.
🌹 شهید احمد علی نیری 🌹
در تابستان سال 1345 در روستای آینهورزان دماوند متولد شد. از همان زمان کودکی به حقالناس و نماز اول وقت بسیار حساس بود. در مقابل معصیت و گناه واکنش نشان میداد. او و برادران بزرگتر و پدرش همه از شاگردان عارف بالحق حضرت آیت الله حق شناس بودند و خود ایشان شاگرد خاص و نمونه این عالم جلیل القدر بود . همه میدانستند اگر در مقابل او غیبت کسی را بکنند با آنها برخورد سختی خواهد کرد. احمد علی در 27 بهمن سال 1364، در سن 19 سالگی طی عملیات والفجر8 به آرزوی دیرینهاش شهادت رسید.
یکی از همرزمانش می گفت: در لحظه ی شهادت ترکشی به پهلویش اصابت کرد.وقتی به زمین افتاد از ما خواست که او را بلند کنیم.
وقتی روی پایش ایستاد رو به کربلا دستش را به سینه نهاد و آخرین کلام را بر زبان جاری کرد :
«السلام علیک یا ابا عبدالله» بعد هم به همان حالت به دیدار ارباب بی کفن خود رفت. احمدعلی یکی از شاگردان خاص حضرت آیتالله حق شناس بود
.
.
#شهید_نیری #شهیداحمدعلی_نیری #شهید_احمدعلی_نیری #شهیداحمد_علی_نیری #شهید_احمد_علی_نیری #ابراهیم_هادی #شهید_گمنام #شهید_ابراهیم_هادی #عکس #تهران #بهشت_زهرا #آیت_الله_حق_شناس #شهید #شهدا #نوجوان #اینستاگرام #شیعه #سنی #امام_خامنه_ای #ایران #سیدنا_القائد #الشیعه #shia #iran #islam #allah #usa #imam_hossein #tehran #letter4u
#دوری_شهدا_از_گناه
#شهید_احمد_علی_نیری
#قسمت_اول
در تابستان ۱۳۴۵ در روستای آینه ورزان دماوند چشم به جهان گشود.
از همان زمان کودکی به حق الناس و نماز اول وقت بسیار حساس بود.
در مقابل معصیت و گناه واکنش نشان میداد.
همه میدانستند که اگر در مقابل او غیبت کسی را بکنند با آنها برخورد سختی خواهد کرد.
او در تاریخ ۲۷ بهمن ماه سال ۱۲۶۴ و در سن ۱۹ سالگی طی عملیات والفجر ۸ به آرزوی دیرینهاش یعنی #شهادت ، رسید.
#احمد_علی یکی از شاگردان خاص آیت الله حق شناس بود.
دکتر محسن نوری یکی از دوستان #شهید بود که از دوران کودکی با او همراه بوده و خاطرات مشترکی با این #شهید_والامقام و عارف مسلک داشته است.
او در مورد نحوه تحول این #شهید که با وجود سن کمش مراتب عرفانی زیادی را طی کرده بود به ذکر خاطرهای از زبان خود #شهید اشاره میکند.
این خاطره در کتاب «عارفانه» کاری از «گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی» نقل شده است .
#ادامه_دارد
🌹👇🌹👇🌹
💠🍃💠🍃💠
خوشا به حال کسانی که شناختند وجود خویشتن را در این دنیا و عمل می کنند به وظایف خود به امید تزکیه نفس و ترفیع درجه و لذت عبادت و خشوع قلب قران قران را فراموش نکنید بدانید بهترین وسیله برای نظارت بر اعمالتان قران است.
#شهید_احمد_علی_نیری
#پیامکی_از_بهشت🌺
🌱شهید تو چه ایه ای از حقی، که این چنین حیاتمان را با یاد خود جلا داده ای.
🌱 یاخته های وجودیمان با هر خاطره ای از تو، آنچنان طراوت و نوری را به خود میگیرند که از سواحل نگاهمان هویدا میشود.
🌱امروز روزیست که پر به #آســمان کشیدی، به من بگو سوخت پروازت کدام یک از افعال نیکت بود، کدام یک از افعال نیکت #خلبان پروازت شد. هق هق گریه ات به وقت #نماز_شبت یا کنترل نگاهت 😔
🌱 تو آنچنان #عارفانه زیستی که همه را مسحور خود ساختی و #قلب ها را فتحکردی. آری آنچنان #حق را شناختی که اینگونه #عاشقانه خرید تورا ...خوشابحالت😭
🌱بگو از برای این #دل ندیده ..شیرینی آن لحظه ای کهمادرت #زهرا به تولبخند زد چگونه طعمی داشت.
