هدایت شده از استوری قرآن و حدیث
🔹صفحه: 306
💠سوره مریم: آیات 12 الی 25
#قرآن #طرح_ختم_قرآن
#تلاوت_روزانه #تلاوت_قرآن
@ahlolbait_story
یوزارسیف
قسمت۴۹:
پیام را باز کردم ,خط به خطش را با نگاهم خواندم:سلام بانو...
نگران نباشید,با ان برخورد داخل مسجد وقصه ی ان پارچه وشفای صاحبش,مطمینم هر کاری از دوست بزرگوارتان بر میایید...
واما بعد...بنده برای تکمیل دین وایمانم که به گفته ی معصومین همانا ازدواج با دختری مومنه ومحجبه است,(یاعلی ع)گفتم وبا توسل به عمه جانمان زینب س همه چیز را به ان بزرگوار سپردم ,باشد که بهترین خیرات را نصیب ما کنند..
غم به خود راه ندهید وتوکل برخدا نمایید...
ارادتمند شما....یوسف سبحانی...
چه زیبا وچه روان نوشته بود,آرامش در حرف به حرف کلامش موج میزد,با خواندن همین کلام ,ارامشی وجودم را گرفت ,از جا بلند شدم ,روز عید است,نباید اجازه دهم خانه به خاطر من در سکوت قرار گیرد...
وارد هال شدم درحالیکه کتاب زیست را به دستم گرفته بودم,دوباره سلام کردم وکنار بابا که داشت تلویزیون نگاه میکرد نشستم....
بابا جوابی داد ولبخندی زد وگفت:افرین دخترم به درست بچسپ که بهترین کار درس خواندن است ومادر که حالا متوجه ماشده بود ,باشور وشوقی زیاد سینی چای را اماده میکرد تا برایمان بیاورد ومثل همیشه ,دور هم گل بگوییم وگل بشنویم...
مامان چای را روی میز گذاشت وتعارف کرد,درحالیکه خم میشدم استکان چایی برای بابا بردارم,نگاهم به گلدان روبرویم گره خورد,گلدانی پراز,گلهای رز سرخ...انگار به من لبخند میزد,انگار مرا به اینده ای پراز عشق ,عشقی که با خدا عجین شده باشدبشارت میداد....
ادامه دارد ...
یوزارسیف
قسمت۵۰:
روزها از پی هم میاید وبه سرعت میگذشت,روزهایی که در بی خبری ومملو از,سختی ودلتنگی میگذشت ,تمام عشقم در این چندسال اخیر شبهاوروزهای جمعه بود وخواندن دعای کمیل وندبه در جمع ارادتمندان ومسجدیان محله مان که انهم به لطف حکم پدرم ,بعد از خواستگاری یوزارسیف,قدغن شده بود,سمیه هرشب به مسجد میرفت واز اوضاع واحوال مسجد وصدالبته پیشنمازش برایم خبر میاورد.
درست یکهفته بعداز مراسم غریبانه ی خواستگاری یوزارسیف از من بود که بهرام به مسجد میرود وبا یوزارسیف صحبت میکند,من نمیدانم وکسی به من نگفت که چه گفته وچه شنیده اما از پچ پچ های گهگاهیشان معلوم است که جواب رد داده اند واب پاکی را روی دست حاجی, ریخته اند واین وسط هیچ کس نه نظر مرا پرسید ونه اصلا برایشان مهم نبود که در دل من چه میگذرد,مادرم که از کم حرفی من به عمق ناراحتی ام پی برده,گاهی اوقات دوراز چشم من اشکی میریزد اما هیچ وقت ,هیچ حرفی از حاجی سبحانی به میان نمیاید,انگار کسی بااین نام وجود نداشته....خانه در ارامشی مطلق است ومن میترسم این ارامش,ارامشه قبل از طوفان باشد...
در این چند ماه هیچ پیامی از یوزارسیف نداشتم یا بهتر,بگویم اولین واخرین پیامش همان بود که سمیه باعثش شد,نه او پیامی داده ونه من ,روحم در تب وتاب است اما جسمم خود را به بی خیالی زده...
شام را خوردیم,فردا امتحان فیزیک داشتم,طبق روال این چند ماهه وارد اتاق شدم ,کتاب را بر داشتم وپشت میز,نشستم.
صفحه ی گوشی را روشن کردم تا ساعت را نگاه کنم که نگاهم به علامت دریافت پیامک افتاد...حتما ایرانسل است چون دراین اوضاع ,به غیر از,سمیه هیچ کس به من پیامی چیزی نمیدهد....برای اطمینان صفحه را پایین کشیدم....نه اشتباه کرده بودم...خدای من باورم نمیشه...
