eitaa logo
✳️حافظان امنیت ✳️
1.4هزار دنبال‌کننده
69.7هزار عکس
11.3هزار ویدیو
178 فایل
مطالب شهدا و اخبار روز #خادم_امام_رضا #خادم_شهدا #راوی_برتر_جنگ #بختیاری جامونده از غافله #ایثار و #شهادت #جانباز_شیمیایی #فارغ_تحصیل_دانشگاه_شهدا #جزیره_مجنون #فعال #فرهنگی #اجتماعی #سیاسی https://eitaa.com/kakamartyr3
مشاهده در ایتا
دانلود
💠اولین شهید زن در کرمانشاه درهمان روز شهادتش روزنامه اطلاعات تیتر میزند: 🌷(طیبه زمانی نماینده امام درطبس، به گلوله بسته شد). پدرش نماینده امام خمینی (ره) درکنگاوربود به خاطرهمین هم برخی ازنشریات تیترزدند:(دختر نماینده امام درکنگاورشهیدشد). طیبه اولین شهیدزن درکرمانشاه بود. شهیده طیبه السادات زمانی در 19 آبان سال 1334 در خانواده ای روحانی در روستای گودین شهرستان کنگاور دیده به جهان گشود. 🌹شهید طیبه‌السادات زمانی موسوی یکی از منادیان واقعی حیا وحجاب بود که در روز ۱۷ دیماه سال ۱۳۵۷ الله اکبر گویان به درجه رفیع شهادت نائل آمد. دوستانش یک روزبعدازشهادت وی دست به کارشدند و نمایشگاه عکسی را که طیبه سادات میخواست برپاکند ولی قبل از آن به شهادت رسید، به راه انداختند. عکسهایی از ظلم طاغوت و شهدا که طیبه سادات گرفته بود و قصد داشت به دیدعموم بگذارد! در سردرنمایشگاه هم قبل از عکس سایرشهدا عکس طیبه سادات را گذاشتند واین گفته اش را که: (مگر نه این است که می میریم؛ پس بگذارمرگی را انتخاب کنیم که زندگی هارا باورکند...) 🌷 🌷 ╭┅┈┈┈┈┈┈┈╼┅╮ مطالب با لینک کانال مجاز است ╰┅╾┈┈┈┈┈┈┈┅╯
‍ باکری را همه می‌شناسند نامش که برده می‌شود، شجاعت و خدمت در پسِ ذهن‌ها نقش می‌بندد دو برادر بودند که قلبشان برای می‌تپید و دوشادوش یکدیگر در راهِ همین انقلابِ نوپا جانفشانی می‌کردند. قلم اینبار از حمید بنویسد... ، مبارزه را از برادر بزرگترشان آموخته بود. اویی که به دست رژیم شاه به شهادت رسید قد می‌کشید اما روح بلندش وَرای گنجایش زمین بود، آنقدر بزرگ که هیچ چیز آرامَش نمی‌کرد. به و لبنان رفت تا دوره های چریکی را بیاموزد و از آنجا به برای ادامه تحصیل اما خبرِ استقرارِ امام در ، حمید را به آنجا کشاند! تمامِ فکر و ذکرش بود. خدمت به مردمی که حالا بانگِ انقلاب سر داده بودند و خونشان را به پایِ این نهالِ نوپا می‌ریختند رنگ و بویِ را که دید، گویی روحش به رسید، خستگی ناپذیر بود و هیچ چیز روحِ بزرگش را آرام نمی‌کرد. حتی وقتی در شهرداری مشغول شد، چندی بعد پست و میز و صندلی را رها کرد و به خاکِ جبهه پناه برد. خدمتِ پشتِ میز کارِ حمید نبود...او مرد بود و میدان جنگ! بی‌وقفه در بود، اصلا انگار متولد شده بود تا خستگی را شکست دهد. شاید هم به قول "استراحت را گذاشته بود بعد از "! شهادتی که در اتفاق افتاد و پیکری که هیچ گاه از باز نگشت اما آنچه حاکم است، است به حمید که در دلها مانده فرمانده حمید این روزها به چون تویی نیاز داریم...کسی که خسته نشود و دردِ مردم را بفهمد...درد مردم را درد خودش بداند، به کسی نیاز است که دلبسته به و منصب و میز نباشد! از آنجایی که تو هستی تا جایی که ما ایستاده ایم فرسنگ‌ها فاصله است برای روحِ زمین‌گیرمان بخوان...شاید نفسِ تو زنده مان کند! گرچه شهادت، طلوعِ جاودانگی تو بود اما... فرمانده ✍️نویسنده : زهرا قائمی 🌺به مناسبت 📅تاریخ تولد : ۱ آذر ۱۳۳۴ 📅تاریخ شهادت : ۶ اسفند ۱۳۶۲.جزیره مجنون عراق 🥀مزار شهید : مفقودالاثر🌹 🌸 @kakamartyr3
