💠 #خلاصه _ درس #فقه_نظام_سیاسی
📅 یکشنبه 22 مهر 97
🔻جلسه 12- آیت الله اراکی
🔰مباحث مربوط به تعیین ولی امر در عصر غیبت
🔸مبحث چهارم: فرض وجود افراد متعدد جامعالشرایط برای تصدی ولی امر.
فرض اول (نظر مختار): در فرد واحد متعین است.
دلیل ششم:
آیات و روایات که بر وجوب وحدت جماعت مسلمین تأکید دارد و وحدت جماعت مسلمین هم بدون وحدت رهبری محقق نخواهد شد.
روایت هشتم:
روایت حذیفة الابن یمان در بخاری:
«تَلْزَمُ جَمَاعَةَ الْمُسْلِمِينَ وَإِمَامَهُمْ، قُلْتُ فَإِنْ لَمْ يَكُنْ لَهُمْ جَمَاعَةٌ وَلَا إِمَامٌ؟ قَالَ: فَاعْتَزِلْ تِلْكَ الْفِرَقَ كُلَّهَا؛ وَلَوْ أَنْ تَعَضَّ بِأَصْلِ شَجَرَةٍ حَتَّى يُدْرِكَكَ الْمَوْتُ وَأَنْتَ عَلَى ذَلِكَ.» (بخاری، حدیث شماره ۷۰۸۴)
باید همیشه لازم و همراه جماعت مسلمین و امام مسلمین باشید.
روایت نهم:
«مَنْ خَرَجَ مِنَ الطَّاعَةِ وَ فَارَقَ الْجَمَاعَةَ ثُمَّ مَاتَ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً» (صحيح مسلم» كِتَاب الْإِمَارَةِ» الأَمْرِ بِلُزُومِ الْجَمَاعَةِ عَنْدَ ظُهُورِ الْفِتَنِ ...) کسی که از طاعت امام خارج شد و جماعت مسلمین را مفارقت کرد -از جماعت مسلمین جدا شد- به مرگ جاهلیت مرده است.
🔹نکته:
هویت هر جامعهای را رهبری سیاسی آن شکل میدهد؛ اگر بخواهید شخصیت کسی را بشناسید و اگر این سؤال را از او کنید که تو کیستی؟ باید در جواب بگوید: امام من فلانی است؛ هویت مرا آن رهبری شکل میدهد که امام من است و من از حرف او پیروی میکنم و امر و فرمان او را جهت فرمان خود قرار میدهم. به عبارتی هر امتی هویت، شناسنامه و شخصیت خاصی دارد؛ شخصیت هر امتی را هم امام امت یعنی آن فرمانروای امت تعیین میکند؛ زیرا شخصیت هر انسانی را اراده او تعیین میکند.
🔸نتیجه:
فرمانروایی و اطاعت از فرمانروا اتحاد شخصیتی و اتحاد هویتی به وجود میآورد. لذا میفرماید: «يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ فَمَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ بِيَمِينِهِ فَأُولَٰئِكَ يَقْرَءُونَ كِتَابَهُمْ وَ لَا يُظْلَمُونَ فَتِيلاً» (اسراء 71). علت اینکه «نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ» این است که در حقیقت فرمانروا و آن کسی که فرمان میدهد و من به فرمان او در زندگی عمل میکنم؛ شخصیت من را میسازد؛ به عبارتی با اطاعت و فرمانبری از او شخصیت خودم را بر طبق امرونهی او می¬سازم و اراده من تابع اراده او می¬شود: «قَلْبِی لِقَلْبِکُمْ سِلْمٌ وَ أَمْرِی لِأَمْرِکُمْ مُتَّبِعٌ» (زیارت اربعین)
🔹نکته:
در پاسخ به اینکه چرا در طول تاریخ شیعه جدا از جماعت بوده است هم باید گفت: کسی که جماعت را درست میکند امام است پس نمیتوان گفت که در تاریخ شیعه جماعت را در نظر نگرفته باشد بلکه آنکه دور از امام بوده جدای از جماعت است. جماعت با یک امام و یک مأموم شکل میگیرد؛ «يَتَّبِعْ غَيْرَ سَبِيلِ الْمُؤْمِنِينَ نُوَلِّهِ ما تَوَلَّى» (النساء : 115) در حقیقت جماعت با امام شکل میگیرد.
