#سلسله_بحث_امامت
#قسمت_چهارم
#درس_دوم_بخش_دوم
اثبات عصمت امام با استدلا ل به آیه شریفه« انی جاعلک للناس اماما»
هر گاه افراد را با انجام گناه وعدم انجام آن مقایسه می کنیم چند صورت دارد
1-کسی تمام عمر گناه کار است
2-ابتدا خوب و آخرش بد میشود
3-کسی ابتدا بد و آخرش خوب میشود
4-کسی تمام عمر خوب است
کسی که تمام عمر بد باشد یا آخر عمر بد باشد نمیتواند جانشین باشد و حضرت ابراهیم هرگز برای چنین افرادی درخواست نمیکند
آنکه اول عمر بد بود را آیه شریفه نفی میکند (لاینال عهدی الظالمین)پس کسی که همه عمر خوب باشد و گناه نکند امام است
اقسام ولایت :
1-سرپرستی نسبت به صغیر و دیوانه وکسی که وارثی ندارد
2- نسبت به عاقل
3- جانشینی
ومراداز ولایت امام جانشینی است اما قسم چهارم هم وجود دارد
4-تصرف در قلوب = نسبت به مومن که بسیار مهم هست
بر خداوند واجب است کسانی را به عنوان وصی بفرستد که تفسیر تبیین واجرای احکام را بر عهده بگیرند
البته تصرف کردن امام در شوون حکومت لطف دیگر خواهد بود
اگر امام حاضر نیست و حکومت در دست او نیست مشکل از ما است و ما مقصریم
وظیفه خلیفه:
خلیفه یعنی جانشین
مستخلف عنه یعنی کسی که خلیفه به جای او مینشیند
حال جانشین که انتخاب میشود
الف-گاهی برای تمام وظایف
ب- گاهی برای برخی وظایف
نکته : به هر اندازه دایره کار مستخلف عنه می باشد دایره کارخلیفه نسبت به جانشین بودن مستخلف عنه هم هست
ائمه علیهم السلام به عنوان جانشینان رسول گرامی صلی الله علیه وآله وسلم می باشند ورسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم که رسول الهی است واسظ فیض ذات اقدس الهی در عالم هستی است لذا دائره این وظیفه وجانشنینی بسیار گسترده تر از حکومت ظاهری می باشد ازینروامام فقط برای مسلمان یا شیعه نیست بلکه برای کل هستی است لذا اگر حجت الهی نباشد زمین هرچه است را فرو میبردو چیزی نمی ماند و همه چیز نابود میشود
قرآن می فرماید «کل یوم هو فی شأن» اگر اهل بیت که مجاری فیض الهی هستند نباشندکل هستی از فیض الهی محروم میشود و اگر هستی از فیض الهی محروم شود نابود می شود
امام جانشین نبی اکرم صلی الله علیه وآله و سلم است و خلیفه رسول خدا در حقیقت خلیفه خداست لذا هرچه مستخلف عنه یعنی خداوند متعال برای هدایت بشر نیاز است را در اختیار نبی اکرم صلی الله علیه وآله وسلم قرارداد وآن حضرت نیز دراختیار ائمه علیهم السلام قرار داده است و آنها مردم را هدایت میکنند لذا حکومت شأنی از شئون امام محسوب می شود
@jorenab
#شرح_زیارت_عاشورا
#سلام_بر_سالار_شهیدان
#درس_دوم_بخش_دوم
حدیثی را که مرحوم صدوق (رحمه الله) در کتاب «عیون اخبار الرضا»؛ نقل می کند این مطلب را بهتر روشن میکند
روزی هارون الرشید خطاب به امام موسی کاظم(علیه السلام) گفت چگونه خود را ذریه پیامبر میدانید در حالی که پیامبر پسر نداشت و نسل در پسر میماند نه دختر و شما فرزندان دختر وی هستید و پیامبر پسری نداشت؟
« كَيْفَ قُلْتُمْ إِنَّا ذُرِّيَّةُ النَّبِيِّ وَ النَّبِیُّ لَمْ يُعَقِّبْ وَ إِنَّمَا الْعَقِبُ الذَّكَرُ لَا الْأُنثَى وَ أَنْتُمْ وُلدُ الابْنَةِ وَ لَا يَكُونُ وُلْدُهَا عَقِباً له؟»
حضرت در جواب این آیه شریفه را تلاوت فرمود: «از ذریه حضرت ابراهیم؛ داوود و سلیمان و ایوب و یوسف و موسی و هارون است، این چنین به نیکوکاران پاداش میدهیم و زکریا و یحیی و عیسی و الیاس - نیز از ذریه هستند- همه از صلحا و شایستگان هستند.
«وَ مِنْ ذُرِّيَّتِهِ دَاوُدَ وَ سُلَيْمان وَ أَيُّوبَ وَ يُوسُفَ وَ مُوسى وَ هَارُونَ وَ كَذلِك نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ. وَ زَكَرِيَّا وَ يَحْيَى وَعِيسَى وَإِلْيَاسَ كُلُّ مِنَ الصَّالِحِينَ »(۱)
آنگاه حضرت فرمود پدر حضرت عیسی که بود؟
هارون الرشید گفت: عیسی پدر نداشت.
حضرت فرمود همانا خداوند متعال او را به ذریه انبیاء ملحق کرد از طریق حضرت مریم؛ ما نیز به ذریه نبی از طریق مادرمان فاطمه ملحق میشویم.
«إِنَّمَا أَلْحَقْنَاهُ بِذَرَارِيِّ الْأَنْبِيَاءِ ع مِنْ طَرِيقِ مَرْيَمَ ع - وَ كَذَلِكَ الْحِقْنَا بِذَرَارِیِّ النَّبِيِّ ص مِنْ قِبَلِ أُمَّنَا فَاطِمَة»(۲)
فخر رازی در ذیل این آیه شریفه، مطلب پنجم را به این نکته اختصاص داده و مینویسد:
«مسئله پنجم: این آیه دلالت می کند بر اینکه حسن و حسین از ذریه رسول خدا هستند چون خداوند عیسی را از ذریه ابراهیم قرار داد با آنکه وی تنها از طرف مادر به ابراهیم منسوب هست، همین طور حسن و حسین هم از ذریه رسول خدا هستند.
« المسئلة الخامسة: الايه تدل على ان الحسن والحسين من ذرية رسول الله لان الله تعالى جعل عيسى من ذريه ابراهيم مع انه لا ينتسب الى ابراهيم الا بالام فكذلك الحسن والحسين من ذرية رسول الله و ان انتسبا إلى رسول الله بالام وجب كونهما من ذريته»(۳)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱- انعام : ۸۴-۸۵
۲- عيون اخبارالرضا ج ۱، ص ۸۴، باب ۷، حدیث۹
۳- فخر رازی تفسیر كبير نشر دارحياء التراث بيروت طبع ۱۴۲۰، ج ۵، ص ۵۴
@jorenab