#پند
✅«قارون» هرگز نمی دانست که روزی،
کارت عابر بانکی که در جیب ما هست
از آن کلیدهای خزانه وی که مردهای تنومند عاجز از حمل آن بودند، ما را به آسانی مستغنی میکند.
✅ «خسرو پرويز» پادشاه ایران نمی دانست که مبل سالن خانه ما از تخت حکومت وی راحت تر است.
✅ «قیصر» که بردگان وی با پر شترمرغ وی را باد میزدند، کولرها و اسپلیتهایی که درون اتاقهایمان هست را ندید.
✅ «هرقل» پادشاه روم که مردم به وی بخاطر خوردن آب سرد از ظرف سفالین حسرت میخوردند؛ هیچگاه طعم آب سردی را که ما می چشیم نچشید ...
✅ «خلیفه منصور» که بردگان وی آب سرد و گرم را باهم می آمیختند تا وی حمام کند،
هیچگاه در حمامی که ما براحتی درجه حرارت آبش را تنظیم میکنیم حمام نکرد.
🌺 بگونه ای زندگی میکنیم که حتی پادشاهان گذشته نيز اینگونه نمی زیستند اما باز گله منديم! و هر آنچه دارائیمان زیاد میشود تنگدست تر میشویم...!🌺
💥كمى متفاوت تر به زندگی مان بنگريم و
شکرگزار باشیم.🍃🍃🍃
✍️ با رسانه شهرمان کهریزسنگ در پیام رسان
برتر و بومی "ایتا" همراه شویم👇👇👇👇
🔵 رسانه شهرمان کهریزسنگ در ایتا:
https://eitaa.com/kahrizsang
#حکایت
#پند
🌺 روزی پسری از خانواده نسبتا مرفه، متوجه شد مادرش از همسایه فقیر خود مقداری نمک درخواست کرد!!!!!
متعجب به مادرش گفت که دیروز کیسه ای بزرگ نمک برایت خریدم ، برای چه از همسایه نمک طلب می کنی؟
مادر گفت: پسرم ، همسایه فقیر ما، همیشه از ما چیزهایی طلب میکند ، دوست داشتم از آنها چیز ساده ای بخواهم که تهیه آن برای آنها سخت نباشد، درحالی که هیچ نیازی به آن ندارم، ولی دوست داشتم وانمود کنم که من نیز به آنها محتاجم ، تا هر وقت چیزی از ما خواستند، طلبش برای آنها آسان باشد، و شرمنده نشوند...🌺
✅*"فرهنگی که باید با آب طلا نوشت"*
🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟
✅ کانال شهرمان
@kahrizsang
#حکایت
✅ شخصی به پسرش وصیت کرد که پس از مرگم جوراب کهنه ای به پایم بپوشانید،
میخواهم در قبر در پایم باشد.
🔰 وقتی که پدرش فوت کرد و جسدش را روی تخته شست و شوی گذاشتند تا غسل بدهند،
پسر وصیت پدر خود را به به عالم اظهار کرد،
ولی عالم ممانعت کرد و گفت: طبق اساس دین ، هیچ میت را به جز کفن چیزی دیگری پوشانیده نمی شود!
🔰 پسر بسیار اصرار ورزید تا وصیت پدرش را بجای آورند، سر انجام چند تن از علمای شهر جمع شدند و روی این موضوع بحث و مشورت کردند،
که سر انجام به اختلاف نظر و مناقشه انجامید....
🔰 در این مجلس بحث ادامه داشت که ناگهان شخصی وارد مجلس شد و نامه پدر را به دست پسر داد، پسر نامه را باز کرد، معلوم شد که نامه (وصیت نامه) پدرش است و به صدای بلند خواند:
✅ پسرم!
میبینی با وجود این همه ثروت و دارایی و باغ و ماشین واین همه امکانات وکارخانه حتی اجازه نیست یک جوراب کهنه را با خود ببرم.
🔰 یک روز مرگ به سراغ تو نیز خواهد آمد، هوشیار باش، به توهم اجازه یک کفن بیشتر نخواهند داد.
پس کوشش کن از دارایی که برایت گذاشته ام استفاده کنی و در راه نیک و خیر به مصرف برسانی و دست افتاده گان را بگیری،
زیرا یگانه چیزی که با خود به قبر خواهی برد فقط اعمال خودت است.
#آموزنده
#داستانک
#پند
#تلنگر
_________________________________________________________
✍️ با رسانه شهرمان کهریزسنگ در پیام رسان برتر "ایتا" همراه شویم👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
🔵 کانال شهرمان کهریزسنگ در ایتا :
https://eitaa.com/kahrizsang