➖چگونگی سلام دادن به وجود نازنین امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
🛑عَنْ عُمَرَ بْنِ زَاهِرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (سلام الله علیه)، قَالَ: سَأَلَهُ رَجُلٌ عَنِ الْقَائِمِ يُسَلَّمُ عَلَيْهِ بِإِمْرَةِ الْمُؤْمِنِينَ؟ قَالَ: لَا، ذَاكَ اسْمٌ سَمَّى اللَّهُ بِهِ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ (سلام الله علیه)، لَمْ يُسَمَّ بِهِ أَحَدٌ قَبْلَهُ وَ لَا يَتَسَمَّى بِهِ بَعْدَهُ إِلَّا كَافِرٌ. قُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاكَ كَيْفَ يُسَلَّمُ عَلَيْهِ، قَالَ: يَقُولُونَ «السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا بَقِيَّةَ اللَّهِ»، ثُمَّ قَرَأَ بَقِيَّتُ اللّٰهِ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ.
🔰عمر بن زاهر گويد:
مردى از امام صادق(عليه السّلام)پرسيد كه به امام قائم گويند:در بر تو اى امير المؤمنين؟فرمود:نه،اين نام را خدا مخصوص امير المؤمنين(عليه السّلام)نموده،پيش از او كسى بدان ناميده نشده و پس از او هم جز كافر خود را بدان ننامد،گفتم:قربانت، چگونه به او درود گويند؟فرمود:مىگويند:
(السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا بَقِيَّةَ اللَّهِ)،
سپس اين آيه را خواند(86 سوره هود):
«بقية الله بهتر است براى شما اگر بوده باشيد مؤمن».
📚: الكافي ج۱ص۴۱۱
18.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰بیانات مرجع عالیقدر آیت الله حاج شیخ حسین وحید خراسانی
🔸معرفت به حضرت حجت(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و قصور و تقصیر ما
🔹جمله مرحوم شیخ انصاری در ابتدای رساله عملیه
📌خدا را شکر که زمینه ساز #قیام مهدی هستیم
📣رسول خدا (ص) فرمود:
مردمی از #مشرق_زمین قیام می کنند و زمینه را برای_ ظهور_ #مهدی فراهم خواهند کرد؛
يَخْرُجُ نَاسٌ مِنْ الْمَشْرِقِ، فَيُوَطِّئُونَ لِلْمَهْدِي.
📚ابن ماجةقزوینی(م۲۷۳ق)، السنن، ج5، کتاب الفتن، باب خروج المهدی.
«بعضی وقتها انسان میبیند یک حال خوشی دارد؛ حالت نورانی دارد! نمیداند علتش چیست. هر چه فکر میکند، هیچ علتی پیدا نمیکند نه کار خاصی کرده، نه نماز خاصی خوانده؛ هیچ کاری نکرده است!
