6.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
گمنامی برای شهرت پرست ها دردآور است...
و گرنه تمام اجرها در گمنامیست...
#پنج_شنبه_های_شهدایی
#دختران_مشکات
@ka_meshkat
🌹پنج شنبه های شهدایی🌹
💌#معرفی_یک_شهید💌
قبل از رفتن به عملیات بود. قرار شد کمی به کارهایش برسد و سر و سامانی به امور اداری و غیر اداری اش بدهد و بعد به خانه بیاید👌
در اتاق مشغول کار بودم و نفهمیدم که برگشته.
وقتی از اتاق بیرون آمدم دیدم جلوی فریزر ایستاده و مشغول تمیز کردن آن است😳
با تعجب پرسیدم کی اومدید که من متوجه نشدم؟؟؟؟ چرا زحمت می کشید؟؟؟
نگذاشت حرفم را ادامه دهم، گفت دیدم حالت خوب نیست گفتم تا قبل از رفتن دستی به فریزر بکشم که شما اذیت نشی☺️
#شهید_سردار_حسین_همدانی
#شهید_مدافع_حرم
#همسرداری_شهدا
#الگوی_آسمانیم
#پنج_شنبه_های_شهدایی
#دختران_مشکات
@ka_meshkat
💕پنج شنبه های شهدایی💕
#معرفی_کتاب📚
داستان این کتاب از آنجایی شروع می شود که حاج حسین همدانی در سال 1390 خانواده ی خود را در اوج بحران سوریه آگاهانه به دمشق دعوت می کند و از همسرش می خواهد که روزی تمام این خاطرات را بنویسد.
زندگی حاج حسین پر بود از حادثه، مجروحیت، گمنامی و کارهای بزرگ که ناشناخته مانده است.
بخشی از کتاب به خاطرات و نقش شهید همدانی در تاسیس 3 لشکر سپاه در سال های دفاع مقدس، ماموریت های متعدد ایشان در آفریقا و نهایتا دفاع از اهل بیت در سوریه می پردازد.
💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃
#شهید_حاج_حسین_همدانی
#شهدای_مدافع_حرم
#کتاب_خداحافظ_سالار
#نویسنده_حمید_حسام
💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃
#پنج_شنبه_های_شهدایی
#دختران_مشکات
@ka_meshkat
🦋🍃🦋🍃🦋🍃🦋🍃🦋🍃
قسمتی از کتاب #خداحافظ_سالار
شماره1⃣
من و خواهرهایم یک شب سرد زمستانی از اسم هایمان پرسیدیم☺️ آقام گفت: چند سال کویت کار می کردم، درآمدم خوب بود، اما در غربت خیلی سخت می گذشت😬
از بس برای خانواده و آب و خاکم دلتنگ می شدم، همون جا از خدا خواستم اگه بچه ی اولم دختر شد، اسمشو بذارم ایران😍
اهل مطالعه و کتاب و شعر هم بودم🍀
گاهی که هوای وطن میکردم با خودم در غربت این شعر رو میخوندم👇
🌸شمع و گل و پروانه و بلبل همه جمع اند
و جای خودم را خالی می دیدم😔
به همین خاطر اسم پروانه رو خودم انتخاب کردم. اما افسانه رو مادرتون انتخاب کرد، من هم قبول کردم.
آقام که از پروانه حرف میزد، یاد حرف های خانم معلم و قصه ی سوختنِ پروانه افتادم.
گفتم : من از اسم پروانه خوشم نمی آد☹️☹️☹️☹️☹️
آقام گفت: تو یه اسم دیگه هم داری که هیچکس نداره😉
گفتم چه اسمی؟؟؟
گفت: سالار
گفتم سالار دیگه چیه؟؟؟؟؟؟😳
گفت سالار یعنی مرد، یعنی مدیر، یعنی شیردختر، یعنی سرور همه ی دخترها
😇😌😍
گاهی اوقات یک حس پسرانه توی خودم داشتم و از این تعریف ها خوشم می آمد😇
او هم رگ خوابم دستش بود.
