eitaa logo
✳️حافظان امنیت ✳️
1.4هزار دنبال‌کننده
71.2هزار عکس
12هزار ویدیو
183 فایل
مطالب شهدا و اخبار روز #خادم_امام_رضا #خادم_شهدا #راوی_برتر_جنگ #بختیاری جامونده از غافله #ایثار و #شهادت #جانباز_شیمیایی #فارغ_تحصیل_دانشگاه_شهدا #جزیره_مجنون #فعال #فرهنگی #اجتماعی #سیاسی https://eitaa.com/kakamartyr3
مشاهده در ایتا
دانلود
چه سروهایی که قطعه قطعه شدند علی اکبر هایی که رفتند و علی اصغر برگشتند... تصویر شهدای تازه تفحص شده؛ که وارد کشور شدند. 💠
در سال 1371 سربازی که در خدمت می‌کرد و اسمش رنجبر بود، با چشم‌هایی گریان آمد و گفت شب گذشته در یک رویا یکی از به من گفت: می‌خواهند مرا به عنوان دفن کنند، اما وسایل و پلاکم همراهم است. به آن سرباز جوان گفتم: تو خسته‌ای، الان باید استراحت کنی آن سرباز رفت. صبح که آمد دوباره گفت: آن شهید دیشب به من گفت در کنار جنازه‌ام یک آبی رنگ دارم که دور آن را گِل، پوشانده است داخل جیب آن، هویت، جانماز، کارت پلاک و چشم مصنوعی ‌ام است. به آن جوان گفتم: برو سالن اما اگر اشتباه کرده باشی باید بروی و را شخم بزنی!. سرباز پیکرها را یکی یکی بررسی کرد تا اینکه پیکر شهید مورد نظر را با نشانه‌هایی که داده بود، یافت. پس از اطلاع دادن این جریان به مسئولان و پیگیری قضیه، توانستم خانواده شهید را پیدا کنم. با برادر شهید تماس گرفتم و به او گفتم برادر شما جانباز ناحیه چشم بوده و در عملیات کربلای پنج به شهادت رسیده و شده است؟ گفت: بله تمام نشانه‌هایی که می‌گویید، درست است به او گفتم برای شناسایی به همراه به معراج شهدا بیایید؛ فردای آن روز دیدیم یکی از برادرها به همراه مادر شهید به معراج آمدند؛ بچه‌ها به مادر چیزی نگفته بودند و مادر شهید با صلابتی که داشت، رو به من کرد و گفت: شهید در اینجا دارید؟ گفتم: بله تعدادی از شهدای شده در معراج هستند که گمنام‌اند مادر شهید مفقود گفت می‌توانم شهدا را ببینم؟ گفتم: بفرمایید. مادر وارد سالن معراج شهدا شد؛ به پیکرهایی که فقط تکه‌هایی از از آن باقی مانده بود، نگریست و خود را به پیکر همان شهیدی که آن سرباز جوان نیز او را شناسایی کرده بود، رساند. گفتم شما از کجا مطمئن هستید که این فرزند شماست؟ ابروهایش را توی هم کرد و گفت: من مادرم و بوی بچه‌ام را احساس می‌کنم. برای اینکه از این موضوع یقین پیدا کنم و احساس مادری را در وی ببینم، به مادر شهید مفقود گفتم: اگر برای شما مقدور است لحظه‌ای از سالن خارج شوید، ما اینجا کار داریم. مادر شهید از سالن بیرون رفت و در گوشه‌ای نشست؛ در این فاصله پیکر مطهر شهید را جابجا کردم؛ بعد از مدتی به وی گفتم: الآن می‌توانید بیایید داخل. وارد شد و بدون هیچ تردیدی به سمت پیکر فرزند شهیدش رفت درحالی که ما جای او را تغییر داده بودیم؛ و به ما گفت من یقین دارم که این پسرم است؛ او به من گفته بود که برمی‌گردد غوغایی در معراج شهدا به پا شد... 