#درمحضرنهج_البلاغه
#حکمت_صدوسیزده
#بخش_سوم_چهارم
۳-وَ لَا عَقلَ كَالتّدبِيرِ
هیچ عقلی مثل دور اندیشی نیست
مراد از عقل در اینجا عقل عملی است یعنی عقلی که چگونگی انجام کارهارا به ما نشان میدهد وروشن است دراین صورت کاری بدون درایت انجام نمی پذیرد ووقتی کاری با درایت و اندیشه انجام شودبه عواقب کار نیز توجه میکندپس هیج دوراندیشی مثل عقل نخواهد بود.
َ ۴-لَا كَرَمَ كَالتّقوَي
هیج جوانمردی و بزرگواری چون تقوی نیست
از آنجا که تقوی یعنی اعراض از دنیا وجوانمرد کسی است که به امور حقیر و ضعیف توجه نمیکندپس انسان متقی درحقیقت با عدم توجه به دنیا به خاطر حقارت آن بزرگواری خودرا به نمایش میگذارد.
https://eitaa.com/jorenab
#درمحضرنهج_البلاغه
#حکمت_صدوسیزده
#بخش_پنجم_ششم
۵-وَ لَا قَرِينَ كَحُسنِ الخُلُقِ
هیج همنشینی چون خوش اخلاقی نیست
زیرا انسان خوش اخلاق هرکجا باشد براحتی با دیگران ارتباط برقرار میکند
ممکن است ازین جهت باشد که انسان خوش خوی چون نسبت به دیگران نگاه مثبت دارد و سعی میکند درون خودرا پالایش کند تا دچار کید وکینه نشود همین امر موجب می شود تا ارامش داشته باشد و داشتن همنشین نیز برای این است که به آرامش برسد.
۶-وَ لَا مِيرَاثَ كَالأَدَبِ
هیج میراثی مانند ادب نیست
ادب یعنی آراسته شدن به خوبی ها و فضائل اخلاقی ودور شدن از بدی ها و رذائل اخلاقی
از طرف دیگر ارث برای آن است که نسل دارای پشتوانه ای باشد برای زندگی که در پیش دارد
وقتی انسان اراسته به فضائل اخلاقی باشد بخاطر روی آوردن مردم به او دارای پشتوانه محکم و قوی خواهد بود.
https://eitaa.com/jorenab
#درمحضرنهج_البلاغه
#حکمت_صدوسیزده
#بخش_هفتم_هشتم
۷- وَ لَا قَائِدَ كَالتّوفِيقِ
هیج راهبری چون توفیق یافتن در کارها نیست
مرحوم ابن میثم توفیق را اینگونه تعریف میکند
توفيق عبارت از فراهم آمدن وسايل و شرايط چيزي است به طوري كه تمام آنها باعث دست يابي به آن هدف است.
وظیفه راهبر رساندن رهرو به منزل مقصود است و هرگاه توفیق یار کسی شود براحتی به هدفی که از کارش انتظار دارد دست می یابد
وممکن است که راهرو نتواند تمام منویات راهبر را انجام دهد در نتیجه به مقصود نرسد اما توفیق تمام شرایط را مهیا میکند وتمام عوامل انجام کار محقق می شوند.
۸-وَ لَا تِجَارَةَ كَالعَمَلِ الصّالِحِ
وهیج تجارتی مانند عمل صالح نیست
همانطور که انسان بوسیله تجارت به سود می رسد وهرچه سود بیشتر تجارت موفقتر پس هرگاه کسی عمل صالح اندوخت در حقیقت به بالاترین سود دست یافت زیرا عمل صالح سودی در پی دارد که زیانی در وی نیست.
https://eitaa.com/jorenab
#درمحضرنهج_البلاغه
#حکمت_صدوسیزده
#بخش_نهم_دهم_یازدهم
۹-وَ لَا رِبحَ كَالثّوَابِ
هیج سودی مانند پاداش الهی نیست
زیرا سود های معمولی ممکن است باقی بمانند ویا نابود شوند اما پاداش الهی سودی است دائمی که امکان نابود شدنش نیست
پس سودی که بوسیله ثواب به انسان میرسد با سودهای دیگر قابل مقایسه نیست وانسانی که بوسیله عمل صالح به سود وپاداش الهی دست می یابد در حقیقت به یهترین شکل ممکن از سرمایه خویش یعنی عمر بهره برده است.
۱۰-وَ لَا وَرَعَ كَالوُقُوفِ عِندَ الشّبهَةِ
وهیج پارسائی چون توقف در برابر شبهات نیست
شبهه یعنی چیزی که شبیه به حق است وامکان اینکه انسان به این تصور که فعل درستی را انجام میدهد دچار خطا و اشتباه بشود هست لذا فرمود بهترین پارسائی توقف درشبهات است زیرا انسانی که با احتمال حرام آنرا مرتکب نمیشود بطریق اولی حرام بین و روشن را انجام نمیدهد.
۱۱-وَ لَا زُهدَ كَالزّهدِ فِي الحَرَامِ
هیج زهدی مانند زهد در حرام نیست
ازآنجا که زهد به معنای بی رغبتی است هرگاه انسان نسبت به حرام بی رغبت باشد و به آن اعتنا نکند مانند آن است که خانه را از آلوده شدن حفظ کند درین صورت خانه تمییز میماند دل نیز از تاریکی و گناه مصون میشود درین صورت واجبات اثرخویش را خواهد داشت
در حالی که اگربه گناه میل داشته باشد مانند آتشی که در نیزار افتد نیکی و خوبی هارا نابود می سازدَ.
https://eitaa.com/jorenab