بُرشی از کتاب «تو شهید نمیشوی»
علاقهی عجیب شهید «بیضایی» به دخترش «کوثر»:
«وقتی تماس میگرفت، بعد از دوسه کلمه احوالپرسی، معمولا اولین حرفش دخترش بود...
با آب و تاب تعریف میکرد که #کوثر چقدر بزرگ شده و چه کارهای جدیدی انجام میدهد به دوستان خودش هم که زنگ میزد، اگر دختر داشتند، با آنها درباره اینکه «دختر من بهتر است یا دختر تو» بحث میکرد عشق «محمودرضا» به دخترش، مثل عشق همهی پدرها به دخترشان بود، اما محمودرضا پُز دخترش را زیاد میداد یکبار در شهرک شهید محلاتی قرار گذاشته بودیم آمد دنبالم و راه افتادیم سمت اسلامشهر توی راه گفت: "کوثر رو برده آتلیه و ازش عکس گرفته"...
مرتب درباره ماجرای آن روز و عکاسی رفتنشان گفت وقتی رسیدیم اسلامشهر، جلوی یکی از دستگاههای خودپرداز نگه داشت پیاده شد رفت پول گرفت و آمد، تا نشست توی ماشین گفت: «اصلا بگذار عکسها رو نشونت بدهم» ماشین رو خاموش کرد لپتاپش رو از کیفش بیرون آورد و عکسهای کوثر رو یکییکی نشانم داد درباره بعضی هایشان خیلی توضیح داد و با دیدن بعضی هایشان هم میزد زیر خنده...
شبی که برای استقبال از پیکر محمودرضا رفتیم اسلامشهر، در منزل پدرخانمش جلسهای بود، چند نفر از مسئولان یگانی که #محمودرضا در آن مشغول خدمت بود هم آنجا حاضر بودند یکی از همان برادران به من گفت: «محمودرضا رفتنش این دفعه، با دفعات قبل فرق داشت خیلی عارفانه رفت» فضای جلسه، سنگین بود، برای همین ادامه ندادم بعد از جلسه با چند نفر و آن برادر بزرگوار مسئول رفتیم محل کار محمودرضا توی ماشین، قضیه عارفانه، رفتن محمودرضا رو از ایشان پرسیدم
گفت: وقتی داشت میرفت، پیش من هم آمد و گفت فلانی این دفعه از کوثر دل بریدهام و میروم دیگر مثل همیشه شوخی و بگو بخند نمیکرد و حالش متفاوت بود»
راوی: برادر شهید
پ. ن: کوثر خانوم فرزند شهید مدافع حرم محمود رضا بیضایی در دیدار دیروز حضرت ماه
✨ #کوثر جاری شد در رگهای خشک #جهالت بشر تا امید را #نوید دهد و از میان بردارد همه ی آنچه تاکنون #عقیده داشتند💐
✨ کوثر جاری شد تا نمایان سازد که #دنیا به دست #زنان اداره میشود نه #مردان، دنیا فقط به دست یک نفر اداره میشود و او #فاطمه است که #امام_زمان هم بدون #اذن او قدمی بر نخواهد داشت🌸
✨ کوثر از #افلاک به خاک آمد تا خدا عطا و #بخشش را در حق #بشریت تمام کند و #رحمت واسعهاش را نشان دهد🌱
✨ کوثر #مادر ما شد تا از کبیر و #صغیر به مادریاش بنازیم و عقده #دل فقط بر او وا کنیم🌿
✨ تولدتان مبارک #مادر ❤️
✍️نویسنده:#محمد_صادق_زارع
🌸به مناسبت سالروز ولادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها
📅تاریخ انتشار : ۱۴ بهمن ۱٣٩٩
#استوریشهدایی #گرافیستالشهدا
✳️حافظان امنیت ✳️
🔰 بُرشی از کتاب «تو شهید نمیشوی»
علاقهی عجیب شهید «بیضایی» به دخترش «کوثر»:
«وقتی تماس میگرفت، بعد از دوسه کلمه احوالپرسی، معمولا اولین حرفش دخترش بود...
با آب و تاب تعریف میکرد که #کوثر چقدر بزرگ شده و چه کارهای جدیدی انجام میدهد به دوستان خودش هم که زنگ میزد، اگر دختر داشتند، با آنها درباره اینکه «دختر من بهتر است یا دختر تو» بحث میکرد عشق «محمودرضا» به دخترش، مثل عشق همهی پدرها به دخترشان بود، اما محمودرضا پُز دخترش را زیاد میداد یکبار در شهرک شهید محلاتی قرار گذاشته بودیم آمد دنبالم و راه افتادیم سمت اسلامشهر توی راه گفت: "کوثر رو برده آتلیه و ازش عکس گرفته"...
مرتب درباره ماجرای آن روز و عکاسی رفتنشان گفت وقتی رسیدیم اسلامشهر، جلوی یکی از دستگاههای خودپرداز نگه داشت پیاده شد رفت پول گرفت و آمد، تا نشست توی ماشین گفت: «اصلا بگذار عکسها رو نشونت بدهم» ماشین رو خاموش کرد لپتاپش رو از کیفش بیرون آورد و عکسهای کوثر رو یکییکی نشانم داد درباره بعضی هایشان خیلی توضیح داد و با دیدن بعضی هایشان هم میزد زیر خنده...
شبی که برای استقبال از پیکر محمودرضا رفتیم اسلامشهر، در منزل پدرخانمش جلسهای بود، چند نفر از مسئولان یگانی که #محمودرضا در آن مشغول خدمت بود هم آنجا حاضر بودند یکی از همان برادران به من گفت: «محمودرضا رفتنش این دفعه، با دفعات قبل فرق داشت خیلی عارفانه رفت» فضای جلسه، سنگین بود، برای همین ادامه ندادم بعد از جلسه با چند نفر و آن برادر بزرگوار مسئول رفتیم محل کار محمودرضا توی ماشین، قضیه عارفانه، رفتن محمودرضا رو از ایشان پرسیدم
گفت: وقتی داشت میرفت، پیش من هم آمد و گفت فلانی این دفعه از کوثر دل بریدهام و میروم دیگر مثل همیشه شوخی و بگو بخند نمیکرد و حالش متفاوت بود»
راوی: برادر شهید
پ. ن: کوثر خانوم فرزند شهید مدافع حرم محمود رضا بیضایی در دیدار حضرت ماه
♡ #آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
@kakamartyr3