🌷
❣شهیدی که قمقمه اش بعد ۱۲ سال آب گوارا داشت...
💟⇐در فکه کنار یکی از ارتفاعات، تعدادی #شهید پیدا شدند که یکی از آنها حالت جالبی داشت.
💟⇐او در حالی روی زمین افتاده بود که دو #قمقمه ی پلاستیکی آب در دستان استخوانی اش بود.
💟⇐یکی از قمقمه ها #ترکش خورده و سوراخ شده بود.
ولی قمقمه ی دیگر، #سالم و پر از آب بود.
💟⇐درِ قمقمه را که باز کردیم، با وجود این که حدود ۱۲ سال از شهادت این بسیجی #سقا می گذشت، آب آن بسیار #گوارا و خنک مانده بود..
📚 دلهای خدایی
#در_محضر_شهدا
🆔 @kahfolhassan
🌷
🌹 #شهید_رضا_کارگر :
🔸↫یازدهم مرداد ماه بود که بعد از خوردن #سحری، نزدیکهای صبح به او خبر دادند تعدادی از نیروها در کمین #دشمن،گرفتار شده و تعدادی مجروح و یک نفر هم شهید شده است...
🔹↫برای کمک و برگردوندن مجروحین و #شهید، به همراه فرمانده به منطقه رفتند و در آنجا بعد از درگیری ، از ناحیه سینه و پهلو با #سه_گلوله قناسه مجروح💥 می شود.
🔸↫رضا از شدت #خونریزی داخلی که بخاطر از بین رفتن جگر، کبد و شکستن استخوان سینهاش بود، آسمونی🕊 می شود...
🔹↫به خانوادهاش گفته بود «من #اسیر نمیشم⛔️، پیکرم برمیگرده و #سالم به نزد شما میام»
🔸اری! #شهیدرضاکارگربزری در یازده مرداد سال ۹۲ همزمان با #روزقدس با زبون روزه به آرزوی همیشگےاش🕊 رسید...
#در_محضر_شهدا
🆔 @kahfolhassan
🌷
💠 مسئولان آن موقع !!!
🌷↫تو یکی از #عملیات ها زخمی شده بود، پاشو #گچ گرفته بودن. هر روز بین ساعت ١١ و ١٢ برا عوض کردن پانسمان مى یومد. ولی یه روز نیامد! خیلی دقیق و #منظم بود، نگران شدیم....
🌷↫پرس و جو کردیم، یکی از #رزمنده ها گفت: «از صبح تا عصر حمام بوده!» گفتیم نباید اینقدر تو حمام باشه، ممکنه گچ پاش نم بکشه!
🌷↫سراسیمه به حمام رفتیم. گچ پای احمد #سالم بود، ولی از انگشتاش #خون می چکید. داشت لباس رزمنده ها رو می شست. نگاهی به نگاهِ نگران ما کرد و گفت: «حواسم به گچ پام بود، چون #بیت_الماله.»
🌷 #جاويدالاثرحاج_احمدمتوسلیان
🆔 @kahfolhassan
✨ #داستان_پندآموز :
🌷 #شهید_دکتر_چمران:
توی کوچه پیرمردی رو #دیدم که روی
زمین سرد خوابیده بود...
سن و #سالم کم بود و چیزی نداشتم تا کمکش کنم؛😞
اون شب رخت و #خواب آزارم
می داد! و خوابم نمیبرد از فکرپیرمرد...💭
رخت و #خوابم رو جمع کردم و روی زمین سرد خوابیدم می خواستم توی رنج پیرمرد #شریک باشم اون شب، سرما توی بدنم نفوذ کرد
و #مریض شدم ...‼️
#اما روحم شفا پیدا کرد
چه مریضی #لذت_بخشی ...☺️
#وزیر_دفاع_سابق
وزیری که نه خونه داشت نه حقوق
اما نخبه ای بود که دنیا حاضر بود برای خریدنش هر چه میخواد بده
ولی او بالاترین تجارت را با خدا کرد.
🆔 @kahfolhassan
🌷 #شهید_محمدحسین_حدادیان
❤️✨محمدحسین خیلی #حسرت دوران دفاع مقدس را میخورد. با غبطه میگفت: ای کاش من هم در #آن_زمان بودم. خوش به حال شما که بودید. خوش به حال شما که دیدید
❤️✨یکی از برنامههای همیشگیاش زیارت #کهفالشهدا و قطعه شهدای گمنام🌷 بهشت زهرا(س)بود.وقتی پیکر دوستان شهید #مدافع حرمش شهیدان کریمیان و امیر سیاوشی را آوردند و در #چیذر به خاک سپردند ، حال و هوای عجیبی داشت.
❤️✨ارتباط خاصی با #شهدا داشت و همیشه کلام شهدا را نصبالعین خودش قرار میداد محمد #عاشق_شهادت بود. وقتی بحث جبهه مقاومت مطرح شد، همه تلاشش را کرد که به #سوریه برود.
❤️✨یک روز آمد و کنارم نشست و گفت: #مامان اگر من یک زمان بخواهم بروم سوریه، مخالفت میکنید؟ نظرتان چیست⁉️ گفتم: یک عمر است که به #اباعبدالله (ع) میگویم: بابی وامی و نفسی و اهلی و مالی واسرتی، آقا جون همه زندگی من به فدایت، حالا که وقتش شده ، بگویم نه نرو همان #خدایی که در اینجا حافظ توست در سوریه هم است همه عالم محضر خداست.
❤️✨گفت: وقتی #تو راضی هستی یعنی همه راضیاند. عاشقانه تلاش کرد برای رفتن، اعزامها خیلی راحت نبود. یک روز #جمعه-صبح برای خواندن نماز📿 صبح بیدار شدم که دخترم هراسان آمد و گفت: مادر #محمدحسین ساکش را بسته و میخواهد برود
❤️✨رفتم و گفتم: میروی؟ قبل رفتن بیا چندتا عکس با هم بیندازیم. عکسها را که انداختیم، #بوسیدمش و راهیاش کردم. وقتی رفت گفتم با #شهادت برمیگردد اما مصلحت خدا بر این بود که #سالم برگردد.
❤️✨وقتی از #سوریه آمد از اوضاع آنجا برایم گفت، اعتقادش نسبت به حفظ انقلاب و #اسلام بیشتر شده بود میگفت: مامان نمیدانید چه خبر است؟ خدا نکند آن #ناامنی که در سوریه ایجاد شده در ایران پیاده شود. میگفت: تا زندهایم #محال است به این خائنان اجازه بدهیم مملکت ما را مانند سوریه کنند
#در_محضر_شهدا
🆔 @kahfolhassan