#ویژه_ها ۶
.
🌺 روایتِ جالب از لحظه شهادتِ رزمنده مسیحی
.
آدم ساكتی بود و شنیدم داوطلب به جبهه اومده. اصلاً با جمع، كاری نداشت؛ فقط برای رزم شب و صبحگاه با بچهها يكجا میديدمش. البته مراسم زیارت عاشورا هم شرکت می کرد.
توی گردان شايعه شده بود كه نماز نمیخونه، اصلاً انگار نه انگار كه خدايي هست، پيغمبری هست، قیامتی هست...
حتی بچهها بهش شک کرده و عده ای می گفتند ستون پنجمه... وقتی هم زنگ میزدند به مسئول حفاظت و جریان رو اطلاع می دادند ، ایشون فقط می گفت: "اشتباه می کنید ، کیارش آدم سالم و خوبیه" ... ولی علت نماز نخواندنش رو نمی گفت.
.
تا اینکه قرار شد کیارش به درخواستِ خودش همراه با جواد بره برای کمین.
جواد وارد سنگر شد و رفت سمت کیارش باهاش دست داد و گفت: "مخلص بچه های بالا هم هستيم، داداش يه ده تومنی میدم، ما رو تحويل بگير"
کیارش با محبت دستان جواد رو فشرد و در حالیکه از خجالت سرخ شده بود، گفت: «اختيار داريد آقا جواد! ما خاك پاي شماييم.»
.
فردای اون روز جواد با کیارش رفتند برا کمین
جواد هم مث بقیه شنیده بود که کیارش نماز نمی خونه ، برا همین دنبال فرصتی می گشت که علتش رو ازش بپرسه.
ساعتها بی صحبت با همدیگه توی سنگر کمین بودند، تا اینکه بعد از تاریکی هوا جواد بالاخره دلش رو به دريا زد و از کیارش پرسید: «تو كه واسه خدا میجنگی، حيف نيس نماز نمیخونی؟!»
تا جواد این رو گفت، اشك توی چشمان کیارش جمع شد، ولی با لبخند گفت: «میتونی نماز خوندن رو يادم بدی؟ تا حالا نخوندم و بلد نیستم...
کیارش طوری اين حرف رو رُك و صريح زد كه جواد خجالت كشيد ازش بپرسه: برای چي تا الان نماز نخواندی؟
خلاصه همان وقت داخل سنگر كمين، زير آتش خمپاره ي دشمن، نماز خواندن رو بهش ياد داد
صبح که شد کیارش اولین نماز عمرش رو خواند. بعد قرار شد سوار قایق بشوند و برگردند عقب. هنوز مسافت زیادی نرفته بودند كه خمپاره اي توي آب خورد و پارو از دست کیارش افتاد
تركش به قفسه سينه و زير گردنش خورده بود،
جواد سرش رو توی بغل گرفت و دید کیارش با هر نفسی که می کشه خون از زخم سینه اش بیرون میاد. کاری از دست جواد بر نمی یومد و فقط نام حضرت زهرا رو صدا می زد. چشم های زاغ کیارش شده بود کاسه ی خون ، اما لبخند کمرنگی روی لبانش نقش بسته بود.
جواد آرام کیارش رو خواباند کف قایق تا پارو بزنه و با سرعت برگرده عقب. ناگهان دید کیارش به سختی انگشتش رو حرکت داد و روی سینهاش نماد صلیبی کشید و شهید شد.
و جواد تازه علت نماز نخواندنِ این جوان مودب و بااخلاق رو فهمید...
منبع: ماهنامه امتداد
.
🎉 #میلاد_مسیح بر مسیحیان کشورم مبارک
#کریسمس #شهادت #نماز
🇮🇷
امشب ...
#غواصان به خط میزنند !
اینجا معنی دل به دریا بزن را میفهمی
هوا سرد و اروند مواج ...
#آغاز_عملیات_کربلای۴
#رمز_یامحمدرسولاللهﷺ
سرم را سرسری متراش ،
ای استادِ سلمانی
كه ما اندر ديار خود ؛
سری داريم و سامانی ...
#آرایشگاه_صلواتی
#زندگی_در_جنگ
27.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✍امشب شهادتنامه عشاق امضاء مي شود
فردا زخون عاشقان اين دشت دريا ميشود
تا لحظاتی دیگر غواصان عملیات کربلای چهار وارد آبهای اروند میشوند
امشب، شب سرنوشت است!
میان آب وآسمان!
