شاخص های انسان سالم از نظر حضرت امیر علیه السلام در نهج البلاغه:
1.تعلم مجدانه: «حکمت را بشنود و بفهمد و حفظش کند»
2.پندپذیری:«به خیر دعوت شود و بپذیرد»
3.پیرو ی از رهبر:«دامن رهبر هدایتگر را بگیرد و نجات یابد»
4.مراقبه:«مراقب مخالفت پروردگارش باشد و از گناه خود بترسد»
5.خلوص:«عمل صالح خالص برای آخرت بفرستد»
6.نیک رفتاری:«کار صالح انجام دهد»
7.آخرت محوری «برای ذخیره آخرت کار کند و از گناه بپرهیزد»
8.مبارزه با نفس:«خاسته ی دل را رها کند و عوض آن برای آخرت جمع کند ، با نفس مبارزه کند و آرزوی نفس را پی جویی نکند»
9.شکیبائی:«صبر را شتر راهوار نجات خود قرار دهد ( و در مبارزه با نفس و ذخیره برای آخرت کوتاه نیاید)»
10. تقوی محوری :«تقوی را توشه سفر مرگش قرار دهد»
11.پیروی از راه راست و دوری از مشتبهات:« راه روشن و واضح را بپیماید و از آن جدا نشود»
12. بهره گیری از فرصت زندگی :« فرصت زندگی را بهره گیرد و با شتاب برای مرگ مهیا شود و از کار( نیک )توشه برگیرد »
«خداوند چنین مرد (شخص) را رحمت کند»
76 و من خطبة له ع في الحث على العمل الصالح
رَحِمَ اللَّهُ امْرَأً سَمِعَ حُكْماً فَوَعَى وَ دُعِيَ إِلَى رَشَادٍ فَدَنَا وَ أَخَذَ بِحُجْزَةِ هَادٍ فَنَجَا رَاقَبَ رَبَّهُ وَ خَافَ ذَنْبَهُ قَدَّمَ خَالِصاً وَ عَمِلَ صَالِحاً اكْتَسَبَ مَذْخُوراً وَ اجْتَنَبَ مَحْذُوراً وَ رَمَى غَرَضاً وَ أَحْرَزَ عِوَضاً كَابَرَ هَوَاهُ وَ كَذَّبَ مُنَاهُ جَعَلَ الصَّبْرَ مَطِيَّةَ نَجَاتِهِ وَ التَّقْوَى عُدَّةَ وَفَاتِهِ رَكِبَ الطَّرِيقَةَ الْغَرَّاءَ وَ لَزِمَ الْمَحَجَّةَ الْبَيْضَاءَ اغْتَنَمَ الْمَهَلَ وَ بَادَرَ الْأَجَلَ وَ تَزَوَّدَ مِنَ الْعَمَلِ
(خطبه 76 از نهج البلاغه دکتر صبحی صالح)
https://eitaa.com/MohammadGelayeri
ای توبه ام شکسته… از تو کجا گریزم؟
ای در دلم نشسته… از تو کجا گریزم؟
ای نور هر دو دیده بی تو چگونه ببینم!
وی گردنم ببسته! از تو کجا گریزم
https://eitaa.com/jorenab
#خطبه_غرا_بیست_و_دو
بعداز توضیح شرایط سختی که بر مردگان است خطاب به حاضران می فرماید این سرنوشت شماهم هست پس چرا مانند آنها به گناه مشغول هستید واز گذشتگان عبرت نمی گیرید وکار نیک انجام نمیدهید
« أَ وَ لَسْتُمْ أَبْنَاءَ الْقَوْمِ وَ الْآبَاءَ وَ إِخْوَانَهُمْ وَ الْأَقْرِبَاءَ » آیا شما فرزندان ،پدران وبرادران وبستگان همان قوم نیستید یعنی شماهم همان راه را می روید ومرگ شمارا فرا می گیرد
« تَحْتَذُونَ أَمْثِلَتَهُمْ » کلمه «تحتذون» از ریشه «حذو» و«احتذاء» به معنای «اقتداء» است یعنی ازآنها اقتدا می کنید ومانند آن عمل می کنید
« وَ تَرْكَبُونَ قِدَّتَهُمْ » کلمه «قِدّه» به معنای طریق وراه است یعنی سوار بر راهشان شده بدون توجه به عواقبی که برای آنها بوده شماهم همان راه را می روید بدیگر سخن شما فقط در طریق اشتباه گذشتگان ازآنها پیروی می کنید اما هرگز به این فکر نمی کنید آنها که این مسیر را رفتند به چه سرنوشتی گرفتار شدند
« وَ تَطَئُونَ جَادَّتَهُمْ » وهمان راهی را طی می کنید که آنان رفتند اما توجه نمی کنید سرانجام آنها چه شده است وهمین سرنوشت در انتظار شماست « إِنَّا وَجَدْنا آباءَنا عَلى أُمَّةٍ وَ إِنَّا عَلى آثارِهِمْ مُقْتَدُون »(زخرف:۲۳ )