🔻کانال رسمی پژوهشگاه فقه نظام
🆔 @jiiss_ir
💠 #خلاصه #فقه_نظام_سیاسی
📅 سه شنبه 24 مهر 97
🔻جلسه 14 (آیت الله اراکی)
🔰مباحث مربوط به تعیین ولی امر در عصر غیبت
🔸مبحث چهارم: فرض وجود افراد متعدد جامعالشرایط برای تصدی ولی امر.
فرض اول (نظر مختار): در فرد واحد متعین است.
🔹دلیل هشتم:
در روایت فضل بن شاذان از حضرت رضا علیه السلام -که درباره علل احکام و شرایع وارد شده است- علتِ وحدت در امامت یا وحدت در امام بیان شده است. لذا به دلیل اینکه علت بیان شده است حکم در اینجا تعلیل دارد و علت آن معمم حکم است. عللی که در این روایت آمده است وحدت فرمانروای سیاسی را مطلقاً اقتضا میکند. چه این فرمانروای سیاسی شخص معصوم علیه السلام باشد یا نایب عام آن حضرت باشد. علتها، تعمیم دارند و شامل هر فرمانروای سیاسی مشروع خواهد شد.
🔸دلیل نهم:
استدلال به مقبوله عمر بن حنظله است در اثبات ضرورت یا وجود وحدت فرمانروایی سیاسی
«مَنْ كَانَ مِنْكُمْ قَدْ رَوَى حَدِيثَنَا وَ نَظَرَ فِي حَلاَلِنَا وَ حَرَامِنَا وَ عَرَفَ أَحْكَامَنَا فَارْضَوْا بِهِ حَكَماً فَإِنِّي قَدْ جَعَلْتُهُ عَلَيْكُمْ حَاكِماً فَإِذَا حَكَمَ بِحُكْمِنَا فَلَمْ يَقْبَلْهُ مِنْهُ فَإِنَّمَا بِحُكْمِ اَللَّهِ قَدِ اِسْتَخَفَّ وَ عَلَيْنَا رَدَّ وَ اَلرَّادُّ عَلَيْنَا اَلرَّادُّ عَلَى اَللَّهِ وَ هُوَ عَلَى حَدِّ اَلشِّرْكِ بِاللَّهِ.» (الكافي (ط - الإسلامية)، ج7، ص: 412)
نکات روایت:
1. تغییر عبارت از حکم به حاکم؛ این عبارت «فَإِنِّي قَدْ جَعَلْتُهُ عَلَيْكُمْ حَاكِماً» جعل به ولایت عامه است نه جعل در خصوص قضاء.
2. قضاء از لوازم و فروع ولایت عامه است و فردی هم که جعل در خصوص قضاء باشد، برای او کشف از ولایت عامه فقیه میکند.
3. از اینکه «عَلَى حَدِّ اَلشِّرْكِ بِاللَّهِ» هم برداشت میشود که رد حکم امام و ولی امر منصوب او، همان شرک اساسی یعنی شرک لایغفر است. شرکی که مورد توجه و نهی شدید قرآن است، شرک در اطاعت و فرمانروایی است.
4. طبق قسمت «فَإِنِّي قَدْ جَعَلْتُهُ عَلَيْكُمْ حَاكِماً» ضمیر به شکل مفرد آمده است. یعنی این باید معلوم شود که اینجا جعلته صدق بر فرد واحد میکند؛ به فرد واحدی که این صفات را داشته باشد که «رَوَى حَدِيثَنَا وَ نَظَرَ فِي حَلاَلِنَا وَ حَرَامِنَا وَ عَرَفَ أَحْكَامَنَا» صدق میکند که باید یک نفر باشد و این صفات را داشته باشد.
🔹سه مقطع بررسی:
1. خطاب «عَلَيْكُمْ» در «جَعَلْتُهُ عَلَيْكُمْ حَاكِماً» خطاب به همه ماعدای غیر از حاکم است. از خود اینکه بر همه شما حاکم است یعنی دیگر فرصتی برای تعدد حاکمیت وجود ندارد.
