⸤ حنـٰـآن | 𝙷𝙰𝙽𝙰𝙽 ⸣
معلم گفت: وقتی قرآن هست؛
دیگه #ولایت_فقیه نمیخواد!
شاگرد گفت: وقتی کتاب هسٺ ؛
دیگہ #معلم نمیخواد!ツ
#باولایت!
ندا رسیده کہ إقرأ . .. بخوان ز طیِّ براق
بخوان از آن . . . لاتمم مڪارم الاخلاق 💚
#عید_مبعث
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بازمیشہیهڪربلابرم؟
#آهحرم
#زیارتنامه_شهدا
اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ، فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم .
#شادیروحشهداصلوات
°`🌿-🕊
『 @jihadmughniyeh_ir 』
جای خالی بعضی ها 🌷 را هیچ چیز پر نمیکند
نه سفر ,,,,
نه اشک ,,,,
نه حتی فراموشی ,,,
#رفیق_شهیدم🌸🌱
#شہیدجہادعمادمغنیہ💛
°`🌿-🕊
『 @jihadmughniyeh_ir 』
#واجب_فراموش_شده
مشتاقی و صبوری از حد گذشت یارا
گر تو شکیب داری، طاقت نماند ما را...
#امامعصر علیه السلام
اللهم عجل لوليک الفرج
بحق سيدتنا الزينب علیها السلام
°`🌿-🕊
『 @jihadmughniyeh_ir 』
❣ #سلام_امام_زمانم❣
🔸سلام بر تو ای کسی که
اوّلین آرزوی همه هستی
همه سلامها و درودها نثار تو باد
الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج💚
°`🌿-🕊
『 @jihadmughniyeh_ir 』
⚠️ #تلنگرانه
کوتاه میگویم
چه کسی بدبخت تر از آنکه
"صفحه مجازی اش " بوی #خدا و #شهدا
را می دهد
و "زندگیش" نه!
🌤«اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج»🌤
°`🌿-🕊
『 @jihadmughniyeh_ir 』
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹 #زیارتامامروفعلیهالسلام
❤بھ امیدۍکہ رضا ضامن من هم بشود
شدهام آهو و صیّاد دلم مےخواهد...!!
اللّٰهُمَصَلِعَلےٰعَلِیِّبْنِمُوسَےالرِّضا
الْمُرْتَضَۍٰ...؛🌿'
💠 از امام جواد علیه السلام در باب فضیلت زیارت امام رضا نقل شده است که فرموند:
"انها فی کل الاوقات صالحة و افضلها فی شهر رجب"
♦️زیارت امام رضا علیه السلام در همه زمانها خوب است ولی با فضیلتترین زمان زیارت آن حضرت ماه رجب است.
📚منبع:-بحارالانوار
#چهارشنبه_های_امام_رضایی
°`🌿-🕊
『 @jihadmughniyeh_ir 』
شهید عماد شخصیتی جهانی و منطقهای بود، تأثیرات ایشان در کشورهای منطقه زیاد و مشخص بود، به هر حال حاج عماد خار چشم رژیم صهیونیستی بود و سازمانهای جاسوسی آمریکا و اسرائیل به دنبال ایشان بودند و سعی میکردند او را ترور کنند، حالا آیا شهید توانسته است جوانانی را تربیت کند که پس از شهادتش جای ایشان را بگیرند؟
بله حتما! سید حسن نصرالله فرموده است که عماد مغنیه هزاران نفر مثل خود را تربیت کرده و الان در خدمت مقاومت هستند.
شهید عماد شخصیت بسیار مؤثر داشت، آدم بسیار مهربانی بود و واقعا محبوبیت زیادی در بین جوانان مقاومت داشت. ایشان هم فرمانده بود و هم استاد و دوست داشت که اطلاعات و تجربههایی که داشت به دیگران منتقل کند.
#حاجعماد
#مصاحبه
#بخشهفتم
°`🌿-🕊
『 @jihadmughniyeh_ir 』
🌺🕊🌺🕊🌺🕊🌺🕊
🕊🌺🕊🌺🕊🌺
🌺🕊🌺🕊
🕊🌺
'بسمربمہدےزهرا ۜ ..♥️🌱'
#رویای_من
#فصل_دوم
#پارت_79
حرم خلوت بود و بعد از نماز راحت زیارت کردیم...قدم زدن زیر بارون قشنگ پاییز اونم تو صحن و سرای حرم شاه خراسان حال و هوای خاصی داره...نم نم بارونی که میبارید، زمین رو خیس کرده بود...
مدتی بود میخواستم سوالی رو از امیرعلی بپرسم اما فرصت نمیشد...با خودم گفتم شاید امیررضا خبر داشته باشه...همونطور که قدم میزدیم رو کردم بهش و گفتم: داداش میگم از ارمیا خبر داری؟
نگاه کوتاهی بهم انداخت و گفت: آخرین باری که از امیرعلی پرسیدم گفتش کارش تموم شده..باید رَد هایی که از خودش به جا گذاشته رو پاک کنه و برگرده..اونم کار سادهای نیست..مدت زیادی زمان میبره..ان شاءلله به زودی برمیگرده..
