eitaa logo
✳️حافظان امنیت ✳️
1.4هزار دنبال‌کننده
69.8هزار عکس
11.4هزار ویدیو
178 فایل
مطالب شهدا و اخبار روز #خادم_امام_رضا #خادم_شهدا #راوی_برتر_جنگ #بختیاری جامونده از غافله #ایثار و #شهادت #جانباز_شیمیایی #فارغ_تحصیل_دانشگاه_شهدا #جزیره_مجنون #فعال #فرهنگی #اجتماعی #سیاسی https://eitaa.com/kakamartyr3
مشاهده در ایتا
دانلود
درد اگر درد تو باشد چه خیالیست که من دلخوش داشتنِ خوبترین دردسرم.‌‌..
چه شد در من نمیدانم ! فقط دیدم پریشانم ! فقط یک لحظه فهمیدم که خیـلی دوستـت دارمـ❤ . . شهادت ۱۳۸۸ سیستان و بلوچستان
هروقت میخواست برود جبهه خودم را کنترل می کردم. می ترسیدم گریه ی من در او و راهش اثر بگذارد . بهش میگفتم هر وقت میخواهی برو. نزدیک رفتنش میگفتم کی میروی؟ دیرت نشود مساله مساله ی خدا و اسلام بود. تحمل میکردم . بیشتر وقتها نمیرفتم بدرقه اش، یکبار گفت تو هم بیا. می ترسیدم بروم و گریه ام بگیرد، مدام به چشمهایم نگاه میکرد. آخر گفت تو چه جور آدمی هستی؟ چرا احساسات را بروز نمیدهی؟ ببین همه دارند گریه میکنند . تا این جمله را گفت اشکهایم جاری شد و خیلی طول کشید تا آرام شوم.
#دوری آنقدر دور که ندیدی! مادرت چه کشید! در این روزهای تاریک! و شب های بی سحر!
📝 آخرین سطر : « خواهرم عفت خود را زهـرایی ڪن 🌸 برادرم غیرتت را علــوی☝️ ...» شهید حجت اصغری شربیانی🌹
شنیده بودم شب نخوابیدن عمر را کوتاه میکند؛ دیدم عمرم دارد بدون تو میگذرد دیگر هیچ شبی را نخوابیدم...
🌹 بسم رب الشهداء والصدیقین 🌹 🌷 🌷 خوشا آنانڪ جان را می‌شناسند طریق عشق و ایمان را می‌شناسند بسے گفتند و گفتیم از را مے شناسند 🕊 🌹 تمام این" لحظہ ها" ✨بهانہ است باور ڪن براے خرید نگاهت ، دلم خورشید را هم پس مے زند باور ڪن ... ✍️ امروز سالروز عروجتان است 🕊 🌹 والامقام 🌹 شهرستان 🌹 ڪہ در چنین روزی 🌹 شدند 🌹 این والامقام محل تولد و یا قبور پاڪ و مطهرشان در شهرستان نجف آباد است ڪہ در معرفے ایشان محل مزار ذکرمی گردد : ✍️ 🌷 سردار محمدباقر قادری 🕊 (کریم) ـ ۲۴ ساله - نجف آباد 🌷 بسیجی غلامرضا صالحی 🕊 (محمد) ـ ۳۰ ساله - نجف آباد 🌷 بسیجی امیرحسین محمدی 🕊 (مهدی) ـ ۲۱ ساله - نجف آباد 🌷 بسیجی بهمن شهیدی🕊 (قربانعلی) ـ ۳۰ ساله - روستای عزیزآباد 🌷 جهادگر محمدرضا رفاهیتی 🕊 (محمد) ـ ۲۰ ساله - نجف آباد 🌹 سالگرد 🌹 آسمانی شدنتان 🌹 مبارڪ باد ... 🕊 🌹 🕊 🌼 🌼🌹
🌺🍀🌼🌷🌼🍀🌺 با پیروزی انقلاب، به محل خدمت خود بازگشتم. بعد از اتمام سربازی و با شروع جنگ،جزء افراد داوطلب اولین گروه مردمی اعزامی از نجف‌آباد به جبهۀ ذوالفقاریۀ آبادان، به فرماندهی سروان صفری بودم. پس از بازگشت از آبادان، عضو جهاد سازندگی نجف‌آباد شدم و در آبادان به همراه تعدادی از جهادگران، نیروهای مردمی و ارتش، یک گردان زرهی را پایه‌گذاری کردم. این گردان تشکّل اولیۀ زرهی سپاه محسوب میشد. من با دانشجویان خط امام در جبهۀ جنوب مرتبط شدم. پس از آن در عملیات ثامن‌الائمه(ع) شرکت کردم و با غنیمت گرفتن تعدادی از ادوات زرهی ارتش عراق در کنار سردار شهید محمدعلی حجتی با نیروهای جهاد‌سازندگی نجف‌آباد اقدام به تشکیل گردان زرهی کردم و به عنوان جانشین گردان زرهی تیپ25 کربلا در عملیات طریق‌القدس حضور یافتم. 🌹👇🌹👇🌹
