🌹فرمانده گردان عبدالله بود قبل از شروع عملیات کنارم آمد و گفت:
- در این عملیات براثر اصابت گلوله به پایم مجروح میشوم و در ساعت ۱۱:۳۰ دقیقه بر اثر شدت خونریزی به شهادت میرسم.
ناباورانه به او خیره شده بودم وبه حرفهايش گوش میدادم
🌹عملیات شروع شد من همراه مهدی بودم دیدم دست بر رانش گذاشته، با نگرانی نگاهش کردم. گفت: - در این قسمت از پایم احساس درد میکنم
🌹ساعتی بعد ، اصابت تیری به همان نقطه از پایش او را زمین گیر کرد.
با اضطراب دورش را گرفتیم قاطعانه دستور داد به مواضع خود برگردیم و اورا رها کنیم. همگی پراکنده شدیم امدادگر به پانسمان جراحت پایش مشغول شد.
🌹ساعتی بعد امدادگر را دیدم که سر به زیر انداخته و مأیوسانه از خاکریز بالا میآید.
🌹فهمیدم که مهدی مارا تنها گذاشته است. به ساعتم نگاه کردم، ۱۱:۳۰ دقیقه را نشان میداد.
✍ راوی همرزم شهید
#شهید_مهدی_فضل_خدا
#آشنایی_با_شهدا