🌏🌏🌏🌏🌏 🌼🌼🌼 (🌼)اللّهُمَّ 🍃(🌼)صَلِّ 🍃🍃(🌼)عَلَی 🍃🍃🍃(🌼)مُحَمَّدٍ 🍃🍃🍃🍃(🌼)وَ آلِ 🍃🍃🍃🍃🍃(🌼) مُحَمَّدٍ 🍃🍃🍃🍃(🌼)وَ عَجِّلْ 🍃🍃🍃(🌼)فَرَجَهُمْ 🍃🍃(🌼)وَ اَهْلِکْ 🍃(🌼)اَعْدَائَهُمْ (🌼)اَجْمَعِین 🌺اللهم صل علی محمد و آل محمد 🌺 🌺اللهم صل علی محمد و آل محمد 🌺 🌺اللهم صل علی محمد و آل محمد 🌺 🌺اللهم صل علی محمد و آل محمد 🌺 یا ابا صالح المهدی ادرکنی 🌕💔🌕یا 🌕💔🌕رب 🌕💔🌕الحسین 🌕💔🌕بحق 🌕💔🌕الحسینِ 🌕💔🌕اشف 🌕💔🌕الصدر 🌕💔🌕الحسین 🌕💔🌕بظهور 🌕💔🌕الحجه 🌕💔🌕اللهم 🌕💔🌕عجل 🌕💔🌕لولیک 🌕💔🌕الفرج 🌺اللهم صل علی محمد و آل محمد 🌺 🌺اللهم صل علی محمد و آل محمد 🌺 ‌🍃🍃🍃🍃🌼🏵🍁
تا ابد به آنان که پلاکشان را از گردن خویش در آوردند تا و بی بمانند مدیونیم روز بزرگداشت را به خانواده تبریک و تسلیت می گوییم
🌦🌈 از خیابان آرام آرام در حال گذر بودم!🤔 . 🌷اولین کوچه به نام شهید همت؛ محمد ابراهیم با صدایی آرام و لحنی دلنشین... نامم را صدا زد! گفت: توصیه ام بود! چه کردی؟... جوابی نداشتم؛ سر به زیر انداخته و گذشتم...😞 . 🌷دومین کوچه شهید عبدالحسین برونسی؛ پرچم سبز سلام الله علیها بر سر این کوچه حال و هوای عجیبی رقم زده بود! انگار همین جا بود... عبدالحسین آمد! صدایم زد! گفت: سفارشم توسل بود به حضرت زهرا و رعایت خدا... چه کردی؟ جوابی نداشتم و از 😓 از کوچه گذشتم... . به سومین کوچه رسیدم! 🌷شهید محمد حسین علم الهدی... به صدایی ملایم،اما محکم مرا خواند! گفت: و در کجای زندگی ات قرار دارد؟ چیزی نتوانستم جواب دهم! با چشمانی که گوشه اش نمناک شد! سر به گریبان؛ گذشتم... . به چهارمین کوچه! 🌷شهید عبدالحمید دیالمه... آقا وحید بر خلاف ظاهر جدی اش در تصاویر و عکس ها! بسیار مهربان و آرام دستم را گرفت؛ گفت: چقدر برای روشن کردن مردم! کردی؟! برای خودت چه کردی؟! برای دفاع از !؟! همچنان که دستانم در دستان شهید بود! از او جدا شدم و حرفی برای گفتن نداشتم...😓 . 🌷به پنجمین کوچه و شهید مصطفی چمران... صدای نجوا و شهید می آمد! صدای و ناله در درگاه پروردگار... حضورم را متوجه اش نکردم! شدم😓، از رابطه ام با پروردگار... از حال معنوی ام... گذشتم... . 🌷ششمین کوچه و شهید عباس بابایی... هیبت خاصی داشت... مشغول تدریس بود! مبارزه با ، نگهبانی ... کم آوردم...😭 گذشتم... . 🌷هفتمین کوچه انگار بود! بله؛ شهید ابراهیم هادی... انگار مرکز کنترل دل ها بود!! هم ! هم ! هم ! مراقب دل های دختران و پسرانی بود که در خطر لغزش و تهدیدشان می‌کرد! را دیدم... از کم کاری ام شرمنده شدم😞 و گذشتم... . 🌷هشتمین کوچه؛ رسیدم به شهید محمودوند... انگار پازوکی هم کنارش بود! پرونده های دوست داران شهدا را می‌کردند! آنها که اهل به وصیت شهدا بودند... شهید محمودوند پرونده شان را به شهید پازوکی می سپرد! برای ارسال نزد ... . پرونده های باقیمانده روی زمین! دیدم وساطت میکردند،برایشان... . اسم من هم بود! وساطت فایده نداشت... از تا ! فاصله زیاد بود...😭😭😭 . دیگر پاهایم رمق نداشت! افتادم... خودم دیدم که با چه کردم! تمام شد... . از کوچه پس کوچه های دنیا! بی شهدا، نمی توان گذشت... 🥀🕊 🕊