مرا از،سنم بزرگتر می دید و می گفت:
ایران از همه مظلوم تره، پروانه از همه سالاتره و افسانه از همه رویایی تره😃
♥️قسمتی از کتاب #خداحافظ_سالار، خاطرات پروانه چراغ نوروزی همسر سرلشکر پاسدار شهید حسین همدانی♥️
🦋🍃🦋🍃🦋🍃🦋🍃🦋🍃
🦋🍃🦋🍃🦋🍃🦋🍃🦋
🦋🍃🦋🍃🦋🍃🦋🍃
🦋🍃🦋🍃🦋🍃🦋
🦋🍃🦋🍃🦋🍃
🦋🍃🦋🍃🦋
🦋🍃🦋🍃
🦋🍃🦋
🦋🍃
🦋
#پنج_شنبه_های_شهدایی
#دختران_مشکات
@ka_meshkat
♥️🍀♥️🍀♥️🍀♥️🍀♥️🍀
قسمتی از کتاب #خداحافظ_سالار
شماره2⃣
همچنان نامزد مانده بودیم، که برای اولین بار حرف های شخصی با من زد🔆
می خواست با من اتمام حجت کند😜
گفت: پروانه خانم، خوب فکر کن، هنوز هیچ اتفاقی نیفتاده و ما فقط،یک حلقه آورده ایم💍
شما توی خونه ی دایی خیلی راحت زندگی کردی، اما اگر با من زندگی کنی خبلی سختی میکشی.
حرفی نزدم، سرم پایین بود. سعی داشت مرا به حرف بیاورد😁
جدی تر گفت: راهی که من انتخاب کردم توش راحتی و رفاه نیست، این برای شما مهم نیست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
یه کلمه بیشتر نگفتم: نه
خودمانی شد و گفت: بیخودی نیست دایی بهت میگه سالار😂😁😂
♥️🍀♥️🍀♥️🍀♥️🍀♥️🍀
♥️🍀♥️🍀♥️🍀♥️🍀♥️
♥️🍀♥️🍀♥️🍀♥️🍀
♥️🍀♥️🍀♥️🍀♥️
♥️🍀♥️🍀♥️🍀
♥️🍀♥️🍀♥️
♥️🍀♥️🍀
♥️🍀♥️
♥️🍀
♥️
#پنج_شنبه_های_شهدایی
#دختران_مشکات
@ka_meshkat
🌹🍀🌹🍀🌹🍀🌹🍀🌹🍀
قسمتی از کتاب #خداحافظ_سالار
شماره3⃣
حسین وقتی به تهران آمد، خودش از،حال خوشی که در محرم امسال داشت تعریف کرد💚
و اینکه برای اولین بار مداحی کرده بود، گفت.
و من نگفتم که فیلم و عکس این مداحی را دیده ام 😜
پرسیدم: توی هیئت چی خوندی????
گفت روضه که بلد نبودم😄
فقط پشت سر هم مثل میاندارها تکرار میکردم:
حسین آرام جانم
حسین روح و روانم
حسین دوای دردم
حسین دورت بگردم
هر دو با ته مایه ای از شوخی با هم حرف میزدیم. می خندیدیم و گفتم:
حسین به قول بچه های جبهه، بدجوری نور بالا میزنی؟!؟!😍
گفت: ناقلا، حالا که از سوریه اومدم و از معرکه دور شدم داری از این حرفا میزنی؟!؟!
گفتم نه واقعا میگم، یه جور دیگه شدی😳
🌹🍀🌹🍀🌹🍀🌹🍀🌹🍀
🌹🍀🌹🍀🌹🍀🌹🍀🌹
🌹🍀🌹🍀🌹🍀🌹🍀
🌹🍀🌹🍀🌹🍀🌹
🌹🍀🌹🍀🌹🍀
🌹🍀🌹🍀🌹
🌹🍀🌹🍀
🌹🍀🌹
🌹🍀
🌹
#پنج_شنبه_های_شهدایی
#دختران_مشکات
@ka_meshkat