eitaa logo
✳️حافظان امنیت ✳️
1.4هزار دنبال‌کننده
69.3هزار عکس
11.2هزار ویدیو
177 فایل
مطالب شهدا و اخبار روز #خادم_امام_رضا #خادم_شهدا #راوی_برتر_جنگ #بختیاری جامونده از غافله #ایثار و #شهادت #جانباز_شیمیایی #فارغ_تحصیل_دانشگاه_شهدا #جزیره_مجنون #فعال #فرهنگی #اجتماعی #سیاسی https://eitaa.com/kakamartyr3
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 💌 نوشتن از جبهه برای مخاطبان خاص و خـدا می داند ... همین صندوق کوچک زرد رنگ چه خاطره‌هایی در دلش جا داده ...  💠
میهن به دیدار ، روزهای سخت را به امید سپری می کردند و هردم به این ، روزها را شماری می کردند. آنان در گوشه و دشمن، با می کردند و آن با عشق به آنان پاسخ می داد: ! از دل سوزانه شما بسیار گردیدم. من ناراحتی شما را احساس می کنم، شما هم ناراحتی را که دور از وطن هستند کنید. ! سیّد و مولای همه ما بیش از همه و در و گوشه به سر بردند. برای عزیزش صبر کنید. را ان شاءاللّه نزدیک می نماید و شما را با شما می فرماید. به همه عزیزان اسلام سلام مرا برسانید. من از فراموشتان نمی کنم. شما باشد . 🍀🍃🌺🍃🌸🍃🌼 🍀🍃🌺🍃🌸🍃🌼
🌹🌹🌼🌷🌼🌹🌹 که برای آب می نوشت هر روز می دیدم گوشه ای نشسته و می نویسد . با خودم می گفتم که کسی را ندارد ، برای چه کسی می نویسد؟ آن هم هر روز ! یک روز گفتم : را پست نمی کنی؟ دست مرا گرفت و قدم زنان کنار ساحل برد. را از جیبش در آورد، ریز ریز کرد و توی آب ریخت. چشمانش پر از شد و آرام گفت : من برای آب می نویسم، را ندارم که … 🌹🌹🌼🌷🌼🌹🌹 🌹🌹🌼🌷🌼🌹🌹
🔅اطْرَحْ عَنْکَ وَارِدَاتِ الْهُمُومِ بِعَزَائِمِ الصَّبْرِ وَحُسْنِ الْيَقِينِ 🔹هجوم اندوه و غم ها را با نيروى صبر و حسن يقين از خود دور ساز» ✍اشاره به اينکه زندگى مجموعه اى از تلخ و شيرين هاست و هرزمان از سويى غم و اندوهى به انسان هجوم مى آورد; انسان اگر در برابر هجمه اندوه ها زانو بزند به زودى از پاى در مى آيد; ولى با دو نيرو مى توان بر آنها غلبه کرد: نخست قدرت صبر و شکيبايى است که انسان بداند چه صبر کند چه صبر نکند اين گونه حوادث که از اختيار او بيرون است، اگر بر اثر سهل انگارى و ندانم کارى دامن او را گرفته باشد، مسير خود را طى مى کند. اگر صبر کند در نزد خدا هم سالم است و هم مأجور و اگر شکيبايى را ترک کند باز حوادث مسير خود را طى مى کند بى آنکه اجر و پاداشى داشته باشد. 📚 ۳۱ 🌸🌻🌸🌻🌸🌻🌸🌻
چند روز پیش بچه دار شده بود. دم سنگر که دیدمش،لبه ی پاکت نامه از جیب کنار شلوارش زده بود بیرون. گفتم:"هان،آقا مهدی خبری رسیده؟"چشم هایش برق زد. گفت:" خبر که... راستش عکسش رو فرستادن". خیلی دوست داشتم عکس بچه اش را ببینم. با عجله گفتم:"خب بده، ببینم". گفت:" خودم هنوز ندیدمش". خورد توی ذوقم. قیافه ام را که دید، گفت:" راستش می ترسم؛ می ترسم توی این بحبوحه ی عملیات،اگه عکسش رو ببینم، محبت پدر و فرزندی کار دستم بده و حواسم بره پیشش". نگاهش کردم. چه می توانستم بگویم؟ گفتم:" خیلی خب،پس باشه هر وقت خودت دیدی، من هم می بینم . کتاب تو که آن بالا نشستی،صفحه ۳۹ هدیه به شهدا صلوات 💚