افسوس که عمری پی اغیار دویدیم
از یار بماندیم و به مقصد نرسیدیم
سرمایه ز کف رفت و تجارت ننمودیم
جز حسرت و اندوه متاعی نخریدیم
ما تشنه لب اندر لب دریا متحیر
آبی به جز از خون دل خود نچشیدیم
ای بسته به زنجیر تو دلهای محبان
رحمی که در این بادیه بس رنج کشیدیم
چندان که به یاد تو شب و روز نشستیم
از شام فراقت چو سحرگه ندمیدیم
تا رشتهی طاعت به تو پیوسته نمودیم
هر رشته که بر غیر تو بستیم بریدیم
ای حجت حق پرده ز رخسار برافکن
کز هجر تو ما پیرهن صبر دریدیم
ما چشم به راهیم به هر شام و سحرگاه
در راه تو از غیر خیال تو رهیدیم
شمشیر کجت راست کند قامت دین را
هم قامت ما را که ز هجر تو خمیدیم
شاها! ز فقیران درت روی مگردان
بر درگهت افتاده به صدگونه امیدیم
#نوغانی
@jorenab
#پیشنهاد_مشرکان_به_نبی_اکرم
«قالُوا لَنْ نُوءْمِنَ لَکَ حَتّی تَفْجُرَ لَنا مِنَ الأَْرْضِ یَنْبُوعاً أَوْ تَکُونَ لَکَ جَنَّةٌ مِنْ نَخِیلٍ وَ عِنَبٍ فَتُفَجِّرَ الأَْنْهارَ خِلالَها تَفْجِیراً أَوْ تُسْقِطَ السَّماءَ کَما زَعَمْتَ عَلَیْنا کِسَفاً أَوْ تَأْتِیَ بِاللّهِ وَ الْمَلائِکَةِ قَبِیلاً أَوْ یَکُونَ لَکَ بَیْتٌ مِنْ زُخْرُفٍ أَوْ تَرْقی فِی السَّماءِ وَ لَنْ نُوءْمِنَ لِرُقِیِّکَ حَتّی تُنَزِّلَ عَلَیْنا کِتاباً نَقْرَوءُهُ قُلْ سُبْحانَ رَبِّی هَلْ کُنْتُ إِلاّ بَشَراً رَسُولاً»(اسرا۹۰_۹۳)
در این آیات، شش پیشنهاد به نبی مکرم اسلام صلی الله علیه و آله شده است و ایمان آوردن به رسول اسلام را مشروط به پیشنهادهای شش گانه زیر نموده اند:
1 باید چشمه جوشانی در مکه ایجاد کنی
2 باید دارای باغی باشی که پر از درخت خرما و انگور بوده و در آن، چشمه های جوشانی وجود داشته باشد.
3 آسمان را به عنوان عذاب تکه تکه کرده بر سر ما فرود آوری
4 خداوند و فرشته را در مقابل بیاوری که آنها را ببینیم که به رسالت تو شهادت دهند.
5 خانه ای از طلا داشته باشی
6 به آسمان رفته، در این صورت هم ایمان نمی آوریم، مگر آن که نامه ای بیاوری که ما آن را بخوانیم تا تو را تأیید کند.
خداوند به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در جواب این پیشنهادهای ششگانه فرمود: به آنها بگو منزّه است پروردگار من؛ آیا من جز بشری مثل شما هستم؟
آن چه در این پیشنهادها مشترک است نگاه منفعت طلبانه به موضوع رسالت است به این که رسالت باید منفعت داشته باشد، یا برای پیامبر اسلام؟ چون خانه ای از طلا داشتن و یا باغ پر از نخل و انگور داشتن یا برای منطقه منفعت داشته باشد؛ مثل ایجاد چشمه جوشان در منطقه مکه. تعبیر «لن نومن لک» (به نفع تو ایمان نمی آوریم) نشان می دهد آنها خیال می کردند پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله اظهار رسالت نمود تا برای خویش منصبی ایجاد نموده و از این راه سود ببرد.
وجود این دسته از آیات در قرآن کریم باعث شد برخی بگویند: «شاید بیش از بیست موضع در قرآن دیده می شود که منکران از حضرت محمد صلی الله علیه و آله معجزه خواستند و او در مقابل این تقاضا و بهانه جویی جوابی نمی دهد و تقاضای معجزه را به سکوت برگزار می کند»(32) از این رو باید دید آیا پیامبر اکرم به این پیشنهادها جواب داده است یا به سکوت برگزار کرده است؟
پاسخ پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله به پیشنهاد دهندگان
نبی مکرم اسلام در جلسه ای که برگزار شد و چنین پیشنهادهایی به حضرت شد، پاسخهایی داده اند که قابل تأمل است.