مردانی از جنس نور ازجنس عشق،
مردان اخلاص وشجاعت، خط شکن هایی بی پروا، دلیرمردانی غواص...
رفتند تا بمانیم...
و چه سرنوشتی برایشان رقم خورد..
شهادت،جانبازی،اسارت...
آری امشب بود،شب قهرمانان کربلای۴...
#غواصان_دریا_دل
#عملیات_کربلای_چهار🌷
#شادی_روح_شهدای_غواص_صلوات
❂○° #وصیٺـــ_نامہ °○❂
‼️همیشه، دنباله رو خط رهبر باشید و هرگز از خط رهبرى، دور نشوید؛ زیرا منحرف خواهید شد و همیشه سعى کنید وحدت کلمه داشته باشید. خداوند، ریشهی همه کفار را خواهد کند و خدا را شکر که ما وسیلهاى شدیم براى این کار.
‼️اگر جدایى من از خانوادهام، دلهایى را به یاد خدا پاک مىگرداند؛ پس اى بهترین کسانم! از من دورى جویید.
‼️اگر با ریخته شدن خونم انسانها آگاه مىگردند؛ پس بهاى آگاهى تمام انسانها را با قطرات خونم بپردازید.
‼️اگر با گمنام مردن من، آیین خدا جاوید مىشود؛ پس جنازهی مرا در دورترین نقطه، خوراک کرکسان کنید.
‼️اگر پیکر خونینم باید وسیلهاى براى یاد خدا بودن شود؛ پس واى بر من اگر در خون خود خدا را نیابم.
📎غواص خطشکن
#علی_میرزاترابی🌷
#سالروز_شهادت
امشب ...
اروند کربلاست
دریادلان عاشــق
به شکارِ گوهر ناب شهادت ؛
میروند تا صید معشوق شوند ..!
#غواصان_دریادل
#آغاز_عملیات_کربلای_چهار
#رمز_یا_محمد_رسولاللهﷺ
#کلام_شهید
خـدایـا ...
اگر مسئولیتی به من واگذار شد
و من سوء استفاده ڪردم ،
و یا زندگـی دنیـایی
مرا به خود جـذب ڪرد ،
لحظهای امانم مده و نابودم ڪن ...
▫️فرمانده گردان ویژه شهدا
▫️لشڪر ۲۵ ڪربـلا
▫️شهادت : هفتتپه ۱۳٦۵
#شهید_سردار_جعفر_شیرسوار
#سالـروز_شـهادت 🌷
🕊🕊
#خاطرات_شهید
بچّهها محاصره شده بودند....
نیروهای پشتیبانی نمیتوانستند کمک برسانند. همه تشنه و گرسنه بودند. «کارور» هرچه تلاش کرد و خودش را به آب و آتش زد تا بتواند لااقل کمی آب برای رفع تشنگی نیروهایش تهیّه کند، موفّق نشد. در همین لحظه، بچّهها «کارور» را دیدند که با قدمهای استوار به طرف «تپّههای بازی دراز» میرود. تیمّم کرد و روی یکی از تپّهها ایستاد. «تکبیره الاحرام» را با صدای بلند گفت و شروع کرد به #نماز خواندن. مدّتی طول کشید تا به رکوع رفت و چند دقیقهای طول کشید تا سر از رکوع برداشت و به خاک افتاد. نمازش که تمام شد، دستهایش را بالای سرش برد و چشمهایش را بست. نمیدانم با چه حالی، با چه اخلاصی، چگونه دعا کرد که در همان لحظه، صدای «الله اکبر» و فریاد شادی بچّهها به گوش رسید. باران، نم نم شروع به باریدن کرد...
#شهید_محمدرضا_کارور🌷
#درس_اخلاق
🕊🕊
#کربلای_چهار
✍امشب شهادتنامه عشاق امضاء مي شود
فردا زخون عاشقان اين دشت دريا ميشود
تا لحظاتی دیگر غواصان عملیات کربلای چهار وارد آبهای اروند میشوند
امشب، شب سرنوشت است!
میان آب وآسمان!
مردانی از جنس نور ازجنس عشق،
مردان اخلاص وشجاعت، خط شکن هایی بی پروا، دلیرمردانی غواص...
رفتند تا بمانیم...
و چه سرنوشتی برایشان رقم خورد..
شهادت،جانبازی،اسارت...
آری امشب بود،شب قهرمانان کربلای۴...
