زائرم، دلتنگم، بارانیام اقا
ساک و رازهای دلم را جمع کردهام
سوی تو می آیم
آهو نیستم اما گرفتارم
ضامنم میشوی؟
پناهم میدهی؟
#شوق_خدمت
#همه_خادم_الرضاییم
🆔https://eitaa.com/kamalibasirat
#اجتماع_بزرگ_امت_رسولالله
#امام_رضایی_ها
#بجنورد
#شام_غربیان_امام_رئوف
🔰اجتماع بزرگ امت رسول الله
🗓شنبه ۲۵ شهریور ۱۴۰۲ ساعت ۱۹
🔸مکان: میدان شهید(با حضور هیات های مذهبی)
📍مسیر۱: مسجد جامع به سمت میدان شهید
📍مسیر۲: مسجد آل شیخ به سمت میدان شهید
📍مسیر۳: چهارراه امیریه به سمت میدان شهید
📍مسیر۴: مسجد امام خمینی(ره) به سمت میدان شهید
🌐https://t.me/bojna
معاونت فرهنگی هنری حوزه مقاومت بسیج حضرت سیدالشهدا علیه السلام شهرستان بجنورد
هدایت شده از استوری قرآن و حدیث
🔹صفحه: 309
💠سوره مریم: آیات 52 الی 64
#قرآن #طرح_ختم_قرآن
#تلاوت_روزانه #تلاوت_قرآن
@ahlolbait_story
یوزارسیف
قسمت ۵۵:
با شتاب,از جا بلند شدم,در اتاق رابازکردم وپادرون راهرو گذاشتم,مادرم با سرووضعی اشفته وسط هال ایستاده بود وپدرم درحالیکه کمربندش را محکم میکرد ,اماده ی بیرون رفتن میشد...خودم را رساندم به پدرم وگفتم:بابا چی شده؟چرا اینموقع شب میخوایین بیرون برید؟
بابا دستی به روی شانه ام زد وگفت:هیچی دخترم,برو بخواب,فردا مدرسه داری, ان شاالله که چیزی نیست وبااین حرف خداحافظی کرد...
مادرم درحالیکه رنگ به رو نداشت روی مبل افتاد,سریع یه لیوان اب قند درست کردم وبه طرفش امدم,یه ذره به خوردش دادم وگفتم:مامان چی,شده؟جون به لبم کردین,بهرام را طوری شده؟؟
مادر در حالیکه به نقطه ی مقابلش روی دیوار خیره شده بود وانگار دراین عالم نبود گفت:چرا؟؟اخر خدا به چه گناهی اینهمه عقوبت باید پس داد؟؟چرا امتحان پشت امتحان؟؟
با نگرانی پریدم توحرفش وگفتم:مامان,جان زری بگو چی,شده؟
مادرم نگاهش را از,دیوار گرفت واینبار,به چشمای من خیره شد وبا دستهاش صورتم راقاب گرفت وگفت:خدایا غلط کردم,ناشکری کردم,خدایا شکرت بچه هام سالمند,خدایا شکرت شوهرم پابرجاست و...هیچی دخترم الان نگهبان راسته ی زرگری زنگ زد,مثل اینکه نصف راسته داخل اتش داره میسوزه,هنوز معلوم نیست دزدی هم درکار هست یانه؟فعلا که حریق همه جا را گرفته,پدرت رفت تا ببینه زرگری ما هم جز اونایی که خسارت دیده بودن یا نه....
خدایا شکرت...راضیم به رضایت ....خدایا سلامتی بده...
نفسم را با شدت بیرون دادم ودر ادامه ی حرفهای مادرم گفتم:مامان مال دنیا بی ارزشه,خدا را شکر هم را داریم,اینه که مهمه,خدا راشکر,سالمیم اینه که اهمیت داره,اگه خدا روزی ما مال فراوان داشته باشه,بی شک دوباره نصیبمان میکند...
ادامه دارد...
یوزارسیف
قسمت ۵۶:
خسته وکوفته از مدرسه برگشتم ,مدرسه هم که بودم مدام فکرم پیش بابا بود واتفاقی که افتاده,وقتی امدم کسی خونه نبود ,دلنگرانیم بیشتر شد,سریع رفتم داخل اتاقم وگوشی را برداشتم ومامان را گرفتم,با اولین بوق گوشی را برداشت,صداش گرفته وحاکی از غم بود.
من:الو سلام مامان کجایین؟
مامان:سلام عزیزم,نگران نباش ما ان شاالله تا یه,ساعت دیگه مرخص میشیم میایم خونه,یه حاضری,بردار وبخور تا بخوری,ما هم امدیم...
بغض گلوم را گرفته بود مگه چی شده؟مرخص؟؟ با همان حالت بغضم گفتم:مامان چی شده؟مگه کجایین؟من کوفت بخورم....بگو کجایین؟
مامان:هیچی مامان ,بابات فشارش زد بالا,به خاطر,استرسی که بهش وارد شده بود الانم ,خدارا شکر,بهتره وکم کم میایم خونه...
نفسم را با,فشار دادم بیرون وگفتم:مامان منم الان میام
مامان:نه نه عزیزم لازم نیست,گفتم که داریم میایم من:پس من منتظر میمونم بیاین...
بابا ومامان که امدن از,رنگ رخسارشان فهمیدم که چقدر اوضاع روحی وجسمیشان خراب هست....مثل اینکه زرگری بابا هم جز اون مغازه های,خسارت دیده بود ومقدار زیادی از,طلاها به سرقت میرن ومابقی هم در اتش میسوزه....
بعداز نماز بود که صدای,زنگ در بلند شد ,به سمت ایفون رفتم ومتوجه شدم پشت در حاج محمد,همسایه سرکوچه مان هست...
