eitaa logo
شهید کمالی
909 دنبال‌کننده
13هزار عکس
5هزار ویدیو
585 فایل
ارتباط با ادمین: @ENGHLABI60 🔹 امام علی علیه‌السلام: «انسان بصیر، کسی است که به‌درستی شنید و اندیشه کرد؛ پس به‌درستی نگریست و آگاه شد و از عبرت‌ها پند گرفت.» نهج‌البلاغه، خطبه ۱۵۳
مشاهده در ایتا
دانلود
✔️دستگیری عامل تکفیری وابسته به داعش در غرب تهران 🔹با رصد سازمان اطلاعات سپاه شهرستان قدس، عامل تکفیری که دارای سوابق ویژۀ نظامی در خارج از کشور بوده  شناسایی و دستگیر شد. 🔹همچنین ۲ سرشبکۀ منافقین نیز در تور اطلاعاتی قرار گرفته و دستگیر شدند. 🆔https://eitaa.com/kamalibasirat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 عناصر خود فروخته یکی از دلایل تنش و اغتشاشات در سال گذشته بود 🔴 یکی از مهمترین ارکان اغتشاشات سال گذشته سلبریتی ها بودند 🆔https://eitaa.com/kamalibasirat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
لحظات اعلام خبر شهادت به خانواده شهید مدافع امنیت بسیجی یاسر شجاعیان که روز گذشته در شهر نورآباد ممسنی به فیض عظیم شهادت نامد پ.ن: خانه ساده شهید یادآور جمله امام خمینی(ره) است که فرمودند: تنها آنهایی تا آخر خط با ما می‌مانند که درد فقر محرومیت و استضعاف را چشیده باشند. ╭─── │ @EMAM1400 ╰────────────
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از استوری قرآن و حدیث
🔹صفحه: 311 💠سوره مریم: آیات 77 الی 95 @ahlolbait_story
یوزارسیف قسمت ۵۹: با پدرومادرم رفتیم خانه را دیدیدم ,چند تا محله پایین تر بود اما خونه بزرگ ودلبازی بود یه خونه حیاط دار که قدیمی ساز بود منتها داخلش را بازسازی کرده بودند ودوواحد سبک هم بالاش بود که کل خونه خالی بود وبالاش یه دوخوابه بود ویه واحد هم یک خوابه اما مشخص بود نوسازه ,بابا گفت :پایین را خودمون میشینیم وواحد دوخوابه بالا مال بهرام ویک خوابه هم مال خود صابخونه هست,که فعلا خالیه... مامان با تعجب همه جا را بررسی کرد وگفت:اقا سعید کرایه اش چقدره؟بااین بیکاری بهرام ووضع مبهم کار خودت,مطمینی میتونیم از پس اجاره اش بربیایم؟؟ بابا اهی کوتاه کشید وگفت:شما نگران اون نباش خانم جان...به فکر تروتمیز کردن واسباب کشی باشید... من ومامان خونه را پسندیدیم یعنی یه چیزی تومایه های خونه خودمون بود فقط,یه کم کوچکترالبته خونه ما یک طبقه بود واینجا دوطبقه,ولی خوبیش اینه که بهرام هم از,سر درگمی درمیومد وکنار خودمون ساکن میشد. پیش خودم صدبار به اموات حاج محمد رحمت فرستادم,عجب ادم باخدا وباایمانی بود ,تواین دوره که همه کلاه خودشون را چسپیدن,بودن همچی انسانهایی نعمتی بزرگ بود,خدارا شکر که بودن,هرچند که بابا اصلاابدا از صاحب این خونه وکمک حاج محمد چیزی نگفت اما من انچه را که میبایست بفهمم,فهمیدم..... بابا زنگ زد بهرام وچون ماشین نداشتن ,قرار شد بابا بره دنبالشان تا بیان وخونه را ببینن,بهرام که خودش به مادیات اهمیت میداد,به بابا میگفت تواین شرایط از پس اجاره این خونه برنمیاد اما وقتی بابا بهش گفت که لازم نیست اون اجاره بده,خیلی متعجب شده بود...اما بهرام هم نفهمید که به لطف حاج محمد صاحب,خونه شده... خونه ای که حسی خوب در من بوجود میاورد ومن خبرنداشتم که قرار است چه چیزها دراین خانه تجربه کنم... ادامه دارد .... 📝نویسنده....