eitaa logo
✳️حافظان امنیت ✳️
1.4هزار دنبال‌کننده
69.8هزار عکس
11.4هزار ویدیو
178 فایل
مطالب شهدا و اخبار روز #خادم_امام_رضا #خادم_شهدا #راوی_برتر_جنگ #بختیاری جامونده از غافله #ایثار و #شهادت #جانباز_شیمیایی #فارغ_تحصیل_دانشگاه_شهدا #جزیره_مجنون #فعال #فرهنگی #اجتماعی #سیاسی https://eitaa.com/kakamartyr3
مشاهده در ایتا
دانلود
❂○° °○❂ ‼️ای مادر عزيز! در اين راه آنقدر مقاومت خواهم کرد و شکنجه خواهم کشيد و حتی حرفهايی از اين کوردلان خواهم خورد تا اين که لياقت آن را پيدا کنم تا با آخرين وسيله بدنم که خونی در رگهايم جاری است انقلاب اسلامی را به تمام جهان صادر کنم. ‼️اگر در اين جنگ پاهايم قطع گردد با دست و اگر دستم قطع گردد با زبانم و اگر زبانم قطع شود با چشمم و اگر چشمم از کاسه درآيد با آخرين وسيله بدنم که خونی در رگهايم جاری است انقلاب اسلامی خود را به رهبری قائد اعظم امام خمينی به تمام جهان صادر می کنم. خون خود را می دهم و شما بازماندگانم پيام خون مرا بدهيد . . . ‼️روی قبرم پرچم سبز لا الا اله الا اللّه بگذاريد تا دشمنان کوردل و زبون ما رسوا شوند. میدانم اگر سر بريده ام را هم برايت بياورند به جبهه های نبرد پرتاب میکنی. ‼️بر مزارم همچون زينب (س) استوار و مثل کوه محکم باش و در مقابل مشکلات درونی بيشتر مقاومت کن و پيرو اين آيه باش که میفرمايد : انا للّه و انا اليه راجعون. آری مادرم حلالم کن که من به خدا پيوستم . . . 🌷
🔹صادق در گروه جنگهاى نامنظم دكتر چمان شركت داشت و در سوسنگرد در كنار او جنگيد. پس از تشكيل تيپ كربلا به اين تيپ آمد و در مدت زمانى اندك به سبب لياقت و شجاعت فرماندهى گروهان و سپس گردان صاحب ‏الزمان(عج) از تيپ كربلا را عهده‏ دار شد. 🔸در عملياتهاى فتح ‏المبين، بيت‏ المقدس و رمضان حضور داشت و چند بار مجروح شد ولى همچنان در حساس ‏ترين مناطق حاضر بود در عمليات محرم نقش مهمى را ايفا كرد تا جاى كه به فاتح عمليات محرم شهرت يافت و مفتخر به دريافت سكه ‏اى از حضرت امام (ره) گرديد. 🔹من شبها بعد از نماز مغرب و عشاء صادق مزدستان را به اتفاق چند نفر براى شناسايى مى ‏فرستادم. چند بار هم به همراه آنها رفتيم. او در كار بسيار ظرافت و دقت داشت و براى شناسايى به يك قدمى سنگر نگهبانى عراقيها مى‏ رفت. وقتى رمز عمليات محرم گفته شد سه تا چهار دقيقه بعد سنگرهاى عراقى را فتح كرد و فرياد اللَّه‏ اكبرش بلند شد. 🔸وقتى با بى‏ سيم تماس گرفتيم، گفتند مزدستان خودش با نيروهاى عراقى مى جنگد. فكر مى كنم اولين كسى كه وارد سنگر عراقى‏ ها شد مزدستان بود. گردان صاحب ‏الزمان (عج) به فرماندهى مزدستان يكى از بهترين گردانهاى لشكر 25 كربلا بود كه در عمليات محرم درخشيد. 🔹روز قبل از عمليات يكى از برادران، امام زمان (عج) را در خواب ديده بود كه به او فرمود: «چون گردان شما به نام صاحب ‏الزمان است من خود فرماندهى آن را در عمليات به عهده دارم.» مزدستان چنان به موفقيت در عمليات اطمينان داشت كه گويى خود خواب امام زمان (عج) را ديده است. در عمليات محرم مزدستان و گردان صاحب زمان (عج) موفق ‏ترين عمل كننده عمليات بودند. 🔸مزدستان به فرماندهى به عنوان يك تكليف می‏نگريست و به چيز ديگرى غير از شهادت در راه خدا نمیانديشيد. در دفترچه يادداشت او آمده است: «هرگاه دلم هواى بهشت میكرد از فراز خاكريز افق را مینگريستم.» 