📚 کتاب: "راز درخت کاج"
⚪️ خاطرات مادر شهید زینب کمایی
🔺دخترک جنگ زده که پس از تجاوز ارتش صدام به خاک خوزستان، مجبور به ترک دیار خود (آبادان) شده و به اتفاق خانواده در شاهین شهر اصفهان سکنی گزیدند.
او در دوران #دفاع_مقدس در پشت جبهه به فعالیت های مذهبی می پرداخت و با بالابردن معلومات دینی و سیاسی خود (مطالعه کتاب های شهید مطهری و . . . ) با گروهک های ضدانقلاب، مانند: کمونیست ها و مجاهدین خلق به مقابله می پرداخت، از اینرو مورد غضب آنها واقع شده و در آخرین نماز مغرب سال 60، در راه بازگشت به خانه، توسط منافقین به شهادت می رسد.
پیکر نوجوان شهید، چند روز بعد همراه با شهدای عملیات فتح المبین در اصفهان بطرز باشکوهی تشییع و در گلستان شهدا بخاک سپرده می شود
این دختر مؤمن با ورود به سن تکلیف، چادر بر سر نمود و راه جهاد با نفس را در پیش گرفت. با آنکه لاغر و نحیف بود ولی در آن گرمای طاقت فرسا روزههایش را می گرفت💫 نماز شبش ترک نمی شد🌷 زینب در دفتر خودسازیاش جدولی کشیده بود که ۲۰ مورد داشت: از نماز سر موقع، همیشه با وضو بودن، خواندن نماز غفیله و ... که همه را انجام می داد.🕊🕊🕊 او مشتاق پرواز بود و همیشه غسل شهادت می کرد، گویا از قفس تن رها شده بود و حیات جاودان را در جایی دیگر می جست🌱🌱
#معرفی_کتاب
#کتاب_خوب
#کتاب_شهدایی
#کتاب_بخوانیم
#قمقمه_هاى_خالی 💦
🌷"کارتان بسیار زیبا و تکان دهنده است، این تصمیمی که شما گرفتید، اراده ای بسیار قوی و ایمانی محکم می خواهد، الحمدالله با این کارتان نشان می دهید که در تاریخ مبارزات، بی نظیر هستید، اما جنگ است و اسارت و محاصره و این چیزها را به دنبال دارد، ممکن است حتی چند روزی در مکانی قرار گیرید که از آب و غذا خبری نباشد."
🌷اما بچه ها به هیچ وجه نمی خواستند از تصمیم شان عقب نشینی کنند به همین جهت منتظر شروع عملیات بودند. یکی دو ساعت دیگر عملیات شروع می شد. نام عملیات هم کربلای یک در جبهه ی مهران بود. قبل از شروع عملیات بچه ها واقعاً به تزکیه روح مشغول بودند، هر کدام به گونه ای با خدا گفتگو راز نیاز می کردند....
🌷....یکی با قرائت قرآن، دیگری با صلوات و دیگری با دعا و نيايش. و آن چه در آن لحظه زیبا و بهشتی به نظر می رسید، حضور یک جرقه ی نورانی در دل هایمان بود. اصلاً شک و تردیدی در اراده و تصمیم بچه ها وجود نداشت، انگار بیعتی دوباره و این بار از همیشه قوی تر و روشن تر با خدا و یارانش داشتند و بی تابی و انتظار بیش از حدشان نشان می داد که منتظر آن لحظه ی ناب و عرفانی هستند. لحظه ای که همه فکر می کردند با این کار تمام تاریکی کینه از دل شان بیرون می ریزد.
🌷همه سر جای خود مستقر بودند، آرام و در سکوت مطلق. سکوتی که بوی حضور می داد، حضور فضایی آکنده از معنویت. تمام کارهایی که باید صورت می گرفت قبلاً بچه ها خودشان با هم هماهنگ کرده بودند و حالا نشسته بودند که رمز عملیات اعلام شود....
🌷اولین بار که رمز عملیات خوانده شد، دست بچه ها رفت روی قمقمه های آب. قمقمه را بیرون آورده و سر آن را باز کردند، بعد کم کم قمقمه را سرازیر کردند و تمام آب را از قمقمه، روی زمین ریختند این کار حتى یک دقیقه هم زمان نگرفت، حالا همه آماده بودند تا یک واقعیت بزرگ تاریخی را که در صدر اسلام به وقوع پیوسته بود، بار دیگر عینیت ببخشند.