1 پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به عبدالله بن اُبَیّ مخزومی فرمود: این که گفتی باید چشمه جوشانی برای ما ایجاد کنی تا به تو ایمان بیاوریم، آیا اگر من چنین کنم، به خاطر این نبی هستم؟ وی گفت: نه. فرمود. آیا در طائف باغ نداری؟ آیا در آن چشمه ایجاد نکردی؟ آیا به واسطه آن نبی شدی؟ گفت نه. فرمود: پس محمد[ص] نیز اگر چنین کاری انجام دهد دلیل بر نبوتش نیست.
2 این که گفتی باید باغ داشته باشی، آیا شما در طائف باغ ندارید؛ آیا به وسیله آن نبی شدید؟ گفت: نه فرمود: اگر پیامبر صلی الله علیه و آله ، داشتن باغ را دلیل بر نبوت می گرفت، این دالّ بر کذبش بود؛ چون در این صورت برای شما حجتی اقامه کرد که حجت نیست.
3 آیا از رسول رب العالمین می خواهی تو را هلاک کند، در حالی که رسول رب العالمین، مهربان تر از این است که تو را هلاک کند؛ تو را هلاک نمی کند، اما حجت خداوند را بر تو اقامه می کند. آیا طبیب، طبق پیشنهاد مریض به او دوا می دهد، یا طبق آنچه صلاح اوست؟ شما مریض هستید و خداوند طبیب شماست.
4 آمدن، صفت بتهای ناقص شماست که نه می داند و نه می شنود. آیا در طائف باغ نداری و محصولات آن را به مکه نمی بری؟ گفت بله. فرمود: آیا درست است که خریداران بگویند ما از شما قبول نمی کنیم، مگر عبدالله بن اُبَیّ بیاید از او بشنویم که شما نماینده او هستید؟ گفت نه. فرمود: اگر نماینده تو بعد از شنیدن این سخن پیش تو آمده بگوید بر خیز با من بیا چون آنها پیشنهاد دادند در صورتی سخن مرا می پذیرند که تو با من بیایی، آیا تو مخالفت نمی کنی و نمی گویی تو فقط نماینده هستی، آمر نیستی که به من دستور دهی؟ گفت: چرا. فرمود: پس چگونه به رسول رب العالمین چنین پیشنهادی می کنی، در حالی که برای خودت جایز نمی دانی؟
5 آیا عزیز مصر، خانه ای از طلا نداشت؟ گفت: بله. فرمود: آیا به وسیله آن پیامبر شد؟ گفت: خیر.
6 این که گفتی اگر نامه هم بیاوری به تو ایمان نمی آوریم، پس اقرار می کنی که با حجت الهی دشمنی داری و هیچ دوایی برای تو نیست، مگر این که تو را به دست اولیای خودش از بشر یا ملائکه تأدیب نماید.( احتجاج ج۱صص۵۹_۶۳ )
https://eitaa.com/jorenab
اگر از گناهان بزرگی که از آنها نهی می شوید دوری کنید،
۱-گناهان کوچکتان را از شما محو می کنیم،
۲-و شما را به جایگاهی ارزشمند و نیکو وارد می کنیم.
إِن تَجْتَنِبُواْ كَبَآئِرَ مَا تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُكَفِّرْ عَنكُمْ سَيِّئَاتِكُمْ وَنُدْخِلْكُم مُّدْخَلاً كَرِيمًا
سوره نساء آیه ۳۱
https://eitaa.com/jorenab
#پاسخ_قرآن_کریم_به_پیشنهاد_مشرکان
برای روشن شدن پاسخ قرآن کریم، توجه به نکته ای ضروری است و آن این که پیشنهادهای مشرکین، نشأت گرفته از ذهنیت آنها بود؛ یعنی خیال می کردند چون پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به مقام رسالت رسید، شاید العیاذ بالله شریک خدا شده باشد و مانند خداوند، توان کارهای خارق العاده را دارد. این نکته، زمانی در خور توجه است که به یاد داشته باشیم پیشنهاد دهندگان ملحد نبودند، بلکه مشرکین بودند که خیال می کردند خداوند، عالم را آفرید و آنها را به افرادی حواله کرده است که نامرئی هستند و آنها ارباب این عالم هستند و بتها، تمثّل های آن موجودات نامرئی می باشند. لذا آنها به «الله» اعتقاد داشتند.
«لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الأَْرْضَ لَیَقُولُنَّ اللّهُ؛ و اگر از آنها سؤال شود چه کسی آسمان و زمین را خلق کرد، هر آینه خواهند گفت «الله»»(لقمان / 25 )
و در آیه شریفه دیگر، علت پرستش بت توسط مشرکین را از زبان مشرکین چنین بیان می کند: «لِیُقَرِّبُونا إِلَی اللّهِ زُلْفی؛ تا این که ما را به نزد خداوند، مقرب گرداند»(زمر / 3. )
پس مشرکین به خداوند اعتقاد داشتند؛ منتهی بتها را به عنوان ارباب عالم می دانستند. از این رو، درخواستی که از پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله می نمایند، ناشی از این اندیشه است. لذا برخی از پیشنهادها محال بود؛ مثل آوردن ملائکه. برخی دیگر برای پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله منفعت داشت و برخی از پیشنهادها هم منفعت آنها را مورد توجه قرار می داد. آنان معتقد بودند خداوند، آسمان و زمین را خلق نموده است پس پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نیز قادر به چنین کاری بوده و می تواند خدایی بکند.
نکته دیگر آن که مشرکین وقتی گناهی انجام می دادند، به خاطر این که از شر عقوبت خدایان نجات پیدا کنند، برای بتها قربانی انجام می دادند تا خدایان آنها را عقوبت نکند. بر این اساس، پیشنهادهایی که برای پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نمودند با تعبیر «لن نومن لک» شروع می شود که از یک سو تهدید است؛ زیرا می گویند هرگز به تو ایمان نمی آوریم و از سوی دیگر، تطمیع؛ چرا که «لک» یعنی به نفع تو. یعنی می خواستند به وسیله ایمان آوردن به او، به نوعی برای خویش منفعتی کسب نمایند.
با توجه به این دو نکته، به سراغ جوابی که قرآن کریم داده است می رویم. این جواب در حقیقت دارای دو بخش است.
الف «سبحان ربی؛ منزه است پروردگار من»
ب «هل کنت الا بشرا رسولاً آیا من جز بشری فرستاده شده هستم» که در این بخش نیز دو ویژگی نبیّ اسلام، یکی بشر بودن و دیگری رسول بودن آن بزرگوار تأکید شده است.
اما بخش اول سبحان ربی می تواند پاسخ بعضی از پیشنهادات باشد؛ بدین معنا که چون در بخشی از این پیشنهاد آمده بود خداوند را برای ما بیاور، می فرماید: منزه است از این که خداوند دارای جسم باشد؛ چرا که آمدن، از خواص جسم است و برای ذات اقدس الهی، آمدن و رفتن معنا ندارد، بلکه خداوند همه جا هست.
می تواند هم جواب از تمام پیشنهادها باشد؛ به این معنا که چون به پیامبر صلی الله علیه و آله گفته شد «لن نومن لک»، به نفع تو ایمان نمی آوریم تا برای ما چنین و چنان کنی، فرمود: به آنها بگو منزه است پروردگار من که تحت حکم بندگانش واقع شود و یا این که به پیشنهاد عده ای سطحی نگر و لجباز، کاری را انجام دهد.( الاحتجاج 1، صص 6359 )
ممکن است برای تعجب هم باشد، به خاطر این همه سطحی نگری و لجبازی و بهانه جویی هایی که داشتند و امور بسیار محدود و ساده و یا امور محالی را بیان کردند.( المیزان ج 13، ص 216 )
با توجه به آنچه گذشت، بخش دوم جواب هل کنت الا بشرا رسولاً به خوبی روشن می شود؛ یعنی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرماید: من یک بشر هستم و کاری که شما می خواهید از یک بشر ساخته نیست. نشانه آن که آنها این امور را از پیامبر صلی الله علیه و آله می خواستند نه خداوند، این است که خطاب به پیامبر صلی الله علیه و آله است، لذا نگفتند «لن نومن لک حتی تنال ربک»، بلکه می گفتند «لن نومن لک حتی تفجر لنا»
در حالی که اگر آنها پیامبر صلی الله علیه و آله را فرستاده خداوند می دانستند، بایستی از او می خواستند که از خدایش بخواهد.