●بچه اولمون قزوين به دنيا اومد. ماه های آخر بارداری رفته بودم قزوين، تا پدر، مادرم مواظبم باشن. در مورد اسم بچه قبلاً با هم حرفامونو زده بوديم. عباس دلش میخواست بچه اولش دختر باشه. ●ميگفت: "دختر دولت و رحمت واسه خونه آدم مياره..." قبل به دنیا اومدن بچه، بهم گفته بود: "دنبال يه اسم واسه بچه مون گرد که مذهبي باشه و تک از کتابی که همون وقتا ميخوندم پيدا کردم: سلما ●تو کتاب نوشته بود، سلما اسم قاتل يزيد بوده. دختری زيبا که يزيد (لعنة الله عليه) عاشقش ميشه. اونم زهر ميريزه تو جامش. ●بهش گفتم که چه اسمی روانتخاب کردم. دليلشم براش گفتم. خوشش اومد. گفت: "پس اسم دخترمون ميشه، سلما گفتم: اگه پسر بود...؟ ●گفت: نه ، دختره. گفتم: حالا اگه پسر بوووود؟؟؟ گفت: حسين…اگه پسر بود اسمشو میذاریم حسین. بچه که دنيا اومد. دزفول بود. ●بابام تلفنی خبرش کرد. اولش نگفته بود که بچه دختره ، گمون میکرد ناراحت میشه. وقتی که بهش گفت، همونجا پای تلفن سجده شکر کرده بود. واسه ديدن من و بچه اومد قزوين. ●از خوشحالی اينکه بچه دار شده بود. از همون دم در بيمارستان به پرستارا و خدمتکارا پول داده بود. يه سبد بزرگ گلايل و يه گردنبند قيمتی هم واسم خریده بود. دخترم سلما دختر زيبايی بود. پوست لطيف و چشای خوشگلی داشت. عباس يه کاغذ درآورد و روش نوشت: "لطفاً مرا نبوسيد..."خودشم اونقده ديوونش بود که دلش نميومد بوسش کنه. ✍به روایت همسربزرگوار شهید 🌷 @kakamartyr3
آقازاده نبود اما خیلی ها صدایش می کردند. از بس که به امام علاقه داشت.دلباخته امام خمینی(ره) بود. به طرز خاصی امام را آقا صدا می زد. اصلا به خاطر عشق به امام و مبارزه با رژیم طاغوت بود که در آلمان درس ومشق را رها کرد و به سوریه و فلسطین رفت وشیوه مبارزه آموخت ودر ادامه برای دیدار با امام سر از پاریس درآورد. پس از آشنایی با امام عزمش برای مبارزه بیشتر شد. درس و مشق را برای همیشه رها کرد و شد فدایی امام. 🌷 ╭─┅═ঊঈ🌷ঊঈ═┅─╮ @kakamartyr3 ╰─┅═ঊঈ🌷ঊঈ═┅─╯
آقازاده نبود اما خیلی ها صدایش می کردند. از بس که به امام علاقه داشت.دلباخته امام خمینی(ره) بود. به طرز خاصی امام را آقا صدا می زد. اصلا به خاطر عشق به امام و مبارزه با رژیم طاغوت بود که در آلمان درس ومشق را رها کرد و به سوریه و فلسطین رفت وشیوه مبارزه آموخت ودر ادامه برای دیدار با امام سر از پاریس درآورد. پس از آشنایی با امام عزمش برای مبارزه بیشتر شد. درس و مشق را برای همیشه رها کرد و شد فدایی امام. 🌷 ╭─┅═ঊঈ🌷ঊঈ═┅─╮ ╰─┅═ঊঈ🌷ঊঈ═┅─╯
🔹بیشتـر وقت ها لباس پوشیدنش جوری بود که تیپ و ظاهرش مثل بچه‌های‌جنگ باشد... ولی آن روز شلوار کتان پوشیده بود و خیلی شیک شده بود. جلو رفتم و گفتم: سید! شما هم ؟! سید گفت : به نظر تو از لحاظ شرعی اشکالی داره؟؟؟ 🔸گفتم: نه! گشاده، هیچ علامتی هم نداره ، ولی برای شما خوب نیست. گفت: میدونم؛ ولی امروز رفته بودم با یه سری از جوون ها فوتبال بازی کنم! بعد هم باهاشون صحبت کردم و دعوتشون کردم به هیئت. بعد هم گفت: «وقتی با تیپ و ظاهری مثل خودشون باهاشون حرف میزنی بیشتر حرفت رو قبول میکنند.» 🌷 ╭─┅═ঊঈ🌷ঊঈ═┅─╮ ╰─┅═ঊঈ🌷ঊঈ═┅─╯