« فَالْقُلُوبُ قَاسِيَةٌ عَنْ حَظِّهَا »پس دلها از بهره بردن سخت شده است گویا دل مانند زمینی است که وقتی شخم زده باشد ونرم باشد گیاه درآن میروید اما وقتی خشک شود دیگر استعداد رویاندن گیاه را ندارد دل نیز بخاطر گناهان سخت وخشک شده است ومعارف در آن نمی روید وچنین کسی از خداوند متعال دور است
در روایات آمده وقتی انسان به غیر خداوند مشغول شود دچار قساوت قلب می شود لذا فرمود زیاد درباره غیر خداوند متعال حرف نزنید زیرا حرف زدن در غیر خداوند باعث قساوت قلب می شود ودورترین انسانها به خداوند کسی است که قسی القلب باشد ودلش سخت شده باشد
«قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لَا تُكْثِرُوا الْكَلَامَ بِغَيْرِ ذِكْرِ اللَّهِ فَإِنَّ كَثْرَةَ الْكَلَامِ بِغَيْرِ ذِكْرِ اللَّهِ تَقْسُو الْقَلْبَ إِنَّ أَبْعَدَ النَّاسِ مِنَ اللَّهِ الْقَلْبُ الْقَاسِي.»( بحارالانوارج۶۸ص۲۸۱)
نه تنها حرفهای غیر خدائی موجب قساوت دل می شود بلکه آرزوهای طولانی در دنیا که نشانه فراموشی قیامت است نیز دل را سخت می کند لذا در روایت آمده است وقتی حضرت موسی صلوات الله علیه با خداوند نجوا می کرد خداوند فرمود ای موسی آرزوی طولانی نداشته باش تا قلبت سخت نشود وکسی که دلش سخت شده باشد از من دور است
« قَالَ: فِيمَا نَاجَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ مُوسَى صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ يَا مُوسَى لَا تُطَوِّلْ فِي الدُّنْيَا أَمَلَكَ فَيَقْسُوَ قَلْبُكَ وَ الْقَاسِي الْقَلْبِ مِنِّي بَعِيدٌ.»( بحارالانوار:ج۷۰ص۲۸۰)
ازآنجاکه قلب به منزله چشمه وچشم به منزله جوی آب است ووقتی در چشم از گریه خبری نیست یعنی چشمه خشک شده است ودل بخاطر گناهان سخت شده است
درادعیه وارد شده است خدایا اگرچه دلها سخت شده است وچشم ها خشکیده است واگرچه ما سزاوار عذاب هستیم اما تو سزاوار عفو وبخشش هستی (پس مارا ببخش)
«وَ إِنْ كَانَتِ الْقُلُوبُ قَاسِيَةً وَ إِنْ كَانَتِ الْأَعْيُنُ جَامِدَةً وَ إِنْ كُنَّا أَوْلَى بِالْعَذَابِ فَأَنْتَ أَوْلَى بِالْمَغْفِرَة»( بحار الانوار ج۷۷ص۳۴۴)
یعنی قساوت وسختی دل را یاد خداوند متعال و لطف فضل او درمان می کند
« لَاهِيَةٌ عَنْ رُشْدِهَا » دل از رشد ورستگاری غافل است وسرگرم امور دنیوی شده است
« سَالِكَةٌ فِي غَيْرِ مِضْمَارِهَا » در غیر مسیری که باید برود یعنی مسیر سعادت ورستگاری حرکت می کند و در مسیر گناه ومعصیت گام بر میدارد
« كَأَنَّ الْمَعْنِيَّ سِوَاهَا » گویا هدف از دستورات الهی غیراز ایشان است ومخاطب فرامین ونواهی الهی افراد دیگر هستند واو به این دستورات توجهی نمی کند
« وَ كَأَنَّ الرُّشْدَ فِي إِحْرَازِ دُنْيَاهَا » وگویا رستگاری وسعادت در بدست آوردن دنیا وتحصیل متاع دنیاست در حالی که متاع دنیا دربرابر متاع آخرت چیز اندکی است«قُلْ مَتاعُ الدُّنْيا قَلِيلٌ » ( نسا:۷۷ )وهمین چیزاندک باعث فریب انسان می شود «وَ مَا الْحَياةُ الدُّنْيا إِلَّا مَتاعُ الْغُرُورِ »( حدید :۲۰ )
https://eitaa.com/jorenab
الهی
از « لَقَدْ كُنْتَ فِي غَفْلَةٍ مِنْ هذا فَكَشَفْنا عَنْكَ غِطاءَكَ فَبَصَرُكَ الْيَوْمَ حَدِيد »( ق:۲۳)
دانستم اگر پرده غفلت نباشد فهم باطن دنیا و قیامت سخت نیست
فلا تجعلنی من الغافلین
https://eitaa.com/jorenab
#عبدالله_بن_زبیر
مَا زَالَ الزُّبَيْرُ رَجُلًا مِنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ حَتَّى نَشَأَ ابْنُهُ الْمَشْؤُومُ عَبْدُاللَّهِ.
