.
کارگزاران رسانه ای روحانی؛
قضاوت این ۳سال و آن ۸سال
♦️عضو "کمیته رسانه" در دفتر رئیس جمهور سابق، مجلس و دولت فعلی را تخطئه کرده و به روزنامه هم میهن گفته است:
🔹"بازسازی اعتماد از دست رفته، حداقل ۸ سال زمان میبرد. همیشه تخریب آسانتر از احداث است. برای ایجاد اعتمادی که تخریب شده، باید حداقل دو برابر زحمت کشید. از سال ۹۸، جریان اعتمادسوز فعالیت کرده؛ ۸ سال طول خواهد کشید اعتماد ایجاد شود. زمان زیادی خواهد برد".
♦️بیایید یک معادله ببندیم: ۲ سال از فعالیت دولت و ۳ سال از دوره مجلس فعلی می گذرد. گوینده ادعا می کند برای جبران اعتماد از دست رفته در این دوره، ۸ سال زمان لازم است؛
🔹بسیار خوب! برای جبران اعتماد از دست رفته در ۸ سال ریاست روحانی و شرکای اصلاح طلب، جند سال زمان نیاز است؟ ۳۲ سال، یا دست کم ۲۴ سال!
♦️مدعیان اعتدال و اصلاحات حتی تا ماه های پایانی دولت روحانی، نتایج سوء مدیریت خود را پای دولت احمدی نژاد می نوشتند و حال آن که آن دولت با همه خطاهای رئیس و برخی اعضای آن در سال های پایانی، اصلا قابل قیاس با دولت روحانی نیست؛
🔹نشان به آن نشان که برخی حامیان روحانی، اواخر دولت او با حسرت و آرزو گفتند چند سال زمان می برد تا به رشد اقتصادی سال ۱۳۹۰ (سال دوم دولت دهم) برسیم!
♦️پادوهای رسانه ای "اشرافی غربگرا"، از یک سو موفقیت های دولت و مجلس را خسارت جا می زنند و مدعی اند باید ۸ سال زمان گذاشت تا اعتماد مردم جبران شود، اما از طرف دیگر، هنگام ارزیابی عملکرد دولت حاضر نیستند لاقل ۴ سال زمان بدهند تا فجایع ۸ سال سوء مدیریت غربگرایان را جبران کند.
🔹اما چند نمونه از عملکرد دولت و مجلس انقلابی، در حالی که با میراث "جاروشدگی خزانه، انتشار ۲۰۰ هزار میلیارد تومان پول بیپشتوانه و انفجار نقدینگی، بدهی انباشته ۱۵۰۰ هزار میلیاردی، و سررسید اوراق ۵۳۲ هزار میلیارد تومانی" رو به رو بودند:
🔻احیای سیاست خارجی، تنوع بخشی به شرکای اقتصادی، و مهار تحریم ها.
🔻تصویب قانون اقدام متقابل و از سر گیری فعالیت های هسته ای، که دولت آمریکا را مجبور کرده بدون برجام، به آزاد سازی منابع مسدود شده ایران در عراق و کره جنوبی تن بدهد.
🔻احیای رشد اقتصادی صفر شده در دهه ۹۰، و رساندن آن به بالای ۴ درصد.
🔻 احیای صادرات نفتی تا ۱/۹ میلیون بشکه، در حالی که در دولت برجام، حتی تا زیر ۳۰۰ هزار بشکه هم سقوط کرد.
🔻 کاهش ۱۳ درصدی نرخ تورم.
🔻 جبران بخش مهمی از کسری بودجه ۴۸۰ هزار میلیارد تومانی.
🔻 تسویه ۴۶۴ هزار میلیارد تومان از بدهیها و تعهدات دولت قبل.
🔻 تسویه ۲۷۰ هزار میلیارد تومان بدهی سود اوراق.
🔻 تسویه ۱۰۰ هزار میلیارد تومان بدهی به صندوقهای بازنشستگی.
🔻 اختصاص ۴۰ هزار میلیارد برای رتبهبندی معلمان.