●چند روز پیش از اعزام به سوریه مجدد گفت : دوست دارم روزی من را «شهید امیر» صدا کنند. نخستین مرتبه بود که سکوت را شکستم و گفتم : از زندگی با من خسته شده‌اید که چنین آرزویی دارید؟ ●پاسخ داد: خدا می‌داند که با تمام وجود از زندگی خود راضی هستم. شما و طه تمام سرمایه زندگی من هستید. من بهترین لحظات عمر خود را در کنار شما داشته و دارم؛ اما اگر من به شهادت برسم، شما تاجی بر سرتان می‌رود و همسر شهید می‌شوید و ادامه زندگی عاشقانه ما در بهشت خواهد بود، دوست ندارید؟ ✍به روایت همسربزرگوارشهید 🌷 ●ولادت : ۱۳۶۱/۱۲/۱۴ تهران ●شهادت : ۱۳۹۲/۳/۱۱ سوریه ╭─┅═ঊঈ🌷ঊঈ═┅─╮ ╰─┅═ঊঈ🌷ঊঈ═┅─╯
کار هر شبش بود! با این که از صبح تا شب کار و درس داشت و فعالیت می‌کرد، نیمه‌های شب هم بلند می‌شد نماز شب می‌خواند. یک شب بهش گفتم: «یه کم استراحت کن. خسته ای.» با همان حالت خاص خودش گفت: «تاجر اگه از سرمایه‌اش خرج کنه، بالاخره ورشکست میشه؛ باید سود بدست بیاره تا زندگیش به چرخه، ما هم اگه قرار باشه نماز شب نخونیم ورشکست میشیم.» 🌷 ●ولادت : ۱۳۱۱/۱۲/۱۸ تهران ●شهادت: ۱۳۶۰/۳/۳۱ دهلاویه ╭─┅═ঊঈ🌷ঊঈ═┅─╮ ╰─┅═ঊঈ🌷ঊঈ═┅─╯
💠حاجی از همان آب گرمی که رزمندگان در آن گرمای طاقت فرسای جنوب برای وضو ساختن استفاده می کردند، وضو می گرفت و حاضر نمی شد از آب خنک تر استفاده کند و می گفت مگر من با دیگر بسیجی ها چه فرقی دارم. 💠یک روز به حاجی گفتم حاج یونس تو که پسرت چند روزی بیشتر نیست که به دنیا آمده است چرا برای دیدنش به منزل برنمی گردی گفت چگونه در حالی که امام امت به خدمت ما در جبهه ها نیاز دارد من به دیدن فرزندم بروم، خدا خودش او را حفظ می کند الان جبهه از هر چیز دیگری واجب تر است. 📎فرماندهٔ بی سر و دست تیپ امام‌حسین 🌷 ●ولادت : ۱۳۴۰/۱/۱ کرمان ●شهادت : ۱۳۶۵/۱۰/۲۳ شلمچه ، عملیات کربلای۵
🌱 ۶ اردیبهشت ۱۳۴۳ - بسیجی برادر دوم شهید، سید محمد رضا دستواره، قائم مقام لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص) و برادر کوچکتر آنها، رزمنده بسیجی، سیدحسین دستواره می باشد. هر سه برادر در سال ۱۳۶۵ به شهادت رسیدند🌷🌷🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قبل از شهادت شهید حامد بافنده سوم اردیبهشت سال ۱۳۹۶ سوریه شهید «حامد بافنده» اول خرداد سال ۱۳۶۶ در مشهد به دنیا آمد، وی با نام جهادی علی رضا امینی در لشگر فاطمیون حضور یافت، و سرانجام در سوم اردیبهشت ماه ۱۳۹۶ توسط تروریست‌های تکفیری در منطقه(ریف حماء) بر اثر انفجار مین به شهادت رسید و در گلزار شهدای رفسنجان به خاک سپرده شد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 فیلم کمترپخش شده از اقامه نماز جماعت به امامت 🌱 اول خرداد ۱۳۴۰ سردار رشید سپاه، 💠 فرمانده مومن و دلاور لشکر ویژه شهدا —- اعجوبه جنگ‌های چریکی در درگیری‌های کردستان در دهه 60
پنجم خرداد ۱۳۴۴ - شهید محمود پیر بداغی، فرمانده گروهان از گردان مالک اشتر، ✍️ گزیده ای از 👇 💠 "مردم هوشيار با مشکلات بسازيد و استقامت ورزيد و بدانيد خون دل خوردن هم خود شرط است و هرکس نمي‌تواند جزء خون دل خورندگان باشد ؛بدانيد خداوند هرکه را دوست بدارد او را در درياي سختيها غرق مي‌کند ،مي‌خواهم اگر قرار است مرا از دنيا ببرد با سخت‌ترين وضع از دنيا ببريد که بيشتر در نزد او محبوب شوم چون اين درس را از سرورمان حسين (ع) آموخته‌ام ... ا🌱🌷🌱🌷🌱🌷🌱🌷🌱 🌿 دلباخته و عارف دلسوخته 🌷 سردار 🌱 تولد ۵ خرداد ۱۳۴۴ 🕊 شهادت ششم اردیبهشت ۶۵ 🌴 فاو، عملیات والفجر ۸ 💠 مزار شهید: بهشت زهرا (س) ، قطعه ۵۳ ، ردیف ۱۴۹ ، شماره ۶