حکمت ۴۵۳
زیبر از ما بود تا فرزندشومش عبدالله بزرگ شد
بنابر قول (شيخين) و (كفعمى)، در اين روز، ۱۵ جمادی الاخر سنه ۷۳، (عبدالله بن زبير) بقتل رسيد و (كفعمى) گفته كه در اين روز نيز (عبدالله بن زبير)، (كعبه) را منهدم كرد و از براى آن، دو در قرار داد كه يكى از داخل شوند و از در ديگر بيرون شوند و اين بود تا (عبدالملك) خانه را بحال اول برگردانيد.
(عبدالله بن زبير) مردى بخيل و لئيم و بد خلق و حسود بوده و با اميرالمومنين (ع) نهايت عدوات داشت و چهل روز خطبه خواند و صلوات بر سولخدا را كه در خطبه بايد ذكر شود، ترك كرد و گاه گاهى در خطبه هاى خود سب اميرالمومنين عليه السلام مينمود و (عائشه) او را بسيار دوست ميداشت بحديكه گفته اند بعد از (ابوبكر) هيچكس را مثل او دوست نميداشت
(مسعودى) در (مروج الذهب) نقل كرده كه جماعت بنى هشام را كه در (مكه) بودند كه از جمله ايشان (محمد حنفيه) بود در شعب محصور كرد و هيزم بسيارى جمع كرد و خواست ايشان را بسوازند كه ناگاه از جانب (كوفه) جماعتى كه (مختار) ايشان را فرستاد بود، بيامندند و هاشميين را خلاص كردند و خواستند (عبدالله) را بكشند كه او خود را بمسجدالحرام رسانيد و استار كعبه را گرفت و گفت: اناعائذالله.
(عبدالملك)، (حجاج ثقفى) را براى قتل (عبدالله زبير) به (مكه) فرستاد و خود با بقيه لشكر به جانب (شام) مراجعت كرد و (حجاج) با جنود و عساكر خويش به جانب (حجاز) شد و چند ماهى در (طائف) بماند، آنگاه وارد (مكه) شد و او نيز مثل (حصين نمير)، (ابن زبير) را محاصره كرد و منجنيق بر كوه (ابوقبيس) نصب كرد و پنجاه روز مدت محاصره او و بقولى مدت چهار ماه طول كشيد، تا بر (عبدالله زبير) ظفر يافتند و بضرب سنگ او را از پا در آوردند و سرش را ببريدند. (حجاج) سرش را براى (عبدالملك) فرستاد و بدنش را باژگونه بدار كشيد
(فیض العلام فی عمل الشهور و وقایع الایام/ نویسنده عباس قمی ؛ به کوشش صادق برزگر.ص۲۹۱)
https://eitaa.com/jorenab
چگونه از تعریف دیگران سرمست نشویم
چگونه با آفت خوددوستی مبارزه کنیم و از تعریف دیگران خیلی خوشحال نشویم؟ تعریفهایی که مردم می کنند چند دسته است؛ یک دسته تعریفهایی است که در واقع هیچ ربطی به ما ندارد و اگر کسی از این تعریفها خوشحال شود نوعی خوشحالی کاذب است. مثلا می گویند: «آقا اهل فلان شهر هستند که علمای زیادی دارد!»؛ یا می گویند: «پدر بزرگ ایشان از علمای بزرگ بودند.»؛ اینگونه تعریفها چه ربطی به این آقا دارد؟! این تعریف چه مدحی برای او محسوب می شود؟! مبارزه با این وسوسه خیلی مشکل نیست و با اندکی تأمل برای انسان روشن میشود که این تعریفها ربطی به او ندارد.
دسته دیگر، تعریف از انسان به سبب مزایای خدادادی است؛ مثلا از کسی به سبب داشتن اندام خوب یا استعداد خوب تعریف می کنند. اینجا کمی جا دارد که انسان خوشحال شود. اما در برابر این تحسینها،
اولا انسان باید به این نکته بیاندیشد که این اندام یا استعداد را من به خودم ندادهام، بلکه نعمتی است که خدای متعال به من تفضل کرده است و من در برابر آن وظیفهای دارم و آن اینکه باید از این نعمت درست استفاده کنم
. ثانیا به این نکته توجه کند که مگر هر کسی این استعداد یا این جمال را داشت حتما پیش خدا خیلی عزیز می شود؟! چه بسا کسانی که خیلی کم استعدادتر بودند و عاقبت به خیر شدند و چه بسا انسانهای پراستعدادی بودند که وسیله گمراهی گروهی شدند. به سبب این فضیلتها هم خیلی جا ندارد که انسان به خود ببالد.
