eitaa logo
✳️حافظان امنیت ✳️
1.4هزار دنبال‌کننده
69.6هزار عکس
11.3هزار ویدیو
178 فایل
مطالب شهدا و اخبار روز #خادم_امام_رضا #خادم_شهدا #راوی_برتر_جنگ #بختیاری جامونده از غافله #ایثار و #شهادت #جانباز_شیمیایی #فارغ_تحصیل_دانشگاه_شهدا #جزیره_مجنون #فعال #فرهنگی #اجتماعی #سیاسی https://eitaa.com/kakamartyr3
مشاهده در ایتا
دانلود
. ‌ من،عمار،مصطفی صدرزاده، حاج حسین همدانی و چند نفر دیگر از بچه ها رفتیم مقر بچه های سوری؛ تازه نمازخوان شده بودند چیز خاصی هم از دین نمی دانستند. صف شدند که نماز جماعت برگزار کنند.یکی از بین خودشان ایستاد جلو. داشتیم این پا و آن پا می کردیم که حاج حسین همدانی و عمار ایستادن توی صف؛ تعجب کردیم.به کسی اقتدا کردند که شاید تازه شش هفت روز بود نماز می خواند. نماز را بستیم.پیش نمازشان یک رکعت اضافه‌تر خواند! می‌خواستیم به طرف‌ حالی کنیم که نمازت اشکال دارد. عمار اشاره کرد که هیچ چیزی نگویید. بلند شد و نماز بست یک چهار رکعتی خواند نماز که تمام شد پیشنماز متوجه شد؛ آمد و گفت که فهمیدم نماز را اشتباه خواندم.‌ به نقل از همرزم شهید‌ منبع:کتاب عمار حلب‌‌ . . . . ‌‌ ‌‌
شهادت همزمان دو برادر . . مجتبی و مصطفی ازطریق نیروهای ایرانی موفق به رفتن نشدند به این دلیل تصمیم گرفتند یکجوری خود را وارد گروه فاطمیون کنند.۲ بار خود را افغانستانی جازدند اما هر دفعه که برای تحقیقات آمدند،لو رفتند چون ایرانیها نمیتوانستند بااین تیپ اعزام شوند.تا این که ۱۳۹۴ باپیوستن به تیپ فاطمیون،امکان رفتنشان میسر شد. از زبان برادر: روزی که مصطفی و مجتبی قصد داشتند به مرخصی بیایند،متوجه میشوند که قرار است دوباره عملیات شود.ازبرگشتن منصرف وبسرعت آماده میشوندتا با دیگر مدافعان به منطقه عملیات اعزام شوند. که فرمانده شان بود از ماجراخبردار میشود واز آنهامیخواهد که به مرخصی بروند و بعد از دیدار باخانواده‌ شان دوباره برگردند. اصرارهای مصطفی ومجتبی اینبارهم کارسازمیشود و بهمراه دیگر به منطقه عملیاتی اعزام میشوند. . درآن عملیات ازناحیه دشت،ارتش سوریه،از ناحیه جاده نیروهای حزب ا... و ازناحیه کوه نیروهای فاطمیون پیشروی میکرده‌اند.تک‌ تیراندازها با فاصله بیشتری ازگردان مستقرشده بودند تامسیر رابرای ادامه عملیات پاکسازی کنند.آنشب مصطفی ومجتبی داخل یک سنگر کنار هم مستقر میشوند وشروع به پاکسازی منطقه میکنند تالشکر فاطمیون راحتتر به مسیر پیشروی ‌اش درکوه ادامه دهد. درگیری لحظه ‌به ‌لحظه بیشتروفاصله تک ‌تیراندازها با داعشیهابشدت کمترمیشده است.آنقدرنزدیک که حتی ‌براحتی میتوانسته ‌اندصدای هم رابشنوند. . درگیری شدیدی بین مدافعان و داعشیها رخ میدهد. داعشیها  ۱ نارنجک داخل سنگرمصطفی ومجتبی پرتاب میکنند.نارنجک منفجرمیشود و ۲ برادرم همانطور که خودشان گفته بودندکنارهمدیگر به شهادت میرسند.درگیری آنقدرسنگین بوده است که مدافعان حرم بعد از ۳ ساعت مبارزه نفسگیر به آن منطقه میرسند.