مرحوم علامه طباطبایی می نویسد:
«اگر این درخواستها برای این است که پیامبر صلی الله علیه و آله بشر است کجا بشر چنین قدرت مطلقه نامتناهی که حتی بر محالات ذاتی احاطه داشته باشد را دارد و اگر برای این است که ادعای رسالت کرد رسالت تنها چیزی که اقتضا می کند این است که آنچه خداوند بر عهده اش گذاشت از بیان امر الهی و تبلیغ آن بانذار و تبشیر آنها و رسالت به معنای تفویض قدرت غیبی به او نیست»
بر این اساس، به صورت استفهام از آنها پرسید ایاجز بشری فرستاده شده هستم
https://eitaa.com/jorenab
#نعمت_امامت
تشابه امت سباء در کفران نعمت با امت اسلامی
مرحوم علامه مجلسی می نویسد قصه های قوم گذشتگان که قرآن کریم ذکر می کند برای تنبیه وآگاه نمودن این امت هست و اینکه هر چه بر سر امتهای پیشین آمده است برای این امت نیز اتفاق خواهد افتاد البته بعضی قابل فهم هست بعضی نیاز به تاویل وتوضیح دارد
سپس می نویسد از جمله داستانهایی نیاز به تاویل وتوضیح دارد قرآن کریم درباره قوم سبا می فرماید
فَأَعْرَضُوا فَأَرْسَلْنا عَلَيْهِمْ سَيْلَ الْعَرِمِ وَ بَدَّلْناهُمْ بِجَنَّتَيْهِمْ جَنَّتَيْنِ ذَواتَيْ أُكُلٍ خَمْطٍ وَ أَثْلٍ وَ شَيْءٍ مِنْ سِدْرٍ قَلِيلٍ
الآية 16/ سبأ
امّا آنها (از خدا) روی گردان شدند، و ما سیل ویرانگر را بر آنان فرستادیم، و دو باغ (پر برکت) شان را به دو باغ (بی ارزش) با میوه های تلخو درختان «شوره گز» و اندکی درخت سدر مبدّل ساختیم.
آنگاه در وجه تشابه امت سبا با امت اسلامی می نویسد
وقتی آنها کفران نعمت کردند خداوند
سیل ویرانگر به سوی آنان فرستاد و به جای باغ زیبای آنها دوباغ بی ارزش ( درختهای با میوه تلخ و شوره گز ) به آنها داد
وانطباق آن با امت اسلامی اینکه
وقتی آنها نعمت الهی یعنی اهل بیت عصمت وطهارت علیهم السلام را کفران کردند خداوند آنهارا از امت گرفت واز مردم پنهان کرد لذا مردم دچار آراء مختلف شدند و سیل شک و شبهه بر آنها جاری شد(بحارالانوار ج۲۴ص ۲۳۶)
#امامت
https://eitaa.com/jorenab
هدایت شده از پنجره🇮🇷
اين روز(سوم #صفر)، سنۀ ٥٧، در مدينه طيّبه حضرت امام #محمد_باقر عليه السلام متولد شد و بعضى روز ولادت را غرّۀ رجب گفتهاند
قمی ، فيض العلام ص ۲۷۳
از #امام_باقر عليهالسلام
سطح بالای کمال در این سه چیز است:
۱. به دنبال علم دين رفتن
۲.شکیبائی در مصیبتها
۳. برنامه ريزي و مدیریت زندگی از جهت دخل و خرج
قال:الكمال كل الكمال التفقه في الدين و الصبر على النائبة ١و تقدير المعيشة
قمی الانوار البهیة ص ١٢٤
https://eitaa.com/MohammadGelayeri
«وَإِنْ يُرِدْكَ بِخَيْرٍ فَلَا رَادَّ لِفَضْلِهِ»
و اگر خدا اراده خیری برای تو کند
هیچ کس مانع فضل او نخواهد شد.
https://eitaa.com/jorenab
روز پنجشنبه به نام امام حسن عسکری(علیهالسلام) است. در زیارت آن حضرت می گوییم:
السَّلامُ عَلَيْكَ يَا وَلِىَّ اللّٰهِ،
السَّلامُ عَلَيْكَ يَا حُجَّةَ اللّٰهِ وَخَالِصَتَهُ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا إِمَامَ الْمُؤْمِنِينَ، وَوَارِثَ الْمُرْسَلِينَ، وَحُجَّةَ رَبِّ الْعَالَمِينَ، صَلَّى اللّٰهُ عَلَيْكَ وَعَلَىٰ آلِ بَيْتِكَ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ، يَا مَوْلاىَ يَا أَبا مُحَمَّدٍ الْحَسَنَ بْنَ عَلِيٍّ، أَنَا مَوْلىً لَكَ وَلِآلِ بَيْتِكَ، وَهٰذَا يَوْمُكَ وَهُوَ يَوْمُ الْخَمِيسِ، وَأَنَا ضَيْفُكَ فِيهِ وَمُسْتَجِيرٌ بِكَ فِيهِ، فَأَحْسِنْ ضِيافَتِى وَإِجارَتِى بِحَقِّ آلِ بَيْتِكَ الطَّيِّبِينَ الطَاهِرِينَ.
