🛑ویرانگرتر از بمب هستهای/ براساس خبرها ️بعد از انتشار یک تصویر جعلی از انفجار در پنتاگون، سهام آمریکا افت کرد. کاربری با انتشار این خبر نوشته: «به نظر میرسه هوش مصنوعی از بمب هستهای هم ویرانگرتره و افسار همه چیز رو میخواد بگیره دستش. معلومم نیست میخواد چه بلایی سرمون بیاره!»
🆔https://eitaa.com/kamalibasirat
🛑شگفتی اندونزیها از ربات ایرانی/ ربات جراح سینا که یکی از شاهکارهای ایرانی در حوزه تجهیزات پزشکی است در سفر رئیسجمهور به اندونزی موجب شگفتی پزشکان اندونزی شد.
🆔https://eitaa.com/kamalibasirat
460_10793786237681.mp3
13.03M
🎧 صوت کامل بیانات صبح امروز رهبر انقلاب در دیدار نمایندگان مجلس شورای اسلامی
💻 Farsi.Khamenei.ir
🔴 وقتی رهبری میگن مجلس یازدهم مشکلات کشور رو شناخته و بر اساس این مشکلات قانونگذاری انجام شده یعنی همین ۸ اقدام اساسی مجلس در راستای بهبود وضعیت اقتصادی کشور
🆔https://eitaa.com/kamalibasirat
هدایت شده از معیار
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷
🎥 #موشن_گرافیک | شاخص های خط امام از منظر مقام معظم رهبری
🍃🌹🍃
#فتح_خرمشهر
🆔 http://eitaa.com/meyarpb
🆔 http://rubika.ir/meyar_pb
هدایت شده از معیار
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷
🎥 امام خامنهای: استیضاح یک وزیر در مدت کوتاه، افراط در بکارگیری ابزارهای نظارتی از سوی مجلس است
🆔 http://eitaa.com/meyarpb
🆔 http://rubika.ir/meyar_pb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✔️دیوانعالی حکم قصاص «محمد قبادلو» به جرم قتل شهید کرمپور را تایید کرد
🔹شعبه یکم دیوانعالی کشور، حکم مربوط به درخواست اعاده دادرسی محمد قبادلو را صادر و قصاص او را تایید کرد. بر اساس حکم صادره، قصاص قبادلو در پرونده دادگاه کیفری یک استان تهران، تایید شده است.
🔹وکیل محمد قبادلو ضمن تایید این خبر، گفت: «اعاده دادرسی ما در رابطه با پرونده اعدام آقای قبادلو که در دادگاه انقلاب حکم اعدام صادر شده بود، هنوز مفتوح است و هنوز توسط شعبه اول دیوان تصمیمی درمورد آن نگرفته اما اعاده دادرسی درمورد پرونده قصاص که در دادگاه کیفری یک استان تهران، حکم بدوی داده شده بود، رد شده است».
🔹محمد قبادلو مهرماه در آغاز اغتشاشات اقدام به زیرگیری گروهی از مأموران پلیس کرده بود که در آن جنایت یکی از نیروهای پلیس به شهادت رسید؛ حالا دیوان عالی کشور، حکم اعدام "محمد قبادلو" را تأیید کرده است.
🆔https://eitaa.com/kamalibasirat
🔺تـمام مناقشـات منطقه ای ایران از گور پهـلوی بلند میشـه ....حالا این وطـن فروشـا برای ما ژسـت وطـن پرسـتی گرفتـن🤨
#عکس_نوشت
🆔https://eitaa.com/kamalibasirat
هدایت شده از استوری قرآن و حدیث
🔹صفحه: 198
💠سوره توبه: آیات 69 الی 72
#قرآن #طرح_ختم_قرآن
#تلاوت_روزانه #تلاوت_قرآن
@ahlolbait_story
هدایت شده از کانال مهدویت 🇮🇷🇵🇸
وظیفه ۲۱ منتظران_1606329057369.mp3
3.7M
#کتاب_صوتی_وظایف
#وظایف_منتظران
🔴 قسمت ۲۱ وظایف منتظران
🔵 شناختن نشانه های ظهور
🎙️#ابراهیم_افشاری
🆔 eitaa.com/emame_zaman
دختر_شینا
#قسمت_60
صبح بی حوصله تر از روز قبل بودم. زودرنج شده بودم و انگار همه برایم غریبه بودند. دلم می خواست بروم خانه پدرم؛ اما سراغ دوقلوها رفتم. جایشان را عوض ڪردم و لباس های تمیز تنشان ڪردم. مادرشوهرم ڪه به بیرون رفت، شیر دوقلوها را دادم، خواباندمشان و ناهار را بار گذاشتم. ظرف های دیشب را شستم و خانه را جارو ڪردم. دوقلوها را برداشتم و بردم اتاق خودم. بعد از ناهار دوباره ڪارهایم شروع شد؛ ظرف شستن، پختن شام، جارو ڪردن حیاط و رسیدگی به دوقلوها. آن قدر خسته شده بودم ڪه سر شب خوابم برد.
