eitaa logo
کانال "جنون مجنون"
666 دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
560 ویدیو
18 فایل
راوی و نویسندهٔ کتاب "جنون مجنون"، (اثر برتر کشور در زمینهٔ خاطرات خودنوشت دفاع مقدس در سال ۱۳۹۹) و نویسندهٔ کتاب «سروهای نیلوفری» ارتباط با مدیر: @jononemajnoon 🌷🌷
مشاهده در ایتا
دانلود
2_144209747703028822.mp3
زمان: حجم: 21.74M
۱. موضوع: شب‌های قدر انقلاب اسلامی صوتی ۱۵ دقیقه شب قدر ۱۹ رمضان ۱۴۴۵ جمعه ۱۴٠۳/٠۱/۱٠ مشهد، دانشگاه بین‌المللی امام‌رضا(ع) ╭~•🌱🕊•~─↷ ╰─➛[ @jonoonemajnoon ]
2_144209747703030697.mp3
زمان: حجم: 20.94M
۲. موضوع: شب‌ قدر، شب تغییر صوتی ۱۵ دقیقه شب قدر ۲۱ رمضان ۱۴۴۵ یک‌شنبه ۱۴٠۳/٠۱/۱۲ مشهد، دانشگاه بین‌المللی امام‌رضا(ع) ╭~•🌱🕊•~─↷ ╰─➛[ @jonoonemajnoon ]
2_144209747707083203.mp3
زمان: حجم: 23.14M
۳. موضوع: رمز شهادت: «بندگی خدا» راهکار شهادت: «اشک» صوتی ۱۶ دقیقه شب قدر ۲۳ رمضان ۱۴۴۵ سه‌شنبه ۱۴٠۳/٠۱/۱۴ مشهد، دانشگاه بین‌المللی امام‌رضا(ع) ╭~•🌱🕊•~─↷ ╰─➛[ @jonoonemajnoon ]
2_144209747707769264.mp3
زمان: حجم: 32.74M
شب قدر ۲۳ ماه رمضان صوتی ۲۳ دقیقه مسجد حجت‌ابن‌الحسن(عج) سه‌شنبه ۱۴٠۳/٠۱/۱۴ ╭~•🌱🕊•~─↷ ╰─➛[ @jonoonemajnoon ]
2_144215245270058909.mp3
زمان: حجم: 8.65M
🌱 به نام خدا فردی که نمازاشو خیلی تند می‌خوند در جواب مرحوم آخوند کاشی گفت: «فقط اومدم بگم خدایا من یاغی نیستم». روزه‌خواری علنی، یعنی اینکه: «خدایا من یاغیَم! می‌خوام جلوت وایسم. به لج این نظام که باهاش مخالفم، می‌خوام از خط قرمزای تو عبور کنم!!!» گُنده‌هایی مثل نَمرود، فرعون، قارون و...، طغیان و یاغی‌گری کردن، خدا مثل پشه لهشون کرد. ماها که... 😢😳 صوتی: ۶ دقیقه ╭~•🌱🕊•~─↷ ╰─➛[ @jonoonemajnoon ]
🌷 به نام خدای مادر خدا وقتی می‌خواست احساس پاک، محبت بی‌دریغ، صبر جمیل و وفای ناب را به بشر عرضه کند، مادر را آفرید. مادر عصاره تمام عشق‌ها، ایثارها و خوبی‌هاست. دوست داشتن مادر، نشانه قلب پاک، فطرت سالم، قدردانی و زیبایی اندیشه است. مادر واژه‌ای‌ست که هیچگاه از فکر و یاد انسان‌های فهیم و قدرشناس بیرون نمی‌رود. خدمت و محبت به مادر، گنجینه ارزشمندی‌ست که خدا به انسان بخشیده است. بر ماست که قدر این گنج‌های گران‌بهایی را که فرصت داشتن‌شان در زندگی دنیا محدود است، بیشتر بدانیم. و با صدای بلند اعلام کنیم که: «مادرم تا همیشه تاریخ دوستت دارم و برای نعمت داشتنت، به خود می‌بالم و روزوشب رب‌الارباب را می‌ستایم». قسم به واژهٔ مادر که وقتی نیست دلـم به هـــر بهانه، بهانه مـــی‌گیرد جنون مجنون شنبه ۱۴٠۳/۱٠/٠۱ ╭~•🌱🕊•~─↷ ╰─➛[ @jonoonemajnoon ]
هدایت شده از کانال "جنون مجنون"
2_144215245270058909.mp3
زمان: حجم: 8.65M
🌱 به نام خدا فردی که نمازاشو خیلی تند می‌خوند در جواب مرحوم آخوند کاشی گفت: «فقط اومدم بگم خدایا من یاغی نیستم». روزه‌خواری علنی، یعنی اینکه: «خدایا من یاغیَم! می‌خوام جلوت وایسم. به لج این نظام که باهاش مخالفم، می‌خوام از خط قرمزای تو عبور کنم!!!» گُنده‌هایی مثل نَمرود، فرعون، قارون و...، طغیان و یاغی‌گری کردن، خدا مثل پشه لهشون کرد. ماها که... 😢😳 صوتی: ۶ دقیقه ╭~•🌱🕊•~─↷ ╰─➛[ @jonoonemajnoon ]