https://eitaa.com/jorenab
#نگاه_دین_به_انسان
از منظر دینی انسان یله ور ها آفریده نشده است – البته مراد تشریعی است نه تکوینی که بحث آن خواهد آمد- بلکه از بدو تولد تا انتقال به مکان دیگر تحت برنامه ای مدون و منظم قرار دارد که می بایست طبق آن عمل نماید و تخطی از این دستورات پیش از آن که موجب اضرار به دیگران شود ضلالت و تباهی فرد را به همراه دارد لذا از نگاه قرآن کریم آنان که گناه میکنند در حقیقت خود را تباه می سازند لذا میفرماید هرکس گناهی را مرتکب شود در حقیقت به خود زیان رسانده است و خداوند دانا و حکیم است«وَ مَنْ يَكْسِبْ إِثْماً فَإِنَّما يَكْسِبُهُ عَلى نَفْسِهِ وَ كانَ اللَّهُ عَلِيماً حَكِيما» ([1])
بدیگر سخن؛ گرچه انسان متعلق به مالک و صاحب اختیار خویش است اما بدین معنا نیست که نفعی عایدش نمی شود بلکه هر چه انجام دهد اگر اورا در مسیر درست هدایت کند نفعش عاید خود انسان میشود و وجود این دستورات عملی از طرف شارع مقدس در حقیقت گزارش از یک واقعیت است و آن اینکه اگر انسان بخواهد به سعادت و کمال برسد تنها راه رسیدن ، عمل به این دستورات است و هر کس غیر از این را برود دچار ضلالت و گمراهی خواهد شد قرآن کریم این مطلب را این گونه بیان میکند «اللَّهُ وَلِيُ
الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ وَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِياؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمات»( خداوند ياور اهل ايمان است و آنان را از تاريكيهاى جهل بيرون آورده و به عالم نورمی برد، و آنان كه راه كفر برگزيدند يار ايشان شياطين و طاغوت هستند كه آنها را از عالم نور به تاريكيهاى گمراهى در افكنند، اين گروه اهل دوزخند و در آن هميشه خواهند بود)([2])
یعنی هر کس به سراغ ذات احدیت برود خداوند خود سرپرستی او را بر عهده خواهد گرفت و نتیجه این سرپرستی الهی آن است که انسان ، از تاریکی گمراهی و تباهی به نور هدایت و رستگاری میرسد ومسلماَ انسان در محیط روشن و نورانی راه خود را به درستی پیدا خواهد کرد خصوصا راهنمایی که از همه راه ها آگاه است، او را در طی این مسیر هدایت می نماید یعنی وجود روشنایی از یکسو و بلد راه از سوی دیگر موجب به سلامت رسیدن انسان به مقصد میشود.
از طرف دیگر اگرکسی به سراغ خداوند نرود در مسیر تاریک و ظلمانی قدم گذاشته است که نه کسی راه را می تواند به درستی به او نشان دهد زیرا کسانی که در آن مسیر قدم گذاشته اند خود ازمسیر اصلی دور شدهاند ونه راه روشن است تا بتواند راه را پیدا نماید از این رو آنچه انجام میدهد گم خواهد شد«الَّذِينَ كَفَرُوا فَتَعْساً لَهُمْ- وَ أَضَلَّ أَعْمالَهُم»( و آنان كه كافر شدند نابود و هلاك شوند و خدا اعمالشان را ضايع و باطل می سازد) ([3])
و چون آنان دارای مالک و سرپرست نیستند تا به دنبال آنان رفته و آنان را از ضلالت و گمراهی نجات دهد اعمالشان از بین خواهد خواهد رفت «ذلِكَ بِأَنَّهُمْ كَرِهُوا ما أَنْزَلَ اللَّهُفَأَحْبَطَ أَعْمالَهُم»( اين (هلاك كفار) بدان جهت است كه آنها از قرآنى كه خدا نازل فرمود كراهت و اعراض داشتند پس خدا اعمالشان را محو و نابود ساخت) ([4]).
علت این نابودی و از بین رفتن آن است که آنان دارای مالک وصاحب اختیار نیستند تا در مواقع افتادن در گمراهی و راه نادرست آن ها را به مسیر درست هدایت نماید اما مؤمنان چون دارای صاحب هستند اگر در مسیر نادرست قرار بگیرند خداوند از آن ها دستگیری نموده و آن ها را به راه راست رهنمون میشود «ذلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ مَوْلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَ أَنَ الْكافِرِينَ لا مَوْلى لَهُم»( اين (نابود شدن اعمال كافران و یاری مؤمنان) بدان سبب است كه البته خدا ياور و مولاى مؤمنان است و كافران هيچ مولا و ياورى ندارند.)([5])
- نساء : 111[1]
- بقره : 275[2]
- محمد (ص) : 8[3]
4- محمد ( ص ) : 8
- محمد ( ص ) :11[5]
https://eitaa.com/jorenab
#فرار_انبیا
یکی از کارهای انبیا مخصوصا مرسلین این است درشرایطی که امکان مقابله با دشمن نداشتند از آن محیط فرار می کردند تا بتوانند در جای دیگر با شرایط بهتر وظیفه خویش را انجام دهند
۱-در باره حضرت موسی علیه السلام آمده است وقتی بین او و دشمنش درگیری شد و امکان دستگیری او بود از آنجا فرار کرد
موسی از شهر خارج شد در حالی که ترسان بود و هر لحظه در انتظار حادثه ای. (به پیشگاه خدا) عرضه داشت: «پروردگارا! مرا از این قوم ستمکار رهایی بخش.