‍ ‍ کمیل...کمیل...حمید...📟📡 حمیدجان به گوشم 📞 اینجا هوا صافه ، اونجا چی؟🌤☀️ هی حاجی کجایی که ببینی اینجا چه خبره؟🌍😔 هوا صاف صافه☹️☹️🌱 به صافی تمامی موهای بیرون ریخته 💆🏻💁🏻 به صافی نگاه های دوخته🕵👀 به صافی مانتوهای چسبیده👚👕 به صافی مارک های ازپشت دیده آگ🔚🔛🔜 حاجی نمیشه جاتو عوض کنی؟♥️🙄🍃 سید مرتضی را دیدی بگو دوربینش را بیاورد یک مستند بسازد از ما بنام روایت غفلت!📽🎞🎥 حاجی اینجا روسری ها عقب نشینی کردن... 👰🏻🙆🏻دشمن محاصرمون كرده!👺👹 رو پشت بومھا بمبهای بشقابی گذاشتن📡📡! قلب و فكرمون رو هدف گرفته!🔫💔😔 خيلی تلفات داديم...😣 حاجي اینجا مانتو ها دیگه دكمه نداره...👗 اونم با آستین های کوتاه👘👗 !!! سلاح جدیدشون ساپورته...👖👠 چشم اکثر جونارو آلوده کردن! 🕵💔🕶 حاجی صدامو میشنوی؟ 🔊🔉🔈 حــــــاجـــــی! (صدای بیسیم قطع و وصل میشه🔕🔇 ﺣﺎﺟﯽ ﺻﺪﺍﯼ ﻣﻨﻮ ﻣﯿﺸﻨوی؟ 📢📣 ﻣﺠﻨوﻥ ﺟﺎﻥ!📞 ﺑﻪ ﮔﻮﺷﻢ.📞👂🏼 ﻣﺤﺎﺻﺮﻩ ﺗﻨﮓ ﺗﺮ ﺷﺪﻩ برادر ... 🏃🏻🙇🏻 ﺣﺎﺟﻲ ﺩﺭ ﺟﻨﮓ ﻧﺮﻡ ﺍﺳﯿﺮﺍﻣﻮﻥ👁‍🗨🎴 ﺧﯿﻠﯽ ﺯﯾﺎﺩ ﺷﺪﻧﺪ 💂🏻💂🏻 ﺧﻮﺍﻫﺮﺍ ﻭ ﺑﺮﺍﺩﺭﺍ ﺭو ﺩﺍﺭﻧﺪ ﻗﯿﭽﯽ ﻣﯽ کنن نامردا🕷🍂🌿 ... ﻋﺎﻣﻞ ﺧﻔﻪ ﮐﻨﻨﺪﻩ ﺩﯾﮕﻪ ﺑﻮﯼ ﮔﯿﺎﻩ نميده، 🍀🍃 ﺑﻮﯼ ﮔﻨﺎﻩ ميده ... ﺣﺎﺟﯽ!🌍☔️☹️ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺑﻪ ﺧﻮﺍﻫﺮﺍ ﻫﻤﺶ ﻣﯿﮕﯿﻢ ﭘﺮ ﭼﺎﺩﺭﺗﻮﻥ ﺭﻭ ﺣﺎﺋﻞ ﮐﻨﯿﺪ ﺗﺎ ﺑﻮﯼ ﮔﻨﺎﻩ ﻣﺸﺎﻣﺘﻮنُ ﺍﺫﯾﺖ ﻧﮑﻨﻪ😣😰😪 ﻭﻟﯽ ﮐﻮ ﮔﻮﺵ ﺷﻨﻮﺍ...؟👂🏼🔔 ﺣﺎﺟﯽ ﺍﯾﻦ ﺗﺮﮐﺶ ﻫﺎﯼ ﻧﮕﺎﻩ ﺑﺮﺍﺩﺭﺍ ﻓﻘﻂ قلبُ ﻣﯿﺰﻧﻪ!💣💔 لقمه های حروم هم که دمار از همه بریده💘💔 ﮐﻤﮏ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﯾﻢ ﺣﺎﺟﯽ👑👨‍👨‍👦‍👦 ... تازگی ها جیش الشیطان اسمش رو عوض کرده گذاشته داعش😹👺👹👻💀! دارن سر بچه های شیعه رو بیخ تا بیخ میبرن ... 🙌🏻🤕😴😒حاجی صِدامو داری ؟؟؟ به حسن باقری بگو در این جنگ نابرابر تاکتیک نداریم!🙌🏻🖐🏻 فقط علی اکبر شیرودی چیزی نفهمد اگر بفهمد واویلاست، میمرد برای خمینی! شاهرخ ضرغام را حتما خبر کن، بگو به خمینی ای که روی سینه ات خالکوبی کردی، میخندند! راستی؛ حاج احمد، اصلا میدانی موبایل چیست ؟ تا حالا با وایبر و واتس آپ کار کرده ای ؟ بیخیال برادر، همان بیسیمت را بیاور، من آخرین نسخه ی اندروید را رویش نصب میکنم! فقط خواهشا به نیروهایت دستور بده آن تندروی هایی که در مریوان و پاوه و فکه و خرمشهر و شلمچه کردند... در فضای مجازی نکنند! اینجا آداب خودش را دارد! باید همه چیز را با گفتگو حل کنیم! حاج احمد، تلفات زیاد داده ایم! مسامحه و غفلت امانمان را بریده! عده ای به اسم جذب حداکثری، حداقل اعتقاداتشان را به حراج گذاشته اند! تو را بخدا برگرد! خدا را چه دیده ای، شاید در این مخمصه ای که گیر کرده ایم، تو و رفقایت به دادمان رسیدید! نقطه سر خط... 💚"اللّهم اَکْشِف هذه الغُمة عَن هٰذه الاُمة بحُضوره و عجل لنا ظهوره"💔 https://eitaa.com/kakamartyr3 کلیپ از داخل کانال ایتا استفاده و برداشت کنید https://eitaa.com/kakamartyr3 🟩🟩🟩🟩⬜⬜⬜⬜🟥🟥🟥🟥🟥 ♿️♿️♿️♿️♿️♿️♿️♿️♿️♿️♿️♿️♿️ https://www.hoorsa.com/martyr.darabpour @martyr.darabpour
یادمان نرود... این آرامش را مدیونیم... این آسایش را مدیونیم... مدیون شهــــدا...
