🥀🥀
#خاطرات_شهید
پدرش براش بارانے خریده بود.اماعلے نمے پوشید. هرڪارے ڪردم نپوشید.... مے گفت: این پسر بیچاره نداره ، منم نمے پوشم...
پسرهمسایه مون رو مے گفت. پدرش رفتگر بـود ونداشت بـراے بچه هـاش بارانے بخره. علے هم نمے پوشید.....
#شهید_علی_صیاد_شیرازی🌷
🍃🍃🍃
https://eitaa.com/kafoshohada
🥀🥀
إنّا یُحیطُ عِلمُنا بأنبائِکُم و لایعَزُبُ عَنّا شَیءٌ مِن أخبارِکُم
ما از همه خبرهای شما آگاهیم و چیزی از خبرهای شما از ما پنهان نیست.
#امام_زمان(عج)|
بحارالانوار: ج ۵۳، ص ۱۷۵📚
🍃🍃🍃
https://eitaa.com/kafoshohada
🌹مجید ۱۵ ساله بود که آقا مهدی او را با خودش برد جبهه. ما از فعالیتهای آقا مهدی زیاد می شنیدیم اما از مجید نه. انگار که در ابرها زندگی می کرده که هیچ اسمی از او نیست. هیچ وقت حاضر نشده از او فیلمی و مصاحبه ای بگیرند. با اینکه در اطلاعات عملیات لشکر هم بوده و مدام هم چه بود.
🌹از این پنج سال جبهه مجید جز رنگین کمانی کمرنگ چیزی باقی نمانده. مجید دلش میخواست بی نام و خالصانه باشد که همین طور هم شد.
"شهید مجید زین الدین"
🍃🍃🍃
https://eitaa.com/kafoshohada
●➼┅═❧═┅┅───┄
﷽
#سه_دقیقه_در_قیامت
📌قسمت هفتم (پایان عمل جراحی)👇
🌷زیر چشمی به جوان زیبا رویی که در کنارم بود دوباره نگاه کردم. من چقدر او را دوست دارم. چقدر چهره اش برایم آشناست. یکباره یادم آمد. حدود ۲۵ سال پیش ... شب قبل از سفر مشهد ... عالم خواب ... حضرت عزرائیل!
با ادب سلام کردم. حضرت عزرائیل جواب دادند.
🍁محو جمال ایشان بودم که با لبخندی بر لب به من گفتند: برویم
با تعجب گفتم: کجا؟ بعد دوباره نگاهی به اطراف انداختم. دکتر جراح ماسک روی صورتش را درآورد و به اعضای تیم جراحی گفت: دیگه فایده نداره. مریض از دست رفت ... بعد گفت: خسته نباشید. شما تلاش خودتون رو کردین، اما بیمار نتونست تحمل کنه.
🌷یکی از پزشک ها گفت: دستگاه شوک رو بیارید ... نگاهی به دستگاه ها و مانیتور اتاق عمل کردم. همه از حرکت ایستاده بودند! عجیب بود که دکتر جراح من، پشت به من قرار داشت، اما من می توانستم صورتش را ببینم! حتی می فهمیدم که در فکرش چه می گذرد.
🍁من افکار افرادی که داخل اتاق بودند را هم می فهمیدم. همان لحظه نگاهم به بیرون از اتاق عمل افتاد. من پشت اتاق را می دیدم! برادرم با یک تسبیح در دست، نشسته بود و ذکر می گفت. خوب به یاد دارم که چه ذکری می گفت.
🌷اما از آن عجیب تر اینکه حتی ذهن او را می توانستم بخوانم! او با خودش میگفت: خدا کند که برادرم برگردد. او دو فرزند کوچک دارد و سومی هم در راه است. اگر اتفاقی برایش بیفتد ما با بچه هایش چه کنیم؟ یعنی بیشتر ناراحت خودش بود که با بچههای من چه کند!؟
🍁کمی آنسوتر داخل یکی از اتاق های بخش، یک نفر در مورد من با خدا حرف میزد. من او را هم می دیدم. داخل بخش آقایان، یک جانباز بود که روی تخت خوابیده و برایم دعا می کرد. او را می شناختم قبل از اینکه وارد اتاق عمل شوم با او خداحافظی کردم و گفتم که شاید برنگردم.
🌷این جانباز خالصانه می گفت: خدایا من را ببر، اما او را شفا بده. او زن و بچه دارد اما من نه. یکباره احساس کردم که باطن تمام افراد را متوجه می شوم. نیت ها و اعمال آن ها را می بینم و ... بار دیگر جوان خوش سیما به من گفت: برویم؟
التماس دعای فرج 🍃🌹
👈 #ادامه_دارد....
🌤اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج🌤
🍃🍃🍃
https://eitaa.com/kafoshohada
🥀🥀
مسئول واحد بسیج لشکر ۴۱ ثارالله کرمان.
ولادت: کرمان، ۱۳۳۵/۱۱/۵
شهادت: عملیات کربلای چهار، جزیره ام الرصاص ۱۳۶۵/۱۰/۵
مزار: گلزار شهدای کرمان
#شهید_عبدالله_مغفوری
🍃🍃🍃
https://eitaa.com/kafoshohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قࢪبونڪبوتراۍحرمتامامرضاع😢💔
کـَــهْفُــــ الشُــهَـدا🖤
هـــــࢪڪہهستم
هـــــࢪچہبودمبࢪڪسے
مـــــࢪبوطنیس🚶♀
بࢪاماممہࢪبانخودپناهآوࢪدم💔
🍃🍃🍃
#السلامعلیڪیاࢪئوفویاࢪحیم
« دوتـا خط وجود دارن …︎
که اگه دوطرف یک ❚عدد❚ قرار بگیرند
اون عدد رو مثبت میکنن + حتی اگه منفی باشه
اون دوتا خط اسمش قدر مطلقه "
چادر من قدرمطلق من است ☝🏻
چه خوب باشم چه بد✗
ازمن انسانی خوب میسازد.🌱♥️↻»
پاتوق دختر چادریا 😍👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/1473052692C672cf10f3f
کـَــهْفُــــ الشُــهَـدا🖤
« دوتـا خط وجود دارن …︎ که اگه دوطرف یک ❚عدد❚ قرار بگیرند اون عدد رو مثبت میکنن + حتی اگه منفی باشه
میدونی چرا مکه فرودگاه نداره ؟ 🤯
چرا هیچ پرندهای از بالای کعبه پرواز نمیکند ؟😳
بدو بیا ببین اینجا سنجاق شده 👇🏻🏃🏻♀️
https://eitaa.com/joinchat/1473052692C672cf10f3f