فَخَرَجَ مِنْهَا خَائِفًا یَتَرَقَّبُ ۖ قَالَ رَبِّ نَجِّنِی مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ (قصص:۲۱)
۲-یا پیامبر اکرم شبانه از مدینه حرکت می کند حضرت علی علیه السلام جای او میخوابد
( بحار، ج ۱۹، ص ۶۰ و ۵۴)
پس فرار کردن درصورتی که توان مقابله با دشمن نیست کار درستی است
البته به شرطی که به عنوان یک تاکتیک استفاده شود یعنی برای آن باشد که شرایط بهتر پیدا شود لذا قران کریم در مورد جنگ می فرماید فرارکردن (اگر برای ترس و ضعف نفس باشد) کار درستی نیست مگر آنکه هدفش از کناره گیری، تجدید نیرو برای حمله (مجدد) و یا پیوستن به گروهی (از مجاهدان) باشد.
وَمَن یُوَلِّهِمْ یَوْمَئِذٍ دُبُرَهُ إِلَّا مُتَحَرِّفًا لِّقِتَالٍ أَوْ مُتَحَیِّزًا إِلَی فِئَةٍ فَقَدْ بَاءَ بِغَضَبٍ مِّنَ اللَّهِ وَمَأْوَاهُ جَهَنَّمُ ۖ وَبِئْسَ الْمَصِیرُ (انفال۱۶)
یعنی اگر فرار در حقیقت یک جابجایی برای بهتر انجام دادن وظیفه ای بر عهده انسان است باشد
خوب است و انبیا نیز چنین می کردند
۳-پس نبودن شرایط برای انجام وظیفه در جایی دلیل خوبی نیست تا انسان از وظیفه شانه خالی کند همانطور که قران کریم چنین افرادی را مذمت می کند
کسانی که فرشتگان (قبض روح)، جان آنها را گرفتند در حالی که به خویشتن ستم کرده بودند، به آنها گفتند: «شما در چه حالی بودید؟ » گفتند: «ما در سرزمین خود، تحت فشار و مستضعف بودیم. » آنها [= فرشتگان]گفتند: «مگر زمین خدا، پهناور نبود که مهاجرت کنید؟! » آنها (عذری نداشتند، و) جایگاهشان دوزخ است، و فرجام بدی دارند
قَالُوا کُنَّا مُسْتَضْعَفِینَ فِی الْأَرْضِ ۚ قَالُوا أَلَمْ تَکُنْ أَرْضُ اللَّهِ وَاسِعَةً فَتُهَاجِرُوا فِیهَا ۚ( نسا:۹۷)
۴-اگر امام حسین علیه السلام در مکه به شهادت می رسید هیچ دستاوردی برای حضرت نداشت اما وقتی به کربلا رفت هرچند حضرت به شهادت رسید اما وجود حضرت امام سجاد و حضرت زینب علیها السلام در رفتن به شام باعث شد کاخ ظلم متزلزل شود اتفاقی که قطعا اگر حضرت امام حسین علیه السلام در مکه بود محقق نمی شد
https://eitaa.com/jorenab
سوال
اخیرا کلیپی پخش شده و درآن می گوید ولایت قضا نشود مراد ازین سخن چیست
جواب
نمی دانم مراد از این تعبیر چیست
اگر مراد مطلق ولایت باشد که حتی شامل ولایت اهل بیت علیهم السلام شود دو نظر وجود دارد یکی نظرشیعه که انرا اعتقادی واز اصول دین وادامه ولایت انبیا می دانند و دیگری اهل سنت که آنرا فروع دین و فعل مکلف می دانند
اگر ولایت امر اعتقادی باشد قضا معنا ندارد چون قضا مربوط به یک حکم فرعی شرعی است مانند نماز که درحقیقت امر به صلات در وقت و غیر وقت آمده است که در غیر وقت قضا محسوب میشود
اگر مراد بحث ولایت فقیه باشد عده ای آنرا از امور حسبیه و حکم فرعی فقهی می دانند
اما اکثر فقها شیعه از جمله امام رضوان الله تعالی علیه آنرا یک امر اعتقادی و ادامه ولایت انبیا و ائمه علیهم السلام می داند