🌷رمز عملیات بهانه ای بود برای اجرای این کار و این بار با تمام وجود منتظر بودند تا برای بار آخر رمز عملیات اعلام شود تا با تمام وجود به دشمنان نور و روشنی هجوم بیاورند و این هم به وقوع پیوست و رمز عملیات برای بار اخر اعلام شد ......
🌷یا ابوالفضل العباس
راوی: حاج مجید قانعی
#عملیات_کربلای_1
#دفاع_مقدس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در نوزدهم شهریـور سال ۱۳۳۹ در روستای چورڪوچان شهرستان آستانه اشرفیه چشم به جهـان گشـود.
تحصیلات دوران ابتدایی، راهنمایی و متوسطه را در زادگاهش پشت سر نهاد و درسال 1358موفق به اخذ دیپلم شد و پس از آن لباس مقدس سربازی را به تن کرد و در خنثی کردن توطئههای نوڪران و جیره خواران استکبارجهانی در منطقه گنبد، حضوری دلاورانه داشت.
باشـروع جنگ تحمیلی و از روزی که گام در جبهههای حق علیه باطل نهاد هرگز تسویه حساب نگرفت و دنبالش هم نرفت، در زمان حضورش در جبههها همیشه تلاش داشت در عملیاتها شرکت ڪند او با تلاش بی وقفهاش در عملیاتهای افتخارآفرین و غرورآمیز طریقالقدس، فتحالمبین، بیتالمقدس، فتح خرمشهر، رمضان، مسلم ابن عقیل، محرم، والفجر 4، والفجر 6، هورالعظیم، قدس، بدر، والفجر 8، ڪربلای 2، ڪربلای 5 و نصر 4 حضور پیداکرد و مسئولیتهای خود را در جبهه از فرماندهی دسته آغاز کرد و پس از گروهان و گردان، با رشادت و مدیریتی که ازخود نشان داده بود به فرماندهی تیپ دوم محـرم و معاونت فرماندهی لشکرقدس گیلان برگزیده شد.
وی که در فراق دوستانش بخصـوص برادران شهیـدش حسین و رضا هماره میسـوخت و در دل و بر لب آرزوی شهـادت داشت، سرانجام پس از سالها حضور مستمر و مداوم در جبهههاے جنگ و مجاهدت در دو جبهه جهاد اصغر و جهاد اکبر، در ششم تیرماه 1366 در عملیات نصر4 (فتح ماووت عراق) شهد شهادت را نوشید.
#شهید_مهدی_خوش_سیرت
#فرمانده #تیپ_2_لشگر_قدس_گیلان
🌷نهم تیرماه ۶۵ - #سالروز_شهادت #شهید_نقی_خیر_آبادی
#عملیات_کربلای_1
🌴مداح دلسوخته، ذاکر اهل بیت و کادر اطلاعات و عملیات لشگر ۱۰ حضرت سیدالشهدا {ع}
💠مزار: گلزار شهدای بهشت زهرا {س} ق ۵۳/ ر ۱۶۴/ ش ۷
بخشی از #وصیت_نامه شهید:
✍️مسئولیتمان بسیار سنگین است
مسئولیتی که در قبال اسلام و قرآن داریم
مسئولیتی که در قبال خانواده شهدا، شهدای عزیز
شهدایی که از جان و مالشان گذشتند تا اسلام بماند
واللّه این دنیا مزرعه آخرت است
واللّه در آن دنیا از شما سؤال می کنند
آن موقع که اسلام به خون نیاز داشت
چرا رفتی توی خانه ات نشستی ؟
اگر نماز خوانی، نمازت ارزش ندارد
اگر بتوانی جبهه بروی و نروی...