_زمان دقیقش رو نمیدونی؟
_نه متاسفانه..بستگی به خودش داره که چقدر فِرز باشه..داداش میگفت رفتی مشهد خیلی براش دعا کن..واسه اینکه یه وقت گِرهای تو کارش نیافته یا خدایی نکرده مشکلی پیش نیاد..مطمئنن تو این یک سالی که گذشته سختی های زیادی تحمل کرده..اونطور که داداش میگفت کارش خیلی خیلی سخت بوده!!
_میگما امیررضا تو چرا نرفتی تو نظام؟
با تعجب نگاهی کرد و گفت: خب دیگه وقتی بابا و امیر و محمد رفتن من دیگه برای چی برم!
_خب چه ربطی به اونا داره؟
_من مثل اونا عاشق و شیفتهی نظام نبودم...همین بسیج نیازهامو تامین میکرد...بعدش هم به استرسی که واسه خود آدمو خانواده اش داره نمیارزه...کم این مدت به خاطر امیرعلی تو فشار بودیم!؟ مگه مامان و بابا چقدر تحمل دارن؟!
حقیقت هم میگفت...این مدت همه تو فشار بودیم...هر ماموریتی که امیرعلی میرفت تا روزی که برگرده، دلشوره داشتیم...
سرم رو به سمت امیررضا چرخوندم...انقدر غرق این حال و هوا و گفتگو شده بودیم که نفهمیدیم خیس بارون شدیم...امیررضا به حدی موهاش خیس شده بود که پُفِ موهاش خوابیده بود...دستم رو به سمت موهاش بردم و تکونشون دادم...امیررضا که از حرکت غیر منتظره من، شوکه شده بود لحظه ای ایستاد و بعد هم شروع کرد به خندیدن... نگاه انتقام گیرندهای بهم انداخت و گفت: دارم برات صبر کن!
صحن جامع خلوت بود...پا تند کردم که بهم نرسه...من بدو، امیررضا بدو...تا نزدیکای باب الجواد دویدیم...خسته که شدم یه گوشه ایستادم...امیررضا هم نفس کم آورده بود...سری به نشونه تاسف تکون داد و گفت: مریض نشیم خوبه!
هر دو پرچم صلح بالا بردیم و تسلیم شدیم...به سمت هتل رفتیم تا ناهار بخوریم و بعد از ناهار هم سری به بازار زدیم تا کمی سوغاتی بخریم...فقط امروز و فردا مهمون امام رضا(ع) بودیم.....
#بهقلمسعیدهیدیآزمایی
°`🌿-🕊
『 @jihadmughniyeh_ir 』
#زیارتنامه_شهدا
اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ، فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم .
#شادیروحشهداصلوات
°`🌿-🕊
『 @jihadmughniyeh_ir 』
سلام بر کسانی که جبران نمیشوند
حتی با گریههای عمیق!
💚 #صبحتون_شهدایی 💚
°`🌿-🕊
『 @jihadmughniyeh_ir 』
❣#سلام_امام_زمانم❣
🔅 السَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْمُهَذَّبُ الْخائِفُ...
🌱سلام بر تو ای مولای معصوم من، که بدون هیچ جرم و خطایی، از شّر دشمنان آواره بیابان ها شده ای!
سلام بر تو و بر غربت و تنهایی ات!
#اللهمعجللولیکالفرج
#صحبتون امام_زمانی
°`🌿-🕊
『 @jihadmughniyeh_ir 』
شهید، باران رحمت الهی است
که به زمین خشک جانها، حیات دوباره میدهد.
عشق شهید، عشق حقیقی است
که با هیچ چیز عوض نخواهد شد.
#شهید_جهاد
#فرمانده_ارشد_حزب_الله
#بهترین_رفیق
#مهربون_برادرم
°`🌿-🕊
『 @jihadmughniyeh_ir 』
📌آیهای که حاج قاسم هنگام تلاوت آن بهشدت میگریست
✍عبدالصمد مرزوقی، قاری و فعال قرآنی و از سربازان شهید سلیمانی در دهه ۷۰:طی دو سالی که سرباز ایشان بودم، هرساله در دهه فاطمیه یک روضه معروف در منزلشان برگزار میکردند و همیشه دم در میایستادند. گاهی که من آنجا میرفتم و قرآن میخواندم، وقتی به یک سری از آیات خاص قرآن مانند: «یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِی إِلى رَبِّکِ راضِیَةً مَرْضِیَّةً فَادْخُلِی فِی عِبادِی وَ ادْخُلِی جَنَّتِی» که میرسیدم، بلند بلند گریه میکردند و با همان حال از مردم استقبال میکردند. همین طور که میخواندم صدای گریه ایشان در کل فضا میپیچید.