🌱 ۱۲ خرداد ۱۳۳۵ - سالروز تولد سردار گمنام سپاه اسلام، شهید ناصرکاظمی متولد تهران - دانشجو و فوتبالیست در قبل از انقلاب سال ۱۳۵۸ به عضویت سپاه درآمد. سال ۵۹ در سمت فرمانده سپاه و فرماندار پاوه با عزمی راسخ برای آزادسازی مناطق کُردنشین با اشرار و ضدانقلاب درستیز بود.— در این زمان شهید همت معاون فرهنگی او بود. سال ۱۳۶۰ - فرمانده سپاه کردستان و نفر دوم پس از شهید بزرگوار محمد بروجردی در منظقه غرب و شمالغرب کشور فرمانده تیپ شهدا و . . . که در عملیات مهم و حساس "پاکسازی محور پیرانشهر-سردشت" به آرزوی قلبی خود دست یافت و پس از عمری تلاش خالصانه در ۶ شهریور ۶۱ به درجه رفیع شهادت رسید🕊🕊 او در برابر دشمنان، سختگیر و نسبت به مردم مهربان بود و همواره در خدمت اهالی مظلوم کردستان، به گونه ای که ذکر اخلاق و رفتار پسندیده او ورد زبان اهالی بومی بوده و هست. از همان زمان بودند برخی از اهل سنت آن دیار که به عشق این سردار رشید اسلام نام فرزندان پسر خود را "ناصر کاظمی" می گذاشتند.
🔵 ۱۵ خرداد ۱٣٣۴ — ▫️▫️▫️▫️ 💠 تکلیف من اینجاست... ▫️مرحله دوم عملیات بیت المقدس برای حمل مجروح، یک فروند هلیکوپتر شنوک به منطقه اعزام شده بود . هلیکوپتر اوج گرفت و بعد از کمتر از1ساعت، نشست جایی. پرسیدم اینجا کجاست ؟ — بندر ماهشهر داخل یک سالن پر از تخت بود و سِرُم و انبوه مجروحانی که تعداد زیادی از آنها همانجا از شدت جراحت شهید می شدند. قیافه مجروح تخت کناری من آشنا بود! او را می شناختم بابایی فرمانده گردان مالک از ناحیه دست تیر خورده بود. او هم مرا می شناخت . تن هردومان لباس بیمارستان پوشاندند و کمی دوا درمان کردند. او آهسته گفت: "میایی فرار کنیم؟ -کجا؟ "خط ! وی چنان محکم و مصمم اسم خط رو آورد که مشتاق همراهی با او شدم. بعد از نماز صبح بابایی گفت: پاشو ... مثل کسانی که از زندان فرار می کنند بسمت دیوار انتهای درمانگاه رفتیم. من دست هایم را که سالم بود قلاب کردم و بابایی از دیوار بالا رفت و او هم با همان یک دست سالمش مرا با آن زخم باز، بالا کشید در مسیر دیدم او خیلی ساکت است، پرسیدم : برادر بابایی خیلی تو فکری! -آره از تهران زنگ زدند وگفتند خدا بهت یک دختر داده. پرسیدم: پس تو میخواهی از دارخوین(مقر تیپ) بری تهران؟ - نه!! می روم خط !! اما شما با این وضعیت و زخم و شرایط و بچه ات! حرفم را برید؛ "تکلیف من اینجاست آزادی خرمشهر از بچه من مهمتر است " بابایی همانروز ۲۰ اردیبهشت ۶۱ بخط میرود و با یک گلوله مستقیم آر.پی.جی بشهادت می رسد و دیدار با دخترش به قیامت می افتد.. راوی:شهیدعلی خوش لفظ
۲۲ خرداد ۱۳۳۵ - سردار , جانشین فرمانده (شهید مهدی باکری) حیاتش بسته به حضور در جبهه بود شهید یاغچیان: ✍️ این وصیتنامه را می نویسم تا حجتی باشد تا آنکه بعد از من نگویند نا آگاه بود و نادان و بی هدف بلکه من زندگی را از حسین(ع) آموختم که فرمود مرگ با عزت به از زندگی با ذلت است بار خدایا! بنده ای هستم گناهکار و روسیاه و شرمسار و در خود لیاقت شهید شدن را نمی بینم مگر آنکه تو خود بر من رحم کنی و عنایت به من بنمایی،شربت شهادت را خداوندا امروز نایب امام زمانت با دم مسیحائی خود به ما ارزش انسان بودن و انسان شدن را می آموزد.روز امتحان است و اگر لحظه ای درنگ کنیم فرصت از دست رفته است.پس ما را یاری بفرما و راهنمایمان باش و از لغزشها نگاهمان دار تا به صراط مستقیم هدایت شویم. امروز این سعادت به من دست داده تا به کربلای ایران ، جایگاه عاشقان خدا ، قرار گاه برادران رسول گرامی ، پویندگان راه علی(ع)، پیروان حسین(ع)،سربازان امام زمان (عج) ، یاران رهبر عزیز خمینی کبیر و راهیان شهادت راه یابم .برای رسیدن به این مکان چه انتظاری کشیده ام، خدا می داند. با آگاهی کامل و با عشق به الله به این راه آمده ام تا برای رضای او جهاد کنم و اگر سعادت پیدا کردم به دیدار خدا بروم و ازاین تن خاکی عروج کنم و به خدا برسم. دوستان و برادران از همه عاجزانه حلیت می طلبم و تقاضا میکنم امام عزیز را تنها نگذارید،تا جائیکه می توانید تلاش کنید... مرتضی یاغجیان 17/2/1361 قرارگاه کربلا
