🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#شهید_هفته
این هفته متوسل میشیم به شهیدبزرگوارتاواسطه باشن پیش خداعاقبتمون بخیربشه مثل شهدا
#شهید
#آرامش
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#زندگی_به_رنگ_شهدا
یڪبار با حمید آقا داشتیم میرفتیم بیرون ڪه بحث تقلب در امتحانات وسط ڪشیده شد ؛من گفتم دانشگاه اگه تقلب نڪنے اصلا نمیشه....
حمےد آقا سریع گفتن نباید تقلب ڪنید مخصوصا تو دانشگاه حتے اگه رد بشے چون تاثیر مدرک روے حقوقتون میاد و حقوقت از نظر شرعے مشڪل پیدا میڪنه...
خودش میگفت بعضے وقتا ماموریت بودم و نرسیدم درس بخونم ولے تقلب نڪردم و رد شدم ولے پیش خدا مدیون نشدم.....
و دوباره درس رو برداشتم و فرصت ڪردم بخونم و نمره خوب هم آوردم .
واقعا اون لحظه به نوع بینش حمید جان و تفڪرش غبطه خوردم ڪه اینقدر مراقب اعمال و ایمانش هست و مالش پاک پاک هست.....
#شهےد مدافع حرم حمید سیاهڪالے مرادی
یاد شهدا با صلوات
🌷🌷🌷
خدایا!!
عشق به انقلاب اسلامی
و رهبرکبیر انقلاب
چنان در وجودم شعلهور است که
اگر تکه تکهام کنند و یا زیر سختترین شکنجهها قرار گیرم، او را تنها نخواهم گذاشت.
این قسمتی از وصیتنامه #شهید_ابراهیم_هادی هست👆
حالا ببینید چطور
شهید آرمان علی وردی
در #عمل به وصیتنامه #شهید هادی عمل کرد.
«گفتم: «محسن جان! دیر میای بچهها نگرانتن». لبخندی زد و حرف از صمیم قلبش بیرون آمد؛ حرفی که زبانم را قفل زد. غیرتمند گفت: «هرچی من بیشتر کار کنم، نتانیاهو کمتر خواب راحت به چشمش میاد؛ پس اجازه بده بیشتر کار کنم».
معنای این حرفش را زمانی فهمیدم که شهید شد؛ وقتی که نتانیاهو توئیت زد و برای یهودیها شنبه خوبی را آرزو کرد. از شنبه آرام در اسرائیل گفت؛ از شنبه بعد از محسن فخریزاده». ...
(خاطرات همسر شهید)
🌹هفتم آذر سالگرد شهادت دانشمند هسته ای شهید محسن فخری زاده🌹
#خانواده
#شهید
#فخری_زاده
🌱آدم پیگیری بود. وقتی کاری به کسی محول میکرد، تا انجام قطعی آن کار، دنبالش را میگرفت. حتی اگر آن شخص به مرخصی هم میرفت، آن کار را پیگیری میکرد. بعضی وقتها ساعت دو نیمهشب زنگ میزد و نتیجهی کار را میپرسید! من به شوخی میگفتم: حاجی شما پیگیری نمیکنی؛ حالگیری میکنی! همین پیگیریِ مدام باعث میشد که نیروهای تحت امرش نتوانند از زیر کار در بروند و شانه خالی کنند.
#شهید #علی_هاشمی
#دستنوشتهشہیدمحسنحججی:
بسمربالحسین♥️
خدایا،
نمیدانمچگونهبنویسم...
اصلاچهبنویسم؟
توکهازنهانوآشکارمن
ازخودمبهخودمآگاهتری ...
اما مینویسم، عهدمیکنم ...
ومینویسمتاسندیباشد
برقولوقرارهایمباشما...
خدایاسپاسکهخلوتیدوبارهبرایمفراهمکردی..
خدایاپشیمانم، ازگذشتهام؛
ازاعمالم،ازپروندهام... بدکردهام...
خدایاآشوبم...
من،سوریه،جهاد...
حکمتتچیست؟
خدایابدکردهام،خوبمیدانم
وبههمینخاطرلايقشهادتنشدم.
میدانم،تابهحالعهدهایزیادیبستهام ...
قولوقرارهایزیادیگذاشتهام ...
ازعرفهنیتچلهگرفتنداشتم اما...نشد... نتوانستم...
صدایاذانمیآید...لبیک...لبیک
اللهم لبیک...
بیپردهبگویم ...
اینبارمردانهآمدهامجلو...
اینبارمیخواهمنیتچلهیشهادتببندم.
ازامروزتاعاشورا...