💐🌷🌼🌺🌼🌷💐 بعد از انقلاب سربازی را تمام کردم.با شروع جنگ، داوطلبانه از نجف اباد به جبهه ی ذوالفقاریه آبادان رفتم.بعد از اینکه از آبادان برگشتم عضو جهاد سازندگی نجف آباد شدم.البته در آبادان با جهادگران ، نیروهای مردمی و ارتش، یک گردان زرهی را پایه گذاری کردم.این گردان تشکل اولیه ی زرهی سپاه شد.با دانشجویان پیرو خط امام در جبهه ی جنوب ا رتباط داشتم.در عملیات ثامن الحجج(ع) به همراه شهید محمد علی حجتی تعدادی از ادوات زرهی عراق را غنیمت گرفتیم. افتخار داشتم به عنوان جانشین گردان زرهی تیپ ۲۵ کربلا در عملیات طریق القدس به کشورم خدمت کنم. 💐👇💐👇💐
🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹 وقتی فرمانده ی عزیزم ، محمد علی حجتی به شهادت رسید،من فرمانده ی گردان شدم.و با غنایمی که در عملیات قبل به دست اورده بودم سازمان گردان را توسعه دادم.با درخواست حاج احمد کاظمی و تحویل تعدادی تانک و نفر برتیپ ۸ نجف اشرف را پایه گذاری کردم.این فعالیتها مقدمات پیروزی ما را در عملیات فتح المبین فراهم کرد، همچنین دو گردان زرهی برای شرکت در عملیات الی بیت المقدس فراهم شد. 🕊👇🕊👇🕊
🌹 🌹 فرزند : کریم : 🗓 1337/09/12 🗓 محل تولد : نجف آباد وضعیت تاهل : مجرد شغل : جهادگر : 🗓 1361/04/25 🗓 مسئولیت : فرمانده گردان زرهی تیپ 25 کربلا محل : پاسگاه زید نام عملیات : رمضان مزار : 🌺🍃🌹🍃🌺🍃🌹 🌺🍃🌹🍃🌺🍃🌹
🌷🌼💐🌷💐🌼🌷 بعد از شرکت در عملیاتی که منجر به آزادی خرمشهر شد، با غنائمی که به دست آمده بود ، تیپ زرهی تیپ ۱۷ علی ابن ابی طالب را تاسیس کردم.علاقه ی زیادی به تعمیر تانک و نفر بر داشتم.برایم مهم نبود که فرمانده ام؛ اگر تانکی خراب می شد اچار به دست می گرفتم و تعمیرش می کردم. دوستانم به من می گفتند : تو شخصیت منطم مدیریتی داری و در جنگها شجاعت و پیشتازی از خود نشان می دهی، خب البته دوستان در حق من لطف دارند. 🌼👇🌼👇🌼
🍀💐🍀🌹🍀💐🍀 بالاخره زبان انگلیسی هم در جنگ به درد میخورد. من و دوست شهیدم حسن سرباز ، داخل تانکها می رفتیم و دفترچه ها و جزوه های تخصصی را پیدا می کردیم و من آنها را ترجمه می کردم .الحق که خیلی موثر بود و باعث ارتقای اطلاعات من و نیروهایم بود.من برای نیروهایم کلاس های آموزشی، عقیدتی و فرهنگی برگزار می کردم. وقتی هم به مرخصی می رفتم به خانواده ی شهدا سر می زدم.همچنین اثار و وقایع جنگ را ثبت می کردم. 🍀👇🍀👇🍀
🌷🌸🌺🌼🌺🌸🌷 با شروع عملیات رمضان، نیروهای تیپ ۲۵ کربلا را تا کانال پرورش ماهی در عمق عراق هدایت کردم.در مرحله ی دوم عمایات دشمن به ما پاتک زد و من در حالی که سوار بر نفر بر بودم در پاسگاه زید محاصره شدم. در اثر اصابت گلوله و برخورد ترکش به بدن و سرم به آرزوی دیرینه ام رسیدم و دوستان شهیدم پیوستم. پیکرم به نجف آباد انتقال پیدا کرد و با استقبال همشهریان عزیزم در گلزار شهدای نجف آباد به خاک سپرده شدم. 🌸👇🌸👇🌸
🌷🌼🌺🌷🌺🌼 با اوج گرفتن انقلاب و صدور فرمان امام، مبنی بر تَرک سربازخانه‌ها، از پادگان فرار کردم. من مثل دایی ‌شهیدم "محمدرضا هادی" که در آذر ماه 1357 توسط مأموران رژیم به شهادت رسید، نترس بودم. در دورۀ انقلاب، به همراه ایشان، به کار تکثیر و توزیع اعلامیه‌های امام مشغول شدم. 🌷👇🌷👇🌷