میکنم که ..... میشود مرا کنید گم شده ام.....درکجا نمیدانم..... بیش از همه در خودم... شما را به آن هایتان تفحصم کنید... آخر که چه؟ مگر نه این است که از آمدم و به خاک میروم؟ پس چه بهتر که خاکی بروم ... دیگر تحمل ندارم قلبم پر از ست چشمانم که هنوز است دستانم هنوز به سوی شماست پاهایم هنوز در راهتان است گوشهایم هنوز نوایتان را میشنود پس تا دیر نشده به داد این تن برسید... ... گم شده ام و به نگاه شما محتاجم... ... شما را به سر بندهایتان قسم تفحصم کنید و در آخر
سلام بگوش باش " اینجا است ، قرن ۲۱ " صــدای آهنــگ هـای پـاپ لس‌آنجـلس و غـرب زده آنقدر بلند است که فــریـادهـای سوزناک حـاج حسین به گوش نمی رسد - اینجا همه حاج ابراهیم را با اتوبان همت می شناسند - اینجا کسی نمی داند ، ، رتبه چهار کنکور سراسری بود- اینجا کسـی نمی داند، تکـــه های پیکـر را درون گــونی بـرای خانواده‌اش فرستاده بودند- اینجا بر دیوار شهر روی عکس پوستر تبلیغاتی میچسبانند- اینجا نام شهید را برای اینکه بچه‌ها خشـونت طلب و جنگ طلب بار نیـایند از کوچه‌ها برداشته و نام نگین و جاوید میگذارند- اینجا کسی نمیداند، ، دکترای ای را داشت و یکی از نخبگان ایران بود - اینجا ستارگان درخشـان هــالیوود آنقـدر زیاد شده‌اند که دیگر کسی ستـارگان پــُر فـروغ را نمی‌بیند - اینجا دیگر کسی نمی‌خواهد بماند ، همه به دنبال کسب نام هستند(به هربهایی) - اینجا کسی نمی داند که حاج مهدی در وصیت‌نـامه خود از خدا خواسته بود جسدش برنگردد و تکه‌ای از زمین را اِشغال نکند - اینجا کسی نمی‌خواهد با صدای (الله اکبر) لرزه بر تن بیندازد - اینجا در پناه میز هستیم و دیگر کسی پشت خاک ریز پناه نمی گیرد - اینجا به خــاطر نداشتن پـول ، در بیمارستــان پذیرش نمی‌گـردد و می‌نوشد - اینجا کسی نمیداند شب حاج مهدی بـاکری ، برادرش حمید باکری را جا گذاشت و رفت - اینجا ها هر روز کوچکتر میشود و ها هر روز تنگ‌تر و کوتاه‌تر - اینجا دختــرها ، شده‌اند و پســران ، مــردان شده‌اند و زنها شده‌اند ...اینجاهرگناهی علنی وعادی شده است- اینجا بی‌آبرویی مدوکلاس شده است- حرف زدن نالازم وزل زدن به روشن فکری است دود و مستی تفریح شده است...بی آبرویی آبروشده است...بی فرهنگی فرهنگ است.. پشت به اعتقاد‌ها وارزش‌ها رشد شده است...گرگ بودن رمز موفقیت ومظلوم وساده بودن عامل شکست شده است- اینجا دیگر کسی ، احترامی برای قائل نیست اینجاخوبی وخوب بودن حماقت وعاروبدی وبدکردن زرنگی ودرستی است - اینجا را فراموش کرده‌ایم ، زمان ندبه و سمات را گم کرده‌ایم ... - اینجا برای زیباسازی شهر میلیونی هزینه میشود اما برای تعویض سنگ قبر بودجه‌ای نداریم - اینجا در هر کجای این سرزمین خونین اسلامی،حقیقت به مسلخ مصلحت میرود