انگار صبح شده بود. به هول از خواب پریدم. طبق عادت، گوشه پرده را ڪنار زدم. هوا روشن شده بود. حالا چه ڪار باید می ڪردم. نان پخته شده و درِ تنور گذاشته شده بود. چرا خواب مانده بودم. چرا نتوانسته بودم به موقع از خواب بیدار شوم. حالا جواب مادرشوهرم را چه بدهم. هر طور فڪر ڪردم، دیدم حوصله و تحمل دعوا و مرافعه را ندارم. به همین خاطر چادرم را سر ڪردم و بدون سر و صدا دویدم طرف خانه پدرم.
با دیدن شیرین جان ڪه توی حیاط بود، بغضم ترڪید. پدرم خانه بود. مرا ڪه دید پرسید: «چی شده. ڪی اذیتت ڪرده. ڪسی حرفی زده. طوری شده. چرا گریه می ڪنی؟!»
نمی توانستم حرفی بزنم. فقط یڪ ریز گریه می ڪردم. انگار این خانه مرا به یاد گذشته انداخته بود. دلم برای روزهای رفته تنگ شده بود. هیچ ڪس نمی دانست دردم چیست.
ادامه دارد...✍
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
دختر_شینا
#قسمت_61
روی آن را نداشتم بگویم دلم برای
شوهرم تنگ شده، تحمل تنهایی را ندارم، دلم می خواهد حالا ڪه صمد نیست پیش شما باشم.
یڪ هفته ای می شد در خانه پدرم بودم. هر چند دلتنگ صمد می شدم، اما با وجود پدر و مادر و دیدن خواهرها و برادرها احساس آرامش می ڪردم. یڪ روز در باز شد و صمد آمد. بهت زده نگاهش ڪردم. باورم نمی شد آمده باشد. اولش احساس بدی داشتم. حس می ڪردم الان دعوایم ڪند. یا اینڪه اوقات تلخی ڪند چرا به خانه پدرم آمده ام. اما او مثل همیشه بود. می خندید و مدام احوالم را می پرسید. از دلتنگی اش می گفت و اینڪه در این مدت، چقدر دلش برایم شور می زده، می گفت: «حس می ڪردم شاید خدای نڪرده، اتفاقی افتاده ڪه این قدر دلم هول می ڪند و هر شب خواب بد می بینم.»
ڪمی بعد پدر و مادرم آمدند. با آن ها هم گفت و خندید و بعد رو به من ڪرد و گفت: «قدم! بلند شو برویم.»
گفتم: «امشب اینجا بمانیم.»
لب گزید و گفت: «نه برویم.»
چادرم را سر ڪردم و با پدر و مادرم خداحافظی ڪردم و دوتایی از خانه آمدیم بیرون. توی راه می گفت و می خندید و برایم تعریف می ڪرد.
ادامه دارد...✒️
برکت
وقتى رسول اکرم(ص) از جنگ تبوک برمی گشت، سعد انصارى به استقبالش آمد.
حضرت با او مصافحه کرد و دست سعد را زبر و خشن دید. فرمود: چه آسیبى به دستت رسیده است؟
عرض کرد: من با طناب و بیل کار می کنم و درآمدم را خرج معاش خانواده ام مى نمایم. پیامبر دست او را بوسید و فرمود:این دستى است که آتش با آن تماس پیدا نمى کند. اسد الغابه/ج ٢ /ص ٢6٩
#افزایش_برکت_و_روزی
🆔https://eitaa.com/kamalibasirat