eitaa logo
✳️حافظان امنیت ✳️
1.4هزار دنبال‌کننده
70.1هزار عکس
11.6هزار ویدیو
178 فایل
مطالب شهدا و اخبار روز #خادم_امام_رضا #خادم_شهدا #راوی_برتر_جنگ #بختیاری جامونده از غافله #ایثار و #شهادت #جانباز_شیمیایی #فارغ_تحصیل_دانشگاه_شهدا #جزیره_مجنون #فعال #فرهنگی #اجتماعی #سیاسی https://eitaa.com/kakamartyr3
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹شهید والامقام پاسدار شهید رحیم خشتگر ولادت: یکم آبان ۱۳۴۱ در تبریز شهادت: بیست و یکم اسفند ۱۳۶۳ در جزیره مجنون ✍️ امروز خداوند متعال بر اعمال ما نظاره گر است كه امت ما همچون قوم موسي و اهل كوفه، امام خويش را در صحنه‌ي مبارزه با استكبار جهاني تنها نخواهند گذاشت يا همچون حماسه آفرينان كربلاي خونين به نداي « هل من ناصر ینصرنی » حسينی امام خويش لبيك خواهند گفت. امام ما نيز چشم انتظار است كه ما امت اسلام تا چه اندازه بر عهد و پيمان الهي خويش پايبند هستيم و آيا به شعار انقلاب اسلامي‌مان كه « ما همه سرباز توییم خميني، گوش به فرمان توییم خميني » وفاداريم؟ 🔶 استغفار و دعا را از ياد نبريد كه دعا بهترين درمان براي تسكين دلهاست. هميشه به ياد خدا باشيد و تنها در راه او قدم برداريد و تلاش كنيد؛ « الا بذكر الله تطمئن القلوب » 🔸در افكار امام بيشتر دقت كنيد و سعي كنيد به عظمت او پي ببريد؛ آن وقت است كه او را تنها نخواهيد گذاشت.
🌗 ماه رمضان بود. اسباب‌کشی داشتیم، می‌خواستیم از خانه‌ای که در بازارچه زینعلی بود به خانه‌ای در خیابان راهنمایی اسباب‌کشی کنیم. حبیب هم خیلی کارکرد و عرق ریخت و حسابی خسته شد، دیگر نا و توانی نداشت. همان روز مادر هم بااینکه بیمار بود، روزه بود و از پا افتاد. آبی به سروصورتش زدیم و خواهش کردیم روزه‌اش را باز کند. قبول نمی‌کرد. حالش بدتر شد. بازخواهش کردیم، نگاهی به حبیب که از خستگی گوشه‌ای نشسته بود کرد و گفت: اگه حبیب روزه‌اش را باز کند، من هم روزه‌ام را باز می‌کنم. یک هندوانه خنک قاچ کردم و به‌زور و اصرار حبیب را هم مجبور کردم روزه‌اش را به خاطر مادر بشکند. از محبتش چیزی نگفت و روزه‌اش را باز کرد تا مادر هم چیزی بخورد. بعد ماه مبارک بود. یک‌شب دیروقت بود که آمد. ساعت 12 بود. من تنها بیدار بودم. گفت: خواهر چیزی برای خوردن داریم؟ چیزی نخوردم، خیلی گرسنه هستم کمی خورشت بادمجان داشتیم گرم کردم، یک‌تکه نان هم‌روی گاز خشک کردم به او دادم. کنارم نشست و خورد. صبح روز بعد بود. گفتم: حبیب بیا صبحانه بخور! خندید و گفت: یک قاچ هندوانه خوردم، حالا حالاها باید جواب پس بدهم! گفتم: روزه‌ای؟ خندید. گفتم: حبیب اصلاً گردن من، من مجبورت کردم روزه‌ات را بخوری! قبول نکرد. گفت: من سالم بودم، مشکلی نداشتم که روزه‌ام را شکستم، حالا هم باید آن یک روز را جبران کنم... به خاطر همان یک روز، شصت روز روزه گرفت. یک ماه تمام پشت سرهم، سی روز هم دوشنبه و پنج‌شنبه. راوی:خواهر شهید
15.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌙 دعای روز دوم ماه مبارک رمضان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
6.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔸نقاره‌زنی سحرگاهی دومین روز ماه مبارک رمضان در حرم مطهر رضوی
43.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ادامه در کانال ایتا لطفاً ببینید وقتی با پای دل سمت امام رضا میریم دیگه فرقی نداره با چه دین و باشیم امام رضا ما رو میخره ! 🔹روایت عنایت ویژه به از زبان دکتر