eitaa logo
✳️حافظان امنیت ✳️
1.4هزار دنبال‌کننده
69.4هزار عکس
11.2هزار ویدیو
177 فایل
مطالب شهدا و اخبار روز #خادم_امام_رضا #خادم_شهدا #راوی_برتر_جنگ #بختیاری جامونده از غافله #ایثار و #شهادت #جانباز_شیمیایی #فارغ_تحصیل_دانشگاه_شهدا #جزیره_مجنون #فعال #فرهنگی #اجتماعی #سیاسی https://eitaa.com/kakamartyr3
مشاهده در ایتا
دانلود
💠🍃💠🍃💠 جان بفشانم ز شوق در ره باد صبا گر برساند به ما صبحدمی بوی دوست.... ‎ 🌹شهید مسعود منفرد نیاکی🍃🍃
💠🍃💠🍃💠 سعی کن یه جوری زندگی کنی که خدا عاشقت بشه..... 🌹شهید محسن حججی🕊
💠🍃💠🍃💠 دلی که پیش تو ره یافت باز پس نرود هوا گرفته‌ی عشق از پی هوس نرود....
بالاترین نشان افتخار سوریه به سپهبد شهید سلیمانی 🔸به گزارش پایگاه تحلیلی خبری تحولات جهان اسلام؛ "عماد خمیس" نخست‌وزیر سوریه در دیدار با معاون اول رئیس جمهور بالاترین نشان و مدال افتخار سوریه را از طرف رئیس جمهور سوریه به شهید سردار حاج قاسم سلیمانی تقدیم کرد. عماد خمیس گفت: _هدف از سفر من به تهران ابراز همدردی و اعلام تسلیت دولت و ملت سوریه به رهبری انقلاب، مردم و مسئولین کشور برای شهادت سردار حاج قاسم سلیمانی است. _سردار سلیمانی نماد مبارزه و تقویت امنیت برای تمام مردم منطقه، ‌آزادیخواهان و گروه های مقاومت بود و هر چقدر در وصف این سردار سخن بگوییم قطعاً حق مطلب ادا نخواهد شد. _شهید سلیمانی خدمات فراوانی را به ملت سوریه در جهت برقراری امنیت، توازن و ثبات انجام داد و از خداوند می خواهیم که به این شهید علو درجات عطا فرماید. _سوریه، آمریکا را عامل اصلی شهادت این سردار بزرگ و حوادث پس از آن می داند. _اعطای این نشان حاکی از محبت فراوان رئیس جمهور سوریه نسبت به سردار سلیمانی و برادران خود در جمهوری اسلامی ایران است.
💠مجید نه برای خرید عروسی بود و نه برای تدارک مراسم،‌ می خندید و با شوخ طبعی که خاص خودش بود، میگفت: میشود برای مراسم عقد هم نباشم و کس دیگری را جای من ببرید. عقد خوانده شد و چندی بعد که از جبهه آمد، خانه ای اجاره کرد و وانتی گرفتند و جهیزیه مختصر همسرش را به خانه بخت منتقل کردند. 💠یک روز ماند و فردایش باید می رفت. مادر همسرش از او می خواست تا بیشتر بماند که مجید مجبور شد برای آنکه مادر را راضی کند، حکمش را نشان او دهد که بداند مسئولیت سنگینی بر عهده اش است. 💠همسرش صبح زود، پیش از آنکه مجید از خواب برخیزد از خانه خارج شد تا رفتنش را نبیند. از مدرسه که بازگشت و فهمید که مجید رفته، غم سنگینی بر دلش نشست، دیگر پاهایش توان بالا رفتن از پله ها را نداشت. به هر سختی بود خود را به اتاق رساند، در را که باز کرد،‌ نامه ای را بر روی آینه دید، یادداشتی سراسر عذرخواهی و معذرت. 📎رییس ستادلشگر۲۷محمدرسول‌الله(ص) 🌷 ولادت : ۱۳۳۵/۷/۲۸ شهرری ، تهران شهادت : ۱۳۶۵/۱۰/۲۳ شلمچه ، عملیات کربلای ۵