آن موردی که مبارزه با آن مشکلتر است تمجیدهای دیگران ازکارهای اختیاری خوبی است که انسان انجام داده و کمالاتی که به سبب آنها به دست آورده است؛ مثلا تحصیل علم کرده، عبادت کرده، خدمتی به خلق کرده، یا باعث نجات امتی شده، یا صفات اخلاقی خوبی دارد که باعث انجام کارهای خوب می شود، مثلا سخاوتمند است یا انسانِ با گذشتی است. انسان درک می کند که این کمالات از آنِ خود اوست. در چنین مواردی است که انسان از تعریفهای دیگران خیلی شاد می شود و شیطان انسان را وسوسه می کند. در قسمتهای قبل، شیطان فعالیت زیادی نمی کند. اینجا مبارزه با شیطان کمی مشکلتر است؛ چون هم واقعا با اختیار خودمان این کارها را انجام دادهایم و هم نتایج آن را واقعا کسب کردهایم.
در اینجا انسان برای نجات از شرّ وسوسههای شیطان، باید به چهار نکته بیاندیشد؛
اولا باید بدانیم که همه کارهای خوبی که انجام دادهایم به برکت توفیقات الهی بوده و مقدماتش را خدا فراهم کرده است. اگر انسان دقت کند می فهمد که در بسیاری از کارها شاید نقش اراده ما از یک درصد هم کمتر باشد. چه قدر خداوند اسباب و وسایل از جاهای دیگر فراهم کرده است تا من بتوانم این اراده را داشته باشم!
ثانیا باید به این نکته توجه داشته باشم که این نعمتی که خدا به من داده، تا این لحظه به من داده است و معلوم نیست یک ساعت دیگر وجود داشته باشد. علمی که انسان دارد معلوم نیست یک لحظه دیگر باقی باشد. قرآن می فرماید: «وَ مِنكُم مَّن یُرَدُّ إِلَى أَرْذَلِ الْعُمُرِ لِكَیْلَا یَعْلَمَ مِن بَعْدِ عِلْمٍ شَیْئًا
بعضى آنقدر عمر مىكنند كه به بدترین مرحله زندگى و پیرى مىرسند؛ آنچنان كه بعد از علم و آگاهى، چیزى نمىدانند.»؛ آنهایی که در سن پیری مبتلا به آلزایمر می شوند حتی بچههای خود را هم دیگر نمی شناسند. اگر نعمتی داریم به اراده خداوند باقی مانده است و اگر از اکنون اراده نکند باقی نمیماند.
نکته سوم اینکه باید نگران باشیم که عاقبت ما چه خواهد شد؟ افراد بسیاری بودند که سالهای زیادی با خوشنامی زندگی کردند و خدمات مهمی انجام دادند، اما سرانجام با کفر از دنیا رفتند! از این رو انسان نمی تواند به هیچ کمالی ببالد و اطمینان پیدا کند.
و نکته چهارم اینکه باید توجه داشته باشیم که خوشحالی از چاپلوسیهای دیگران انسان را در دام ریاکاری می اندازد و زمینه را برای سقوط او فراهم می کند. لذا امام باقر صلواتاللهعلیه به جابر فرمودند: «جابر! اگر مورد ستایش قرار گرفتی خیلی شاد و سرمست نشو!»
وَ إِنْ مُدِحْتَ فَلَا تَفْرَحْ
تحف العقول
(حضرت آیت الله مصباح یزدی ( رحمه الله) در دفتر مقام معظم رهبری در تاریخ 15/05/90)
https://eitaa.com/jorenab
📚فهماندن مطلبی به دیگران هنگام نماز
✅ اگر كلمهای را با قصد ذكر بگويد، مانند اینکه بگويد: «الله اكبر» و موقع گفتن آن، صدا را بلند كند تا مطلبی را به ديگری بفهماند، اشكال ندارد ولی چنانچه به قصد اینکه مطلبی را به كسی بفهماند ذکری بگويد؛ اگرچه قصد ذكر هم داشته باشد، نماز باطل میشود.
🔷 رساله نماز و روزه مسأله ٣٢٨
#احکام_نماز #مبطلات_نماز
🆔 @leader_ahkam
هدایت شده از جرعه ناب
روز پنجشنبه به نام امام حسن عسکری(علیهالسلام) است. در زیارت آن حضرت می گوییم:
السَّلامُ عَلَيْكَ يَا وَلِىَّ اللّٰهِ،
السَّلامُ عَلَيْكَ يَا حُجَّةَ اللّٰهِ وَخَالِصَتَهُ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا إِمَامَ الْمُؤْمِنِينَ، وَوَارِثَ الْمُرْسَلِينَ، وَحُجَّةَ رَبِّ الْعَالَمِينَ، صَلَّى اللّٰهُ عَلَيْكَ وَعَلَىٰ آلِ بَيْتِكَ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ، يَا مَوْلاىَ يَا أَبا مُحَمَّدٍ الْحَسَنَ بْنَ عَلِيٍّ، أَنَا مَوْلىً لَكَ وَلِآلِ بَيْتِكَ، وَهٰذَا يَوْمُكَ وَهُوَ يَوْمُ الْخَمِيسِ، وَأَنَا ضَيْفُكَ فِيهِ وَمُسْتَجِيرٌ بِكَ فِيهِ، فَأَحْسِنْ ضِيافَتِى وَإِجارَتِى بِحَقِّ آلِ بَيْتِكَ الطَّيِّبِينَ الطَاهِرِينَ.