🌱 ۲۵ خرداد ۱۳۳۴ — فرمانده‌ی شجاع از 📷☝️ تصویر او در کنار شهید احمدی 🕊🕊 عروج این دو شهید: در عملیات بیت المقدس — اردیبهشت ۱۳۶۱ (آزادسازی خرمشهر) 🔹ملکوتی یکی از رزمندگان حاضر در این عملیات بوده است که این تصویر را با دوربین شخصی خود به ثبت رسانده. وی درباره این عکس می گوید: ▫️نزدیک ظهر بود، رزمندها در حال استراحت بودند از دور متوجه این صحنه شدم و بدون آنکه این دو متوجه شوند از آن‌ها عکس گرفتم. 🌷“ شهید ملاسلیمانی” فرماندهی گردان فتح در بین بچه ها خیلی محبوبیت داشت، برای استراحت سرش را روی پای شهید احمدی گذاشته بود، خیلی صحنه زیبایی بود 📷 برای ثبت عکس جلو رفتم. این دو شهید هیچ نسبتی با همدیگر ندارند، صمیمت بین این دو در این عکس خیلی زیباست و همیشه من را متاثر می کند هر دو در عملیات بیت المقدس به رسیدند...
🌱 ۲۴ خرداد — وزیر نفت دولت شهید رجایی بلند پایه‌ترین مسئولی که در جنگ تحمیلی به اسارت درآمد ... وزیری که تاریخ شهادت ندارد... ➖ محمد جواد تندگویان در ۲۴ خرداد ۱۳۲۹ درآبادان بدنیا آمد. ایشان سیاست‌مدار و مدیر ارشد اجرایی ایرانی بود، که به‌عنوان دومین وزیر نفت تاریخ ایران شناخته می‌شود. وی در کابینهٔ شهید محمدعلی رجایی به وزارت نفت رسید، در آبان ۱۳۵۹ درحالی‌که یک ماه از وزارتش می‌گذشت، برای بازدید از پالایشگاه آبادان عازم جنوب شد، ولی در جاده ماهشهر به آبادان، توسط نیروهای ارتش عراق اسیر شد و پس از سال‌ها در اسارت و شکنجه، بشهادت رسید. شهیدتندگویان دانش‌آموخته مهندسی نفت از دانشکده نفت آبادان وکارشناسی ارشد مدیریت صنعتی از مرکز مطالعات مدیریت ایران بود. از سوابق مدیریتی وی می‌توان به مدیرعاملی شرکت پارس توشیبا و سرپرستی شرکت مناطق نفت‌خیز (بزرگترین تولید کننده نفت ایران) اشاره کرد. ▪️دوران اسارت وشهادت: در تاریخ ۹ آبان ۱۳۵۹ درحالی‌که حدوداً یک ماه از دوره وزارتش می‌گذشت، برای بازدید از پالایشگاه آبادان، عازم جنوب بود، که در جادهٔ ماهشهر به آبادان به همراه معاون و دیگر همراهانش، به اسارت نیروهای ارتش عراق درآمد و به زندان‌های اسیران ایرانی منتقل شد. به نقل از برخی اسیران، وی تا مدت‌ها پس از شکست حصر آبادان (مهر ۱۳۶۰) و آزادسازی خرمشهر (خرداد ۱۳۶۱) نیز زنده بود. اما از چگونگی وضعیت اسارت و نحوه شهادت او در اردوگاه‌های اسرا، اطلاعات دقیقی در دست نیست. ▪️اکبر هاشمی رفسنجانی در کتاب خاطرات سال ۱۳۶۹ خود می‌نویسد: آقای بشارتی تلفنی گفت عراقی‌ها توسط صلیب سرخ اطلاع داده‌اند که آقای تندگویان در سال ۱۳۶۸ فوت کرده است. تلویزیون عراق پس از به اسارت درآمدن شهیدتندگویان، در برنامه‌های خود اعلام می‌کرد: اکنون ایرانی‌ها نه وزیر نفت دارند و نه نفت. دولت ایران تا یک سال به امید بازگشت شهیدتندگویان، از معرفی وزیر نفت جدید به مجلس، خودداری کرد. در آن دوران کالردون برتی وزیر نفت ونزوئلا برای رفتن به عراق و دیدار همتای ایرانی خود در زندان، اعلام آمادگی کرد، که دولت عراق نپذیرفت. سرانجام پس از پایان گرفتن جنگ و تبادل اسرا و کشته‌شدگان میان دو طرف، پیکر محمد جواد تندگویان که در اثر شکنجه در عراق بشهادت رسیده بود، به ایران بازگردانده و در تاریخ ۲۵ آذر ۱۳۷۰ به خاک سپرده شد