ایشان زمانهایی هم به لشکر میآمد و چند روز میماند و به خانه نمیرفت؛ این درحالی بود که تا مرکز شهر چهل دقیقه راه بیشتر نبود، اما اینقدر کار روی سرشان ریخته بود که میماند تا آنها را انجام دهد و در زمان نماز مغرب و جلسه قرآن در داخل مسجد میآمدند و در گوشهای مینشستند و با رفقای خود و فرماندهان دیگر حرف میزدند
#حاج_قاسم
#سردار_دلها
°`🌿-🕊
『 @jihadmughniyeh_ir 』
⚠️#تلنگر
همیشه به دنیا مثل یه مسافرخونه نگاه کن..!
چمدونات که آماده اس رفیق؟!
نکنه یهویی بگن اتاق رو خالی کنی...!
#دیر_نشه!
°`🌿-🕊
『 @jihadmughniyeh_ir 』
رابطه شهید مغنیه با دبیرکل حزبالله سید نصرالله چگونه بود. البته ایشان ابتدا در تشکیلات دیگر مشغول بود، در این مورد چه اطلاعاتی دارید؟
وقتی سید موسی صدر جنبش امل را تأسیس کرد حاج عماد 12 سال داشت، نوجوان بود، آنوقت با این تشکیلات رابطه داشت و علاقمند به جنگیدن با رژیم صهیونیستی بود. با همه هماهنگ میکرد، گاهی مسائلی را نمیپسندید ولی مجبور بود که با دیگران عمل کند. برای ایشان مهم ترین مسئله، مسئله فلسطین بود.
حاج عماد سید حسن نصرالله را خیلی دوست داشت، ارتباط شخصی و صمیمانهای با سید داشت. در کوچکترین مسائل با ایشان هماهنگ میکرد و مشورت میکرد، اصلا مسئله ولایت و اطاعت خط قرمز عماد بود، در کارش خیلی دقیق بود و از سید اطاعت میکرد.
#حاجعماد
#مصاحبه
#بخش_هشتم
°`🌿-🕊
『 @jihadmughniyeh_ir 』
🌺🕊🌺🕊🌺🕊🌺🕊
🕊🌺🕊🌺🕊🌺
🌺🕊🌺🕊
🕊🌺
'بسمربمہدےزهرا ۜ ..♥️🌱'
#رویای_من
#فصل_دوم
#پارت_80
این دو روز مثل برق و باد گذشت...وقتی آدم یه جا دلش خوش باشه و بهش خوشبگذره همیشه براش زود میگذره و اصلا متوجه گذر زمان نمیشه..
هربار که میرفتم حرم به نیابت از کمیل هم زیارت میکردم...کمیل خیلی مشهد رو دوست داشت...تا اونجایی که من دیدم همیشه همهی مناسبت ها گازش رو میگرفت و میرفت مشهد..
سه سالی میشد مشهد نیومده بودم...بعد از اینکه بابا از بیمارستان مرخص شد یه بار اومدیم و دیگه قسمتمون نشد..
وسایلم رو جمع و جور کردم...ساکمون رو بستم و لباسم رو پوشیدم...امیررضا هم کاپشنش رو پوشید و دسته چمدون رو گرفت و از اتاق بیرون رفتیم...بعد از تصفیه کردن و تحویل کلید از هتل خارج شدیم...بقیه دوستای امیررضا با وَن رفته بودن...داداش هم برای اینکه من معذب نباشم، یه تاکسی گرفت..
*
وقتی از فرودگاه رفتیم بیرون، محمد اومده بود دنبالمون...بعد از سلام و احوالپرسی سوار ماشین شدیم...امیرعلی که از قبل ماشین داشت و با امیررضا مشترکی استفاده میکردن؛ امّا محمد و من با پس انداز هایی که داشتیم یه ماشین گرفتیم..
مسیر ترافیک نبود و نیم ساعته رسیدیم...عمو سعید هم اونجا بودن و با دیدنشون خیلی خوشحال شدم...عمو سعید تو این یک سالی که ارمیا نبود خیلی شکسته شده بود...موهای سرش یکی یکی سفید تر میشدن...دقیقا مثل عمو سهیل...عمو سهیل پسر از دست داده بود و عمو سعید دور از پسر بود..
البته این وسط خاله سمیه و زنعمو مریم هم کم پیر نشده بودن...از طرفی خیلی دلم برای نازنین و المیرا میسوخت...واقعا درد سخت و بدی بود...ذکر و دعای همیشگی هممون این بود که فقط ارمیا سالم به آغوش خانوادهاش برگرده..
وقتی اومده بودیم خونه یه چیزی برام عجیب بود...اینکه چرا امیرعلی خونه نیست! امروز که پنجشنبه بود و قاعدتاً باید خونه باشه...این فرضیه هم قابل قبول نبود که با سارا رفته باشه بیرون...چون سارا خونه ما بود...یکم نگران بودم اما هعی به خودم میگفتم نفوذ بد نزن...حتما کار داشته نتونسته بیاد.....
#بهقلمسعیدهیدیآزمایی
°`🌿-🕊
『 @jihadmughniyeh_ir 』