درین صورت قضا معنا ندارد
به نظر می رسد عده ای بدون فهم دقیق معنای قضا که مربوط به بخشی از احکام فرعی فقهی است آنرا به مساله ولایت که امری اعتقادی کلامی است سریان دادند و بدون انکه بفهمند مساله اعتقادی و کلامی را در حد یک مساله فرعی تنزل دادند
بهتراست از چنین تعابیری که نشان از عدم فهم دقیق الفاظ و اصطلاحات است پرهیز شود و آنگونه که اهل علم از اموری چون ولایت دفاع می کنند از همان تعابیر بهره گرفته شود
https://eitaa.com/jorenab
هدایت شده از خبرگزاری حوزه
💠 حدیث روز💠
💎 در محضر علما چگونه برخورد کنیم؟
امام محمد باقر علیهالسلام:
إذا جَلَستَ إلى عالِمٍ فَكُن عَلى أن تَسمَعَ أحرَصَ مِنكَ عَلى أن تَقولَ ، و تَعَلَّمْ حُسنَ الاستِماعِ كَما تَتَعَلَّمُ حُسنَ القَولِ ، و لا تَقطَعْ عَلى أحَدٍ حَديثَهُ
❇️ هر گاه در محضر دانشمندى نشستى براى شنيدن حريصتر باش تا براى سخن گفتن و همچنان كه خوب سخن گفتن را فرا میگيرى، خوب گوشدادن را نيز بياموز و سخن هيچ كس را قطع مكن.
📚 الاختصاص: ۲۴۵
•┈┈••✾••┈┈•
@HawzahNews
سخنرانی از شهید دستغیب است هرکس اهل گناه باشد به مرگ فجیع ازبین می رود
اخیرا در فضای مجازی پخش شده که خود ایشان بوسیله انفجار تکه تکه شده است مکر فجیع تر ازین هم هست؟
جواب
طرح چنین سخنی نشان از بی اطلاعی گوینده دارد که معنای مرگ در زبان دین را نمی داند
توضیح آنکه
طبق بیان قران کریم به هنگام مرگ انسان فرشتگان نازل می شوند
اگر فرد کافر باشد با زور کتک اورا می برند
اگر ببینی کافران را هنگامی که فرشتگان (مرگ)، جانشان را میگیرند و بر صورت و پشت آنها میزنند و (میگویند:) بچشید عذاب سوزنده را (به حال آنان تأسف خواهی خورد
وَلَوْ تَرَى إِذْ يَتَوَفَّى الَّذِينَ كَفَرُوا الْمَلَائِكَةُ يَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَأَدْبَارَهُمْ وَذُوقُوا عَذَابَ الْحَرِيقِ» (الأنفال، 50)
واگر مومن باشد با خوشرویی اورا می برند
همانها که فرشتگان (مرگ) روحشان را میگیرند در حالی که پاک و پاکیزهاند؛ به آنها میگویند: «سلام بر شما! وارد بهشت شوید به خاطر اعمالی که انجام میدادید!
«الَّذِينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلَائِكَةُ طَيِّبِينَ يَقُولُونَ سَلَامٌ عَلَيْكُمُ ادْخُلُوا الْجَنَّةَ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ» (النّحل، 32)
مرگ که بر یک امر طبیعی اطلاق می شود برای مومن و کافر متفاوت است واگرکافر باشد فرشتگان عذاب براو نازل می شوند
بالاترین درجه مرگ برای مومن شهادت در راه خداست و مومن برای رسیدن به معشوق هرچه سخت هم باشد را تحمل می کند به تعبیری در راه حق هرچه سخت تر است شیرینتر است
لذا امام حسین علیه السلام با سخت ترین شرایط و توسط افرادکه بدترین قساوت قلب را داشتند به شهادت رسید.