راه تو #خون میطلبد
مرد کیست ؟
تیرماه ۱۳۶۵ ، قلاویزان
📷 عکاس : سیدمسعود شجاعی طباطبایی
#دفاع_مقدس
#نوجوانان
#عملیات_کربلای_یک
🚇متروی تهران ایستگاهی دارد به نام #جوانمرد_قصاب
🔹جوانمرد قصاب مردی بود در زمان علی بن ابیطالب معروف به مروت
🔹اما در دهه ۵۰ و۶۰ قصاب دیگری هم بود. به او میگفتند: عبدالحسین، چه خبر از وضع کسب و کار؟ می گفت: الحمدلله، ما که راضی هستیم، خدا از ما راضی باشه!
🔹کسی دو کفه ترازوی عبدالحسین را مساوی ندیده بود، گوشت مشتری همیشه سنگینتر بود. اگر مشتری مبلغ کمی گوشت میخواست، عبدالحسین دریغ نمیکرد. میگفت: برای هر مقدار پول، سنگ ترازو هست
🔹اگر میدانست مشتری فقیر است، نمیگذاشت بجز سلام و احوالپرسی چیزی بگوید. گوشت را میپیچید توی کاغذ و میداد دستش. کسی که وضع مالی خوبی نداشت یا عائله زیادی داشت را دوبرابرِ پول مشتری،گوشت می داد.
🔹گاهی برای این که بقیه مشتری ها متوجه نشوند، وانمود میکرد که پول گرفته،گاهی پول را میگرفت و دستش را می برد سمت دخل و دوباره همان پول رامیداد به مشتری و میگفت:بفرما مابقی پولت
🔹عزت نفس مشتریِ نیازمند رانمی شکست!این جوانمرد در عملیات فتح المبین با ۱۲ گلوله به شهادت رسید
#شهید_عبد_الحسین_کیانی نمونهی دیگری از همان''جوانمرد قصاب''بود...
#دفاع_مقدس
#تحول_تمدن
💠 تحولاتی که این روزها در کره زمین روی می دهد نوید عصر دیگری را می دهد که در آن ابوالهول از اریکه قدرت به زیر خواهد افتاد و غرب از هم فرو خواهد پاشید و تمدنی دیگر ، نه از شرق و نه از غرب ، که از خاورمیانه بر خواهد خاست.
🖋منبع: مقاله ايمان منجی جهان فردا
#استوری
#شهید_مرتضی_آوینی
🌷 ۱۳ تیر ۱۳۶۵ #سالروز_شهادت #محمد_رضا_دستواره از یاران وهمراهان #حاج_احمد_متوسلیان و قائم مقام #لشکر_۲۷_محمد_رسول_اللهﷺ
همسر شهید دستواره:👇
وقتی به خانه می رسید، گویی جنگ را می گذاشت پشت در و می آمد تو. دیگر یک رزمنده نبود. یک همسر خوب بود برای من و یک پدر خوب برای مهدی. با هم خیلی مهربان بودیم و علاقه ای قلبی به هم داشتیم. اغلب اوقات که می رسید خانه، خسته بود و درب و داغان. چرا که مستقیم از کوران عملیات و به خاک و خون غلتیدن بهترین یاران خود باز می گشت. با این حال سعی می کرد به بهترین شکل وظیفه سرپرستی اش را نسبت به خانه صورت دهد. به محض ورود می پرسید؛ کم و کسری چی دارید؛ مریض که نیستید؛ چیزی نمی خواهید؟ بعد آستین بالا می زد و پا به پای من در آشپزخانه کار می کرد، غذا می پخت. ظرف می شست. حتی لباسهایش را نمی گذاشت من بشویم. می گفت لباسهای کثیف من خیلی سنگین است؛ تو نمی توانی چنگ بزنی. بعضی وقتها فرصت شستن نداشت. زود بر می گشت. با این حال موقع رفتن مرا مدیون می کرد که دست به لباسها نزنم. در کمترین فرصتی که به دست می آورد، ما را می برد گردش
#سیزدهم_تیر_1365
#شهدای_لشکر_۲۷_محمد_رسول_اللهﷺ
#سالروز_شهادت ⚘
✿🌺࿐ྀུ༅𖠇༅➼══┅──
۱۳ تیر ۱۳۶۵
عملیات #کربلای_یک
سالروز شهادت #آقا_سید_لشکر
قائممقام بلندآوازهی #لشکر۲۷ محمدرسولاللهﷺ
دست راست تمام فرماندهان لشکر
سردار دلاور و عاشورایی سپاه اسلام
#شهید_سید_محمدرضا_دستواره 🌺
ولادت: ۱۸ اسفند ۱۳۳۸، تهران، حوالی میدان شوش
زندگی در محلهای فقیرنشین
ادامهی تحصیل تا پایان مقطع راهنمایی در سال ۵۲