https://eitaa.com/jorenab
مَنْ قَرَأَ سُورَةَ الْجُمُعَةِ فِی کُلِّ لَیْلَةِ جُمُعَةٍ کَانَتْ کَفَّارَةً لِمَا بَیْنَ الْجُمُعَةِ إِلَی الْجُمُعَةِ
بحار الانوار ج۸۶ص۳۶۲
امام صادق علیه السلام : هر کس سوره را در هر شب جمعه بخواند کفاره گناهان ما بین دو جمعه خواهد بود.
https://eitaa.com/jorenab
#آخرین_پیشوا
شیعه با این ذهنیت - که
مقام امامت به سن و سال خاصی مربوط نیست - درباره امام هادی علیه السلام چندان تردیدی به خود راه نداد؛ به ویژه آنکه حاکمان جور زمان، هر چه تلاش کردند تا مسأله امامت را با مناظرات ساختگی دانشمندان بزرگ با این امامان خردسال خدشه دار کنند، شکست خوردند.
اما این وضع درباره آخرین پیشوای شیعیان به کلی متفاوت شد؛ چرا که او هم در سن و سال کمتر از دیگر امامان به امامت رسید و هم به خاطر مصالحی ولادت آن حضرت مخفیانه صورت پذیرفت.
این مسأله برخی از شیعیان را دچار تردیدهایی نمود و کار امام حسن عسکری علیه السلام را مشکل ساخت؛ اگرچه امامان پیشین تا حدودی زمینه را مساعد کرده و شیعه را برای درک چنان روزی آماده ساخته بودند.
امام باقر علیه السلام فرموده است:
«صَاحِبُ هَذا الاَمْرِ اَصْغَرُنا سِنّاً وَ اَخْمَلُنا شَخْصاً. »
«صاحب این امر کم سن و سال ترین و گمنام ترین ما است. »
(الغیبة، ص ۱۸۴؛ دلائل الامامة، ص ۲۵۸. )
اسماعیل بن بزیع گوید:
از حضرت ابی جعفر علیه السلام راجع به امامت پرسیدم و گفتم:
آیا ممکن است امام از هفت سال کمتر داشته باشد؟
فرمود:
«نَعَمْ وَ اَقَلَّ مِنْ خَمْسِ سِنین. »
«آری، کمتر از پنج سال هم میشود. »
(الکافی، ج ۱، ص ۳۸۴، ح ۵. )
البته معرفی حضرت مهدی علیه السلام با دیگر امامان، این تفاوت را داشت که خواست الهی بر پنهان زیستن آن حضرت تعلق گرفته بود؛ بنابراین تنها افرادی خاصّ از ولادت او با خبر بودند.
ضوء بن علی از مردی از اهل فارس نقل میکند:
به سامرا آمدم و ملازم در خانه امام حسن عسکری علیه السلام شدم.
حضرت مرا طلبید، من وارد شدم و سلام کردم، فرمود:
برای چه
آمده ای؟
عرض کردم:
برای اشتیاقی که به خدمت شما داشتم.
فرمود:
پس دربان ما باش.
من همراهِ خادمان در خانه آن حضرت بودم. گاهی میرفتم هر چه احتیاج داشتند از بازار میخریدم و زمانی که مردان در خانه بودند، بدون اجازه وارد میشدم.
روزی بر حضرت وارد شدم و او در اتاق مردان بود. ناگهان در اتاق حرکت و صدایی شنیدم، سپس با فریاد به من فرمود:
بایست، حرکت مکن!
من جرأت در آمدن و بیرون رفتن را نداشتم.
سپس کنیزکی - که چیز سر پوشیده ای همراه داشت - از نزد من گذشت. آنگاه مرا صدا زد که:
در آی!
من وارد شدم و کنیز را هم صدا زد.
کنیز نزد آن حضرت بازگشت، او به کنیز فرمود:
روپوش از آنچه همراه داری بردار؛ کنیز از روی کودکی سفید و نیکو روی پرده برداشت و خود حضرت روی شکم کودک را باز کرد. دیدم موی سبزی که به سیاهی آمیخته بود، از زیر گلویش تا نافش روییده است، سپس فرمود:
این است صاحب شما و به کنیز امر فرمود که او را ببرد.
