eitaa logo
✳️حافظان امنیت ✳️
1.4هزار دنبال‌کننده
70.1هزار عکس
11.6هزار ویدیو
178 فایل
مطالب شهدا و اخبار روز #خادم_امام_رضا #خادم_شهدا #راوی_برتر_جنگ #بختیاری جامونده از غافله #ایثار و #شهادت #جانباز_شیمیایی #فارغ_تحصیل_دانشگاه_شهدا #جزیره_مجنون #فعال #فرهنگی #اجتماعی #سیاسی https://eitaa.com/kakamartyr3
مشاهده در ایتا
دانلود
اعلام مراسم تشییع شهیدان حیدری و مهقانی از مستشاران ایران در سوریه 🔹مراسم تشييع مدافعان حرم شهيدان ميلاد حيدری و مقداد مهقانی از مستشاران نظامی ایران در سوریه روز سه‌شنبه ۱۵ فروردین‌ماه ساعت ٩ صبح از میدان امام حسین (ع) برگزار می‌شود.
شناسایی و اخطار نیروی دریایی ارتش به هواپیما‌ی جاسوسی آمریکا 🔹نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی ایران، دقایقی قبل پس از ورود هواپیمای EP-3E نیروی دریایی تررویستی آمریکا به مرز کشورمان در محدوده دریای عمان، با هوشیاری کامل رزمندگان نداجا و با ارسال هشدار به این هواپیما از ورود بدون مجوز آن به آسمان کشور جلوگیری شد. 🔹این هواپیما پس از دریافت پیام هشدار مرزهوایی کشور را ترک و به مسیرهای هوایی بین المللی بازگشت.
📸با سپاهی از شهیدان خواهد آمد... 🕊۱۳ فروردین ماه ، شهادت سرباز لشکر صاحب الزمان(عج) ، 💐شهید مدافع حرم مقداد مهقانی
💐دعوتید به معراج شهدا وداع با پیکرهای مطهر شهدای مدافع حرم 🕊میلاد حیدری 🕊مقداد مهقانی ⏰دوشنبه ۱۴ فروردین، از ساعت ۲۱ 📍معراج شهدای تهران تهران، خیابان وحدت اسلامی، انتهای خیابان بهشت، کوچه معراج 🚩نزدیکترین ایستگاه‌های مترو: امام خمینی(ره) و ۱۵ خرداد
🌿 سیزده بدر با طعم ...🌷 عملیات بیت المقدس ۴ روز ۱۳ فروردین بود که با تعدادی از بچه ها رفتیم برای جمع کردن چادر بچه هایی که روز قبل شهید شده بودند. روز سیزده بدر و از طرفی هم شب نیمه شعبان بود گفتیم روحیه بچه ها عوض بشه . به مهدی صور اسرافیل اشاره کردم و اون هم روی ما رو زمین نگذاشت و شروع کرد سرود خوندن . گفت برادرها من هرچی میگم شما بگید. گرفت ، گرفت .. مهدی خوند...فلق دوباره رنگ خون گرفت و همه بچه ها یک صدا میگفتند گرفت، گرفت و میزدند زیر خنده. و بعد هم چون شب نیمه شعبان بود با هم سرود" ای ولی عصر" رو خوندیم . به مقر که رسیدیم همه چیز بهم ریخته و روی زمین خوابیده بود. با کمک بچه ها چادرها رو روی پایه هاش بلند کردیم . چادرها که سر پا شد با منظره ای مواجه شدیم که اشک ها رو سرازیر کرد. دیدیم جانماز ها کنار هم در یک ردیف پهن شده و این حکایت میکرد که دوستان شهید ما برای نماز جماعت ظهر و عصر مهیا شده بودند و وقت نماز مقر بمباران شده بود. چادرها و وسایل شهدا رو جمع کردیم و به طرف شهر بیاره برگشتیم. نزدیک غروب بود که به نزدیک مقرمون در بیاره رسیدیم.. دیدم ماشینها چراغ میزنند که جلو تر نرید . دشمن شیمیایی زده. باز به دلمون بد اومد که اینبار هم مقر ما رو زده. تا جلوی مقر رسیدیم . حاج احمد ماشین رو نگه داشت. من زودتر از همه پایین پریدم و سر بالایی جلو مقر رو بدو بالا رفتم. دیدم چادر تدارکات روی درخت آویزونه و یکی هم به پشت روی زمین افتاده. دلم ریخت و بچه ها رو صدا زدم . دیدم کسی جواب نمیده.. وارد ساختمون شدم همه جا تاریک بود و صدایی از کسی نمیومد .. کف اطاق تعداد زیادی پتو افتاده بود . پتوها رو وارسی کردم. اطاق خالی بود. از ساختمون بیرون اومدم و بچه های دیگه هم رسیدند و همه جا رو وارسی کردیم. یکی از بچه ها صدا زد بچه ها رفتند بالای ارتفاع و کسی اینجا نیست. خاطرمون جمع شد که تلفات زیاد نیست. رفتیم سر وقت چادر تدارکات ... شهید رضا استاد به پشت افتاده بود و صورتش خونی بود. اون رو داخل پتو پیچیدیم و به معراج شهدا بردیم. قرارمون بود که شب نیمه شعبان برای ولادت امام زمان (ع) جشن بگیریم که هواپیماهای دشمن برنامه ما رو به هم زدند. اون روز نزدیک ۵۰ نفر از بچه های تخریب لشگر ۱۰ سیدالشهداء(ع) مصدوم شیمیایی شدند. یه تعداد که حالشون خراب بود و حالت تهوع داشتن با مینی بوس به بهداری فرستادیم و ما هم که حالمون زیاد بد نبود موندیم . نماز مغرب و عشا رو که خوندیم وضعمون به هم ریخت و سرفه های شدید و خارش پوست شروع شد ... حالت تهوع و درد چشم هم اضافه شد و مجبور شدیم که به بهداری مراجعه کنیم و ما رو فرستادند پاوه و بعد هم کرمانشاه و در نهایت در بیمارستان امیرکبیر اراک بستری شدیم . در بمباران دو تا مقر تخریب لشگر ده سیدالشهدا علیه السلام ۱۴ تا شهید دادیم و بیش از پنجاه نفر هم مصدوم شیمیایی شدند. و گردان ما در تهران پخش بین دو تا بیمارستان شد. عده ای در بیمارستان لقمان... تعدادی هم در بیمارستان بقیه الله... (راوی: رزمنده دلاور جعفر طهماسبی از رزمندگان تخریبچی لشکر۱۰)
🌷پسرم برای رفتن به سوریه خیلی مشتاق بود. ۷ ماه قبل از شهادتش به سفر کربلا رفت، آنجا در خواب می بیند که از دست پیامبر اکرم (ص) در باغ بسیار زیبایی شربت می نوشد و همین خواب انگیزه او برای رفتن بیشتر می­شود. 🌷اگرچه از دست دادن فرزند داغ بزرگی است؛ اما خدا را شاکرم که بهترین راه برای رسیدن به معبودش یعنی شهادت را انتخاب کرد و به خود که مادر چنین فرزندی هستم، افتخار می کنم ✍ راوی: مادر شهید