.
دعا کنید همچنان ببینم و بنویسم
20 سال پیش، در جلسه ای، جانباز بزرگوار "مجتبی شاکری" که دو چشم و دو دست خود را تقدیم خدا کرده است، ازم پرسید:
- اگر روزی، خدا بخواهد امانتی را که بهت داده پس بگیرد، اول حاضری کدام عضو بدنت را بگیرد؟
گفتم: پای چپم را.
- و دوباره؟
- پای راستم را.
- و دوباره؟
- دست چپم را.
- و دوباره؟
می دانم، بد گفتم. صریح گفتم و تند: - ببین آقای شاکری، من از روز اول که پایم را به جبهه گذاشتم، فهمیدم قدم در کجا نهادم، برای همین به خدا گفتم: خدایا هر عضو بدنم را که می خواهی بگیر، فقط چشمها و دست راستم را از من نگیر.
با تعجب پرسید: چرا؟
گفتم: من از شما عزیز عذر می خوام. من می خواهم همچنان با چشمهایم ببینم و با دست راستم بنویسم آنچه را در جبهه دیده ام. حتی وقتی در فاو، باران ترکش بر بدنم بارید، چشم راستم ترکش خورد و دست راستم هم زخم برداشت، باوجودی که استخوان کف دستم شکسته و در گچ بود، همان هفته اول، در بیمارستان تلاش می کردم خودکار دستم بگیرم.
برای این که همچنان شاهد نوشتن کتاب از سوی بنده حقیر باشید و بخصوص که چندکتاب مهم در دست دارم که روزهای نهایی شان را پشت سر می گذارند، خیلی برایم دعا کنید.
دعا کنید کم نیارم، خسته نشم و چشمان همچنان ببینند و انگشتان بنگارند.
حمید داودآبادی
#حمید_داود_آبادی
#حمید_داودآبادی
#حمید_داوودآبادی
#داود_آبادی
#داودآبادی
#داوودآبادی
#دفاع_مقدس
#جانباز
#مجتبی_شاکری
#عکس
#خاطره
#خاطرات
#والفجر۸
#فاو
#والفجرهشت
#والفجر_هشت