تورابهحسین(علیہالسلام)کمکمکن...
تمامتلاشمرامیکنمهرروزبهترشوم...
تاانشاالله،شہادت...
#شهید حججی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قول میدم
مثل آرمان علی وردی من پای کار باشم🥺
سالگرد شهادت آرمان علی وردی 🕊
#شهید #آرمان_علیوردی #امنیت
شهید حسن باقری:
اگر از دست کسی ناراحت هستید ،دو رکعت نماز بخوانید و بگویید؛
خدایا ! این بنده تو حواسش نبود ، من از او گذشتم ، تو هم بگذر ...
#سخته_نه؟!
#امتحان_کنیم_شاید_خوب_بود...
و اینگونه بود که بعضیها عزیزِ دل خدا شدند ...
خدا خریدشون... شدن #شهید حسن باقری...
#مردان_بی_ادعا
در #عملیات_بدر واقعاً فرماندهان شجاع، شریف و با تجربه ای را سپاه از دست داد، مخصوصاً #شهید_برونسی که واقعاً نیروی با تجربه و ورزیده ای بود و از اخلاص و ایمان قوی برخوردار بودند، قبل از شروع عملیات بود که ما شنیده بودیم که برونسی گفته بود:
" اگر من از این عملیات زنده برگردم به مسلمانی خودم شک میکنم."
اما ایشان در این عملیات #شهید شد و با شهادتش نشان داد که نه تنها مسلمان، بلکه مؤمن واقعی بود که مورد پذیرش حق قرار گرفت.
#شهید_عبدالحسین_برونسی🕊🌷
در #عملیات_بدر واقعاً فرماندهان شجاع، شریف و با تجربه ای را سپاه از دست داد، مخصوصاً #شهید_برونسی که واقعاً نیروی با تجربه و ورزیده ای بود و از اخلاص و ایمان قوی برخوردار بودند، قبل از شروع عملیات بود که ما شنیده بودیم که برونسی گفته بود:
" اگر من از این عملیات زنده برگردم به مسلمانی خودم شک میکنم."
اما ایشان در این عملیات #شهید شد و با شهادتش نشان داد که نه تنها مسلمان، بلکه مؤمن واقعی بود که مورد پذیرش حق قرار گرفت.
#شهید_عبدالحسین_برونسی🕊🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚨 شهیدی که حاجت می دهد ....
🎞 عنایت ویژه #شهید احسان حدائق
🎙سخنران و راوی: حجت الاسلام استاد شیخ علیرضاحدائق
👆
#محل_قبرشهید: حرم مطهر حضرت شاه عبدالعظیم حسنی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ما مدعیان صف اول بودیم ...
اولین وزیر امور خارجه #شهید
انگار اون لحظه خیلی دلش شهادت خواسته بود...
شهید امیرعبداللهیان
🍂 رفتم بیرون، برگشتم. هنوز حرف می زدند. پیرمرد می گفت «جوون! دستت چی شده؟ تو جبهه این طوری شدی یا مادر زادیه؟» حاج حسین خندید. آن یکی دستش را آورد بالا. گفت «این جای اون یکی رو هم پر می کنه. یه بار تو اصفهان با همین یه دست ده دوازده کیلو میوه خریدم برای مادرم. »پیرمرد ساکت بود. حوصله ام سر رفت. پرسیدم «پدر جان! تازه اومده ای لشکر؟» حواسش نبود. گفت «این، چه جوون بی تکبری بود. ازش خوشم اومد. دیدی چه طور حرفو عوض کرد؟ اسمش چیه این؟» گفتم «حاج حسین خرازی» راست نشست. گفت«حسین خرازی؟ فرمانده لشکر؟»🍂
#شهید حاج حسین خرازی🌹
https://eitaa.com/kafeshohada1400
#شهید حاج حسین خرازی
میگفت:
ما به اینجا نیامدهایم تا روی هرتپهای سنگری بکنیم و خودمان را با زدن چهار تا گلوله مشغول کنیم!
آمدهایم تا نَفَس دشمن را ببریم؛
قیمتش را هم با #خونمان میدهیم.
https://eitaa.com/kafeshohada1400
گمنام و بیصدا
ترم های اول ورود به دانشگاه به پیشنهاد یکی از بچه ها قرار شد یه گروه تشکیل بدیم از بچه های مشتی و با اخلاص و پای کار که کارای صلواتی برای بچه های دیگه انجام بدیم.
مثلا واکس زدن پوتین بچه ها، کارهای خدماتی و نظافتی و... طوری که هیچکس شناخته نشه؛ جلسه گرفتیم و چند تا تیم تشکیل دادیم. هر تیم یه مسئول داشت و چند تا نیرو.