ترک تحصیل به علّت فقر و شرایط سخت زندگی
مشغول به کار در یک کارگاه خیاطی در بازار تهران
بازگشت به ادامهی تحصیل پس از یک سال دوری و ورود به مقطع دبیرستان سال ۵۳
دوستی نزدیک با نصرتالله قریب، رضا چراغی و محمّد پوراحمد
شرکت در تظاهرات و اجتماعات علیه رژیم شاهنشاهی در سال ۵۶
اخذ مدرک دیپلم در رشتهی اقتصاد در خرداد ۵۷
بازداشت روز ۴ آبان ۵۷ و آزادی با اخذ تعهد
مشارکت در تسخیر پادگانها و مراکز نظامی در آستانهی پیروزی انقلاب و پس از آن
راهاندازی کمیتهی حفاظت شهری با بچهمحلها
ورود به سپاه در ۴ آبان ۱۳۵۸ و ادامهی خدمت در گردان چهار سپاه در پادگان ولیعصر تهران
انتقال به مرکز سفارت آمریکا جهت حفاظت در آبان ۵۸
انتقال به غرب کشور در تاریخ ۷ دی ماه ۵۸ جهت مقابله با فعالیتهای ضدانقلاب
اقامت سه ماهه در روانسر جهت حفاظت از سپاه شهر
اعزام به شهر پاوه و آشنایی با سردار #جاویدالاثر_حاج_احمد_متوسلیان
شرکت در عملیات باینگان در ۲۸ اردیبهشت ۵۹ به فرماندهی سردار شهید ناصر کاظمی
اعزام به شهر مریوان به همراه سردار #حاج_احمد_متوسليان در تابستان ۵۹
اعزام به جبههی سرپل ذهاب در مهر ۵۹ به همراه سرداران: شهید رضا چراغی و شهید حسن زمانی و همچنین گیلانغرب
بازگشت به مریوان در اواخر زمستان ۱۳۵۹
انتصاب به عنوان فرماندهی پاسگاه شهدا توسط #احمد_متوسلیان
شرکت در عملیات کاوهزهرا و مجروحیت شدید و بسترشدن ۷ ماهه
مجددأ بازگشت به غرب و عزیمت به جنوب جهت تشکیل تیپ۲۷محمدرسولالله
انتصاب به عنوان مسئول واحد پرسنلی تیپ۲۷ توسط #متوسلیان
حضور موفق و مؤثر در عملیات فتحالمبین و الیییتالمقدس در فروردین، اردیبهشت و خرداد۱۳۶۱
عزیمت به مأموریت لبنان در خرداد و تیر ۱۳۶۱ در کنار سرداران احمد متوسلیان و حاج ابراهیم همّت
شرکت در عملیات عظیم رمضان در تیر ۱۳۶۱
حضور در عملیات مسلمابنعقیل در نهم مهر ۱۳۶۱ و مسئولیت محور عملیاتی
حضور در عملیات والفجر مقدماتی در بهمن ۱۳۶۱ و مسئولیت فرماندهی تیپ سوم ابوذر به دستور سردار #شهید_همت
ازدواج در اسفند سال ۱۳۶۱
عزیمت به غرب کشور - اسلامآباد غرب در بهار سال ۱۳۶۲
شرکت در عملیاتهای والفجر۲ و والفجر۳ در تابستان ۱۳۶۲
شرکت فعال و حضور موفق در عملیات والفجر۴ در مهر و آبان ۱۳۶۲ در منطقهی عمومی مریوان
عزیمت به جنوب و شرکت در عملیات سرنوشتساز خیبر در اسفند ۱۳۶۲
انتصاب به قائممقامی لشکر۲۷ به دستور سردار #شهید_حاج_عباس_کریمی در فروردین ۱۳۶۳
به دنیا آمدن اولین فرزند به نام سیّدمهدی در ۲۱ فروردین ۱۳۶۳
سفر به مکّه و زیارت خانهی خدا در پاییز سال ۶۳
شرکت در عملیات بدر در اسفند سال ۱۳۶۳ و مجروحیت در این عملیات
انتصاب مجدد به جانشینی #لشکر۲۷ در پی انتخاب سردار حاج محمّد کوثری به عنوان فرماندهی جدید لشکر پس از شهادت عباس کریمی
شرکت فعال و حضور موفق در عملیات بسیاربزرگ والفجر۸
شهادت برادر کوچک ایشان سیّدحسین دستواره در تیر ۱۳۶۵
#شهادت : ۱۲ تیر ۱۳۶۵، عملیات کربلای۱ در منطقهی مهران با اصابت ترکشهای خمپاره ۱۲۰
#سردار_شهید_حاج_سید_محمدرضا_دستواره
#شهدای_لشکر_۲۷_محمد_رسول_الله_ﷺ
#شهدای_کربلای_یک
مادرم مرا
یکبار به دنیا آورد
اما برادرم را ۳۶ سال است
هر صبح به دنیا میآورد
بزرگ میکند ...