ادامه دارد..
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
#زیارت_ناحیه_مقدسه
#قسمت_سی_و_دوم
وَفِيَّ الذِّمَمِ، رَضِيَّ الشِّيَمِ، ظاهِرَ الْكَرَمِ، مُتَهَجِّداً فِي الظُّلَمِ، قَويمَ الطَّرائِقِ،
وفا كنندۀ به عهدها و پيمان ها، داراى خصلتها و خوى هاى نيكو ، آشكار كنندۀ بزرگوارى ها، كوشش كنندۀ در عبادت به هنگام تاريكى (شب زنده دار)، دارندۀ روشهاى استوار،
كَريمَ الْخَلائِقِ، عَظيمَ السَّوابِقِ، شَريفَ النَّسَبِ، مُنيفَ الْحَسَبِ،
و اخلاق بزرگ منشى و بخشندگى، با پيشينه اى بزرگ و درخشان، نژادى شريف، حَسَبى برتر،
رَفيعَ الرُّتَبِ، كَثيرَ الْمَناقِبِ، مَحْمُودَ الضَّرائِبِ، جَزيلَ الْمَواهِبِ.
درجاتى عالى و رفيع، افتخاراتى فراوان، سرشت هاى ستوده، موهبت ها و بخشش هاى بسيار بود.
#قرآن
#مترجمی_قرآن
#امام_زمان_عج
#اللّهم_عجل_لولیک_الفرج
#اللهم_ارزقنا_کربلا_بحق_الحسین_ع
#استاد_ناجی
📰 نشریه اخبار و تحلیلهای چهارشنبه ۲۲ شهریور ۱۴۰۲
🔗ادامه مطلب در لینک زیر
https://basirat.ir/fa/news/350860/
📌#نشریه_اخبار_و_تحلیل_ها
┄┅┅┅┅♦️BASIRAT♦️┅┅┅┅┄
🇮🇷| basirat.ir
🇮🇷| @basirat_fa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥پاسخ غافلگیرکنندهٔ رئیسی به سوال خبرنگار آمریکایی
خبرنگار:
🔸اگر در سالگرد مهسا امینی تظاهرات برگزار شود آیا نیروهای امنیتی بازهم مثل قبل عمل میکنند؟
رئیس جمهور:
🔹شما مگر خبر دارید که قرار است اعتراضی شود؟
🆔https://eitaa.com/kamalibasirat
♨ فرانسه فروش «آیفون ۱۲» را بهعلت سرطانزابودن ممنوع کرد
وزیر اقتصاد دیجیتال فرانسه:
🔹اپل باید فروش آیفون ۱۲ را بهدلیل سطوح تشعشع بالاتر از آستانه متوقف کند.
🔹انتظار میرود اپل ظرف ۲ هفته به این مشکل پاسخ دهد وگرنه فراخوانی تمام آیفونهای ۱۲ انجام میشود.
🇮🇷
📝 ابر بدهکار ایران‼️
🍃🌹🍃
🔸نه فقط بدهکاری عجیب و غریب دولت، که ۸۰ میلیون ایرانی را در وضعیت وخیم استیصال قرار داد؛ ناکارآمدی اش یک طرف، زخم زبان هایش از سوی دیگر قلب مردم را خراش داده بود؛ روح و روان ملت را موریانه وار خورده بود؛ نا امیدی جامعه را در می نوردید، ولی او به دوربین زل میزد و قاه قاه میخندید!
✍ عبدالرحیم انصاری
🆔 http://eitaa.com/meyarpb
🆔 http://rubika.ir/meyar_pb
🇮🇷
🎥 نشست سیاسی
🍃🌹🍃
📎با موضوع : بررسی آخرین تحولات قفقاز جنوبی
🎤 سخنران: دکترحنیف غفاری، تحلیلگر ارشد روابط بین الملل
📆 زمان: چهارشنبه ۲۲ شهریور ماه ساعت۱۹:۳۰
📥 پخش از کانال روبیکا
🌐 https://rubika.ir/baseerat_24
🆔 http://eitaa.com/meyarpb
🆔 http://rubika.ir/meyar_pb
🇮🇷
🖼 تصویری از یک نظافتچی داوطلب ایرانی، پروفسور امینی، رئیس دانشکده مهندسی کامپیوتر و نرم افزار دانشگاه تربیت معلم، که در مسیر زائرین در نجف خدمت میکرد، هنگام ملاقات با دخترش که به گریه افتاد تصویر او را نشان می دهد که اشک های دخترش را با دستانش پاک میکند...