#غواصان_دریا_دل
#عملیات_کربلای_چهار🌷
#شادی_روح_شهدای_غواص_صلوات
🕊🕊
#کلام_شهید
💢مهم نیست که آدم مسؤلیت داشته باشد یا نداشته باشد، مهم این است که اگر امام زمان (عج) بیاید در جایگاه میدان صبحگاه بایستد و بخواهد نیروها را ورچین کند، آن قدر توانمندی و اخلاص داشته باشیم که امام ما را انتخاب کند، مگر امام زمان (عج) به این جایگاه و مسؤلیت آدم ها نگاه می کند؟!!
#شهیدمدافع_حرم_محمود_رادمهر
#خاطره
⭕️ وصیتنامه #شهید عباس قلعهزمانی
🔹ای دوستان و آشنایان، پیرو خط امام و رهبری و دنباله رو راه شهیدان باشید.نگذارید که دشمنان اسلام بر شما غلبه کنند و شما را از بین ببرند.
👈 ای خواهران! حجاب خود را حفظ کنید که حجاب پاکدامنی و عفت شماست.
«نورعلی تابنده» قطب دراویش گنابادی ساعتی پیش در سن ۹۲ سالگی به دلیل بیماری و کهولت سن در یکی از بیمارستانهای تهران درگذشت.
دراویش گنابادی همان کسانی هستند که سال ۹۶ در گلستان هفتم خیابان پاسداران، چند تن از بسیجیها و مامورین نیروی انتظامی از جمله شهید محمدحسین حدادیان را مظلومانه به شهادت رساندند...
کسے بیاید
من را دعــوت ڪند
بہ رفـتــن.
بہ " رفـتـن" از تمـــام ڪسانے
ڪہ رفــتہ اند
و من هــنوز
در آنها مانـــــده ام!
#رزقک_شهادت
#صبحتون_شهدایی🌷
🕊🕊
رهبر انقلاب در منزل شهید ارمنی «#وهانج_رشیدپور»:
«...حقیقت دین مسیح با حقیقت دین اسلام تفاوتی ندارد. همان چیزی را که حضرت مسیح آورده است، اسلام شاید اضافه هم داشته باشد. چون اسلام بعداً آمده؛ اما مشکل اینجاست که این انجیلی که دست شماست، انجیلی نیست که خدا از آسمان فرستاده باشد، اینها روایات است...
#لالههای_آسمونی
‼️نماز شب او همراه با خضوع و گریه بود و من گاهی بیدار شده و پنهانی فقط نماز خواندن محسن را تماشا می کردم که چگونه یک نوجوان با خدای خود راز و نیاز می کند.
‼️محسن خواب دیده بود در صحرای محشر همه ناراحت و در تکاپو هستند، اما عده ای راحت نشسته اند، سئوال کرده و متوجه شده بود آنها کسانی هستند که نماز شب میخوانده اند.
‼️محسن در یادداشت هایش نوشته بود" من با خدای خود عهد بسته ام. من از آن خودم نیستم". قبل از رفتن به جبهه تابستان به روستاها میرفت و آموزش قرآن و درس میداد. همیشه به محسن میگفتم تو شیشه عمر من هستی و او میگفت" این حرف را نزن. موقع مرگ به خاطر علاقه به من دینت را میدهی".
‼️آخرین بار که خداحافظی میکرد گفت: میخواهم بروم گردان غواصی. اگر در آب شهید شوم ثواب دو شهید را دارم. غواص آر پی جی زن بود و سرانجام در آب شهید شد و جنازه اش بعد از 10 سال برای ما آمد.