📎زیباترین شهید لشگر۲۵ کربلا 🌹پدرم شهید شده بود، احمد آمد به خواستگاری من. شب خواستگاری به من گفت هدف من از ادواج اینست تا نصف دینم را کامل کنم، برای همین می‌خواهم ازدواج کنم وگرنه به عنوان یک همسر نباید چنین انتظاری داشته باشی که در کنار شما بمانم. 🌹احمد برای به دنیا آمدن محمدرضا، مرخصی آمده بود، وقتی محمدرضا دوماهه شد تصمیم گرفت دوباره به جبهه برود. ساعت 12 شب بود، وضو گرفت و نماز خواند، کمی با محمدرضای دوماهه‌اش بازی کرد و او را نوازش کرد. به همسرش گفت: من دارم می‌رم و دیگه بر نمی‌گردم، این دفعه دیگه شهید می‌شم، جان تو و جان محمدرضای دوماهه‌ام. 🌹رفت ولی این آخرین دیدار با خانواده‌اش نبود؛ بعد از نیم ساعت برگشت، دل کندن از این دو ماهه که مانند خودش زیبابود، سخت بود برایش؛ به همسرش گفت: می‌مانم تا ماه به وسط آسمان بیاید، بعد می‌روم. پاسی از شب گذشت و احمد برای همیشه رفت... ✍به روایت همسربزرگوارشهید 🌷
سکوت شــب دوباره یادآوری می کند یاد تــو را ؛ و مـن بی اراده گم می ‌شوم در هیاهوی این سکوت .. 🌷 🌹
‼️در انجام وظیفه و کارهایش خلوص عجیبی داشت. یادم هست که می‌گفت «من سر کارم ساعتی را کنار دستم گذاشتم و مدت زمان چای خوردن و دستشویی رفتن‌هایم را حساب می‌کنم و از اضافه کاری‌هایم کم می‌کنم که حقی از بیت‌المال به گردنم نماند... ‼️محمد بر سر مسائل فقهی خصوصاً خمس خیلی حساس بود و حتی در مراسمات عزاداری امام حسین(علیه السلام) هم از غذای هر مجلسی را استفاده نمی‌کرد مگر با اطمینان از وضعیت خمسی بانی آن. می‌گفت «اگر مردم می‌دانستند با دادن خمس چقدر مالشان برکت پیدا می‌کند با شور و شوق سهم خمس خود را می‌دادند.» 🌷
😍❤️😍❤️😍❤️😍❤😍❤️ –توصدفهای "دارم" رو بشمار من "دوستت" رو می شمارم. –چرا تو دوستت رو بشماری؟ –آخه این طولانی تره نمیخوام خسته بشی. چقدر این محبتهای موشکافانه اش رودوست داشتم. لبخندی بهش زدم ومشغول شمردن شدم. –آرش این صدف ریزهارم بشمارم؟ –اگه برای ریزها هم هر دفعه دستت رو بالا پایین کردی تا بچینیشون بشمار. با تعجب نگاهش کردم وگفتم: –یعنی چی؟ –خیلی جدی گفت: –یعنی اگه براش وقت گذاشتی وزحمت کشیدی بشمار کنجکاو شدم وپرسیدم: –بگو واسه چی میخوای دیگه.... -گفت : 👇👇👇👇 رمان عبور از سیم خاردار نفس 😍
🔹نسبت به برگزارى نماز به صورت جماعت تاكيد بسيار زيادى داشت . او در عمليات خيبر فرمانده گروهان بود. در يك سلسله بسيار مهم جهت توجيه عمليات نشسته بوديم . مشغول گفت و گو و تبادل نظر بوديم كه نزديك وقت نماز، ايشان جلسه را ترك كرد. 🔹بعضى از برادران گفتند : خيلى خوب بود كه جلسه را ادامه میداديم و كليه موارد را متوجه میشديم تا بتوانيم نيروهايمان را توجيه كنيم . که وی گفت : ما اين عمليات را براى نماز انجام میدهيم و جلسه را جهت اقامه نماز ترك كرد. 📎رییس هیئت تکواندوی شهرستان شاهرود ، فرماندهٔ‌ گردان کربلای سپاه شاهرود 🌷