eitaa logo
کهف الحسن علیه السلام
2.8هزار دنبال‌کننده
25هزار عکس
15هزار ویدیو
38 فایل
قرارگاه حسن ابن علی علیهما السلام: گردان های شهید عماد مغنیه حبیب بن مظاهر حضرت ام البنین بنات الحسن ابناء الحسن https://eitaa.com/joinchat/2410217474C499b7769cd
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷 ❣شهیدی که قمقمه اش بعد ۱۲ سال آب گوارا داشت... 💟⇐در فکه کنار یکی از ارتفاعات، تعدادی پیدا شدند که یکی از آنها حالت جالبی داشت. 💟⇐او در حالی روی زمین افتاده بود که دو ی پلاستیکی آب در دستان استخوانی اش بود. 💟⇐یکی از قمقمه ها خورده و سوراخ شده بود. ولی قمقمه ی دیگر، و پر از آب بود. 💟‌⇐درِ قمقمه را که باز کردیم، با وجود این که حدود ۱۲ سال از شهادت این بسیجی می گذشت، آب آن بسیار و خنک مانده بود.. 📚 دلهای خدایی 🆔 @kahfolhassan
🌷 🌹 : 🔸↫یازدهم مرداد ماه بود که بعد از خوردن ، نزدیک‌های صبح به او خبر دادند تعدادی از نیروها در کمین ،گرفتار شده و تعدادی مجروح و یک نفر هم شهید شده است... 🔹↫برای کمک و برگردوندن مجروحین و ، به همراه فرمانده به منطقه رفتند و در آنجا بعد از درگیری ، از ناحیه سینه و پهلو با قناسه مجروح💥 می شود. 🔸↫رضا از شدت داخلی که بخاطر از بین رفتن جگر، کبد و شکستن استخوان سینه‌اش بود، آسمونی🕊 می شود... 🔹↫به خانواده‌اش گفته بود «من نمیشم⛔️، پیکرم برمیگرده و به نزد شما میام» 🔸اری! در یازده مرداد سال ۹۲ همزمان با با زبون روزه به آرزوی همیشگےاش🕊 رسید... 🆔 @kahfolhassan
🌷 💠 مسئولان آن موقع !!! 🌷↫تو یکی از ‌ها زخمی شده بود، پاشو گرفته بودن. هر روز بین ساعت ١١ و ١٢ برا عوض کردن پانسمان مى ‌یومد. ولی یه روز نیامد! خیلی دقیق و بود، نگران شدیم.... 🌷↫پرس و جو کردیم، یکی از ‌ها گفت: «از صبح تا عصر حمام بوده!» گفتیم نباید اینقدر تو حمام باشه، ممکنه گچ پاش نم بکشه! 🌷↫سراسیمه به حمام رفتیم. گچ پای احمد بود، ولی از انگشتاش می‌ چکید. داشت لباس رزمنده‌ ها رو می‌ شست. نگاهی به نگاهِ نگران ما کرد و گفت: «حواسم به گچ پام بود، چون .» 🌷 🆔 @kahfolhassan
: 🌷 : توی کوچه پیرمردی رو که روی زمین سرد خوابیده بود... سن و کم بود و چیزی نداشتم تا کمکش کنم؛😞 اون شب رخت و آزارم می داد! و خوابم نمیبرد از فکرپیرمرد...💭 رخت و رو جمع کردم و روی زمین سرد خوابیدم می خواستم توی رنج پیرمرد باشم اون شب، سرما توی بدنم نفوذ کرد و شدم ...‼️ روحم شفا پیدا کرد چه مریضی ...☺️ وزیری که نه خونه داشت نه حقوق اما نخبه ای بود که دنیا حاضر بود برای خریدنش هر چه میخواد بده ولی او بالاترین تجارت را با خدا کرد. 🆔 @kahfolhassan
🌷 ❤️✨محمدحسین خیلی دوران دفاع مقدس را می‌خورد. با غبطه می‌گفت: ‌ای کاش من هم در بودم. خوش به حال شما که بودید. خوش به حال شما که دیدید ❤️✨یکی از برنامه‌های همیشگی‌اش زیارت و قطعه شهدای گمنام🌷 بهشت زهرا(س)بود.وقتی پیکر دوستان شهید حرمش شهیدان کریمیان و امیر سیاوشی را آوردند و در به خاک سپردند ، حال و هوای عجیبی داشت. ❤️✨ارتباط خاصی با داشت و همیشه کلام شهدا را نصب‌العین خودش قرار می‌داد محمد بود. وقتی بحث جبهه مقاومت مطرح شد، همه تلاشش را کرد که به برود. ❤️✨یک روز آمد و کنارم نشست و گفت: اگر من یک زمان بخواهم بروم سوریه، مخالفت می‌کنید؟ نظرتان چیست⁉️ گفتم: یک عمر است که به (ع) می‌گویم: بابی وامی و نفسی و اهلی و مالی واسرتی، آقا جون همه زندگی‌ من به فدایت، حالا که وقتش شده ، بگویم نه نرو همان که در اینجا حافظ توست در سوریه هم است همه عالم محضر خداست. ❤️✨گفت: وقتی راضی هستی یعنی همه راضی‌اند. عاشقانه تلاش کرد برای رفتن، اعزام‌ها خیلی راحت نبود. یک روز -صبح برای خواندن نماز📿 صبح بیدار شدم که دخترم هراسان آمد و گفت: مادر ساکش را بسته و می‌خواهد برود ❤️✨رفتم و گفتم: می‌روی؟ قبل رفتن بیا چندتا عکس با هم بیندازیم. عکس‌ها را که انداختیم، و راهی‌اش کردم. وقتی رفت گفتم با برمی‌گردد اما مصلحت خدا بر این بود که برگردد. ❤️✨وقتی از آمد از اوضاع آنجا برایم گفت، اعتقادش نسبت به حفظ انقلاب و بیشتر شده بود می‌گفت: مامان نمی‌دانید چه خبر است؟ خدا نکند آن که در سوریه ایجاد شده در ایران پیاده شود. می‌گفت: تا زنده‌ایم است به این خائنان اجازه بدهیم مملکت ما را مانند سوریه کنند 🆔 @kahfolhassan