🆔 http://eitaa.com/meyarpb
🆔 http://rubika.ir/meyar_pb
تو این روزایی که شرط کار، جلوه گری خانوم هاس برای جلب بیشتر مشتری، اتفاقی میری فست فود و میبینی کارمندان خانم نه تنها با #حجاب هستن بلکه #چادر دارن.
بعد از غذای بی نهایت خوشمزه از مدیریت تشکر کردم و ایشون گفتن شرط کار در مجموعه ما چادری بودنه. واقعا جای تقدیر داره.
● مشهد احمد آباد خیابان رضا، رضا ۱۹، فست فود البیک
•┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈•
کپی کن
#روشنگری = گسترش آگاهی 👇👇
👉 @Roshangarii 🚩
هدایت شده از استوری قرآن و حدیث
🔹صفحه: 307
💠سوره مریم: آیات 26 الی 38
#قرآن #طرح_ختم_قرآن
#تلاوت_روزانه #تلاوت_قرآن
@ahlolbait_story
𝓐.𝓜:
🔴 زیارت امام زمان علیه السلام بعد از نماز صبح
🔵 اَللّهُمَّ بَلِّغْ مَوْلاىَ صاحِبَ الزَّمانِ صَلَواتُ اللَّهِ عَلَیْهِ، عَنْ جَمیعِ الْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ فى مَشارِقِ الْأَرْضِ وَمَغارِبِها وَبَرِّها وَبَحْرِها، وَسَهْلِها وَجَبَلِها، حَیِّهِمْ وَمَیِّتِهِمْ، وَعَنْ والِدَىَّ وَوَُلَْدى، وَعَنّى مِنَ الصَّلَواتِ وَالتَّحِیَّاتِ زِنَهَ عَرْشِ اللَّهِ وَمِدادَ کَلِماتِهِ، وَمُنْتَهى رِضاهُ، وَعَدَدَ ما اَحْصاهُ کِتابُهُ وَاَحاطَ بِهِ عِلْمُهُ، اَللّهُمَّ اِنّى اُجَدِّدُ لَهُ فى هذَا الْیَوْمِ وَفى کُلِّ یَوْمٍ، عَهْداً وَعَقْداً وَبَیْعَهً فى رَقَبَتى، اَللّهُمَ کَما شَرَّفْتَنى بِهذَا التَّشْریفِ، وَفَضَّلْتَنى بِهذِهِ الْفَضیلَهِ، وَخَصَصْتَنى بِهذِهِ النِّعْمَهِ، فَصَلِّ عَلى مَوْلاىَ وَسَیِّدى صاحِبِ الزَّمانِ، وَاجْعَلْنى مِنْ اَنْصارِهِ وَاَشْیاعِهِ وَالذّآبّینَ عَنْهُ، وَاجْعَلْنى مِنَ الْمُسْتَشْهَدینَ بَیْنَ یَدَیْهِ، طائِعاً غَیْرَ مُکْرَهٍ فِى الصَّفِّ الَّذى نَعَتَّ اَهْلَهُ فى کِتابِکَ، فَقُلْتَ صَفّاً کَاَنَّهُمْ بُنْیانٌ مَرْصوُصٌ، عَلى طاعَتِکَ وَطاعَهِ رَسوُلِکَ وَآلِهِ عَلَیْهِمُ السَّلامُ، اَللّهُمَّ هذِهِ بَیْعَهٌ لَهُ فى عُنُقى اِلى یَوْمِ الْقِیمَهِ
📚 مفاتیح الجنان زیارت امام زمان بعد از نماز صبح
#امام_زمان
یوزارسیف
قسمت۵۱:
پیامک را باز کردم :با سلام...به لطف خانوم حضرت زینب س بعداز مدتها انتظار راهی سفرم,از شما طلب حلالیت دارم همانطور که از پدر بزرگوارتان حلالیت طلبیدم,سلام مرا به خانواده محترم برسانید ,ان شاالله اگر رفتم وبرنگشتم که عفوفرمایید ,اما اگر برگشتم و خداوند قسمت کرد دوباره برای,عرض ارادت خدمت شما وخانواده محترم, میرسم اما اینبار تا به سر منزل مقصود نرسم از پای نمینشینم....
التماس دعا...
ارادتمند شما...یوسف سبحانی...
خدای من ,چی داشت میگفت؟؟سفر؟؟برگشتن و برنگشتن؟!!,کم کم تمام خوشحالی ناشی از دیدن پیام یوزارسیف بر باد رفت,اخه حاجی قراره کجا بره؟؟
باید....باید میفهمیدم ..اره حتما علیرضا دوستش میفهمه ,سمیه که حالا با مرضیه دوستان خیلی صمیمی شدند شاید بتونه جوابم را بده....اره فردا باید هرجور شده بپرسم...