سپس من آن کودک را ندیدم تا امام حسن علیه السلام وفات کرد. »
(الکافی، ج ۱، ص ۳۲۹ و ۱۲۰، ح ۶. )
(الفبای مهدویت مجتبی تونه ص۳۵)
https://eitaa.com/jorenabچ
#بخل
الْبُخْلُ عَارٌ »تنگ چشمی ننگ است
(نهج البلاغه حکمت ۳)
علمای اخلاق بخل را چنین تعریف می کنند امساک کردن در مقامی که باید بذل کرد وندادن آنچه که باید دادوآن طرف تفریط است وافراط آن اسراف است ووسط آنها جود وسخاست (معراج السعاده احمد نراقی ویرایش محمد رضا سلیمانی نشر اوج علم چاپ اول 1387 ص 342 )
از منظر قرآن کریم اگر کسی مالی را جمع نمود وانفاق نکرد به صورت طوق آتشی بر گردنش آویخته خواهد شد لذا گمان نکنند آنچه خداوند به آنها تفضل کرد و به دیگران ندادند به نفع آنهاست بلکه برای آنها شر خواهد بود
«لا يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ يَبْخَلُونَ بِما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ هُوَ خَيْراً لَهُمْ بَلْ هُوَ شَرٌّ لَهُمْ سَيُطَوَّقُونَ ما بَخِلُوا بِهِ يَوْمَ الْقِيامَةِ» (آل عمران :180)»
واگر بسراغشان آمدند و اینان ابتد ا اخم کردند و سپس پهلو گرفته و آنگاه پشت کردند ؛ خداوند همین مال را داغ نموده ابتدا پیشانی سپس پهلو و آنگاه پشتش راداغ می کند و گفته می شود این همان چیزی است که جمع کردید
« يَوْمَ يُحْمى عَلَيْها فِي نارِ جَهَنَّمَ فَتُكْوى بِها جِباهُهُمْ وَ جُنُوبُهُمْ وَ ظُهُورُهُمْ هذا ما كَنَزْتُمْ لِأَنْفُسِكُمْ فَذُوقُوا ما كُنْتُمْ تَكْنِزُون»توبه :35 )
پس آنچه که عذاب الهی را در پی داشته باشد بالاترین ننگ وعار خواهد بود
https://eitaa.com/jorenab
#مفاخر
💠 سالروز رحلت محدث كبير شيعه "حاج شيخ عباس قمي" صاحب مَفاتيحُ الجَنان (1319 ش)
✍ آيت اللَّه حاج شيخ عباس قمي در سال 1256 ش، در شهر قم به دنيا آمد. در ابتدا از محضر آيت اللَّه محمد ارباب قمي فيض برد و سپس در 21 سالگي راهي نجف اشرف گرديد.
✅ وي در نجف از محضر بزرگانی همچون: علامه سيد محمد كاظم يزدي، و شيخ الشريعه اصفهاني بهره برد و اجازات متعدد اجتهاد دريافت كرد. او به كمك حافظه قوي، تلاش پيگير و علاقه وافري كه به شناخت راويان و محدثان موثق و نقل اخبار اهل بيت (ع) داشت به جمع آوري حديث همت گماشت.
✅ ايشان در حدود سال 1292 ش، ساكن مشهد شد و در آنجا به مدت بيست و دو سال، به تصنيف و تأليف و تدريس پرداخت. درسهاي اخلاق شيخ عباس قمي با استقبال كم نظير طلاب و علماي شهر مواجه شد.
✅ ايشان پس از تاسيس حوزه علميه قم، به دعوت آيت اللَّه شيخ عبدالكريم حائري راهي اين شهر شد و مدتي در آنجا اقامت نمود. و از محضر آیات عظام وقت بهره گرفت.
✅ مجموعه آثار او متجاوز از هشتاد اثر است كه در علوم مختلف به نگارش درآمده اند و نشان از روح تلاشگر و عظمت علمي وي دارد. كلمات لطيفه، علم اليقين، نَفسُ المَهموم، منازل الاخره و مفاتيحُ الجنان مهمترين و معروفترين اثر آن عالم رباني است.
✅ سرانجام وي در اواخر عمر راهي نجف شد تا اينكه در 1 بهمن 1319ش، 63 سالگي رحلت كرد و در نجف اشرف مدفون گرديد.
