eitaa logo
🇮🇷شهیدجهادمغنیه 🇵🇸
1.2هزار دنبال‌کننده
8.7هزار عکس
3.9هزار ویدیو
272 فایل
"به‌نام‌عشق‌،‌به‌نام‌شہیدوشہادت(:" • #کپی_آزاد مافرزندان‌مکتبی‌هستیم‌که‌ازدشمن‌امان‌نامه ‌نمےگیریم✌️🏿✨ #شہید‌جھادمغنیھ..🎙 ارتباط با ادمین @HENAS_213 تبادل: @Jahad_256 خواستندخاکت‌کنند،جوانه‌‌زدی! #برادرم♥️
مشاهده در ایتا
دانلود
1.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍃💔 یا حسین جاااان 💔 سامونم بااش، بـــی ســامونمـــ.... @jihadmughniyeh_ir
3.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💔 ای دل من سینه بزن، خون ببار، که صاحب الزمان شده عزادار... @jihadmughniyeh_ir
🍃❤️ فرهنگ غرب یعنی؛ حیوانی که به گردن قلاده میبندد متمدن، و مسلمانی که برای ناموس جان میدهد زن ستیز است! @jihadmughniyeh_ir
7.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍃💔 وقتی امام زمان عج الله ظهور میکند.. ❤️ استاد رائفی پور @jihadmughniyeh_ir
4.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍃💔 امام حسن عسکری یا عسگری؟ نشر بدیم... @jihadmughniyeh_ir
🍃❤️ روزگار، گوشمان پیچانده است... ره خطا رفتیم، اما تو بیا... @jihadmughniyeh_ir
1.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍃💔 خودت بخواه که این روزگار سر برسد... دعای این همه چشم انتظار، کافی نیست... @jihadmughniyeh_ir
4.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍃💚 ای جان جانانم.. اللهم عجل لولیک الفرج❤️ @jihadmughniyeh_ir
❤️💚❤️ صد شاخه گل محمدی با صلوات❤️ تقدیم امام عسکری در عتبات💚 جز حضرت مهدی نبود نایب او💚 آغاز امامتش درود و صلوات❤️ @jihadmughniyeh_ir
🍃❤️ آغاز امامت منجی بشریت، حضرت صاحب الزمان عج الله، خجسته باد ❤️ @jihadmughniyeh_ir
🇮🇷شهیدجهادمغنیه 🇵🇸
#قسمت دهم داستان دنباله دار فرار از جهنم: 🔵 کابوس های شبانه    بعد از چند روز توی بیمارستان به هوش
  یازدهم داستان دنباله دار فرار از جهنم: 🔵اولین شب آرامش  من بی حال روی تخت دراز کشیده بودم … همه جا ساکت بود … حنیف بعد از خوندن نماز، قرآن باز کرد و مشغول خوندن شد … تا اون موقع قرآن ندیده بودم … ازش پرسیدم: از کتابخونه گرفتیش؟ … جا خورد … این اولین جمله من بهش بود …  نه، وقتی تو نبودی همسرم آورد … . موضوعش چیه؟ … . قرآنه … . بلند بخون … . مکث کوتاهی کرد و گفت: چیزی متوجه نمیشی. عربیه … . مهم نیست. زیادی ساکته … . همه جا آروم بود اما نه توی سرم … می خواستم با یکی حرف بزنم اما حس حرف زدن نداشتم … شروع کرد به خوندن … صدای قشنگی داشت … حالت و سوز عجیبی توی صداش بود … نمی فهمیدم چی می خونه … خوبه یا بد … شاید اصلا فحش می داد … اما حس می کردم از درون خالی می شدم … . گریه ام گرفته بود … بعد از یازده سال گریه می کردم … بعد از مرگ آدلر و ناتالی هرگز گریه نکرده بودم … اون بدون اینکه چیزی بگه فقط می خوند و من فقط گریه می کردم … تا اینکه یکی از نگهبان ها با ضرب، باتوم رو کوبید به در … . ✍ ادامه دارد ... @jihadmughniyeh_ir