🔹صادق همیشه می گفت: من مزدستانم! آنقدر در راه خدا کار می کنم تا مزد بستانم. هرطوری شده باید از خدا مزد بگیرم و هیچ مزدی از شهید شدن در راه خدا و دین اسلام با ارزش تر نیست. 🔸وقتی صادق از فرماندهی گروهان به فرماندهی گردان رسید گفت: من لیاقت فرماندهی این بسیجی های جان برکف را ندارم. از آنجایی که در فرماندهی فردی بسیار لایق بود، با دلاوری های مکرر و آشنایی فوق العاده ای که به خط مقدم داشت، مسئولیت فرماندهی تیپ پیاده 2مکانیزه لشکر کربلا را به او سپردند. 🔹هرچند او به چیزی جز شهادت نمی اندیشید. او به حدی به شهادت عشق می ورزید که وقتی در پای سفره عقد، عکسی که از او گرفته شد گفت: این عکس را بعد از شهادتم بر مزارم بگذارید. 🔸او نه تنها در میدان جنگ رزمنده ای رشید و دلاور بود، بلکه در میادین ورزشی نیز یک مبارز بود. وی بنیانگذار تیم فوتبال شهید رجائی(انجمن اسلامی مسعود دهقان) و کاپیتان تیم بود. اولین کسی که در زمین ورزش قائمشهر شعارهای انقلابی را با صدای بلند سرداد، شهید صادق مزدستان بود. در جبهه جنگ نیز بنیانگذار دعای توسل بود. ✍به روایت سردار احمدمحمودی 📎فرماندهٔ تیپ دوم مکانیزه و فرماندهٔ‌ گردان صاحب‌الزمان(عج) لشگر ۲۵ کربلا 🌷 ولادت : ۱۳۳۵/۱۰/۲۷ قائمشهر شهادت : ۱۳۶۱/۱۰/۹ فکه ، خط‌مرزی‌عین‌خوش ، جنگل امقر
✍️ بخوان… وقتی تابوتها می گذرند ماندگان ز خجلت در پناه دیوارها پنهان می شوند اما هر روز از این گذر شهیدی می گذرد و من و تو هر روز در گریزیم. بنگر برادر… بنگر خواهر، جلودارهابیل است اما من و تو مسافران از ره مانده ایم، ما مانده ایم قافله رفته است، ما مانده ایم قافله می رود، ما…؟ 🌷. . . و می دانی ای برادر و ای خواهر که دیگر تو خود نیستی، شهیدی زنده ای بر خاک که در رگهایت خون سرخ هر شهیدی جاریست و بر کتاب سینه ات وصیت سرخ هر شهید ورق می خورد.
🌷گذری بر زندگی عرفانی 🌿 و 🌱در سال 1335 در شهرستان قائمشهر مازندران متولد شد. او هفتمين فرزند اين خانواده بود. آنها در منزلی شخصی زندگی می کردند و از وضعيت مالی متوسطی برخوردار بودند. صادق کودکی پر جنب و جوش و فعال بود. 🔹برادرش، علی که جانباز جنگ تحميلی است در باره ی او می گوید : صادق از من کوچکتر بود و از کودکی علاقه زيادی به رابطه با ديگران داشت، يعنی غريبه و آشنا نمی شناخت و به همه محبت می کرد و با همه دوست بود. ارتباط نزديکی با مادر وپدر بزرگش داشت وآنها هم علاقه مفرطی به وی داشتند. با آغاز دوران کودکی وضعيت اقتصادی خانواده وی بهتر شد و او در دبستان دهقان شهرستان قائمشهر به تحصيل پرداخت. 🔸دوره ی ابتدايی را بدون مشکلی به پايان برد.دراين سالها تکاليفش را کمتر در منزل انجام می داد.بلکه آنها را سرکلاس و در اوقات فراغت به اتمام می رساند. با يک بار خواندن، درس را فرا می گرفت. در تمام اين سالها ارتباط وی با ديگران بسيار خوب بود اما در برابر افرادزورگو ايستادگی می کرد. بيشتر با افراد باگذشت و متواضع طرح دوستی می ريخت. 