در که باز شد واز پشت پنجره هال با دیدن حاج محمد یاد مستاجرش افتادم والان نمیدونستم ,یوزارسیف از,سفر برگشته...برنگشته...در چه وضعی هست ...اما با اومدن حاج محمد انگار خاطره ها زنده شد,سریع به سمت اتاقم رفتم,لباس مناسب پوشیدم وچادر سرکردم ,همینطور که سرم پایین بود,سلامی کردم ووارد اشپزخانه شدم,ابمیوه هایی که حاج محمد برای,عیادت بابا اورده بود را از روی اوپن برداشتم ومشغول ریختن چای بودم که صحبتهای حاج محمد وبابا گل کرد....
ادامه دارد...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷
🎥 خیلی خیلی مهم!
🍃🌹🍃
🔻تو مستند ناشنیدهها پست تلگرامی منتشر شده که ۲۳ خرداد ۱۴۰۱، یعنی ۳ ماه قبل از اغتشاشات ۱۴۰۱ تو یه کانال تلگرامی به اسم سپهر اندیشه صوتی رو نشر داده که شنیدنش برای همه واجبه!
🔸آب دستتونه بذارید زمین این ویس رو گوش بدید. مخصوصا دقیقه 1:03!
🔺حجم برنامهریزیها و این حجم از پولهایی که خرج شده و مزدورهایی که برای این جنایات اجیر شدن، میتونست هر حکومتی رو سرنگون کنه!!
#ثامن_خراسان_شمالی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔷دستگیری تعدادی از عوامل تشویق مردم به اغتشاشات در خراسان شمالی
#پلیس_خراسان_شمالی
#خبر_پلیس
#تشویش_اذهان_عمومی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دوربین مخفی در زندان
خیلی جالبه حتما تا آخر ببینین🎥
🆔https://eitaa.com/kamalibasirat
This is how it ended..
و این چنین پایان یافت !
یه عکس یه دنیا حرف🙂
#ثامن_خراسان_شمالی
🆔https://eitaa.com/kamalibasirat
💢 ابراهیم رئیسی سخنران روز نخست مجمع عمومی سازمان ملل
🔹زمان سخنرانی رئیس جمهور کشورمان سهشنبه ۲۸ شهریور در نشست دوم از روز نخست مجمع عمومی سازمان ملل است.
#ثامن_خراسان_شمالی
🆔https://eitaa.com/kamalibasirat
مراسم دهه آخر ماه صفر پایگاه حضرت معصومه(س)
حوزه سردارهمدانی
#ثامن_خراسان_شمالی
🆔https://eitaa.com/kamalibasirat
🔺حسن یزدانی حریفش را ضربهفنی کرد
🔹حسن یزدانی در بازی اولش در مسابقات جهانی صربستان حریف استرالیایی را ضربهفنی کرد.
#ثامن_خراسان_شمالی
🆔https://eitaa.com/kamalibasirat
بازداشت پدر مهسا امینی تکذیب شد
🔹️در حالی که رسانههای فارسی زبان معاند در خبری مدعی دستگیری پدر مهسا امینی هستند، منابع آگاه میگویند این خبر کذب است و آقای امینی هم اکنون در منزلش در سقز است.
🔸کانالها و گروههای معاند و ضد انقلاب با هدف تحریک مردم و تشویش اذهان عمومی، از ساعاتی پیش خبر کذب دستگیری امجد امینی پدر مهسا امینی را منتشر کرده بودند/ایرنا
#ثامن_خراسان_شمالی
🆔https://eitaa.com/kamalibasirat
قدرت که نه!!
به ابرقدرت بودن جمهوری اسلامی ایران سلام کنید🇮🇷
به احترام این پرچم قیام کنید.
عزت و اقتدار❤️❤️❤️
#جنگ_شناختی
#جنگ_ترکیبی
#جنگ_رسانه
#ثامن_خراسان_شمالی
🆔https://eitaa.com/kamalibasirat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❌️حتی خودشان می دانند که بازگشت به ایران برایشان غیرممکن و «یک رویای دست نیافتنی» ست و تمام کارهایی را که به اسم «مبارزه با ج .ا» انجام میدهند، صرفا برای کاسبی و تجارت است.
👈🏻از شما میخواهند تا برایشان هزینه کنید بلکه رویایشان محقق شود.
🔻بیچاره مادران بچه هایی که در دام او میفتند !
#ثامن_خراسان_شمالی
🆔https://eitaa.com/kamalibasirat
#امام_رضا(علیهالسلام)
هنگامیکه امام را از مدینه به خراسان دعوت کردند آن حضرت فضای مدینه را از کراهت و نارضائی خود پرکرد، بهطوریکه همهکس در پیرامون امام یقین کردند که مأمون با نیت سوء، حضرت را از وطن خود دور میکند. امام بدبینی خود به مأمون را با هر زبان ممکن به همهی گوشها رساند. در وداع با حرم پیغمبر، در وداع با خانوادهاش هنگام خروج از مدینه، در طواف کعبه که برای وداع انجام میداد، با گفتار و رفتار، با زبان دعا و زبان اشک، بر همه ثابت کرد که این سفر، سفر مرگ اوست. همه کسانی که باید طبق انتظار مأمون نسبت به او خوشبین و نسبت به امام به خاطر پذیرش پیشنهاد او بدبین میشدند در اولین لحظات این سفر دلشان از کینه مأمون که امام عزیزشان را اینطور ظالمانه از آنان جدا میکرد و به قتلگاه میبرد لبریز شد.
۱۳۶۳/۰۵/۱۸
#تدبیر_امام
#سفر_مرگ
#عکسنوشته
#ثامن_خراسان_شمالی
🆔https://eitaa.com/kamalibasirat