🌱۱۶تیر ۱۳۴۱ مسئول طرح و عملیات قرارگاه نصر (جوان ترین فرمانده شهید دفاع مقدس) 👆🔴 سردار شهید مسعود پیش بهار - اهل بهبهان. پدرش حسین کارگر شرکت نفت بود. تا پایان دوره متوسطه در رشته صنعتی درس خواند و دیپلم گرفت. با شروع جنگ تحمیلی، در مهرماه ۱۳۵۹ برای گذراندن آموزش نظامی به بسیج مراجعه کرد و یک دوره کوتاه و فشرده نظامی را طی نمود و عازم جبهه های نبرد شد و بعد از چند ماه حضور فعال در جبهه به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در آمد. سال ۱۳۶۰ در گُلف (پایگاه منتظران شهادت) که مرکز فرماندهی جنگ در جنوب بود به نوعی مسعود را کشف کردند و پی بردند که از لحاظ هوش و تدبیر نظامی آدم بسیار لایقی است و برای گذراندن یک دوره فشرده طرح و عملیات انتخاب شد و پس از طی این دوره تا زمان شهادتش به عنوان مسئول طرح و عملیات قرارگاه نصر در کنار سردار شهید حسن باقری بود و تا لحظه شهادت هم هیچ کس نمی دانست که مسعود در جنگ چه کاره است. سردار شهید مسعود پیش بهار، این فرمانده جوان و ۱۹ ساله ای که می توانست آینده بسیار درخشانی داشته باشد و منشأ خدمات مهمی در جنگ باشد سرانجام بعد از ۱۸ ماه حضور فعالش در جبهه ها در مرحله سوم عملیات بیت المقدس، ۲۱ اردیبهشت ۱۳۶۱ در دارخوین به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱 ۱۸ تیرماه ۱۳۰۹ — ، نماینده امام در سپاه پاسداران (دوران دفاع مقدس) 📽 ☝️ فیلم گفتگوی شهید محلاتی با شهید حسین خرازی در کنار آیت الله مهدوی کنی ⚪️ به همراه گوشه هایی از مراسم تشییع شهیدان در تهران و سرانجام به خاکسپاری در حرم حضرت معصومه (س) - قم معرفی کوتاه شهید: شهید فضل الله مهدی زاده محلاتى (۱۳۰۹ - ۱۳۶۴ ش)، روحانی مبارز علیه رژیم ستمشاهى پیش از انقلاب بود. اولین مراسم حج ایران اسلامى در سال ۵۸ با مسئولیت وى برگزار شد و توفیق هدایت و نظارت مستقیم بر «سپاه پاسداران انقلاب اسلامى» نصیبش گردید. شهید محلاتى سرانجام در اول اسفند ۱۳۶۴ در جریان عملیات والفجر 8 ، به همراه چهل تن از مسئولان نظام بر فراز آسمان اهواز توسط جنگنده های عراقی به شهادت رسید.
🌱۱۶تیر ۱۳۴۱ مسئول طرح و عملیات قرارگاه نصر (جوان ترین فرمانده شهید دفاع مقدس) 👆🔴 سردار شهید مسعود پیش بهار - اهل بهبهان. پدرش حسین کارگر شرکت نفت بود. تا پایان دوره متوسطه در رشته صنعتی درس خواند و دیپلم گرفت. با شروع جنگ تحمیلی، در مهرماه ۱۳۵۹ برای گذراندن آموزش نظامی به بسیج مراجعه کرد و یک دوره کوتاه و فشرده نظامی را طی نمود و عازم جبهه های نبرد شد و بعد از چند ماه حضور فعال در جبهه به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در آمد. سال ۱۳۶۰ در گُلف (پایگاه منتظران شهادت) که مرکز فرماندهی جنگ در جنوب بود به نوعی مسعود را کشف کردند و پی بردند که از لحاظ هوش و تدبیر نظامی آدم بسیار لایقی است و برای گذراندن یک دوره فشرده طرح و عملیات انتخاب شد و پس از طی این دوره تا زمان شهادتش به عنوان مسئول طرح و عملیات قرارگاه نصر در کنار سردار شهید حسن باقری بود و تا لحظه شهادت هم هیچ کس نمی دانست که مسعود در جنگ چه کاره است. سردار شهید مسعود پیش بهار، این فرمانده جوان و ۱۹ ساله ای که می توانست آینده بسیار درخشانی داشته باشد و منشأ خدمات مهمی در جنگ باشد سرانجام بعد از ۱۸ ماه حضور فعالش در جبهه ها در مرحله سوم عملیات بیت المقدس، ۲۱ اردیبهشت ۱۳۶۱ در دارخوین به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
