شماره تلفنـ حرمـِ حضرتمعصومه 😍🌸
02537175555
•[بالاےضریحمیڪروفوننصبشده]•🕊
زنـگزدیـنواشڪتـون دࢪ اومـد
بعد زیآࢪټ ؏ـآشۅࢪا دعاڪنیدبراظهوراقا🌿🌙
(نـشـࢪ بـدیـد شـایـد ڪـسے دلـتـنـگ باشـه)
#الـتـمـاسدعــا💫
میون اشکاتون من رو سیاهم دعا کنید💔
التماس دعای فرج❤🩹
سلام رفقا 🌷
توناشناس کلی شهید گفتید ک بزارم کانال خیلیا گذاشته شده
ولی بعضیا مونده
حلال کنید 🍃
انشاللهازشهدایتیپفاطمیون بیشترگذاشتهمیشه
چونزیادیغریبند 🥀💙
🥀🥀
هر جا که به نام علیاکبر (ع) مزین بود
مهدی صابری هم یکگوشه آن مشغول بود. فرقی نداشت هیئت محلیشان باشد
یا گروهان مخصوص تیپ فاطمیون.
برای همین وصیتش را بعد از بسمالله
با «یا علیاکبر ِ لیلا» آغاز کرد.
رفته بود که برای ایام فاطمیه برگردد؛
همین هم شد.
روز شهادت حضرت زهرا (س) خبر شهادتش را آوردند. 💔
شهیدتیپفاطمیون
مهدیصابری🕊
🍃🍃🍃
@kafoshohada
کـَــهْفُــــ الشُــهَـدا🇵🇸🖤
﷽ #سه_دقیقه_درقیامت (قسمت چهل وششم_تنهایی) آن روز در بیمارستان، با دعا و التماس از خدا خواستم که ا
﷽
#سه_دقیقه_درقیامت
(قسمت چهل وهفتم_تنهایی)
یـک روز بـرای ایـنکه حـال و هـوایم عـوض شود، با خانم و
بـــــچهها بــــرای خــــرید بــــه بــــیرون رفــــتیم.
به محض اینکه وارد بازار شدم، پسر یکی از دوستان را دیدم
کـــــه از کـــــنار مـــــا رد شــــد و ســــلام کــــرد.
رنــگم پــرید! بــه هــمسرم گــفتم: ایــن فـلانی نـبود!؟
هـمسرم کـه متوجه نگرانی من شده بود گفت: چیزی شده؟
آره، خودش بود!
ایـن جـوان اعـتیاد داشـت و دائم دنبال کارهای خلاف بود.
بــرای بــه دسـت آوردن پـول مـواد، هـمه کـاری مـیکرد.
گـفتم: ایـن زنده است؟ من خودم دیدم که اوضاعش خیلی
خـراب بـود. مرتب به ملائک التماس میکرد. حتی من علت
مرگش را هم میدانم.
خـانم مـن با لبخند گفت: مطمئن هستی که اشتباه ندیدی؟
حالا علت مرگش چی بود؟
گـفتم: بـالای دکل، مشغول دزدیدن کابلهای فشار قوی برق
بـــوده کـــه بـــرق او را مـــیگیرد و کــشته مــیشود.
خــانم مــن گــفت: فــعلاً کــه ســالم و سـر حـال بـود.
آن شب وقتی برگشتیم خونه خیلی فکر کردم. پس نکنه اون
چــــیزهایی کــــه مــــن دیــــدم تــــوهم بـــوده؟!
دو سـه روز بـعد، خـبر مـرگ آن جـوان پـخش شد. بعد هم
تــشییع جــنازه و مـراسم خـتم هـمان جـوان بـرگزار شـد!
مـن مـات و حیران مانده بودم که چه شد؟ از دوست دیگرم
کـه بـا خـانواده آنها فامیل بود سؤال کردم: علت مرگ این
جــوان چــه بــود؟ گــفت: بــنده خــدا تــصادف کـرده.
مـن بـیشتر توی فکر فرو رفتم. اما خودم این جوان را دیدم.
او حـال و روز خـوشی نـداشت. گـناهان و حـق الـناس و...
حـسابی گـرفتارش کرده بود. به همه التماس میکرد تا کاری
برایش انجام دهند.
چـند روز بعد، یکی از بستگان به دیدنم آمد. ایشان در اداره
بـــــرق اصـــــفهان مـــــشغول بــــه کــــار بــــود.
لـابهلای صـحبتها گـفت: چند روز قبل، یک جوان رفته بود
بالای دکل برق تا کابل فشار قوی را قطع کند و بدزدد. ظاهراً
اعـتیاد داشته و قبلاً هم از این کارها میکرده. همان بالا برق
خـــشکش مـــیکند و بـــه پـــایین پـــرت مـــیشود.
خـیره شـده بـودم بـه صـورت این مهمان و گفتم: فلانی رو
مــــــــیگی؟ شـــــــما مـــــــطمئن هـــــــستی؟
گـــــفت: بـــــله، خــــودم بــــالا ســــرش بــــودم.
امـــــا خـــــانوادهاش چـــــیز دیـــــگهای گــــفتند.
التماس دعای فرج 🌹🍃
👈 #ادامه_دارد....
🍃🍃🍃
@kafoshohada