eitaa logo
✳️حافظان امنیت ✳️
1.4هزار دنبال‌کننده
69.4هزار عکس
11.2هزار ویدیو
177 فایل
مطالب شهدا و اخبار روز #خادم_امام_رضا #خادم_شهدا #راوی_برتر_جنگ #بختیاری جامونده از غافله #ایثار و #شهادت #جانباز_شیمیایی #فارغ_تحصیل_دانشگاه_شهدا #جزیره_مجنون #فعال #فرهنگی #اجتماعی #سیاسی https://eitaa.com/kakamartyr3
مشاهده در ایتا
دانلود
سنگـــر تـخــریـب محل خودسازی و پروازشان بود سنـگـــری که فرش را به عرش پیوند می داد صفایی داشت کتری و کلمن و جاکفشی و فانوس و پوتین و جعبه مهمات… ولــے صفای حقیقی در اخــلاص مــردان بی ادعا بود…. ╭─┅═ঊঈ🌷ঊঈ═┅─╮ ╰─┅═ঊঈ🌷ঊঈ═┅─╯
در جبهه به کسی که حضور قلب بیشتری نسبت به سایرین داشت و به جهتِ اخلاص سعی در فراهم کردن مقدمات شهادت خود داشت می‌گفتند: « طرف بوی بهشت می‌دهد» یا اینکه «دیگر نور بالا حرکت می‌کند.»
روزهایمان برای دیدنتان ڪوتــــاه بود ؛ خدا ڪند شب یلدا بہ شمــــــا برسیم ... 🍉
نمایی از ضیافتِ رزمندگان با رنگ و بوی سادگی ... دزفول ۱۳۶۵ اردوگاه شهید مدنی نیروهای گردان قاسم‌بن‌الحسن(ع) از لشکر ۳۲ انصارالحسین (ع)
لباس و خوراک شان خاکی است ولی دل‌های آنان آسمانی است که جسم از خاک است و دل ز آسمان ... دی‌ماه ۱۳۶۵ شمال‌شرقی بصره نیروهای تعاون لشکر۳۲ انصارالحسین عکاس : محمود بدرفر
ما را هم مهمان سفره‌‌تان کنید نان و پنیر خشک شما آرزوی ماست... آنچه به این سفره‌ها برکت و ویژگی خاص می‌داد، ساده و صمیمی برگزار کردنش بود. وقتی دکتر، مهندس، کشاورز، معلم، کارگر و دانش آموز همگی فشرده سر یک سفره می‌نشستند و با صمیمیتی مثال‌زدنی نانِ خشک و پنیر می‌خوردند و چنان شعفی در چشم‌هایشان دیده می‌شد که گویی غذایی بهشتی می‌خورند و کسی جز هم سفره‌هایشان این لذت را درک نمی‌کند...
ما را هم مهمان سفره‌‌تان کنید نان و پنیر خشک شما آرزوی ماست اَللّهُمَّ لَکَ صُمْنا وَ عَلى رِزْقِکَ اَفْطَرْنا...
افتخار این خاک به کسانی است که لباس عیدشان ؛ لباس خاکی رزم‌شان بود
بسم الله که بگویی دستِ تو همان دست خدا می‌شود و با دست خدا که غذا بخوری سیر میشوی 🕊🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹دلم تنگ شهیدان است امشب 🌹دلم دلتنگ یاران است امشب 🌹دلم امشب براشان روضه خوان است 🌹نوای زخمی آهنگران است 🌹بخوان زآنان خرامیدند و رفتند 🌹مرا بیچاره نامیدند و رفتند
🌹ياران ز قيد و بند علائق رها شدند مانديم و خاطرات کهن در کنار ما ما را به بزمگاه محبت گذر نداد همراه خيلِ سوختگانش نگارِ ما...!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎙نوای: حاج صادق آهنگران 🌴همه آماده بهر عملیات دیگر ...        ‌‌‍‌‎‌دوران جنگ تحمیلی
✅ شهیدانه ... 🌷 درسی از شُهَداء 🌷 ☘️ آنھا که از پُل‌ صِراط‌‌ می‌گذرند... قبلاً از خیلی‌ چیز‌ها گذشته‌اند؛ باید بِگذری‌ تا بُگذری‌ ...!!! ☘️ 🌺 صبحتون شهدایی 🌺
با تمام توان و بی بهانه ایستادن...