اولین نفری که بالای سر برادرانم میرسد (ابوعلی) بوده که میگوید بمحض این که بالای سر شهیدان بختی رسیدم فکر کردم آنها سرشان را روی شانه هم گذاشتند و خوابیده ‌اند اماوقتی نزدیکتر رفتم آثار ترکشهای نارنجک را روی بدنشان دیدم آنها کنارهم به شهادت رسیده بودند.بااحترام پیکرشهید مصطفی و شهید مجتبی را به عقب برگرداندیم. . (نام مستعار:بشیر زمانی) متاهل و دارای ۲ فرزند . ولادت: ۱۳۶۱/۵/۵ خراسان، مشهد، خیابان گلشهر شهادت: ۱۳۹۴/۴/۲۴ سوریه، تدمر مزار: مشهد، بهشت رضا، قطعه شهدای مدافع حرم . (نام مستعار:جواد رضایی) مجرد ولادت: ۱۳۶۷/۱/۱۲ مشهد شهادت: ۱۳۹۴/۴/۲۴ سوریه، تدمر مزار: مشهد، بهشت رضا، قطعه شهدای مدافع حرم
خواب را از من بگیرید، ای صاعقه‏ها که جبر زمانه، صدای چکاچک شمشیر را از من دریغ کرده است! بر من بشورید، ای امتحان‏های طاقت‏فرسای جهاد اصغر؛ می‏خواهم از نگاه مادران پسر مرده، درس مردانگی بگیرم. بازی چوگان نفس را به تماشا نخواهم ایستاد؛ گوی سبقت از جهان باید ربود! یادم هست، هر وقت از سختی توبه، روی دلم زرد شد، به قاب عکس شهیدی نگاه کنم.  
○با اینکه جانشین فرماندهی تیپ شده بود و کل نیرو ها زیر نظرش بود، همیشه گوشه نمازخانه می خوابید. یک شب برای آب خوردن به سمت نمازخانه رفتم دیدم دارد نماز شب میخواند... ○آنقدر محو مناجات با خدا بود که متوجه حضورم نشد. نماز شبش که تمام شد کنارش نشستم و گفتم: خب آقاجان، ما بعد از ظهر کلی کار کردیم. توی کوه و جنگل بالا و پایین کردیم و خسته شدیم. کمی هم استراحت کن شما فرمانده مایی، باید آماده باشی! ○لبخندی زد و گفت: خدا به ما به جون بخشیده، باید جونمون رو فداش کنیم... جز این باشه رسم آزادگی نیست❗️ 🌷 🕊
کاش که میشد.... . من دوست دارم بهم زنگ بزنه و کلی باهاش درددل کنم و ازش بخوام پادرمیونی کنه بین من و خدا ......
📝درس به سبک شهـــدا 💢 : 🌿«اگـر ڪسی صدای رهبـر‌ خود را نشنود به طور یقین صدای امام‌زمانِ‌ (عج)خود را هم نمی‌شنود؛ و امروز خط قرمز❣باید توجه تمام واطاعت از ولی خود، رهبریِ‌نظام‌ باشد.» 💢 : 🌿سخنان مقام معظم رهبری را حتما گوش کنید، قلب💓 شما را بیدار می کند و راه درست را نشانتان می دهد. 💢 : 🌿در بدترین شرایط اجتماعی و اقتصادی و ... ، پیرو ولی فقیه باشید و هیچگاه این سید مظلوم؛ حضرت آقا سید علی آقا را تنها نگذارید...🙏 *♥️ اللهم ارزقنا شهادت ❤️* ─┅═ೋ❅❄️❅ೋ═┅─ @kakamartyr3 ─┅═ೋ❅❄️❅ೋ═┅─
💔 ﺩلم ﻫـــﻮﺍﯼِ تو را دارد . . . ﺧــﺪﺍ ﮐﻨﺪ ﺭﺍﺳـــﺖ ﺑﺎﺷﺪ که می گویند . . . "ﺩﻝ ﺑﻪ ﺩﻝ ﺭﺍﻩ ﺩﺍﺭﺩ " 🙂♥️ ❤️ @kakamartyr3
🎤❤️ سال 89 مصطفی صاحب _داری بود. گوساله هایی که چندماه روز و شب براشون زحمت کشیده بود و بسیار کرده بود تا به فروش برسن . در یک شب تمام گاوهایی که امانت بودن دزدیده شدن 😔 بعد از پیگری بسیار که نتیجه ای هم نداشت ، وقتی وارد خونه شد خیلی بود گفتم :چی شد؟ نتیجه ی داشت؟ گفت : نه .....😔 هیچوقت رو اینجوری ندیده بودم گفتم : فدات بشم برای مال دنیا این طوری ناراحتی ؟ فدای سرت ان شاالله جبران میکنی . گفت : مامان اینا امانت مردم بود، اگر مال خودم بود که غمی نبود ، من شدم ..😭 مصطفی از لحاظ مالی خیلی امتحان های سختی میداد، ولی هیچوقت اینجوری ظاهر نمی کرد، که برای گوساله هاش چون امانت بودن وبه قول خودش میگفت شرمنده مردم شدم....😔🌹😔 دایی های بابای مصطفی شریک بودن گفتن ما هم توی سود شریکیم هم توی ضرر... بخاطر همین چیزی از مصطفی نگرفتن ولی چند نفر دیگه که باهاش شریک بودن تا ریال آخر گرفتن از مصطفی باباش کمکش کرد تا مدیون کسی نباشه خدا را شکر😊 ✍ مادر بزرگوار شهید ♥️ @kakamartyr3
❤️🕊 آقا مصطفی همیشه به مادرش میگفت دعا کن موثر باشم؛ شهید شدن و نشدن زیاد مهم نیست..! 🌷 @kakamartyr3
~🕊 با پول تو جیبیش اراذل محل رو میبرد استخر، میگفتن مصطفی چرا اینکارو میکنی؟ میگفت دوساعت کمتر دیگرانو اذیت کنن! حدودا ۲۵ سالش بود... ♥️🕊 ♡ ... @kakamartyr3
🖇💛 °🌿 ○ ✨شهید‌سپهبد‌سردار‌سلیمانے: یڪ جوان رشید باریڪ ڪه خیلے تو دل‌برو بود و آدم لذٺ مےبرد ڪه نگاهش ڪند. من واقعاً عاشقـش بودم. پرسیدم چطور به اینجا آمده اسٺ؟ چون ما راه نمےدادیم بیاید،رفٺ مشهد و در قالب فاطمیون و به اسم افغانے ثبٺ‌نام ڪرده و به اینجا آمده بود. زرنگــ به این مےگویند زرنگــ به من و امثـال من نمےگویند! زرنگــ فردی نیسٺ ڪه به دنبال مال جمع‌ڪردن و گول زدن مردم اسٺ. زرنگــ و با ذڪاوٺ شخصےسٺ ڪه فرصٺ‌هارا به‌ این شڪل بدسٺ مےآورد. زرنگــ یعنے ڪسے‌ڪه فرصٺ‌هارا به نحواحسن اسٺفادھ مےڪند. °🌿 ○ ... @kakamartyr3
همه شهر پر از بوی خداست؛ عابرى گفت: که این مطلق نادیده کجاست؟! شاپرک پر زد و با رقص خود آهسته سرود.. چشم دل باز کن این بسته به افکار شماست ... 🌷 ╭─┅═ঊঈ🌷ঊঈ═┅─╮ ╰─┅═ঊঈ🌷ঊঈ═┅─╯
♡ 🍃هرچه تقویم را زیر و رو کردم تولد تا شهادتش در مُحرم خلاصه می شود. را ورق زدم فهمیدم مادرش، او را نذر حضرت عباس کرده بود. 🍃حسرت هایش برای نبودن در کربلا، کار دستش داد. بی قراری اش با چهارشنبه های نذر و روضه هیئت بیشتر شد، پرنده قلبش خانه به خانه پرید تا در طواف حرم عمه سادات آرام گرفت. 🍃 نام جهادی را انتخاب کرد.شاید هم ابراهیم شد تا اسماعیل نفسش را قربانی کند. گذشت از دنیا و تعلقاتش حتی از همسر و فرزندانش. 🍃دلش در گرفتار شده بود. اما گاهی ترکش های پا و پهلویش او را مجبور به برگشت می کرد. در مجروحیت هم آرام و قرار نداشت. سرزدن به خانواده و یاد کردن دوستان شهیدش مرهم دل تنگی هایش بود. 🍃مردانه پای قولش می ماند. با ابوعلی عهد کرد هرکس زودتر شهید شد سفارش دیگری را پیش کند. با شهادتش رفیق جامانده را کرد و ابوعلی هم به کاروان عشاق پیوست. 🍃مصطفی در صدر قلب ها بود چه در سوریه که سردار دل‌ها از محبتش به او گفت و چه در که با کارهای فرهنگی اش نوجوان و جوان خاطر خواهش بودند. 🍃او مرد ماندن نبود. از سفره پاسداری از حرم، می خواست. در روز شهید شد، نگاهی کن به ما اسیران بلاتکلیف. ✍نویسنده : 🌹به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۱۹ شهریور ۱۳۶۵ 📅تاریخ شهادت : ۱ آبان ۱۳۹۴ 📅تاریخ انتشار : ۱۸ شهریور ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید : بهشت رضوان 🕊محل شهادت : حلب، سوریه ╭─┅═ঊঈ♠️ঊঈ═┅─╮ ╰─┅═ঊঈ♠️ঊঈ═┅─╯