به جنگ میفرستد
و او هر بار بر نمیگردد ...
#مادران_چشم_انتظار
#جاویدالاثر_حمیدرضا_شفیعی
#عید_غدیر
به یاد شهیدی که حضرت آقا
با شال سیادتش نماز خواند و آن را
به عنوان تبرک نگه داشت ...
سید نورانی
مداح باصفای اهل بیت
#شهید_سید_جمال_قریشی
در تیرماه ۱۳۶۵ در عملیات کربلای یک
به فیض شهادت رسید و غیراز خودش
سه برادرش و عمو و پسر عمویش هم
به شهادت رسیده اند...!
#شهدای_سادات
#دفاع_مقدس
سلطان تک چرخ !
عبداله از بچههای خیابان۱۷شهریور تهران بود
که مانند اغلب جوانان دههی شصتی ، عاشق
موتورسواری و تکچرخ زدن در خیابان بود!
ایستگاه مسجد سلمان خیابان ۱۷ شهریور،
هنوز خاطرات جولان عبدالله در خیابان و
تک چـرخ زدن هایش را خـوب به یـاد دارد.
او شهـره بود به این کار و دوستانـش لقبِ
« سلطان تک چرخ » را به او داده بودند.
اما سلطان تکچرخ ، با شروع جنگ ،
موتور را که عشق اولش بود، کنار گذاشت
و دنبال عشق بزرگتری رفت! حالا وقتش
رسیده بود که در مقابل دشمن بعثی ،
تک چرخ بزند .....
شهادت: ۱۶ تیرماه ۱۳۶۵
عملیات کربلای یک(مهران)
ولادت :۲۹بهمن ۱۳۴۴
#شهید_عبدالله_کربلایی_حسین
#مزار شهید: بهشت زهرا (س) قطعه۵۳ ردیف۱۳۱شماره۱۸
🌱۱۶تیر ۱۳۴۱ #سالروز_ولادت #شهید_مسعود_پیش_بهار
مسئول طرح و عملیات قرارگاه نصر (جوان ترین فرمانده شهید دفاع مقدس)
👆🔴 سردار شهید مسعود پیش بهار - اهل بهبهان. پدرش حسین کارگر شرکت نفت بود. تا پایان دوره متوسطه در رشته صنعتی درس خواند و دیپلم گرفت. با شروع جنگ تحمیلی، در مهرماه ۱۳۵۹ برای گذراندن آموزش نظامی به بسیج مراجعه کرد و یک دوره کوتاه و فشرده نظامی را طی نمود و عازم جبهه های نبرد شد و بعد از چند ماه حضور فعال در جبهه به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در آمد. سال ۱۳۶۰ در گُلف (پایگاه منتظران شهادت) که مرکز فرماندهی جنگ در جنوب بود به نوعی مسعود را کشف کردند و پی بردند که از لحاظ هوش و تدبیر نظامی آدم بسیار لایقی است و برای گذراندن یک دوره فشرده طرح و عملیات انتخاب شد و پس از طی این دوره تا زمان شهادتش به عنوان مسئول طرح و عملیات قرارگاه نصر در کنار سردار شهید حسن باقری بود و تا لحظه شهادت هم هیچ کس نمی دانست که مسعود در جنگ چه کاره است.
