eitaa logo
کفرناحوم
34 دنبال‌کننده
3 عکس
0 ویدیو
0 فایل
عیسایی خارج از انجیل ... ارتباط با نویسنده ؛ @mohammad_najm_aali
مشاهده در ایتا
دانلود
مثل همیشه قبل از همه بیدار شده بود و از شاگردانش جدا شده بود ، قبل از طلوع آفتاب در سپیده دم ، از صدای ناله ها و گریه هایش میشد حدس زد ، جایی بین آن صخره های شمالی کوه است . یعقوب چشم هایش را مالاند ، دهن دره کرد و همه را صدا زد : متا... آندریاس... پتروس همه بیدار شدند جز یهودا اسخریوطی . نماز گزاردند و برگشتند ، یهودا دست پاچه سراغ مشک آبی رفت که از درخت آویزان بود وضو گرفت و نمازخواند ، همان دم بود که عیسا رسید ، بلبلی روی شانه اش نشسته بود و آواز میخواند ، او هم لبخند میزد و سر تکان میداد ، پتروس لبخند زد : خوش به حال استاد ، چه صدای زیبا و محزونی ... حواریون به احترام عیسا برخواستند اما انگار او نمیدیدشان ... نگاهی به چوب دست های تراشیده و روغن مالی شده کرد ، و چوب دست خودش که میان چوب ها بود شمعون بلند گفت : سلام بر روح الله ... عیسا هم پاسخ داد : سلام بر انصار من ... یهودا سر از سجده ی شکر بعد از نماز که امروز کمی طولانی شده بود بلند کرد و پرسید : استاد همیشه پاسخ میدادی سلام بر انصار الله ، چرا امروز ... و اینگونه شنید : چرا دیر تر بیدار شدی اسخریوطی ؟ سحر مهم تر بود یا تراشیدن چوب های ما و روغن مالی شان تا نیمه شب ؟ این بلبل داشت شکایت میکرد از صدای چاقوی تو ، که نگذاشته جنگل آرام شود ! به خدا قسم این جهان پلی ست که از آن باید گذشت و نه اینکه آبادش کرد! http://eitaa.com/joinchat/3624665109C1c9acdb484