eitaa logo
کانال کهریزسنگ
4.8هزار دنبال‌کننده
18.7هزار عکس
7.2هزار ویدیو
343 فایل
خبری ، اجتماعی ، فرهنگی ، مذهبی و شهروندی منطبق با قوانین کشور ، میزبان شهروندان شهرهای غرب استان ، کهریزسنگ ، اصغرآباد ، گلدشت ، کوشک و قهدریجان درشهرستان های نجف آباد ، خمینی شهر و فلاورجان ، آیدی ادمین : 👇 eitaa.com/admineeitaa
مشاهده در ایتا
دانلود
زمان دربی ۱۰۵ استقلال و پرسپولیس مشخص شد 🔹سازمان لیگ، زمان دیدارهای هفته‌های ۱۶ تا ۲۱ لیگ برتر را اعلام کرد که براساس آن دربی صد و پنجم استقلال و پرسپولیس نهم اسفند ساعت ۱۷:۱۵ برگزار خواهد شد. @iribnews_esfahan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 نکاتی درباره جلوگیری از یخ‌زدگی کنتور آب در فصل زمستان 🔰 روابط عمومی و آموزش همگانی شرکت آب و فاضلاب استان اصفهان
11.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اینجا مملکت شاه خراسانه ها... 🫀🌱 چهارشنبه های_امام رضایی❤️ https://eitaa.com/kahrizsang
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💫بخش ده💫 اهل کار (دوستان شهيد) بعضی از دوستان حتی برخی از بچه های مذهبی را ميشناسيم كه اخلاق خاص دارند! كارهایی كه بايد انجام دهند با كندی پيش ميبرند. جان آدم را به لب ميرسانند تا يك حركت مثبت انجام دهند. اگر كاری را به آنها واگذار كنيم، به انجام و يا اتمام آن مطمئن نيستيم. دائم بايد بالای سرشان باشيم تا كار به خوبی تمام شود. اين معضل در برخی از نهادها و حتی برخی مسئولان ديده ميشود. برخی افراد هم هستند كه وقتی بخواهند كاری انجام دهند، از همه ی عالم و آدم طلبكار ميشوند. همه ی امكانات و شرايط بايد برای آنها مهيا شود تا بلكه يك تحرك كوچكي پيدا كنند. اميرالمؤمنين علی (ع)در بيان احوالات يكی از دوستانشان كه او را برادر خود خطاب ميكردند فرمودند: او پرفايده و كم هزينه بود. اين عبارت مصداق كاملی از روحيات هادی ذوالفقاری به حساب می آمد. هادی به هرجا كه وارد ميشد پرفايده بود. اهل كار بود. به كسی دستور نميداد.تا متوجه ميشد كاری بر زمين مانده، سريع وارد گود ميشد. بارها ديده بودم كه توی هيئت يا مسجد، كارهايی را انجام ميداد كه كسی سراغ آن كارها نميرفت؛ كارهايی مثل نظافت و شستن ظرفها و... من شاهد بودم كه برخی دوستان مسجدی ما به دنبال استخدام دولتی و پشت ميز نشينی بودند و ميگفتند تا كار دولتی برای ما فراهم نشود سراغ كار ديگری نميرويم. آنها شخصيتهای كاذب برای خودشان درست كرده بودند و ميگفتند خيلی از كارها در شأن ما نيست! اما هادی اينگونه نبود. شخصيت كاذب برای خودش نميساخت. او برای رهایی از بيكاری كارهای زيادی انجام داد. مدتها با موتور، كار پيك انجام ميداد. در بازار آهن مشغول بود و... ميگفت: در روايات اسلامی بيكاری بدترين حالت يك جوان به حساب می آيد. بيكاری هزاران مشكل و گناه و ... را در پی خود دارد. ٭٭٭ هادی يك ويژگی بسيار مثبت داشت. در هر كاری وارد ميشد كار را به بهترين نحو به پايان ميرساند. خوب به ياد دارم كه يك روز وارد پايگاه بسيج شد.يكی از بچه ها مشغول گچكاری ديوارهای طبقهی بالای مسجد بود. اما نيروی كمكی نداشت. هادی يكباره لباسش را عوض كرد. با شلوار كردی به كمك اين گچكار آمد. او خيلی زود كار را ياد گرفت و كار گچكاری ساختمان بسيج، به سرعت و به خوبی انجام شد. مدتی بعد بحث حضور بچه های مسجد در اردوی جهادی پيش آمد. تابستان 1387 بود كه هادی به همراه چند نفر از رفقا از جمله سيد علی مصطفوی راهی منطقه ی پيراشگفت، اطراف ياسوج، شد. هادی در اردوهای جهادی نيز همين ويژگی را داشت. بيكار نميماند. از لحظه لحظه وقتش استفاده ميكرد. در كارهای عمرانی خستگی را نميفهميد. مثل بولدوزر كار ميكرد. وقتی كار عمرانی تمام ميشد،به سراغ بچه هایی ميرفت كه مشغول كار فرهنگی بودند. به آنها در زمينه ی فرهنگی كمك ميكرد. بعد به آشپزخانه جهت پخت غذا ميرفت و... بدنش نحيف اما هميشه اهل كار و فعاليت بود. هادی هيچ گاه احساس خستگی نميكرد. تا اينكه بعد از پايان اردوی جهادی به تهران آمديم. فعاليت بچه های مسجد در منطقه ی پيراشگفت مورد تحسين مسئولان قرار گرفت. قرار شد از بچه های جهادی برتر در مراسمی با حضور رئيس جمهور تقدير شود. راهی سالن وزارت كشور شديم. بعد از پايان مراسم و تقدير از بچه های مسجد، هادی به سمت رئيس جمهور رفت. او توانست خودش را به آقاي احمدي نژاد برساند و از دور كمی با ايشان صحبت كند. اطراف رئيس جمهور شلوغ بود. نفهميدم هادی چه گفت و چه شد. اما هادی دستش را از روي جمعيت دراز كرد تا با رئيس جمهور، يعني بالاترين مقام اجرايی كشور دست بدهد، اما همين كه دست هادی به سمت ايشان رفت، آقای احمدی نژاد دست هادی را بوسيد! رنگ از چهره ی هادی پريد. او كه هميشه ميخواست كارهايش در خفا باشد و برای كسی حرف نميزد، اما يكباره در چنين شرايطی قرار گرفت...