اگر هست از آن خوانِ بهشتـی یڪ لقمه به مـا اهلِ زمین هم بچشانید ... دوران
آنھا که از پل‌ صراط‌‌ می‌گذرند قبلا از خیلی‌ چیز‌ها گذشته‌اند؛ باید بِگذری‌ تا بُگذری‌ ...!
یادشان بخیر ؛ آن‌ها که داوطلبانه با خون‌شان انقلاب را واکسینه کردند ... 🌷 🕊🕊
خاکی که شوی ؛ اینجا هم می‌توانی زندگی کنی..!
فکرش را نمی‌کردیم ادامه‌ی راهتان اینقدر سخت باشد..!
صفا و اخلاص را یکجا نظاره کنید سفره‌ای ساده با نان و طالبی..!!
به قول شهید آوینی این سفره‌ها نماد قناعت بود و شبیه به سفره‌‌هایی که کشاورزان سَرِ زمین‌های زراعت خود پهن می‌کردند! حالا رزمندگان به آن سفره حضرت زَهـۜرا می‌گفتند و بعداز قرائت دعای فرج، می‌گفتند: اَللَّهُمَّ ارْزُقنا رِزْقاً حَلاَلاً طَیِّباً... وبعد دست به نان‌های داخل سفره می‌بُردند..
‌‌✍جانبازان، سالکانی هستند که در طی طریق، از کاروان شهادت جا مانده اند و خدای سبحان چنین مقرر داشته است که مرغ روحشان چند صباحی دیگر در قفس تن و در حصار خاک باقی بماند.. 🌷 🕊🕊
49.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔷 برشی از مستند «روایت فتح» با صدای آسمانی شهید آوینی 🔸صحبت هایی که منطبق با اتفاقات این روزهای عالم و تکلیف مسلمانان در مواجهه با اسرائیل است. ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
🔸پـای درس شهیـــد... ✍مهندس ڪه باشی آن هم با گذراندن تحصیلات در دانشگاه ڪانادا مردم جور دیگری به تو نگاه می ڪنند. ندارند توی یڪ اتاق اجاره ای با ڪمد شکسته زندگی‌ات را سر ڪنی!! اما حسن با داشتن این شرایط، گوشش به شنیدن اینجور حرف‌ها بدهڪار نبود. می‌گفت: من باید طوری زندگی ڪنم ڪه با افراد و سطح پایین جامعه برابر باشم. =صَــــدَقِہ جاریِہ ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
منطقه دهلران–دشت عباس‌آباد بودیم. از آنجایی که در نجاری مهارت داشتم دو و سه شب مانده به شب یلدا، جعبه‌های مهمات که قابل استفاده نبود، برمی‌داشتم و از آن کرسی درست می‌کردم. پتو‌های رزمندگان را نیز با سوزن به هم می‌دوختیم تا بصورت لحاف کرسی روی کرسی بیندازیم. ذغال را هم طی روز درست میکردیم تا روشنایی آن در تیر رأس دشمن نباشد و سپس برای شب استفاده می‌کردیم. یک هفته قبل از شب یلدا، مسئول تدارکات بسته‌های آجیل شامل پسته ، بادام و گردو .. را بین رزمنده‌ها توزیع می‌کرد تا در شب یلدا از آن استفاده کنند. از آنجایی‌که ارشد گروهان بودم، رزمنده‌ها به غیر از نگهبانان پست، به سنگر ما می‌آمدند و همه دور کرسی می‌نشستند البته فضای سنگر کوچک بود، اما به سختی خودشان را جا می‌دادند. فانوس را روی کرسی می‌گذاشتیم تا نور آن سنگر را روشن کند، سپس آجیل‌ ها را روی کرسی می‌گذاشتیم و همه با هم مشغول خوردن می‌شدیم. در شب یلدا، رزمندگان که سن‌شان بالا بود خاطره تعریف می‌کردند و همچنین دیگر رزمندگان جُک و طنز می‌گفتند، با یکدیگر می‌خندیدند و شب یلدا را در فضای شادی به اتمام می‌رساندند. نصف شب رزمنده‌هایی که نوبت پست‌شان شده بود از سنگر خارج می‌شدند و رزمنده‌هایی که پست نگهبانی‌شان به اتمام می‌رسید به سنگر می‌آمدند، لذا تا نماز صبح در کنار هم لحظات خوشی را با یکدیگر می‌گذراندند. راوی: جانباز سید مرتضی فاضلی