ط,حسینی یوزارسیف قسمت۶۰: ثانیه ها ودقیقه ها وروزها وماه ها به سرعت میگذرند ومن سال اخر تحصیلم را با هزاران اتفاق ریز ودرشت به پایان رساندم وفردا امتحان کنکور دارم,از شدت استرس شامم را نتونستم بخورم,بابا سعید خیلی بهم روحیه میده ومطمینه که پزشکی رو شاخمه ومامان انواع واقسام خوراکیهای تقویتی را میخواد بخوردم بدهد ,انگار که من صبح کنکور ندارم وبلکه قرار,است به اسیری برم وروزها چیزی نخورم. ماه هاست که ساکن این خانه شدیم,به نظرم قدم خانه خوب بود اخه بعداز اسباب کشی به این خانه,مشکلاتمان یکی یکی کم شد,اول که به خاطر بیمه بودن طلاها,اداره بیمه ,مقداری,از خسارت طلاها را پرداخت کرد وبابا با اون پول تونست ,اخرین بدهیهای بهرام را بپردازه ویه هایپر مارکت بزرگ راه بیاندازه وسرخودش وبهرام را گرم کند ونان حلالی هم بر سر,سفره بگذارد. بهرام هم هرچه تلاش کرده,خبری از ساسان بدست نیاورده ,انگار اب,شده ورفته توزمین ,اما این کلاهبرداری با تمام بدیهایی که داشت ,یه خوبیهایی هم داشت اونم اینکه اخلاق بهرام به کلی,عوض شده ودیگه اون ادم مادیاتی سابق نیست وخدا را بیشتر در نظر دارد.. واما من هم به دلیل همین جابه جایی ,رفت وامدم با سمیه خیلی خیلی کم شده وبیشتر,از طریق مدرسه وبقیه ی اوقات هم تلفن در ارتباطیم ودورا دور میدانم که یوزارسیف به,سلامت از سفرش برگشته وهمچنان پیشنماز مسجد است ومستاجر حاج محمد... انگار رشته ی محبت سمیه به خانواده ی حاج محمد محکم تر شده اما هنوز هیچ خبری,بینشان نیست... درحالیکه روی تختم دراز کشیدم ونگاهم به گل گچی دور لامپ اتاقم خیره است وبه اتفاقات این مدت فکر میکنم به خواب رفتم... ادامه دارد...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷 🎥 | غیرعادی‼️ 🍃🌹🍃 ✅ کلیپی ارزشمند و منعکس کننده واقعیت های جامعه فعلی! 🆔https://eitaa.com/kamalibasirat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مجری منوتو: انگار سال ۵۷ شده و همه نیرویی که باید ضد جمهوری اسلامی متحد بشود ضد شاهزاده شده است!😂😂 🆔https://eitaa.com/kamalibasirat
📰 نشریه اخبار و تحلیل‌های دوشنبه ۲۷ شهریور ۱۴۰۲ 🔗ادامه مطلب در لینک زیر https://basirat.ir/fa/news/350985/ 📌 🆔https://eitaa.com/kamalibasirat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از استوری قرآن و حدیث
🔹صفحه: 312 💠سوره مریم: آیات 96 الی 98 💠سوره طه: آیات 1 الی 12 @ahlolbait_story
یوزارسیف قسمت۶۱: بعداز مدتها یک نهار بی دغدغه خوردم ,امروز امتحان کنکور هم دادم وتمام به نظر خودم بدکی نبود حالا پزشکی اگر نشد شاید یه زیست شناسی یا شیمی قبول بشم احساس ارامش وسبکبالی میکردم ومیخواستم یه خواب عصرانه هم با خیال راحت برم که پدر درحینی ته بشقابش را با تکه نانی پاک میکرد گفت:خوب حالا به سلامتی زر زری خانم هم امتحانش را داد,دوست داشتم به همین مناسبت همه تان را دسته جمعی ببرم یه پارک وبعدشم یه رستوران ...بعدش خنده ریزی کرد وادامه داد:اما مثل اینکه به ما نیامده ولخرجی کنیم وروکرد به مامان وگفت:یه امادگی داشته باشید ,امشب میهمان داریم,البته نه برای شام,یه دورهمی معمولی باصرف میوه وشیرینی همین وبا گفتن این حرف از جا بلند شد وبه سمت حیاط رفت تا طبق معمول هرروزه سرش را با گل وگیاه باغچه گرم کند وروحش را,صفا بدهد وعصر هم بره هایپر,اخه از وقتی این هایپرمارکت را راه انداخته,ظهرها بابا نهار میادخونه وبهرام وچندتا شاگرد مغازه ,داخل هایپر مارکت هستند وبابا فقط طرف صبح