🌸🌿 آنجا که به عُشاق دهی دردِ محبت، دردی هم از این عاشقِ دلخسته دوا کن... - شهریار
فروردین‌ ۹۴ دوباره ‌رفت ‌سوریه ‌و ‌اردیبهشت همون‌ سال،‌ با‌ آسیب‌دیدگی پهلو‌‌‌ و ریه‌ چپش ‌که از‌ مجروحیت‌های‌ قبلی‌ شدید‌تر‌ بود‌ برگشت... دکتر‌ بهش‌ گفت: «به‌ اندازه‌ یه‌ دم‌ و‌ باز‌دم‌ با‌ مردن‌ فاصله‌ داشتی!» مصطفی‌ هم‌ جواب‌ داده‌ بود: «شما‌ به‌ اندازه‌ یه‌ دم‌ و‌ بازدم‌ میبینی، اون‌ کسی‌ که‌ باید‌ شهادت‌ رو‌ می‌داد یه کوه گناه دیده...» 🌹 🕊
+ خانمت رو با یه بچه نوزاد تنها میذاری میری سوریه سخت نیست؟! - زن و بچه و تمام جد و آبادام فدای یکی از کاشی‌های حرم حضرت زینب سلام الله علیها 〰️〰️〰️〰️〰️
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ ✊او ایستاد پای امام زمان خویش شهید صدرزاده در يادداشتى به دوستان بسیجی خود مى‌نويسد: چه مى‌شود روزی سوریه امن و امان شود و کاروان راهيان نور مثل شلمچه و فکه به سمت حلب و دمشق راه بیفتد فکرش را بکن! راه مى‌روى و راوی مى‌گويد: اینجا قتلگاه است، یا اینجا را که مى‌بينى همان جایی است که را دوره کردند و شروع کردند از پایش زدند تا ... شهید شد. یا مثلاً اینجا همان جایی است که، نماز جماعت مى‌خواند. بالای همین صخره نیروها را رصد مى‌كرد و کمین خورد. را که مى‌شناسيد؟ همین جا با لهجه آذری برای بچه‌ها مداحی مى‌كرد. یا ؛ آخرین لحظات زندگى‌اش را اینجا در خون خودش غلتیده بود. یا ؛ اینجا عباس‌وار پر کشید. خدا بیامرزدشهيد_اسكندرى را ... همینجا سرش بالای نیزه رفت. ، در این دشت با یارانش پر کشید عجب حال و هوایی مى‌شود کاروان مدافعین حرم ... عجب حال و هوایی ...  〰️〰️〰️〰️〰️ @kakamartyr3
یک بار کنار سفره غذا با بچه ها نشسته بودیم که سید با خنده گفت: "من از اون آدمایی هستم که هر کی رو بیشتر دوست داشته باشم، میفرستمش جلوی گلوله تا شهید بشه😁 مثلا همین ابوعلی! چون دوستش دارم میفرستمش جلوی گلوله😅 این را که گفت ، یکی از بچه ها گفت: "ابوعلی خواب دیدم با هم از کربلا برگشتیم، توی فرودگاهیم و تو کت و شلوار پوشیدی که بری مشهد... منم برم قم!" سید یه دفعه زد زیر خنده و گفت: "من خواب دیدم دارم با ابوعلی میرم کربلا ، احتمالا من رو توی کربلا جا گذاشته!😆" بچه ها همه گفتند به به و تعبیر به شهادت کردند... 🕊 بعد سید با افسوس گفت: "خیالتون راحت! من اونقدر آنتی شهادت زدم که حالا حالا ها هستم! :) " بعد با خنده اضافه کرد : "ولی ابوعلی تو حتما پیکرت میره مشهد!" دستی به ریش هاش کشید و گفت: "اصلا نگران مراسما نباش! برای مداحی محمود کریمے رو میاریم ، سخنران آقای پناهیان خوبه؟😂 بنر ها رو هم میدم داداشم محمد حسین بزنه🖐🏻 تو شهید شو ما حسابی برات سنگ تموم میزاریم!😁" من هم با خنده گفتم: "شهادت همه رو دیدم بعدا میرم!😃" غذا که تمام شد با شوخی گفتم : "آقایون اگه سیر نشدید به ما چه غذا همین بود!😅" همه خندیدند و سفره را جمع کردیم ... 🌷 راوی 🌷 @kakamartyr3