شب سنگین وطولانی بود,هرچه بیشتر به حرف حرف پیامک فکر میکردم,قلبم بیشتر در فشار قرار میگرفت...
اشکهام خود به خود میریخت وخواب از چشام پریده بود تااینکه با صدای اذان صبح به خود امدم,با حالتی رقت انگیز به سمت دسشویی رفتم ووضو گرفتم,به نماز ایستادم,بعداز نماز به سجده رفتم وهرچه عقده کرده بودم ,عقده گشایی نمودم ,انقدر با خدای خودم,خالق یوزارسیف درد دل کردم که سبک شدم,سجاده را جمع کردم دوباره روتخت دراز کشیدم وپلکهام سنگین شد...
با صدای پچ پچ مادرم از,خواب پریدم,بابا ومامان بالا سرم بودند,اشعه های طلایی خورشید که کل اتاق را روشن کرده بود نشان از رسیدن ظهر میداد,با اضطراب تکانی بخود دادم وگفتم:س سلام,وای خواب افتادم,مدرسه ام دیر شد..
مادر,در حالیکه ارام دستش را گذاشته بود روسینه ام ,دوباره خواباندم وگفت:سلام عزیزم,از صبح مثل کوره اتش داری میسوزی ,گذاشتم بخوابی,امروز مدرسه نمیخواد بری...
گفتم:اخه...اخه..امتحان..
بابا پرید وسط حرفم,بعداز مدتها لبخندی به روم زد واومد کنار تخت زانو زد یه بوسه از صورتم چید وگفت:الان تنها چیزی که مهمه سلامتی تو هست ,استراحت کن,امتحانت هم صحبت میکنیم یه کارش میکنیم دیگه...
با خودم فکر میکردم یعنی چه؟؟مگه منو چطور شده؟؟
با بستن چشام ,بابا ومامان اتاق را ترک کردند....
ادامه دارد...
یوزارسیف
قسمت ۵۲:
کاسه ی سوپی را که مامان برام اورده بود,سر کشیدم واز جا بلند شدم,در اتاق را ارام باز کردم وهمینطور که به سمت اشپزخانه میرفتم ,صدای بابام را شنیدم که به مامان میگفت:اره,فکر کنم امروز اعزامشان بود,بنده خدا دیروز امده بود بازار و از من حلالیت خواست,خیلی بزرگواره,بااون برخورد بد بهرام وجواب ردمان بازم امده حلالیت میطلبد,ان شاالله خدا حفظش کند وریشه ی هر چی داعشی هست از زمین بر بکند,.....
دیگه چیزی نمیشنیدم,یوزارسیف یوزارسیف رفته سوریه...اره رفته به سمت شهادت...اخه....پس من....
کاسه از دستم روی سرامیکهای هال افتاد وصدتکیه شد وهمزمان من هم نقش زمین شدم...
پدر ومادرم که از,صدای شکستن ظرف غذا به خود امده بودند ومتوجه شدند که من تمام حرفهاشون را شنیدم واز حال بدم فهمیدن اینکه دلم چقدر به مهر یوزارسیف گره خورده,حدس چندان مشکلی نبود...
بابا زیر بازوم راگرفت وروی مبل نشاندم ومادرم یه لیوان اب به لبم گذاشت اما هیچ کدام حرفی,نزدند,نه کلامی در دلداری من ونه حرفی از یوسف سفرکرده.....انگار دنیا ایستاده بود,اینجا هرچه بود بهت بود وسکوت....سکوت بود وبهت...
چند روزی حالم دست خودم نبود اما دلداریهای,سمیه وراز ونیاز,با پروردگارم قلبم را ارام میکرد.....
دیگر توکلم به خدا بود ومدام از حضرت زینب س ,حاجت میخواستم که مهم ترینش سلامتی یوزارسیف بود ,تا اینکه سه هفته از رفتن یوزارسیف گذشته بود که طوفانی سهمگین زندگی ما را در نوردید....
ادامه دارد...
🔴عراق میگه که تروریست های نزدیک مرز ایران، اول خلع سلاح میکنیم و بعد از اون منطقه اخراج. تازه رسانه های ایران هم بیان ببینند.
👈از اونور واجا میره لیدرای برانداز رو میگیره میاره
👈از اونور پهلوی اعلام شکست میکنه
👈از اونور آذربایجان میگه قصد جنگ نداریم
👈بازم از قدرت براتون بگم یا بسه؟😎💪🇮🇷✌️
#ایران_قوی_مقتدر
#جنگ_شناختی
#جنگ_ترکیبی
🆔https://eitaa.com/kamalibasirat