🔹اخلاق صادق با ديگر فرزندان خانواده تفاوت داشت و وقتی با مشکلی مواجه می شد با کسی در ميان نمی گذاشت و اظهار عجز و نگرانی نمی کرد. اوقات فراغت را بيشتر با فوتبال،مطالعه کتاب می گذراند و گاهی اوقات نیز به پدرش درفروشگاه کمک می کرد. تحصيلات خود را در مقاطع راهنمايی و دبيرستان ادامه داد و ديپلم نظام قديم را در دبيرستان اديب قائمشهر اخذ کرد. او فردی پر جنب و جوش، اجتماعی و معاشرتی بود. به ندرت عصبانی می شدو بسيار رئوف بود. به هنگام گرفتاری به تفکر می نشست تا چاره کار رابيابد و اگر به نتيجه ای نمی رسيد به بزرگان فاميل مراجعه می کرد. برای بزرگان خانواده و فاميل احترام خاصی قائل بود. مدتی راننده تاکسی بود و از این راه زندگی خود را تامین می کرد. 🔸با آغاز نهضت اسلامی تحولی در وی پديد آمد و تمام اوقات خود را در خدمت انقلاب و انقلابيون قرار داد. در سن 20 سالگی مبارزات سياسی و مذهبی عليه رژيم طاغوت را شروع کرد و در اين راه لحظه ای آرام و قرار نداشت و برای به ثمر رسيدن انقلاب اسلامی فعاليتهای چشمگيری داشت. در اين زمان در درگيريها و تظاهرات عليه رژيم شاه حضور می يافت و ديگران را به حضور در صف انقلابيون توصيه می کرد. به تعليمات و دستورات دينی پايبند بود. 🔹با پيروزی انقلاب اسلامی و آغاز بحران کردستان، صادق برای سرکوب شورشهای ضد انقلاب علیه مردم وانقلاب اسلامی به کردستان رفت. پس از بازگشت از کردستان در تاسيس انجمن اسلامی شهيدمسعود دهقان در مهديه قائمشهر وديگر شهرهای شرکت فعال داشت. با آغاز جنگ تحميلی عراق عليه ايران، در تاريخ 2 آبان 1359 به سوی جبهه جنگ شتافت. 🔸صادق درگروه جنگهای نامنظم دکتر چمران شرکت داشت و در سوسنگرد درکنار او جنگيد. پس از تشکيل به اين تيپ آمد و در مدت زمانی اندک به سبب لياقت و شجاعت فرماندهی گروهان و سپس گردان صاحب الزمان (عج) از تيپ کربلا عهده دار شد. در عمليات فتح المبين، بيت المقدس و رمضان حضور داشت و چند بار مجروح شد ولی همچنان در حساس ترين مناطق حاضر بود. در عمليات محرم نقش مهمی را ايفا کرد تا جايي که به فاتح عمليات محرم شهرت يافت و مفتخر به دريافت پاداشی از حضرت امام (ره) گرديد. 🔹مزدستان به فرماندهی به عنوان يک تکليف می نگريست و به چيزديگری غير از شهادت در راه خدا نمی انديشيد. يکبار از ناحيه گردن و گوش زخمی شد وقتی با سر و گردن باند پيچی شده به قائمشهر آمد و در جواب نگرانيهای خانواده گفت: «فقط يک خراش کوچک است.» همواره از ريا دوری می جست. در 27 آذر 1361 با خانم گيسو صالح پور ازدواج کرد. دو روز بعد از ازدواج به اتفاق همسر برای زيارت مرقد امام رضا (ع) به مشهد مقدس رفتند. 🔸در آنجا صادق به همسرش گفت: «اگر اين بار افتخار در جبهه نصيبم نشد خانه ای اجاره می کنم و با هم زندگی مشترک خود را آغاز می کنيم. » پس از بازگشت از مشهدمقدس به مناطق عملياتی رهسپار شد. او که لشکر 25 کربلا را به عهده داشت در منطقه فکه در يک عمليات شناسايی در خط مرزی عين خوش و در جنگل عمقر در اثر صابت ترکش مين والمر به ناحيه سر در تاريخ 9 دی 1361 به شهادت رسيد. درحالی که تنها دوازده روز از ازدواجش می گذشت. جنازه در گلزار شهدای قائمشهر به خاک سپرده شد. شش ماه بعد در نيمه سال 1362 در منطقه عملياتی پنجوين به شدت مجروح شد و يک چشم و بخشی از استخوانهای کاسه چشم ديگرش را از دست داد. يک سال بعد برادر ديگرش منوچهر در عمليات والفجر 6 در منطقه عملياتی چيلات در اسفند ماه 1362 بر اثر انفجار، شهيد و پیکرش متلاشی و مفقود الاثر شد.