🔻 تسویه ۵۴ هزارمیلیارد بدهی به بانک مرکزی. https://is.gd/ojkNOY
🔹روزنامه کرباسچی و عضو کمیته رسانه در دفتر روحانی، اگر انصاف داشتتند باید از عملکرد دولت و مجلس انقلابی تمجید می کردند؛ اما آزادگی و انصاف، کرامت والایی است که نصیب سیاست بازان و غرض ورزان نمی شود.
✍ محمد ایمانی
🇮🇷https://eitaa.com/kamalibasirat
هدایت شده از استوری قرآن و حدیث
یوزارسیف
قسمت۳۱:
مامان همینطور که به ارامی روانداز را از روم کنار میزد گفت:زری جان,عزیز دلم,اگه چیزی دلت میخواد وفکر میکنی ما مخالفیم,با قهر وغذا نخوردن کار درست نمیشه,با حرف زدن هست که شاید طرفت قانع بشه...
ودست کرد زیر سرم وبلندم کرد,نشستم روتخت ودر حالیکه اصلا روم نمیشد بگم اما به زور هم شده باید حرف دلم را میگفتم ,شروع کردم به گفتن:مامان راستش را بخوای من فکر میکنم مهم ترین چیزی که میتونه یه دختر راخوشبخت کنه ,تنها وتنها ایمان واعتقاد قوی طرف به خدا هست وگرنه پول وثروت که اصلا تضمین کننده ی خوشبختی نیست,خداییش اگربه جای حاجی سبحانی,علیرضا پسر حاج محمد بود نظرتون فرق میکرد مگه نه؟؟
مادر درحالیکه به من ومن افتاده بود گفت:ببین زری جان یه چیزی هست که تویه وصلت باید رعایت بشه,اونم هم کفو بودنه,اخه اگه ملت بفهمن داماد اینده ما یه...یه....
هیچی پاشو بریم شام را کشیدم سرد میشه...
در حالیکه بغض گلوم را فشار میداد گفتم چی؟ادامه بدید...یه چی؟یه اخونده؟یه مردخداست؟یه شیعه است؟یه مهندس زبر وزرنگه؟یه خیر ونیکوکاره؟یا یه افغانی؟هااا؟!
مادر,, من که به اصطلاح باید بله رابگم برام اصلا مهم نیست ایشون مال کجا هستند,مهم اینه که ادم مخلصی هست,مسلمان شیعه ی قلب پاکی هست ,با ایمانه وهمین یک قلم برام کافیه...
مادر زیر بازوم را گرفت وبه زور بلندم کرد وگفت:من نمیدونم مادر ,من که هیچ وقت از پس زبون واستدلالهای تو بر نمیامدم ,اگه تونستی بابات راقانع کنی,من حرفی ندارم راستش ,خدارا که درنظر میگیرم ,حرف بنده های خدا که ممکنه پشت سرم صفحه بزارن به چشمم نمیاد...
با شنیدن این حرف از زبان مادر,دلم ارام گرفت,یعنی اگر بحثی هم پیش بیاد ,مادرم نهایتا بی طرف خواهد بود,یه بسم الله زیر لبم گفتم وهمراه مامان به سمت اشپزخانه حرکت کردم....
اگر به صورتم دقت میکردند ,هنوز اثار خجالت در چهره ام مشهود بود,تا اومدم سرمیز بشینم بهمن یه لبخند مهربانی زد وگفت:به به مزین فرمودید عروس خانم فراری....به چهره ی بابام نگاه کردم ,با شنیدن این حرف بهمن اخمهاش بیشتر شد وبازم کلامی به زبان نیاورد واین یعنی به قول یوزارسیف هفت خوان رستم را درپیش رو داشتیم....
ادامه دارد...
یوزارسیف
قسمت ۳۲:
شام را درسکوت کامل خوردیم ,گرچه من میلی به غذا نداشتم وبیشتر با شام بازی کردم تااینکه بخورم.
بابا سعید حتی یک بار هم سرش را بلند نکرد تا به من نگاه بیاندازد,انگار اون هم دچار نوعی شرم ودرگیر احساسات متناقضی بود ,همینطور که داشتم پامیشدم صدای در هال امد وپشت سرش بهرام امد داخل ودرحالیکه نگاهش را از من میدزدید گفت:اینقد اعصاب ادم را خرد میکنید که لپ تاپ رایادم رفت ببرم,من تاخونه خودم رفتم وبرگشتم ...