https://eitaa.com/jorenab
🌺خجستهمیلاد باسعادت حضرت فاطمه زهرا سلاماللهعلیها سرور بانوان جهان، عطای خداوند سبحان، کوثر قرآن، همتای امیر مومنان و الگوی بی بدیل تمام جهانیان بر همه مبارک باد.🌺
https://eitaa.com/jorenab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سخنان مادر گرامی رهبرانقلاب درباره روش تربيت فرزندانشان
https://eitaa.com/jorenab
دختر فکر بکر من، غنچه لب چو وا کند
از نمکین کلام خود حق نمک ادا کند
ناطقه مرا مگر روح قدس کند مدد
تا که ثنای حضرت سیده نسا کند
فیض نخست و خاتمه نور جمال فاطمه
چشم دل از نظاره در مبدأ و منتهی کند
مطلع نور ایزدی مبدأ فیض سرمدی
جلوه او حکایت از خاتم انبیا کند
وحی نبوّتش نسب، جود و فتوّتش حسب
قصّه ای از مروّتش سوره «هل اتی» کند
دامن کبریای او دسترس خیال نی
پایه قدر او بسی پایه به زیر پا کند
لوح قدر به دست او کلک قضا به شست او
تا که مشیت الهیه چه اقتضا کند
در جبروت، حکمران، در ملکوت، قهرمان
در نشئات کن فکان حکم به ما تشا کند
عصمت او حجاب او عفت او نقاب او،
سرّ قدم حدیث از آن ستر و از آن حیا کند
نفخه قدس بوی او جذبه انس خوی او
منطق او خبر ز «لا ینطق عن هوی» کند
قبله خلق، روی او، کعبه عشق کوی
او چشم امید سوی او تا به که اعتنا کند
بهر کنیزیش بود زهره کمینه مشتری
چشمه خور شود اگر چشم سوی سُها کند
مفتقرا متاب رو از در او بهیچ سو
زانکه مس وجود را فضّه او طلا کند
( ایت الله محمد حسین اصفهانی )
https://eitaa.com/jorenab
ارزش زن از نگاه امام صادق ( علیه السلام)
از امام صادق ( علیه السلام ) نقل شده است که زن قیمت ندارد چه خوب باشدو صالح وچه بد باشد و طالح اما زن خوب و صالح طلا ونقره قیمتش نیست زیرا او بهتر از طلا ونقره است اما بد وطالح به خاک هم نمی ارزد وخاک از او بهتر است
«وَ لَيْسَ لِامْرَأَةٍ خَطَرٌ لَا لِصَالِحَتِهِنَّ وَ لَا لِطَالِحَتِهِنَّ فَأَمَّا صَالِحَتُهُنَّ فَلَيْسَ خَطَرُهَا الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ هِيَ خَيْرٌ مِنَ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّةِ وَ أَمَّا طَالِحَتُهُنَّ فَلَيْسَ خَطَرُهَا التُّرَابَ التُّرَابُ خَيْرٌ مِنْهَا»
می گویم : به نظر می رسد سرش آن باشد که زن خوب نه تنها خودش را بسلامت به مقصد می رساند بلکه همسر وفرزند خویش را بسوی مسیر درست رهنمون می شود وهدایت افراد با طلا ونقره قابل محاسبه نیست چون احیای یکفرد معادل احیای همه انسانهاست واگر بد باشد نه تنها خودش را بهلاکت می کشاند بلکه دیگران را نیز بسوی نابود ی سوق می دهدزیرا نابودی یک فرد هم وزن نابودی همه انسانهاست «مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسادٍ فِي الْأَرْضِ فَكَأَنَّما قَتَلَ النَّاسَ جَمِيعاً وَ مَنْ أَحْياها فَكَأَنَّما أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعا»( سوره نور35)
https://eitaa.com/jorenab
رهبر انقلاب: مداحی، موسیقیِ پاپ نیست
🔹نوآوری در مداحی نباید به هنجارشکنی و تغییر هویت مداحی منجر شود و اجرای مداح را به سمت اموری که مداحی نیست بلغزاند؛ چرا که مداحی، موسیقیِ پاپ نیست.
🔹مراقب باشید، جذب جوانان به هر قیمتی نباشد و اینگونه نشود که برای جذب جوان، از برخی آهنگها و نواهای نامناسب استفاده شود. باید مراقبت شود تا ترکیب مداحی و حقیقت و هویت آن از بین نرود.
@Farsna
امیرالمومنین« علیه السلام» در حکمت ۲۳۷ می فرماید.
« إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ رَغْبَةً فَتِلْکَ عِبَادَةُ التُّجَّارِ،»
این عده ای که خدا را عبادت می کنند برای اینکه چیزی گیرشان بیاید این عبادت تجار است چرا؟
چون به دنبال آن است در مقابل نمازی که میخواند روزه که می گیرد خداوند چیزی برای او در نظر بگیرد
یعنی نماز خواندن را با رفتن به بهشت معامله می کند و اگر رفتن به بهشت نباشد نماز نمیخواند
پس نماز میخواند نه ازین جهت وظیفه اش را انجام دهد بلکه اثر خواندن نماز رسیدن به میوه بهشتی مثلا است
گاهی برای رسیدن به نعمتی نیست بلکه
برای ترس است .
به تعبیر بعضی از اساتید وقتی وارد بهشت شدیم باید در و دیوار جهنم را ببوسیم برای اینکه اگر این نبود شاید عبادت نمی کردیم.
( سوره مبارکه الرحمن آیه ۳۵،۳۶) می فرماید:
« يُرْسَلُ عَلَيْكُمَا شُوَاظٌ مِنْ نَارٍ وَنُحَاسٌ فَلَا تَنْتَصِرَانِ * فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ»
« نحاس» بعضی می گویند دود غلیظ، بعضی میگویند: مس گداخته، میگویند شعله های آتش، دود غلیظ، مس گداخته، روی سر شما می ریزد
و بعد میفرماید:« فَبِایِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِبَانِ» کدام نعمت خدا را تکذیب می کنید؟
این تهدید ،باعث خواندن به نماز می شود واگر چنین ترسی نبود سراغ نماز نمی رفت
وچون می ترسد به جهنم برود نماز میخواند یا به دیگران کمک می کند
«وَإِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ رَهْبَةً فَتِلْکَ عِبَادَةُ الْعَبِیدِ»
میترسد بنده است، ترس باعث عبادت می شود، لذا نماز شب نمی خواند چون جهنم ندارد اما نماز صبح می خواند چون اگر نخواند جهنم میرود
«وَإِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ شُکْراً فَتِلْکَ عِبَادَةُ الاَْحْرَارِ»
می گوید: خدا من تو را عبادت نمی کنم: برای اینکه از تو میترسم.