نمیداند در کوچهای، جایی، رد میشده و فقط گذرا حضرت (عج) از کنارش رد شده است این نورانیّت و حال خوش، به همین جهت در این شخص ایجاد شده است»
_به نقل از مرحوم آیت الله بهجت(ره)
برشی از کتاب «حضرت حجت(ع)»
➖شباهتهای امام زمان علیهالسلام به حضرت یوسف علیهالسلام
🛑عَنْ سَدِيرٍ اَلصَّيْرَفِيِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ يَقُولُ: إِنَّ فِي صَاحِبِ هَذَا اَلْأَمْرِ شَبَهاً مِنْ يُوسُفَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ قُلْتُ لَهُ كَأَنَّكَ تَذْكُرُهُ حَيَاتَهُ أَوْ غَيْبَتَهُ قَالَ فَقَالَ لِي وَ مَا يُنْكَرُ مِنْ ذَلِكَ هَذِهِ اَلْأُمَّةُ أَشْبَاهُ اَلْخَنَازِيرِ إِنَّ إِخْوَةَ يُوسُفَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ كَانُوا أَسْبَاطاً أَوْلاَدَ اَلْأَنْبِيَاءِ تَاجَرُوا يُوسُفَ وَ بَايَعُوهُ وَ خَاطَبُوهُ وَ هُمْ إِخْوَتُهُ وَ هُوَ أَخُوهُمْ فَلَمْ يَعْرِفُوهُ حَتَّى قَالَ «أَنَا يُوسُفُ وَ هٰذٰا أَخِي»  فَمَا تُنْكِرُ هَذِهِ اَلْأُمَّةُ اَلْمَلْعُونَةُ أَنْ يَفْعَلَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِحُجَّتِهِ فِي وَقْتٍ مِنَ اَلْأَوْقَاتِ كَمَا فَعَلَ بِيُوسُفَ إِنَّ يُوسُفَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ كَانَ إِلَيْهِ مُلْكُ مِصْرَ وَ كَانَ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ وَالِدِهِ مَسِيرَةُ ثَمَانِيَةَ عَشَرَ يَوْماً فَلَوْ أَرَادَ أَنْ يُعْلِمَهُ لَقَدَرَ عَلَى ذَلِكَ لَقَدْ سَارَ يَعْقُوبُ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ وَ وُلْدُهُ عِنْدَ اَلْبِشَارَةِ تِسْعَةَ أَيَّامٍ مِنْ بَدْوِهِمْ إِلَى مِصْرَ فَمَا تُنْكِرُ هَذِهِ اَلْأُمَّةُ أَنْ يَفْعَلَ اَللَّهُ جَلَّ وَ عَزَّ بِحُجَّتِهِ كَمَا فَعَلَ بِيُوسُفَ أَنْ يَمْشِيَ فِي أَسْوَاقِهِمْ وَ يَطَأَ بُسُطَهُمْ حَتَّى يَأْذَنَ اَللَّهُ فِي ذَلِكَ لَهُ كَمَا أَذِنَ لِيُوسُفَ قَالُوا: «أَ إِنَّكَ لَأَنْتَ يُوسُفُ قٰالَ أَنَا يُوسُفُ »
🔰سدير صيرفى گويد:
از امام صادق عليه السّلام شنيدم مىفرمود:به راستى در صاحب الامر شباهتى است از يوسف عليه السّلام،گويد:
به آن حضرت عرض كردم:گويا شما زنده و غايب بودن آن حضرت را يادآورى مىكنيد؟
به من فرمود:
اين امت كه خوكصفت شدهاند چه چيز را منكرند،به راستى برادران يوسف نوادگان و فرزندان پيامبر بودند، با يوسف معامله بازرگانى كردند و با او خريد و فروش نمودند و با او(در مصر)تجارت كردند و سخن گفتند و برادر او بودند و او برادر آنها بود و با اين همه او را نشناختند تا خود را معرفى كرد پس چرا لعنتشدگان اين امت منكر هستند كه خداى عز و جل با حجت خود در يك وقتى از اوقات چنان كند كه با يوسف كرد
(يعنى مدتى او را غايب كرد بطورى كه وقتى برادران او را ديدند نشناختند همانا يوسف پادشاه قدرتمند مصر بود)
و فاصله او با پدرش هيجده روز راه بود،اگر خدا مىخواست كه او را بياگاهاند مىتوانست.
يعقوب و فرزندانش پس از دريافت مژده از يوسف به مدت نه روز خود را به مصر رسانيدند پس اين امت چرا انكار مىكنند كه خداى عز و جل با حجت خود چنان كند كه با يوسف كرد
در بازارهاى آنها رفت و آمد كند و پا روى فرش آنها بگذارد(و او را نشناسند)تا خدا به او اجازه معرفى دهد
،چنانچه اجازۀ معرفى به يوسف داد،گفتند:راستى تو يوسف هستى؟فرمود:من يوسفم.
📚: الکافي ج۱ ص۳۳۶