سردار شهید مسعود پیش بهار، این فرمانده جوان و ۱۹ ساله ای که می توانست آینده بسیار درخشانی داشته باشد و منشأ خدمات مهمی در جنگ باشد سرانجام بعد از ۱۸ ماه حضور فعالش در جبهه ها در مرحله سوم عملیات بیت المقدس، ۲۱ اردیبهشت ۱۳۶۱ در دارخوین به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
#شانزدهم_تیر_1341
📷👆عکسی که چند لحظه قبل از شهادت از او گرفته شد!
📆ا تیر ماه #سال_1365
🔹 #عملیات_کربلای_1
🌸 آزادسازی #مهران
ا🌴🌱🌴🌱🌴🌱🌴🌱🌴🌱🌴🌱🌴
📸 یک عکس هم از ما بگیر!😊
🌸 تیرماه #سال_1365 برای گرفتن عکس از#عملیات_کربلای_1 که منجر به آزادسازی مهران شد، عازم ارتفاعات قلاویزان شدیم.
🌻 در آن منطقه صدایی نظرم را جلب کرد. برگشتم، رزمندهای با خنده گفت: برادر، یک عکس هم از ما بگیر.
🌱 گفتم: شرمنده، تعداد کمی فیلم برایم مانده، دنبال سوژهام.
🌾 گفت: حتماً باید شهید یا زخمی بشیم تا سوژه پیدا کنی؟
🌿 با شرمندگی صورتش را بوسیدم و گفتم: نه برادر، این چه حرفیست؛ من در خدمتم.
🌼 نشست، چفیهاش را به سر بست و با زدن عطر «تی رز» به خودش، صدای خنده بچهها بلند شد.
🌱 عکس را که گرفتم کلّی تشکر کرد.
🌷 هنوز چند قدم از او جدا نشده بودم که خمپارهای کنارمان به زمین خورد. با عجله برگشتم که او را ببینم، دیدم شهید شده...
─ (راوی: عکاس جنگ)
#دفاع_مقدس
📆 ۱۸ تیرماه ۱۳۵۹ - سالروز کشف كودتای نافرجام نوژه
⭕️ كودتای نافرجام نوژه یك حلقه از سلسله فعالیتهای دشمنان انقلاب جهت براندازی نظام اسلامی بود. در دی ماه 1358 هواداران شاپور بختیار سازمانی به نام «نقاب» را تشكیل دادند كه هدف آن انجام كودتا بود. در طرحِ عملیات، پایگاه شهید نوژه در 60 كیلومتری همدان به عنوان كانون كودتا در نظر گرفته شد و قرار بود پس از تصرف پایگاه نوژه تیمهای مختلف، مراكز حساس تهران را بمباران و اشغال كنند. بیت امام در جماران نخستین هدف و مركز ثقل عملیات كودتا بود به همین جهت بیشترین هواپیماها و مهمات سنگینی برای این هدف در نظر گرفته شده بود.
🔹اهداف تعیین شده برای تسخیر پس از بمباران های هوایی عبارت بودند: از صدا و سیما، فرودگاه مهرآباد، ستاد نیروی زمینی، ستاد ارتش جمهوری اسلامی، پادگان حر، پادگان قصر، پادگان جمشیدیه و زندان اوین. اما به خواست خدا این توطئه برنامهریزی شده در صبح روزی كه قرار بود كودتا انجام گیرد توسط دو تن از اعضای كودتا افشا شد و ستاد خنثی سازی كودتا متشكل از واحدهای اطلاعات سپاه، گروه مهندسی و انجمن اسلامی نیروی هوایی، تعدادی از پرسنل مؤمن نیروی زمینی و تیپ نوهد به خنثی سازی این كودتا پرداختند.