ویک ساعت عصر میره سرمیزنه. .. ذهنم درگیر حرف بابا بود ونگاهم افتاد به مامان اونم انگار حال من را داشت,اخه این چند وقت که زندگی ما کن فیکون شده بود وبه قول بابا از,عرش به فرش افتادیم,هیچ کدام از اقوام واشنایان احوالی از ما نگرفتند ومامان میگه از ترس اینکه نکنه ازشون کمک مالی,بخواهیم هیچ کس به سمت ما نیامد وبابا میگه,یکی از محسنات این شکست همین بود که اطرافیانت خصوصا مگسان گرد شیرینی را بهتر بشناسیم,وواقعا هم همینطور بود,تا وقتی که وضعمان خوب بود ,محال بود یه روزبگذرد یکی از اقوام واشنایان سر نزنه یازنگ نزنه خبر نگیره ,حال احوال نکنه ,اما از وقتی که همه چیزمان دگرگون شد,گویا این سرزدنها هم از,بین رفت,حالا کیه امشب میخواد بیاد مهمانی ,الله اعلم ومیدونم که باباسعید بیشترازاین چیزی نمیگه چون اگه میخواست بگه ,همین الان میگفت.... با کمک مامان ظرفها را شستیم وخانه را جم وجور کردیم ,زن داداشم با پسر اتیش پاره اش امدن پایین ومن چون خسته بودم رفتم تا لااقل یک ساعتی استراحت کنم که.... ادامه دارد... یوزارسیف قسمت۶۲: با کشیده شدن چیزی روی صورتم از خواب پریدم,وقتی چشام را باز کردم,دوتا زن داداشام بالا سرم با حالتی شیطنت امیز ایستاده بودند,عروس بزرگه گفت:پاشو پاشو وقت غروبه ,چقد میخوابی تنبل خانم؟؟ عروس کوچکه همانطور که لبخندش پررنگ تر میشد گفت:واخ واخ دختر به این بی خیالی نوبره والاااا یعنی تا یه ساعت دیگه خواستگارات قرار بیان وهنوز خانم خانمها خواب تشریف دارند... با شنیدن این حرفها مثل مجسمه بلند شدم ورو تخت نشستم با حالت بی خبری گفتم: سلام چی؟؟خواستگار؟؟ وبا قهقه ی دوتا زن داداشم خواب از سرم پرید وتازه فهمیدم منظور بابا از مهمان,همون خواستگار بوده...انگار بابا هم واهمه داشت که بگه دوباره قراره برام خواستگار بیاد,اخه همه ی خانواده کاملا متوجه علاقه ی من به یوزارسیف شده بودند... وای وای واقعا غیر منتظره بود برام وصدالبته ناراحت کننده,اخه من بعداز خواستگاری یوزارسیف وجواب رد خانواده ام دیگه تصمیم گرفته بودم فعلا دور ازدواج را خط بکشم ,اخه هروقت صحبت از تشکیل خانواده وخواستگار و...میشد فقط وفقط تصویر یوزارسیف جلوی چشمام رژه میرفت واین یعنی که تمام وجودم سرشار از مهر اوست وخواستگاری کسی دیگه ای برام قابل قبول نبود بنابراین بدون میل به دانستن اینکه کی قراره بیاد از روتختم بلند شدم وگفتم:برام مهم نیست,من قصدازدواج ندارم,اونم تواین شرایط خانواده,کاش بابا سعید اصلا اجازه نمیداد کسی بیاد وبه سرعت دراتاق را بازکردم وخودم را به دسشویی رسوندم,یه ابی,به سروصورتم زدم,وضوگرفتم وچون نزدیک اذان مغرب بود دوباره بدون اینکه به سمت هال واشپزخانه ومامان برم ,وارد اتاقم شدم,دوتا زن داداشم که الان صداشون از داخل اشپزخانه میامد,ناامیدانه داشتند اخبار حرفهای من را به مادرم میدادند ,دراتاق را بستم وسجاده ام را باز کردم ,با تمام شدن اذان به نماز,ایستادم وطولانی تر از,همیشه نمازم را خواندم,بعد از نماز به سجده رفتم وبدون کلامی شروع به گریه کردم,به یاد یوزارسیف افتاده بودم ودلم از تقدیری که خدا برام رقم زده بود ودر ان هجران بود وهجران, گرفته بود ,زار زدم,اشک ریختم ,بدون حرفی,حرفهام را به خدا گفتم نمیدونم چه مدت درسجده بودم که باصدای باز شدن در اتاق,منم ارام سر از سجده برداشتم واز پشت پرده ای که چادرنماز سفیدم جلوی چشمام ایجاد کرده بود,شبح مادرم را دیدم که پشت به در خیره به من ایستاده بود... ادامه دارد... 