eitaa logo
کـَــهْفُــــ ‌الشُــهَـدا🖤
6.9هزار دنبال‌کننده
5.6هزار عکس
2.1هزار ویدیو
200 فایل
بسم‌ࢪب‌الزهــــــــــږا❤️ بمون‌حالا‌کہ‌دعوت‌شدی‌ شاید‌‌شہدایہ‌رزقی‌برات‌کنارگذاشتن🌱:) براے‌حرفاے‌دلټ👇 https://harfeto.timefriend.net/17334897569797 شرط‌کپی‌یہ‌صلوات‌برا‌ظهورمولاوشادی‌روح‌شہدا براتبادل‌وتبلیغ‌قیمت‌پایین👇 @ya_zahra076
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷من خدا را انتخاب کرده‌ام و راه او را🌷اولین بار است که به این جمله اعتراف می‌کنــم «هرگز نمی‌خواســتم نظامی شــوم»، هرگز از مدرّج شــدن خوشــم نمی‌آمد؛ من کلمه‌ی زیبای قاسم را که از دهان پاک آن بسیجی پاسدار شهید برمی‌خاست، بر هر منصبی ترجیح می‌دهم. دوست داشتم و دارم، «قاسم»، بدون پسوند یا پیشوندی باشم. لذا وصیت کردم، روی قبرم فقط بنویسید «سرباز قاسم»، آن هم نه «قاسم سلیمانی» که گنده‌گویی است و بار خورجین را سنگین می‌کند🌷 🌷عزیزم! 👈 از خدا خواستم همه‌ی شریان‌های وجودم را و همه‌ی مویرگ‌هایم را مملو از عشق به خودش کند. وجودم را لبریز از عشق خودش کند. ☀️این راه را انتخاب نکردم که آدم بکشم؛ تو می‌دانی، من قادر به دیدن بریدن سر مرغی هم نیستم... 👈 من اگر سلاح به دست گرفته‌ام، برای ایستادن در مقابل آدمکشان است نه برای آدم کشتن.👌خود را سرباز در خانه هر مسلمانی می‌بینم که در معرض خطر است و دوست دارم، خداوند این قدرت را به من بدهد که بتوانم از تمام مظلومان عالم دفاع کنم. 👈 نه برای اسلام عزیز جان بدهم که جانم قابل آن را ندارد، نه برای شیعه‌ی مظلوم که ناقابل‌تر از آنم، نه نه... بلکه 👈 برای آن طفل وحشت‌زده بی‌پناهی که هیچ ملجأیی برایش نیست، برای آن زن بچه‌ به‌ سینه‌ چسبانده هراسان و برای آن آواره در حال فرار و تعقیب، که خطی از خون پشت سر خود بر جای گذاشته است، می‌جنگم... 🌷عزیزم!👈من متعلق به آن سپاهی هستم که نمی‌خوابد و نباید بخوابد تا دیگران در آرامش بخوابند. بگذار آرامش من فدای آرامش آنان بشود و بخوابند.👌 🌷دخترعزیزم! 👈 شما در خانه من در امان و با عزت و افتخار زندگی می‌کنید، چه کنم برای آن دختر بی‌پناهی که هیچ فریادرسی ندارد و آن طفل گریان که هیچ چیز، که هیچ چیز ندارد و همه چیز خود را از دست داده است. پس شما مرا نذر خود کنید و به او واگذار نمایید.👇 «بگذارید بروم، بروم و بروم...» چگونه می‌توانم بمانم؟ در حالی که همه‌ی قافله‌ی من رفته است و من جامانده‌ام... 🌷دخترم! خیلی خسته‌ام... سی سال است که نخوابیده‌ام؛ اما دیگر نمی‌خواهم بخوابم... من در چشمان خود نمک می‌ریزم که پلک‌هایم جرأت بر هم آمدن نداشته باشـنـد تا نکند در غفلت من، آن طفل بی‌پناه را سر ببرند. 👈 وقتی فکر می‌کنم، آن دختر هراسان تویی، نرجس اســت، زینب است و آن نوجوان و جوان در مسلخ خوابانده شده که در حال سربریده شدن است، حسینم و رضایم است، از من چه توقعی دارید؟ نظاره‌گر باشم؟ بی خیال باشم؟ تاجر باشم؟... 👈 نه! من نمی‌توانم، اینگونه زندگی بکنم... والسلام علیکم و رحمةالله» ❤️🇮🇷❤️