🔸 روایتی از هـمسر یک روز بہ میدان شهدایِ گمنام در فـاز ۳ اندیشہ رفتیم ... چند تا پله می‌خورد و آن بالا پنج شهید گمنـام دفن بودند ... من از پلہ‌هـا بالا رفتم و دیدم کہ مصطفی حتی از پلہ‌هـا هم بالا نیامد !! پایین ایستادہ بود و با لحن تندی گفت : « اگر شما کار اعزام مرا جور نکنید ، هرجا بروم می‌گویم که شما کاری نمی‌کنید هرجا بروم می‌گویم دروغ است که شهـدا عند ربهـم یرزقــون هـستند ، می‌گویم روزی نمی‌خورید و هیچ مشکلی از کسی برطرف نمی‌کنید خودتان باید کارهای من را جور کنید». دقیقا خاطرم نیست که ۲۱ یا ۲۳ رمضان بود من فقط او را نگاہ می‌کردم ... گفتم من بالا می‌روم تا فاتحه بخوانم او حتی بالا نیامد که فاتحه‌ای بخواند؛ فقط ایستادہ بود و زیر لب با شهدا دعوا می‌ کرد !! کمتر از دہ روز بعد از این ماجرا حاجتــش را گرفت ... سه روز بعد از عید فطر بود که برای اولین بار اعــزام شد. مصطفی اصلا برای ماندن نبود نمی توانست بمــاند ... آن زمانی هم که اینجا بود، اینجا نبود گمشدہ خودش را پیدا کردہ بود ... ❤️ اللهم عجل لولیک الفرج
🔸️کلیپ بجا مانده از و 🌹🌹🌹
وقتی ڪار فرهنگی شروع می ڪنید با اولین چیزی ڪہ باید بجنگیم خودمان هـستیم وقتی ڪہ ڪارتان می گیرد تازہ اول مبارزہ است شیطان بہ سراغتان می آید 🌷 ╭─┅═ঊঈ🌷ঊঈ═┅─╮ ╰─┅═ঊঈ🌷ঊঈ═┅─╯
😄😄 قبل از عملیات بود ... داشتیم با هم تصمیم میگرفتیم اگر گیر افتادیم چطور توی بی سیم📞 به همرزمامون خبر بدیم ... ڪه تڪفیریا نفهمن ... یهو سید ابراهیم (شهید صدرزاده) از فرمانده های تیپ فاطمیون😍 *بلند گفت : آقا اگر من پشت بی سیم گفتم همه چی آرومه من چقدر خوشبختم ... بدونید دهنم سرویس شده .....* 😂😐 ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ ─┅╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آقا مصطفی ❤️ اگر میخواهید کارتان برکت پیدا کند... ──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅── 🌸نشر با ذکر صلوات جهت سلامتی و تعجیل در امر فرج 🌸
📌 چند توصیه بسیار کاربردی از شهید مصطفی صدرزاده: ■ وقتی کار فرهنگی را شروع می کنید با اولین چیزی که باید بجنگیم خودمان هستیم. □ وقتی که کارتان می گیرد و دورتان شلوغ می شود تازه اول مبارزه است زیرا شیطان به سراغتان می آید ■ اگر فکر کرده اید که شیطان می گذارد شما به راحتی برای حزب الله نیرو جذب کنید، هرگز... 🔸اگر می خواهید کارتان برکت پیدا کند به خانواده شهدا سر بزنید ■ زندگی نامه شهدا را بخوانید □ سعی کنید در روحیه خود شهادت طلبی را پرورش دهید ... 🔹سخنان مقام معظم رهبری را حتما گوش کنید زیرا: ■ قلب شما را بیدار می کند □ راه درست را نشانتان می دهد 🔻دعای ندبه و هیئت چهارشنبه را محکم بچسبید. ■ خودسازی دغدغه اصلی شما باشد. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