۳۱ تیر ۱۳۳۲ - زادروز 🍃خاقانی بسیار شیوا بیان میکند، که در مسلخ عشق جز نکو را نکشند روبه صفتان زشت خو را نکشند♡ 🍃بدرستی اگر نیکو سرشت نباشی نمیتوانی در قتلگاه عشق جان عزیزت را فدای جانانت کنی، اگر در عشق، صاف و یکدل نباشی نمیتوانی حتی لحظه ای گمانت را به سوی معشوق پرواز دهی😌 🍃اصلا کدام روبه صفتی میتواند این مسیر را بپیماید، مگر غیر این است که مسلخ عشق با نیکوسرشتی معنای حقیقیش را پیدا میکند. 🍃احمد کشوری خلبان جوان و تیز پروازی که زیرکانه و هوشیارانه توانست مسیر عاشقی را تمیز دهد. ۲۷سال بیشتر نداشت، اما چون عارفی راه بلد مسیر را در کوتاهترین زمان‌ ممکن به انتهایش رسانید❣️ 🍃میدانی، انتهای جاده ی عاشقی ابدیت است و احمد این مسیر را با تیز ترین پرواز ممکن به باند فرودگاهش رسانید. 🍃آری، حقیقتا عشق را باید زِ کشوری آموخت، ورنه ما خاکیان محجوب، چه میدانیم؟ 🌺به مناسبت شهید کشوری 📅تاریخ تولد : ۳۱ تیر ۱۳۳۲ 📅تاریخ شهادت : ۱۵ آذر ۱۳۵۹.میمک 🥀مزار شهید : بهشت زهرا(س)
_🥀‍﷽یاد خاطرات عاشقان خدا﷽ 🕊 ‌ 🍃دلتنگی خانواده شهدا هیچ‌گاه رفع نمی‌شود. چند شب گذشته فاطمه زهرا دلتنگ پدر شده بود. شب با بغض و گریه خوابید. ‌ ‌ 🍃‌در خواب پدرش را دیده بود که به او می‌گوید، فاطمه زهرای بابا، من زنده هستم. تو مرا نمی‌بینی، اما من می‌بینمت. همیشه همراهت هستم. 🍃من هم سخنان پدرش را تایید کردم، اما فاطمه زهرا با بی قراری می‌گفت، می‌خواهم بابا من را در آغوش بگیرد. می‌خواهم دستانم را بگیرد.‌ ✍راوی:همسر شهید اَللَّهُـــمَّ صَلِّ عَلــَی مُحَمـّـــَدٍ وَآلِ مُحَمـّـد🌾🌿 🟩🟩🟩⬜️⬜️⬜️🟥🟥🟥 کانال ایتا() https://eitaa.com/kakamartyr3 ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ ♿️♿️♿️♿️♿️♿️♿️♿️♿️
آری! تفاوت نمے ڪند که تو دانشجو هستے یا ڪارمند، ڪارگر هستے یا ڪشاورز، طلبہ هستے یا ڪاسب بازار... آنچہ از همہ این ها فراتر مے رود توست و انسان، اگر انسان باشد و بہ وجدان خویش رجوع ڪند، ندای «هل من ناصر» سیدالشهدا را خواهد شنید ڪہ را بہ او گوشزد مے ڪند.... 🌷
وقتی قرار شد به پاس کاردانی‌ها وجانفشانی های مکرر از پایگاه هوایی بوشهر به تهران انتقال یابد ودر ستاد عملیات نیروی هوایی خدمت کند. همسرش فوق العاده خوشحال شد واو را تشویق کرد تا هرچه زودتربرای انتقال اقدام کند.اما اودر دفتر یادداشتش نوشت : باید بازبان خودش قانعش کنم انتقال به تهران یعنی مرگ من چون پشت میزنشینی و دستور دادن برای من مثل مردن است. عباس دوران در طول ۲۲ ماه حضور در جنگ ۱۲۰ پرواز عملیاتی داشتند. آنهایی که اهل پرواز هستند می دانند که غیرممکن است.  شاید هیچ خلبانی پیدا نشود که توانسته باشد از عهده این کار برآید و این در آن زمان یک رکورد در نیروی هوایی محسوب می شد. در بین نیروی های دشمن نیز دوران خیلی معروف بود و زهرچشمی از عراقی ها گرفته بود که عراقی ها آرزوداشتند او را اسیر کنند. 🌷 ╭─┅═ঊঈ🌷ঊঈ═┅─╮ ╰─┅═ঊঈ🌷ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