از سفر عشقت بگو ...
رفیق عارفم، از من نزد مادرت زهرا یادی بکن.
سلام مرا به #مادر برسان ...
کاش من هم، #همسفر تو میشدم😓
🌱شهید احمد علی نیری در ۲۷ بهمن سال ۱۳۶۴، در حالی که ۱۹ سال از کشتی عمرشان میگذشت، به فیض #شهادت نائل آمدند. وی یکی از شاگردان خاص #ایت_الله_حق_شناس بودند.
♡پنج صلوات هدیه به روح مطهر شهید بزرگوار♡
✍نویسنده : #زهرا_حسینی
🕊به مناسبت سالروز شهادت #شهید_احمد_علی_نیری
📅تاریخ تولد : ۲۹ تیر ۱۳۴۵
📅تاریخ شهادت : ۲۷ بهمن ۱۳۶۴. اروند رود، عملیات والفجر۸
📅تاریخ انتشار : ۲۶ بهمن ۱۳۹۹
🥀مزار شهید : تهران.بهشت زهرا
#گرافیست_الشهدا #استوری_شهدایی
🍃نماز اول وقت حتی در وقت جلسه امتحان
🌷احمد به شدت مراقب نماز اول وقتش بود و وقتی اذان میشد همه کارهایش را تعطیل میکرد. مثل ما نبود که برای رفع تکلیف نماز بخواند. طوری نماز میخواند که گویا اصلا توی این دنیا نبود.
از یکی از درسها، امتحان داشتیم. سر صف آقای ناظم گفت: این امتحان در خارج از ساعت درس برگزار میگردد.
🌷چند دقیقه به امتحان، صدای اذان بلند شد. احمد رفت سمت نمازخانه. من هم پشت سرش رفتم که منصرفش کنم. میدانستم نماز احمد طولانی است.
احمد مقید بود که ذکر تسبیحات را هم با دقت ادا کند.
گفتم: این معلم خیلی حساسه اگه دیر بیای ازت امتحان نمیگیره. اما گوش احمد بدهکار نبود. او رفت نماز خانه و من سر جلسه امتحان.
بیست دقیقه میشد که سر جلسه بودیم، اما نه از آقای معلم نه از احمد علی خبری نبود.
بالاخره معلم برگه به دست آمد و با عصبانیت گفت: از دست این دستگاه تکثیر،کلی وقت ما را تلف کرد.
تا معلم برگه را داد به یکی از دانش آموزان که پخش کند، احمدعلی در چارچوب در ظاهر شد. با اینکه معلم ما بعد از ورود خودش، هیچ کسی را به کلاس راه نمی داد، گفت: نَیِری برو بشین سر جات!
🌷من و احمد علی هر دو امتحان دادیم، اما او نمازش را اول وقت خوانده بود، ولی من نه. خدا امور دنیا را با او هماهنگ کرده بود.
✍ازکتاب :عارفانه
#شهید_احمد_علی_نیری
#آشنایی_با_شهدا
هیچ گاه ندیدیم که احمد در کوچه و خیابان چیزی بخورد. می ترسید کسی که ندارد و مشکل مالی دارد، ببیند و ناراحت شود. احمد آقا هر چه پول تو جیبی از پدرش میگرفت یا هر چه که کار کرده بود را خرج دیگران می کرد. به خصوص کسانی که میدانست مشکل مالی دارند.
#شهید_احمد_علی_نیری
🕊🕊
همیشه خوبی های افراد را در جمع می گفت؛ مثلا اگر کسی چندین عیب و ایراد داشت اما یک کار خوب نصفه نیمه انجام می داد، همان مورد را در جمع اشاره می کرد. همیشه مشغول تقویت نقاط مثبت شخصیت بچه ها بود. باور کنید احمد آقا از پدر و برادر برای ما دلسوزتر بود.
#شهید_احمد_علی_نیری
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
احمد آقا همه ی ما را به حضور در نماز جمعه مقید کرده بود. او با سختی بچه ها را جمع میکرد. بعد میرفتیم چهار راه مولوی و با اتوبوس دو طبقه و یا وانت و ... خلاصه با کلی مشکل به نماز جمعه میرفتیم. بچه ها شلوغ میکردند. اذیت میکردند و ... . اما احمد آقا با صبر و تحمل وصفناشدنی بچه ها را با معارف دین آشنا میکرد.
#شهید_احمد_علی_نیری
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
"