2. خطاب «فَإِذَا حَكَمَ بِحُكْمِنَا فَلَمْ يَقْبَلْهُ مِنْهُ فَإِنَّمَا بِحُكْمِ اَللَّهِ قَدِ اِسْتَخَفَّ» یعنی اگر فرد دیگری -ولو فقیه- در مقابل این حاکم ادعای حاکمیت و فرمانروایی کند، معنی فرمانروایی او این است که حکم حاکم را قبول ندارد و حکم خود را قبول دارد و این مصداق «بِحُكْمِ اَللَّهِ قَدِ اِسْتَخَفَّ» میشود. پس حتی اگر هر دو هم واجد شرایط باشند؛ هر دو از واجد شرایط بودن میافتند؛ چون هم این «بِحُكْمِ اَللَّهِ قَدِ اِسْتَخَفَّ» شده و مرتکب کبیره میشود و هم آن این کار را کرده است. البته اگر از اول فرض بر تعدد رهبری داشته و از اول دو انتخاب داشته باشیم.
3. خطاب «اَلرَّادُّ عَلَيْنَا اَلرَّادُّ عَلَى اَللَّهِ وَ هُوَ عَلَى حَدِّ اَلشِّرْكِ بِاللَّهِ» یعنی هر نوع تعدد حاکمیت موجب این میشود که هر یک از این دو حاکم حکم دیگری را رد کرده و دیگری را قبول نمی¬کند. تعدد حاکمیت به این معناست که یا هر دو همدیگر را رد کرده و یا حداقل یکی حکم دیگری را رد میکند که در این صورت شرک بالله دارد.
🏴کانال رسمی پژوهشگاه فقه نظام
🆔 @jiiss_ir
💠 #خلاصه درس #فقه_نظام_خانواده
📆 پنج شنبه ۲۶ مهر
🔻 جلسه3
مقدمه:
🔰بحث در مورد فقه نظام؛ یعنی بحث در مورد مکلفی که ملکف فقه کلان است.
🔸 یک جامعه با اراده مطاع و مطیع شکل میگیرد و تا زمانی که فرمانروا و فرمانبری نباشد جامعهای هم شکل نمیگیرد. معنی فرمانبری و فرمانروا یعنی اراده واحد بر جامعه حاکم است. حال به دلیل اینکه این اراده، واحد شده و یک شخص کلان میشود و احکام مخصوص به خود را دارد. بنابراین وقتی مردم در یک جامعهای به هم پیوند خوردند و یک جامعه شدند تبدیل به یک انسان کلان و بزرگ میشوند و احکام مخصوص به خود را دارند.
🔹نکته:
گاهی یک حکم در مقیاس فرد مستحب است اما اگر این حکم به فقه کلان تبدیل شد یعنی اراده کلان جامعه مدنظر قرار گرفت دیگر واجب میشود.
🔸جایگاه فقه نظام خانواده در فقه:
باید نداست که یک فقه خرد وجود دارد که فقه اراده فرد است و یک فقه کلان که فقه اراده جامعهای است که از حاکمیت واحد برخوردار است. در بین این دو شخصیت -شخصیت فردی و آن شخصیت اجتماعی کلان- یک شخصیت میانهای داریم که شخصیتی است که در خانواده شکل میگیرد.
🔹علت نامگذاری خانواده به بیت:
دلیل اینکه چرا به خانواده بیت میگوییم این است که در قرآن کریم و روایات از خانواده به بیت یا اهلالبیت تعبیر میشود.
🔸زمان شکلگیری یک خانواده:
خانواده وقتی شکل میگیرد که در محیط آن یک اراده، حاکم باشد. اگر در خانواده اراده واحدی حاکم شد یعنی در اینجا حق امر، دستور و حق فرمان دارد و بقیه باید از فرمان او اطاعت کنند و در این صورت یک شخصیت واحد شکل میگیرد.
🔹از نظر اسلام این اراده واحدی که باید این بیت را شکل بدهد آن مردی است که همسر زنِ و پدر فرزندان آن خانواده است. یعنی این اراده واحد متعلق به مرد است. خانم خانواده و بچهها باید از او اطاعت کنند و آنوقت خانواده میشوند.
دلایل وجوب اطاعت از مرد در خانواده:
1. مرد منشأ پیدایش و نقطه آغاز تشکیل خانواده است.
2. مرد عنصر اقوی خانواده و تأمین کننده معاش است.
3. مرد دارای قدرت دفاع و حفاظت و حراست از این خانواده است.