▫️امام خمینی پس از پایان عملیات خنثی سازی كودتا در حسینیه جماران در طی سخنانی فرمودند:
«میخواهند توطئه بكنند و آن هم این توطئهای كه معلوم است كه اگر چنانچه موفق به كشفش هم نشده بودیم، مردم آن را خفه میكردند-... اگر این فانتومها هم بلند شده بود، اینها میخواستند چه بكنند، پدر اینها را در میآوردند مگر ملت، حالا دیگر نشسته كه یك فانتوم و دو فانتوم كاری انجام بدهد» (20تیرماه 1359)
🚩🚩 🚩 به یاد شهدای گردان مالک اشتر #لشکر۲۷_محمد_رسول_اللهﷺ
🌴 عملیات پدافندی شهر مهران
🔸 مرداد و شهریور ۱۳۶۴
#شهید_سید_محمد_مسعود_سخایی
▪️ رزمنده تک تیرانداز در قلاویزان مهران
▫️ گروهان شهید بهشتی
🌱 تولد ۱۰ تیر ۱۳۴۲
🕊🕊 شهادت ۱۹ شهریور ۱۳۶۴ - بر اثر اصابت ترکش
💠 مزار شهید: بهشت زهرا (س) ، قطعه ۲۷ ، ردیف ۹۹ ، ش الف
#لشکر_۲۷_محمد_رسول_اللهﷺ
#شهدای_لشکر_۲۷_محمد_رسول_الله_ﷺ
🌷دوستان من، رفقای عزیز، آنهایی که در شهر ما و مخصوصاً در خیابان ما سکنی دارید، بدانید که برای چه کشته شدم و جنازه ام را اینطور کردند که شما مرا بالای دستتان قرار داده اید. بیائید بار آخر هم که شد کفن از صورتم بردارید و با هم وداع کنیم و امیدوارم که اگر چنانچه بدی و نافرمانی و بی ادبی از من سر زده است، مرا حلال کنید.
🌷برادرم کاظم طاهری و محمدعلی اسماعیلی، همه شما را به عنوان برادرم می شناسند، شب های جمعه یادتان نرود من چشم به راه هستم تا شما بیائید و همیشه گوش به فرمان ولایت فقیه باشید و تو دهن این ضد انقلاب داخلی بزنید و اگر خدا خواست زنده برگشتم، با هم این کار را می کنیم. بر سر قبر من گریه نکنید. به محض شنیدن خبر شهادت نقل و نبات پخش کنید که خوشحالم می کنید. در مراسم ختم از ساده ترین غذا استفاده شود.
#شهید_علی_اصغر_بصیر
#آشنایی_با_شهدا
🌷آن زمان که به منزل میامد مدام تلفن همراهش زنگ می خورد و در حال رسیدگی به امورات روستای های اطراف و محل خدمتش بود. خودش را از کسی مضایقه نمی کرد همیشه به معنی واقعی کلمه مجاهد فی سبیل الله در خدمت مردم بود
🌷مدتی از شهادت ایمان گذشت تکه ای کاغذ از ماشین وی پیدا کردم تازه متوجه شدم که او تعدادی کودک بی سرپرست را تحت پوشش خود گرفته و هرماه مبلغی را به آنها اختصاص میداد و برای تعدادی از کودکان روستا وسایل بازی تهیه می کرده و بین آنها پخش می نمود که تمامی این ماجرا ها را پس از شهادتش مشخص شد.
#شهید_ایمان_یوسفی
#آشنایی_با_شهد
🌷پدر و مادرم ! من به میل خود به خدمت سربازی آمده و هیچ زوری پشت سر من نبود ، به خدمت آمدم تا دین خود را به اسلام و کشور اسلامی اَدا کنم و برای دفاع از اسلام و انقلاب اسلامی بود که به خدمت آمدم پس من از هیچ چیز و هیچ کس ناراحتی نداشتم فقط هدفم خدمت به اسلام و جمهوری اسلامی و عشق به شهادت در راه خدا بود که به خدمت سربازی آمدم . پس شما هم از دست کسی ناراحت نباشید و پشیمان نباشید که فرزندتان را به راه خدا فرستاده اید . من هم هرگز پشیمان نبودم . امیدوارم خداوند بزرگ این خدمت کمی را که از دستمان بر می آید قبول کند .
#شهید_سید_احمد_ساجدین_آرانی
#آشنایی_با_شهدا