📝نویسنده...ط,حسینی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔺 امام خامنه‌ای(مدظله‌العالی): امیرالمؤمنین فرمود: «مَن نامَ لَم یُنَم عَنه»؛ اگر شما در سنگر خوابت برد، معنایش این نیست که دشمنت هم در سنگرِ خودش خوابش برده؛ نه. اگر مراقبت کردیم، دشمن را شناختیم، روش‌های دشمن را شناختیم، سعی کردیم در حرف‌مان، در منطق‌مان، در عمل‌مان، در هر اقدام‌مان کمک به نقشه‌ دشمن نکنیم، دشمن هیچ غلطی نمی‌تواند بکند. دشمن دو نقطه‌ اساسی را هدف گرفته: یکی وحدت ملّی، یکی امنیّت ملّی. دشمن این دو نقطه را آماج حمله‌ خودش قرار داده که باید در مقابلش ایستاد.(1402/6/20) 🆔https://eitaa.com/kamalibasirat
"▼ حرف روز شکست پروژه بی‌ثبات‌سازی لااقل حدود یک ماه است که بوق‌های رسانه‌ای ضد انقلاب و اپوزیسیون با همراهی و پشتیبانی فوق‌العاده شبکه عظیم خبری‌ـ تحلیلی امپریالیسم و صهیونیسم جهانی گوش فلک را کر کرده‌‌اند که در اولین سالگرد اغتشاشات دروغ‌‌پایه پاییز 1401 به بهانه فوت مهسا امینی قرار است جمعیت میلیونی ناراضی از نظام جمهوری اسلامی کار این نظام را یکسره کنند و زمین و زمینه آماده شود تا گردانندگان این رسانه‌ها و براندازان گنجشک‌مغز بیایند بر کرسی حکمرانی ایران جلوس کنند؛ اما دریغ از یک تجمعی که حتی به تعداد انگشتان دو دست در ایران بزرگ به وقوع پیوسته باشد! اکنون وقت آن است که قبل از همه همین اراذل و اوباش ضدمنافع ملت ایران از خود بپرسند؛ چرا موفق نشدیم؟ چرا مردم به قول خودشان ناراضی از دولت و نظام نیامدند کف خیابان برای تسویه حساب و گرفتن آنچه آنها در ورای اسم رمز آشوب و اغتشاش «زن، زندگی، آزادی» دنبال می‌کردند؟ بررسی علل، عوامل و زمینه‌ها مهم است؛ چون این جماعت وقیح پرروتر از آن هستند که با این زنجیره‌ شکست‌ها ناامید شوند و از پول مفتی که از دشمنان اخاذی می‌کنند، بگذرند! هرچه بیشتر از عمر انقلاب می‌گذرد، بیشتر بر نادانی و حماقت دشمنانش پی می‌بریم. مهم‌ترین عامل شکست براندازان سخیف نشناختن مردم و نظام اسلامی است. شکل‌گیری نظام اسلامی مبتنی بر خواست مردم ایران بوده و طبیعی است که مردم با چند کج‌ کارکردی از آن دل نمی‌برند. خفاشان شب‌‌پره قادر به درک روشنایی پیوند مردم و حاکمیت از یک سو و اتحاد و انسجام بین آحاد مردم بر سر منافع ملی و اصول اسلامی نیستند. حماقت دیگرشان این بود که روی چیزی برای مقابله با نظام دست گذاشتند که خط قرمز مردم ایران است و آن، تجزیه ایران یکپارچه است. جالب است که بسیاری از دشمنان قدیمی، اما عاقل جمهوری اسلامی هم بر سر ایرانستان شدن ایران ایستادند و به براندازی مجازی جمهوری اسلامی همراه با تجزیه ایران لایک ندادند. برخلاف فقدان رهبری واحد و مقبول در طرف براندازها، در این سمت رهبری آگاه و هوشمند سکان مدیریت جامعه را در دست دارند که به اعتراف راهبردشناسان آمریکا، می‌توانند با یک سخنرانی بافته‌های شش ماهه آمریکایی‌های قوی‌تر از اپوزیسیون را بر باد دهند. دشمن با نشانه‌روی اعتبار و امید جامعه ایرانی می‌خواست سرابی مجازی مقابل دیدگان مردم قرار دهد، اما مردم بصیر همچون همیشه واقعیت صحنه را دیدند و با فراست و ذکاوت این حقیقت را دریافتند که از وطن‌فروش خیرخواهی نشاید و خود باید برای آبادانی ایران کمر همت ببندند." 🆔https://eitaa.com/kamalibasirat