🥀 🌷بنام خدای علی اعلی🌷 آن شب حزن‌انگیز و رازآلود، تمام سعی علی برای رفتن به مسجد نشانه بود و تلاش‌ها برای نرفتنش بی‌نتیجه. اردک‌ها بی‌تاب بودند. قفل در بهانه‌گیری می‌کرد. دل زینبین سراسر آشوب بود و خواهش می‌کردند: «می‌شود امشب مسجد نروی بابا؟...» ماه اگر می‌توانست خاموش می‌شد که علی نرود. همهٔ کائنات و جن‌و‌انس دست‌به‌دست هم داده بودند که علی این‌بار نرود... اصرارها لحظه‌به‌لحظه بیشتر می‌شد و رنگ التماس به خود می‌گرفت. علی اما بهانهٔ رفتن داشت. دلش برای کسی تنگ شده بود. سر از پا نمی‌شناخت. لحظهٔ دیدار نزدیک بود. هیچ مانعی نمی‌توانست او را از رفتن منصرف کند. آخر علی بی‌قرار زهرا بود. برای دیدنش حتی از سر هم گذشته بود! باید می‌رفت. و رفت...😭😢 ندای «فزت و رب‌الکعبه» که در کوفه پیچید، دنیا برای همیشه محروم از دیدن مولا گردید.😭😢 علی برای ملاقات با زهرا لحظه‌ها را دَرنَوَردیده بود.😭 چه لحظهٔ شیرینی، دیدار دو دلداده، دو همدل، دو هم‌نفس، چه باشکوه و چقدر عاشقانه! سحر شنبه ۱۴٠۴/٠۱/٠۲ 🥀 ╭~•🌱🕊•~─↷ ╰─➛[ @jonoonemajnoon ]
🌱 نون‌والقلم‌ومایسطرون شرط عشق جنون است ما که ماندیم مجنون نبودیم! 🔻... همان بسیجی سیزده، چهارده‌سالۀ زیبارو با اصابت گلوله به کولۀ آرپی‌جی‌اش و آتش گرفتن یکی از خرج‌هایش در حال سوختن بود. به‌سرعت دست به کار شدیم. هرچــه تــلاش کردیــم کولــۀ آرپی‌جی را از بدنش باز کنیم نمی‌شد. بسیجی کم‌سن‌وسال، چون کولۀ آرپی‌جی برایش بزرگ بود، آن را با سیم‌تله و بند پوتین به بدنش محکم کرده بود تا موقع عملیات باز نشود. با سیم‌چین هرچه تلاش کردیم، نتوانستیم بندها و سیم‌ها را باز کنیم. ... آتش سنگین دشمن و رگبارهای بی‌امان تیربارچی‌ عراقی، اطراف‌مان را می‌شکافت. ولی کوله خیال بازشدن نداشت. ناگهان خرج دوم با آتش زیاد، شعله کشید. همه از اطراف او عقب رفتیم. بعد از فرونشستن شعله دوباره به سمتش آمدیم. تلاش‌مان را بیشتر کردیم. خدایا! مگر کوله باز می‌شد؟ فضا آکنده از بوی گوشت و پوست سوختۀ بدن بسیجی شده بود. بسیجی نفس‌های آخرش را می‌کشید که خرج سوم هم آتش گرفت. دوباره از اطرافش دور شدیم. چند غلت دیگر زد و آتش، بدن معصوم و کوچکش را احاطه و در میان خود محو کرد. ✅کتاب سال ۱۳۹۶ خراسان رضوی ✅کتاب سال ۱۳۹۹ کشور 🔻برای خرید چاپ ششم (با تخفیف به قیمت ۲۵٠ هزار تومان) به شماره موبایل ٠۹۳٠۸۱۸۲۵۳۵ یا آی‌دی LAhmadpanah@ تماس بگیرید. شماره کارت جهت واریز وجه کتاب: ۶۱٠۴_۳۳۸۸_٠٠۸۸_۸۱۲۱ به نام: انجمن نویسندگان راوی نورا ╭~•🌱🕊•~─↷ ╰─➛[ @jonoonemajnoon ]
🌱 بسم‌الله‌البصیر فریاد تو در خبررسانـی از فتنهٔ صهیون پُـر کـــــــــرده تـمام عالـم از فتنهٔ صهیون انگـشت اشـــــــــارهٔ تــــــو آشـــوب‌گر است وقتی که خبر می‌دهی از فتنهٔ صهیون 🥀 ╭~•🌱🕊•~─↷ ╰─➛[ @jonoonemajnoon ]