🌺🌼🌷🍀🌷🌼🌺 راستی امروز ۲۵ تیر ماه هست و سالگرد اسمانی شدن من از اینکه داستان زندگی منو خوندید ازتون ممنونم . برقرار باشید رفقا 🌷 خدا نگهدارتون 🌷 🌼🌺🍀🌷🍀🌺🌼 🌼🌺🍀🌷🍀🌺🌼
🌼🌺🌸🌺🌸🌼 سلام دوستان عزیز من محمد باقر قادری در تاریخ ۱۳۳۷/۹/۱۲ در نجف آباد و در خانواده ای مدهبی و متدین چشم به جهان گشودم. من دانش آموز زرنگی بودم و تا چشم به هم زدم دیپلمم را در رشته ریاضی فیزیک گرفتم.انگلیسی من خیلی خوب بود و قبل انقلاب مترجم شرکت نفت بودم .در عین حال مطالعه می کردم و به کتابهای دکتر علی شریعتی علاقه داشتم. 🌺👇🌺👇🌺
✍️ کوتاه: مطالبه روشن رهبر انقلاب اسلامی از ائمه جمعه 🌷 مردمی باشید و انقلابی 👈 بیست و پنجمین روز از تیرماه ۱۳۹۸، حسینیه‌ی امام خمینی (ره) میزبان ائمه جمعه سراسر کشور بود. این دیدار در ایام چهلمین سال برپایی نماز جمعه بعد از پیروزی انقلاب صورت گرفت.
بردار بزرگم جبهه بودو ما ناراحت بودیم... گفتیم: حداقل الان نرو! مادرم خیلی نگران بود؛ او همیشه می گفت: « ناراحت نباشید او شهید نمی شود من شهید می شوم» زن داداشم می گفت: تو که اینجا هستی چطوری شهید می شوی؟! با سن کمش به او الهام شده بود . لبخند شیرینی می زد و می گفت: " شهادت قسمت او نیست او به خانه برمی گردد و من می روم جبهه و شهید می شوم" راوی: خواهر شهید آمل
. ۵ 🇮🇷 شهدا بعد از فتنه ۱۸ تیر ۷۸ چه کردند؟ 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇 بعد از اون غائله 18 تیر 78 تهران و اتفاقاتی که افتاد، سردار باقرزاده از تهران تماس گرفت و گفت: "فلانی! با این اتفاقاتی که توی تهران افتاده، بچه های مذهبی بغض کرده اند و دارن تماس میگیرند که آقا یه تشییعی بذارید تا عطر شهدا توی این شهر پراکنده بشه و یه کم بچه ها آروم بشن" گفتم: "سردار! چیزی اینجا نیست! شهید نداریم " چند روزی گذشت و هیچ اتفاقی نیفتاد. خود سردار باقرزاده اومد اهواز و گفت: " برید توی سرزمینهایی که دارید تفحص میکنید؛ توی بیابونها داد بزنید و بگید: آی شهدا! اگه ولایت بر حقه، اگه ولایت رو قبول دارید، الان مملکت به شما نیاز داره. پاشید بیاید" گفتیم حالا شعاره دیگه، شعار قشنگیه... سردار کارش رو کرد و برگشت تهران ما هم رفتیم سر کارمون. چند روزی گذشت و آقای باقرزاده دوباره تماس گرفت با من که : "فلانی! خبری نشد؟" گفتم: "نه سردار!" گفت: "اون کاری که من گفتم رو کردید؟ رفتید داد بزنید؟" گفتم: " سردار بچه ها دارن زحمت خودشون رو میکشند. کسی پیدا نشده" گفت: "گفتم برید داااد بزنید و بگید آی شهدا به شما نیاز داریم، پاشید بیایید" من با دو سه تا سرباز رفتیم توی منطقه هور ، سرم رو از ماشین بیرون بردم مثل دیوونه ها داد میزدم و میگفتم: "آی شهدا به ما گفتن داد بزنیم و بهتون بگیم مملکت به شما نیاز داره. اگه ولایت رو قبول دارید پاشید بیایید." ما اینو گفتیم و برگشتیم اهواز وقتی رسیدیم بچه ها گفتند:"فلانی! از شلمچه خبر دادند که 16 تا شهید پیدا شده!" رفتیم شلمچه 16 تا پیکر رو برداشتیم و برگشتیم اهواز ، گفتند:"آقا! از هور هم 15 تا شهید پیدا شده!... شرهانی هم چند تا شهید پیدا شده." آقا شهدا شروع کردند به اومدن... یه شب من از منطقه برگشته بودم که سردار تماس گرفت که: "فلانی! چه خبر؟" گفتم: " سردار! بحمدالله خبرهایی شده و داره اتفاقاتی میفته" گفت: " چند تا شدن؟" گفتم: "هنوز