4. علم تدبیر نیازمند قدرت است که این هم در مرد وجود دارد.
🔸نتیجه:
اگر خانوادهای به این شکل عمل کرد در نتیجه آن همه اعضای خانواده شکل واحد پیدا خواهند کرد. لذا در اهل خانواده بودن هم ملاک حاکمیت واحد است و اگر حاکمیت واحد نبود، اعضا هم یکی نخواهند بود. پس در خانواده باید یکی تصیمیم آخر را بگیرد.
🔹خانواده وقتی شکل میگیرد که شخصیت واحدی در خانواده شکل گرفته باشد و در نتیجه آن هم سرنوشت یکی میشود؛ « وَالَّذِينَ آمَنُوا وَاتَّبَعَتْهُمْ ذُرِّيَّتُهُمْ بِإِيمَانٍ أَلْحَقْنَا بِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ»(طور: 21).
🔻کانال رسمی پژوهشگاه فقه نظام
🆔 @jiiss_ir
💠 #خلاصه #فقه_فرهنگ
📆پنج شنبه ۲۶ مهر
🔻جلسه 3
🔰بحث در استثنائات اصالة الحرمة در مال و جان و آبرو است.
🔸مستثنائات:
1. ظالم؛ کسی که به دیگری ظلم کند که در صورت ظلم دیگر حفظ آبروی او برای مظلوم معنا ندارد.
2. ظالم متجاهر به ظلم؛ کسی که علناً به مردم ظلم میکند.
3. الزمهم بما الزمهم به
4. مقابلهبهمثل
5. کافر حربی
6. مفسد فی الارض
7. اهل بدعة. بدعت به معنای چیزی است که در دین وجود ندارد اما آن را به دین نسبت میدهند. بدعت در مقابل سنت است؛ پس هرچه را خدا و رسول صلی الله علیه و آله و سلم انجام دهد، سنت و هر کاری که مخالف با خدا و رسول صلی الله علیه و آله و سلم باشد بدعت است.
🔹ادله عدم حرمة مبتدع:
روایت اول:
«َقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم إِذَا رَأَيْتُمْ أَهْلَ الرَّيْبِ وَ الْبِدَعِ مِنْ بَعْدِي فَأَظْهِرُوا الْبَرَاءَةَ مِنْهُمْ وَ أَكْثِرُوا مِنْ سَبِّهِمْ وَ الْقَوْلَ فِيهِمْ وَ الْوَقِيعَةَ وَ بَاهِتُوهُمْ كَيْلَا يَطْمَعُوا فِي الْفَسَادِ فِي الْإِسْلَامِ وَ يَحْذَرَهُمُ النَّاسُ وَ لَا يَتَعَلَّمُوا مِنْ بِدَعِهِمْ يَكْتُبِ اللَّهُ لَكُمْ بِذَلِكَ الْحَسَنَاتِ وَ يَرْفَعْ لَكُمْ بِهِ الدَّرَجَاتِ فِي الْآخِرَةِ.» (الكافي (ط - الإسلامية)، ج2، ص: 375)
«وقتی اهل ریب و بدعت را دیدید نسبت به آنها اظهار برائت کنید و به آنها دشنام دهید و بدیهای آنها را بازگو کنید و به آنها بهتان بزنید (یا با آنها صریح حرف بزنید) زیرا اگر شما در مقابل او ضعیف عمل کردید او خواهد فهمید که میتواند در دین رخنه کند. مردم را از اینکه بدعت آن را یاد بگیرند بر حذر کنید....»
🔸نکته روایت:
1. اهل ریب یعنی کسانی که نمیتوانند از عقاید چیزی را کم یا اضافه کنند برای همین همان چیزی که در دین است را زیر سؤال میبرند.
2. «باهتوهم»؛ هم میتواند به معنای بهتان زدن و هم به معنای صریح حرف زدن باشد.
🔹روایت دوم:
«مَنْ أَتَى ذَا بِدْعَةٍ فَعَظَّمَهُ فَإِنَّمَا سَعَى فِي هَدْمِ الْإِسْلَامِ.» (المحاسن، ج1، ص: 208)
«کسی که به دیدار صاحب بدعتی برود و او را تعظیم کند سعی در هدم اسلام کرده است.»
🔻کانال رسمی پژوهشگاه فقه نظام
🆔 @jiiss_ir