#شهید_محسن_برهانی🌷
#سالروز_شهادت
📎 وصیتنامهای که شدیداًتوجه امامخمینی(ره) رابخود جلب کردو بعنوان شهید شاخص شناخته شد👇👇
❂○° #وصیٺـــ_نامہ °○❂
🔰"همه ما آدم های ضعیف و پر ادعا یک روزی چشم به جهان گشودیم، شاید در آن لحظه چه قدر هراسان بودیم و بیمناک. گریه هم می کردیم. در جدایی محیط رحم، اشک میریختیم و حتی جیغ میکشیدیم. هراسان و وحشت زده بودیم. بعد، انس گرفتیم و با دنیا دل بستیم. قلب هایمان با هم ارتباط پیدا کرد. محکم شد انگار با یک طناب ضخیم به هم بسته شدند. با همه ی ظاهرش دوست شدیم. رفیق مخلص. بعضی جاها اون نامردی میکرد اما ما هم چنان صادقانه پیوند رفاقت را محکم تر میکردیم. به جای این که پند بگیریم . بارها بهترین عزیزانمان را ازاما گرفت. همان هایی که قبل از ما باهاش دوست بودند، اما درس نگرفتیم. بارها قصد جان خودمان را کرد. اما کجاست پند گیرنده؟
🔰در همین رفاقت ها ندایی طنین افکند. بدنمان را لرزاند. صدا از یک منبع نور میآمد. مطلق نور. چه قدر زیبا بود. دلپذیر و دلنشین. خیلی بیشتر از دنیا جذب شدیم. حرف های خوبی میزد. خوبی اش به این بود که هر چه میگفت، راست می گفت. حقیقت را میگفت . میگفت: تو خیلی والاتر و برتر از این ها هستی. عظمت و مقامت به این چند سال نیست. اندازه اش نمی شه، جای نمیگیره، تو از اون بالاهایی. اونجاها که الان مغزت خطور نمیکنه. تو از آن کمال مطلق هستی. این دوستت بد دوستیه. اگر باهاش دوست شدی از تو میبُره. اما اگر پشت بهش کردی، بهت رومی آره.
🔰راست می گفت: بارها دل از دنیا میکندیم و طریق میپیمودیم، اما باز غافل میشدیم، چرا غفلت؟؟ با این همه نور؟توی دستوراتی که داده بود تا آدم بشیم؛ یک کلمه خیلی جلب نظر میکرد؛ جهاد و بعد هم شهادت.
🔰عزم جهاد تمام بند های تنمان را میگسست؛ زنجیرها را پاره میکرد، آلودگی هامون رو پاک میکرد جهاد ما را با سرعت؛ سیر میداد. میفرستاد اون بالا و بعد در یک لحظه شکفته می شد و انفجاری خونین صورت میگرفت و ما را در یک آن؛ میگسلاند و به اعلی پیوند می زد. آن وقت دیگه محو بودیم در کمالات خدا. چرا که شهادت «لقاء الله» است.
🔰پیرمرشد ما، راه را بر ما روشن ساخت، تکلیف را معیّن کرد. تنها وظیفه ما جهاد است به حکم امام. خیلی ها عزم کردند، رفتند و جنگیدند. یکی شون هم من، مثل هزاران فرزند دیگری که قدم برداشتند.
🔰پدر و مادر عزیز و مهربانم! می دانم که مرا دوست دارید و میدانم فراق برایتان دشوار است. حتی احتمال بیماری را در این فراق میدهم اما همه ما برای چیز دیگری آمده ایم و تکلیف من جهاد بود و در این راه شهادت هم نیز.
🔰این عنایت و رحم خاص خداوند بود که با کمال و اعجاب، شامل حال من شد تا در این راه گام بردارم و خدا را شکر میگویم که خودش ما را به این راه کشاند و حمد و سپاس که شهادت را هم نصیبم کرد «الحمد الله الذی هدانا لهذا و ما کنا لنهتدی لولا ان هدانا الله» و شما هم شاد باشید از این رحمت، شکر گویید که توانستید فرزندی پرورش دهید تا در راه احیای دین جان بازد، جانی ناقابل.
🔰پدر و مادر و برادران و خواهر عزیزم! میدانید که چقدر رحمت شامل حالتان شده است، میدانید چه رستگاری در انتظار شماست. امیدوارم انشاالله که " الله " عنایت و رحمتش را همان گونه که بوده، باز هم باشد و مرا قبول کند. در روز سختی و هراس و وحشت واقعی که جداً انسان ذوب میشود، به رحمت یکتای رحیم به اون وعده هایی که خودش داده، همه مون رستگار و در جوار رحمتش . افتخار بر شماست در دنیا و آخرت.
🔰آهای اون هایی که از این عوالم بی خبرید! آیا گمان می کنید دست از فرزند شستن آسان است؟ هیچ چیز، هیچ چیز جز"خدا" نمی تواند این ها را ظاهراً از هم جدا کند. افتخار بر تمام خانواده های محترم شهداء.
🔰سخن آخر وصیت که انشاالله محترم است . عزیزان! من ظاهراً از شما جدا شده اما واقعاً به خدا قسم انشاالله به شما نزدیک تر شده ام، مهم تر آیا نشنیده اید که روز قیامت همه از هم گریزانند؟ اما ما به خواست خدا با شادی در کنار یکدیگر هستیم. دیگر از این نزدیک تر! خدایا مرا قبول کن هر چند ناشایسته ام. آمین.
#شهید_محسن_برهانی🌷
#سالروز_شهادت