اینقد دلم از دستش گرفته بود که بدون نگاهی یا حرفی پشتم را بهش کردم وبه سمت اتاقم راه افتادم.
داخل اتاق شدم,لباس راحتی پوشیدم,برق اتاق را خاموش کردم وچراغ مطالعه را روشن ,میخواستم تا وقتی که همه نخوابیدن ,بیرون نرم ووقتی مطمین شدم همه خوابند برم ومسواکی بزنم.
اول دست کردم زیر بالشت ,نامه یوزارسیف رابیرون اوردم ودوباره بو کشیدم وعطرش را به جان سپردم ودوباره جانی دیگه گرفتم ,بعد گوشیم را که داخل کشو میز کنار تختم گذاشته بودم,بیرون اوردم ,اوه اوه...چه همه تماس بی پاسخ وهمه هم از طرف سمیه...خیلی دلم میخواست بایکی حرف بزنم,هیجان درونم را خاموش کنم وبغض فرو خورده ام رابشکنم,اما هم دیر وقت بود وهم چون شب عید بود ,نمیخواستم با غصه های خودم ,شب سمیه هم غصه دار کنم...
نامه را باز کردم واینبار یه شماره انتهای اخرین صفحه توجهم را جلب کرد...
اره شماره همراه یوزارسیف بود,فوری شماره را ثبت حافظه ی گوشیم کردم ونت گوشی را وصل کردم,صفحه های مجازی که داشتم را جستجو کردم...اخی درسته یوزارسیف داخل یکی از شبکه های مجازی صفحه داشت...باورم نمیشد...
ای دیش, یازینب س بود وعکس پروفایلش...درسته خودشه...عکس یه دسته گل سرخ که خیلی اشنا بود...
گوشی را چسپوندم به قلبم...صدای کوبش قلبم به دیواره ی تنم ,تو تمام اتاق پیچیده بود....وای که چقد دوسش داشتم... باخودم فکر میکردم یعنی ایا عشق از این بیشتر هم میشه؟...
گوشی را روی صفحه ی یوزارسیف خاموش کردم ورفتم سراغ خواندن ادامه ی نامه...
ادامه دارد...
♨️ شهادت پاسدار یحیی رستمی در سوریه
🔹 فرمانده سپاه حضرت ابوالفضل (ع) شهرستان بهارستان از شهادت شهید مدافع حرم پاسدار یحیی رستمی از پاسداران سپاه ساکن این شهرستان در سوریه خبر داد.
شهید کمالی
♨️ شهادت پاسدار یحیی رستمی در سوریه 🔹 فرمانده سپاه حضرت ابوالفضل (ع) شهرستان بهارستان از شهادت شهی
♨️ چند روز قبل ایدی کوهن خبر از ترور یک مسئول نظامی ایران در سوریه داده بود
🔹 شهید مدافع حرم پاسدار یحیی رستمی متولد سال ۱۳۵۲ یکی از پاسداران سپاه که ساکن نسیمشهر بهارستان بود در سوریه به فیض شهادت نائل آمد. وی دارای سه فرزند، دو پسر ۲۵ و ۲۲ ساله و یک دختر ۱۴ است.
علت ریزش معدن طزره چه بود؟
یکی از کارگران معدن زغالسنگ طزره:
🔹گاز بهوسیله کیسهای (لوله از جنس گونیهای پلاستیکی) از داخل معدن در زمان کار کردن کارگران با پیکور به بیرون منتقل میشود.
🔹این گاز در شب گذشته در هوای داخل تونل باقیمانده و با انباشت گاز و جرقه ناشی از فعالیت پیکور، انفجار در معدن رخ داده است.
🔹۲ راننده لوکوموتیو که پایین در حال بار زدن زغال بوده و یک کارگر پای بونکر زیر کارگاه استخراج و سه کارگر استخراج این معدن زیر آوار ماندند.
🆔https://eitaa.com/kamalibasirat