۲۸ مهر ۱۳۳۵ - سالروز تولد شهید مجید رمضان- رئیس ستاد لشگر 27 💠 خاطره ای ازهمسر شهید: برای او پدر، مادر، خواهر، برادر، همسر و فرزند جایگاه ویژه ای داشتند اما وی ورای همه اینها را می دید و علاقه به آنها مانع رفتنش به جبهه نمی شد. در طول سه سال زندگی مشترکمان، تنها یک سفر کوتاه به مشهد داشتیم؛ مسافرتی خانوادگی با مجید، ماه عسلی هم که در کار نبود، اما شنیدن صدایش برایم از هزاران ماه عسل، شیرین تر بود. همیشه به او می گفتم: میدانی چقدر دوستت دارم ولی مانع رفتنت نمی شوم.💕 آنقدر مجید به خانه نمی آمد که فرزندش مصطفی او را عمو خطاب می کرد‼️ و تا می خواستم برایش جا بیندازم که او بابا ست، باز هم مجید برمی گشت به منطقه 🎤 برگرفته از گفت و گوی تلویزیونی: فرشته سلطان مرادی، همسر شهید مجید رمضان
🕊 فرازی از وصیت نامه شهید حامد جوانی: آرزو دارم همچون حضرت ابوالفضل (ع) در دفاع از خواهر بزرگوارشان شهید بشوم. 🌸🍃
🌱 ۱۵ دیماه ۱۳۳۲ سردار بی بدیل پشتیبانی از جبهه ها در دوران دفاع مقدس،🌷 ⚪️ متولد: شهر مقدس قم پس از پیروزی انقلاب از پایه گذاران کمیته انقلاب نازی آباد (منطقه ۱۳) تهران بود. در بهار ۱۳۵۸ بعضویت سپاه در آمد و مدتی بعد به واحد اطلاعات سپاه منتقل شد. او از ابتدای جنگ تحمیلی با ایجاد مرکز اعزام نیروی سپاه در محل «لانه جاسوسی آمریکا»، مسئولیت اعزام رزمندگان را به مناطق عملیاتی بر عهده گرفت . وی را همچنین باید بنیانگذار و فرمانده ترابری سپاه پاسداران بشمار آورد. نقش موثر و تعیین کننده او در ایجاد تحرک در یگانهای رزم و پشتیبانی و رفع کمبود وسائل نقیله سنگین بر کسی پوشید نیست. پس از پایان جنگ، حضور او در منطقه زلزله زده «رودبار» و «منجیل» و شهر سیل زده ی «زابل» منشاء خدمات فراوانی به مردم مصیبت زده این مناطق شد. پس از رحلت «حضرت روح الله» ساخت حرم مطهر آن امامِ سفرکرده، به او واگذار شد و «سید محمد» تا روز اربعین رحلت امام نخستین بنای آن مرقدِ مطهر را بنا نهاد و تا زمان شهادتش، عملا مدیریت ساختِ حرم را بر عهده داشت. شهید صنیع خانی در منطقه عملیاتی «فاو» و نیز در عملیات والفجر۱۰ در «حلبچه» در معرض گازهای شیمیایی قرار گرفته و آسیب دیده بود. این جراحت ها، در سال ۷۴ سرباز کرد و سرانجام در ۱۴ شهریور ۱۳۷۴ به دیدار معبود شتافت و به پاس خدمات خالصانه اش در صحنِ حرم مطهر «حضرت روح الله» آرام گرفت.
27.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠‍ ، براساس شناسنامه ۱۵ فروردین ۱۳۳۲، در محله‌ "امامزاده اسماعیل" تهران به دنیا آمده است. 🔸فریده متوسلیان (خواهر حاج احمد): «تاریخ اصلی تولد حاج احمد آقا، اول بهمن ۱۳۳۱ است که متأسفانه پدر مرحومم این تاریخ را در شناسنامه‌ برادرم اشتباه قید کرده‌اند. ولی دایی مرحومم اصل تاریخ را در پشت یک قرآن نفیسی که داشتیم به این گونه رقم زده‌اند که "تاریخ تولد نور چشمی میرزا احمد متوسلیان در اول بهمن ۱۳۳۱" یزدی‌ها فرزندان پسر خود را که مادرانشان سید و پدرانشان عام هستند، میرزا می‌نامند.»
🌱 ۱۰ بهمن ۱۳۴۲ 💐 ولادت او مصادف شد با اول رمضان و شهادت او نیز اول رمضان 🕊🕊🕊 — (۱۲ اردیبهشت ۱۳۶۵) — فاو عراق — بر اثر اصابت گلوله پاسدار رسمی بود و دیده بان توپخانه ۶۳ خاتم الانبیاء (ص) مداح و حافظ قرآن، متأهل و دارای یک فرزند دختر بود. 🌴 مزار : بهشت زهرای تهران: قطعه ۵۳ - ردیف ۱۴۶ - شماره ۵ ▫️اسم: ▫️تاریخ ولادت: ماه ▫️تاریخ شهادت: ماه فرمانده گروهانمان: شهید میرعلی رئیسی اسکویی و فرمانده گردان نیز: شهید علی موحد دانش (گردان حبیب - لشگر ۲۷) دوران