https://eitaa.com/jorenab
زیارت امیرالمومنین علیه السلام درروزیکشنبه:
السَّلامُ عَلَى الشَّجَرَةِ النَّبَوِيَّةِ، وَالدَّوْحَةِ الْهَاشِمِيَّةِ، الْمُضِيئَةِ الْمُثْمِرَةِ بِالنُّبُوَّةِ الْمُونِقَةِ بِالْإِمَامَةِ، وَعَلىٰ ضَجِيعَيْكَ آدَمَ وَنُوحٍ عَلَيْهِمَا السَّلامُ . السَّلامُ عَلَيْكَ وَعَلَىٰ أَهْلِ بَيْتِكَ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ، السَّلامُ عَلَيْكَ وَعَلَى الْمَلائِكَةِ الْمُحْدِقِينَ بِكَ وَالْحَافِّينَ بِقَبْرِكَ، يَا مَوْلاىَ يَا أَمِيرَالْمُؤْمِنِينَ، هَذاَ يَوْمُ الْأَحَدِ وَهُوَ يَوْمُكَ وَبِاسْمِكَ، وَأَنَا ضَيْفُكَ فِيهِ وَجارُكَ، فَأَضِفْنِى يَا مَوْلاىَ وَأَجِرْنِى، فَإِنَّكَ كَرِيمٌ تُحِبُّ الضِّيافَةَ، وَمَأْمُورٌ بِالْإِجارَةِ، فَافْعَلْ مَا رَغِبْتُ إِلَيْكَ فِيهِ، وَرَجَوْتُهُ مِنْكَ، بِمَنْزِلَتِكَ وَآلِ بَيْتِكَ عِنْدَاللّٰهِ، وَمَنْزِلَتِهِ عِنْدَكُمْ، وَبِحَقِّ ابْنِ عَمِّكَ رَسُولِاللّٰهِ صَلَّىاللّٰهُعَلَيْهِوَآلِهِ وَسَلَّمَ وَعَلَيْهِمْ أَجْمَعِينَ.
زیارت حضرت زهراسلام اللّه علیها:
السَّلامُ عَلَيْكِ يَا مُمْتَحَنَةُ، امْتَحَنَكِ الَّذِى خَلَقَكِ فَوَجَدَكِ لِمَا امْتَحَنَكِ صَابِرَةً، أَنَا لَكِ مُصَدِّقٌ صَابِرٌ عَلَىٰ مَا أَتىٰ بِهِ أَبُوكِ وَوَصِيُّهُ صَلَواتُ اللّٰهِ عَلَيْهِما، وَأَنَا أَسْأَلُكِ إِنْ كُنْتُ صَدَّقْتُكِ إِلّا أَلْحَقْتِنِى بِتَصْدِيقِى لَهُمَا، لِتُسَرَّ نَفْسِى، فَاشْهَدِى أَنِّى ظاهِرٌ بِوَلَايَتِكِ وَوَِلايَةِ آلِ بَيْتِكِ صَلَوَاتُ اللّٰهِ عَلَيْهِمْ أَجْمَعِينَ.
https://eitaa.com/jorenab
هدایت شده از پنجره🇮🇷
امام مجتبی علیه السلام
در روايت است كه چون بدن #امام_حسن عليه السلام در لحد نهاده شد، #امام_حسين عليه السلام در مرثيۀ برادر اشعارى بگفت كه از جمله اين دو بيت است:
ءأدهَنُ رَأسي أم أطيَبُ مَحاسِني* وَرأسُكَ مَعفُورٌ وَأنتَ سَليِبٌ
بُكائي طَويلٌ والدُّمُوعُ غَزيرَة* وَأنتَ بَعِيدٌ والمَزارُ قَريبٌ
۱آیا عطر بزنم بر سر و ریش خود در حال که سرت در خاک و بدنت برهنه است؟
۲گریه ام طولانی و اشکم بسیار است ، در حالی که تو دوری اما دیدار نزدیک است
قمی ، فيض العلام ص ۲۸۰
https://eitaa.com/MohammadGelayeri
#برکت_زیارت_امام_حسین
امام صادق(ع)در مورد زیارت امام حسین(ع): هر که او را زیارت کند،
۱-خداوند نیازهایش را برآورد
۲- و آنچه از امور دنیا که برایش اهمیت داشته را کفایت فرماید
۳- و همچنین زیارت امام حسین(ع) رزق بنده را زیاد میکند
۴-، و آن چه برای زیارت هزینه کند، برمیگردد
۵-گناهان پنجاه ساله او بخشیده می شود
۶-به سوی خانواده اش بر می گردد در حالی که گناهی در دفتر اعمالش نخواهد بود و همه پاک شده است
مَنْ زَارَهُ كَانَ اَللَّهُ لَهُ مِنْ وَرَاءِ حَوَائِجِهِ وَ كُفِيَ مَا أَهَمَّهُ مِنْ أَمْرِ دُنْيَاهُ وَ إِنَّهُ يَجْلِبُ اَلرِّزْقَ عَلَى اَلْعَبْدِ وَ يُخْلِفُ عَلَيْهِ مَا يُنْفِقُ وَ يُغْفَرُ لَهُ ذُنُوبُ خَمْسِينَ سَنَةً وَ يَرْجِعُ إِلَى أَهْلِهِ وَ مَا عَلَيْهِ وِزْرٌ وَ لاَ خَطِيئَةٌ إِلاَّ وَ قَدْ مُحِيَتْ مِنْ صَحِيفَتِهِ
(تهذیب الاحکام ج۶ص۴۵)
https://eitaa.com/jorenab