عبادت نمی کنم: از این جهت که بگویم من را جهنم می برد.
نه:
« لَكِنْ وَجَدْتُكَ أَهْلاً لِلْعِبَادَةِ فَعَبَدْتُك»
چون دیدم لیاقت داری عبادتت می کنم.
ببینید این تعبیر بلند حضرت است که میفرماید:
«مَا عَبَدْتُكَ خَوْفاً مِنْ نَارِكَ وَلاَ طَمَعاً فِي جَنَّتِكَ لَكِنْ وَجَدْتُكَ أَهْلاً لِلْعِبَادَةِ فَعَبَدْتُك»
خدایا تو را به طمع بهشت و ترس دوزخ عبادت نمی کنم بلکه چون تو را شایسته دیدم عبادت می کنم
این عبادت از ترس جهنم و شوق بهشت نه اینکه بد باشد، قرآن کریم میفرماید:
« یَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفاً وَ طَمَعاً »( آیه ۱۶، سوره مبارکه سجده)
این خوب است منتهی نکته ای که است:
آن چیزی که انسان بیابَد خدا را، و تلاشش را تا جایی که در توانش است انجام دهد تا آن طوری که شایسته است خدا را عبادت کنند این همان، اصل مهم است.
«أوَّلُ ما يَجِبُ علَيكُم للّه ِِ سبحانَهُ ، شُكرُ أيادِيهِ وابتِغاءُ مَراضِيهِ»
اولین چیزی که واجب است بر شما، نعمتهای خدا را شکر کنید و موجبات رضایت الهی را فراهم آورید.
در نتیجه: اینکه انسان بیاید خدا را عبادت کند فقط برای « شکراً» برای نعمتهای که به انسان عطا کرد، این جایگاه کمی نیست.
https://eitaa.com/jorenab
چو حافظ در قناعت کوش و از دنیای دون بگذر
که یک جو منت دونان دو صد من زر نمیارزد
https://eitaa.com/jorenabچ
فاعبدوا ماشئتم من دونه قل ان الخاسرین الذین خسروا انفسهم و اهلیهم یوم القیامه الا ذلک هو الخسران المبین(زمر/۱۵ )
هرکس غیر از او را می خواهید بپرستید بگو بدرستیکه زیانکاران آنهائی هستند که در نفسشان و اهلشان در روز قیامت دچار زیان شدند براستی که این خسرانی روشن و آشکاری است.
خداوند می فرماید خسران و ضرر و زیان کردن به این نیت نیست که انسانی مالی را از دست دهد یا مقامی از دست دهد بلکه خسران بزرگ آن است که انسان نفس خود را ببازد،مرحوم علامه طبابائی در تفسیر شریف المیزان می فرماید اینکه فرمود:"اَلا ذلک هوالخسران المبین"این خسران بزرگ و روشنی است برای چند امراست:
۱_آن خسرانی که متعلق به دنیاست(یا خسران در مال است یا خسران در مقام)سریع الزوال است و بالاخره تمام می شود اما خسران و زیان آخرت همیشگی است نه زوال پذیر است و نه منقطع می شود هرچه می خواهد شود در این دنیاست در اخرت آنگونه که هستی می مانی برای همیشه.
۲_اگر مال یا مقام دنیائی از دست برود امکان دارد مثل آن دوباره برای انسان حاصل شود و یا حتی بهتر از آن بدست بیاید اما اگر نفس از دست رفت دیگر نه چیزی جایگزین می شود و نه بدست می آید(المیزان/۲۶۴/۱۷،ج اسلامیه عربی).
در آیه دیگر علت این خسران را بیان می کند یعنی چگونه می شود انسان دچار زیان نفس می شود نفس خود را از دست می دهد می فرماید"ولا تکونوا کالذین نسواالله فانساهم انفسهم(حشر/۱۹ ) "از آن دسته نباشید که خدارا فراموش کردند و خداوند نیز کاری کرد که خود را فراموش کردند علامه طبابائی در المیزان در توضیح اینکه چگونه می شود کسی خدا را فراموش کرد باعث می شود خودش را هم فراموش کند می فرماید:انسان وقتی خدا را فراموش کرد بخودش مستقلاً نگاه می کند دررحالیکه باید پروردگارش توجه داشته باشد و خودش را وجود مستقلی می داند که ضرر و زیان خود را می فهمد در حالیکه این نیست او موجودی ضعیف و متعلق الوجود است همه اش فقر،حاجت است و آنچه از کمال و عزت است مال خداست پس خودش را فراموش کرد نتیجه این است که خدا را فراموش کرد(المیزان۲۳۰/۱۸)
https://eitaa.com/jorenab