نشمردم" گفت:" همین امشب راه بیفت و بیارشون تهران" گفتم:"یه چند روز صبر کنین..." گفت: "همین امشب راه بیفت بیا. حالا چند تا شدن؟" گفتم: "گوشی در گوشمه دارم میشمرم" شمردم. یه وقتی گفتم: "سردار به خدا قسم 72 تا...." اون طرف خط سردار به گریه افتاد و گفت: " الله اکبر! روز عاشورا هم 72 نفر پای ولایت ایستادند…" گفتم: "سردار من خودم بچه جنگم. ممکنه بگن شما دارین فیلم بازی میکنین. بذار 73 تا بشن. یا 74 تا .... بذار 70 تاشون کنیم... سردار باقرزاده گفت: ول کن! هر کسی هر چی میخواد بگه. ورشون دار بیار... 🍁 صوتی این خاطره از زبان آقای احمدیان. دانلود کنید: bayanbox.ir/info/578110431811074992/احمدیان . ✍
#ویژه_ها ۵ 🇮🇷 شهدا بعد از فتنه ۱۸ تیر ۷۸ چه کردند؟ #حتمابخوانید 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
مادر، ای پــرواز نــــرم قـــاصدک مادر، ای معنای عشق شاپرک ای تـمام نـاله هـــایت بی صدا مـــادر ای زیباترین شــعر خــدا 🌙
❇️کم سن ترین شهید دفاع مقدس! 🌹 11 سال سن بیشتر نداشت که موفق به دیدار امام شد. داوطلبانه از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. نخستین بار از طریق تیپ 114امام حسین(ع) به جبهه اعزام شد و در عملیات‌های فتح خرمشهر و رمضان به همراه پدر و تنها بردارش حضور پیدا کرد. در عملیات رمضان و در روز 23 ماه مبارک رمضان، ظفر همراه برادرش "خدارحم" جانانه ایستادند و در حالی که همدیگر را در آغوش گرفته بودند، به شهادت رسیدند و پس از 10 سال، پیکرشان به همان شکل در آغوش هم، پیدا شد و به میهن بازگشتند. 🔸روحشان شاد و یادشان گرامی باد...🌸
جرم چیست؟ شیخ زکزاکی در کمتر از ۲۰ سال توانسته ۲۵ میلیون نفر روشیعه کنه که ۹۰ درصد آنها مقلد امام خامنه ای هستند. 💙
قرعه کشی مرحله اول مقدماتی ۲۰۲۲ ⚽️گروه A: گوام - مالدیو - فیلیپین - سوریه - چین ⚽️گروه B: نپال - کویت - چین تایپه - اردن - استرالیا ⚽️گروه C: کامبوج - هنگ کنگ - بحرین - عراق - ایران ⚽️گروه D: سنگاپور - یمن - فلسطین - ازبکستان - عربستان ⚽️گروه E: بنگلادش - افغانستان - هند - عمان - قطر ⚽️گروه F: مغولستان - میانمار - تاجیکستان - قرقیزستان - ژاپن ⚽️گروه G: اندونزی - مالزی - تایلند - ویتنام - امارات ⚽️ گروه H: سریلانکا - ترکمنستان - کره شمالی - لبنان - کره جنوبی
دَر هَمه عالَــم گَشتَم و عــــاشــِق نــَـشُـدَم! ❤️تو❤️ کِه بودے کِه تو را دیــدَم و دیــوانـِــه شُــدَم؟ هرچیز را دوست بداری باهمان محشور خواهی شد. ⚡️حواسمان به علائق دلمان باشد⚡️
💢روزی حلال 🔹همسر شهید: استخوان پای حاج آقا در درگیری با اشرار تیرخورده بود و خم نمی شد،موقع نشستن مجبور بود پایش را دراز کند وقتی من کنارش می نشستم به احترام من پایش را به طرف دیگر می گرداند. 🔹صبح وقتی می رفت بچه ها خواب بودند و شب وقتی برمی گشت باز هم خواب بودند، می گفت این حقوقی که می گیرم باید حلال باشد. 🔹شهید یوسف رضا ابوالفتحی یازدهم اسفند ۱۳۷۸ بر اثر سقوط بالگرد در دریاچه مهارلوی استان فارس به شهادت رسید.
روی پلاکش ثبت شد ، شماره‌ پروازِ سفر تا خدا ...
🍁 ۲۱ روز قبل از شهادت، درصفحه اش نوشت: 📝 [اشک های جاریِ خود را آماده سازید.] . 🍁 و او رفت و ما ماندیم و اشکِ جاری... . . .