اسم کار رو گذاشتیم ستاد جنگ های نامنظم با نفس
هر تیم رو هم به اسم یه #شهید نام گذاری کردیم. هر کدوم از بچه ها به نیابت از یک شهید اتیکت اسم اون شهید بزرگوار رو به سینه میزدن، اما با چفیه صورتشون رو میبستن تا شناسایی نشن
صبح خیلی زود یا آخرای شب، طوری که کسی متوجه نشه فعالیت خودشون رو انجام میدادن. حسین آقا فرمانده یکی از تیم ها شد که به اسم سردار شهید محمد حسین، عموی شهیدش نام گذاری شده بود...
هدف؛ از انجام این کارها رفاه حال بچه های دانشگاه بود. عموما بعد یه روز طاقت فرسای آموزشی همه مثل جنازه خودشون رو میرسوندن به تخت خواب اما یه عده مشتی مثل #شهید، اگرچه خودشون خسته بودند، بجای استراحت، میرفتن پوتین گلی و خاکی دوستاشون رو واکس میزدن و سرویسا رو نظافت می کردن که بقیه اذیت نشن
شهید حسین معزغلامی
شهید مدافع حرم
https://eitaa.com/kafeshohada1400
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هر روز با یک شهید 🌹
#شهید محمد هادی ذوالفقاری
شادی ارواح مطهر شهدا و تعجیل در امر فرج صلوات.
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجه🌹
https://eitaa.com/kafeshohada1400
در بهشت زهرای تهران قطعه ۵۰، شهیدی خوابیده است که قول داده برای زائرانش دعا کند. سنگ قبر ساده او، حرفهای صمیمانه اش و قولی که به زائرانش می دهد دل آدم را امیدوار میکند.
📜بخشی از #وصیتنامه:
✔️شما چهل روز دائم الوضو باشید. خواهید دید که درهای رحمت خداوند چگونه یک به یک در مقابل شما باز خواهد شد.
✔️نمازهای #واجب خود را دقیق و اول وقت بخوانید، خواهید دید درهای #اجابت به روی شما باز میشود.
✔️سوره #واقعه را هر شب یک مرتبه بخوانید. خواهید دید که چگونه فقر از شما روی برمی گرداند. از شما بزرگواران خواهشی دارم. بعد از نمازهای یومیه #دعای_فرج فراموش نشود و تا قرائت نکردید از جای خود بلند نشوید. زیرا امام منتظر دعای خیر شما است.
✔️اگر درد دل داشتید و یا خواستید مشورت بگیرید بیایید سر مزارم. به لطف خداوند حاضر هستم. من منتظر همه شما هستم. دعا می کنم تا هرکسی لیاقت داشته باشد #شهید شود. خداوند سریع الاجابه است پس اگر می خواهید این دعا را برای شما انجام دهم شما هم من را با خوشی یاد کنید. خواندن فاتحه و یاد شما بسیار موثر است.
🌷شهید مدافع حرم
#سجاد_زبرجدی
💠 برات شهادتش را از حضرت زهرا س گرفت ،،👇👇👇👇👇👇
هر وقت وضو می گرفت، می دیدم دست هایش را به سمت آسمان می کشد و می گوید: «خدایا به حق حضرت زهرا(س) شهادت را نصیبم کن!»
آن شب دیدم در اتاقش نشسته و وسایلش را جمع می کند. هر چه پرسیدم مادر چه می کنی؟
گفت:« نگران نباش، مادر!».
صبح دیدم حوله دست گرفته و دمپایی پا کرده است. گفتم کجا؟
گفت: « برای حمام می روم کوار!»
حرفش را باور کردم. ساعتی بعد یکی از دوستانش آمد و گفت: «قربان به جبهه رفت!»
با نگرانی پدرش را فرستادم کوار دنبالش. ساعتی بعد شوهرم دست خالی آمد و گفت:« تا پای اتوبوس هم رفتم، دستش را گرفتم و گفتم برگرد که مادر دارد دق میکند!»
گفت: «پدر تو را به حضرت زهرا قسم می دهم که مانعم نشو، سلام من را به مادر برسان و بگو من باید بروم تا شهید شوم!»
39 روز بعد جنازه اش را آوردند. خودم را روی جنازه انداختم، دستم به پهلویش خورد. دستم را برداشتم دیدم آغشته به خون است. خون را به صورتم کشیدم و گفتم:«مادر امیدوارم خونت مرا شفاعت کند!»
#شهید قربانعلی امانی
از کوار استان فارس