eitaa logo
『ڪَمۍ‌ٖټاٰ‌شُھَداٰ』
741 دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
999 ویدیو
45 فایل
شھادت داستان ماندگارۍ آنانےست که دانستند، دنیا جاۍ ماندن نیست ..!
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷بسم الله الرحمن الرحیم🌷 ⚜رمان پوکه های طلایی⚜(آزاده جانباز محمود شریعت) موضوع=ای گل تو دوش داغ صبوحی کشیده ای💚ما آن شقایقیم که با داغ زنده ایم. 🔹 🔹 🔹 این جا هم ظرف قضای حاجت و آب مشترک بود. به همین دلیل اسهال خونی و بیماری های پوستی مثل گال، شپش، قارچ، ریزش مو، فلج دست و پا و حتی دیوانگی روز به روز شایع تر میشد😓. بیشتر مجروحین دچار کرم زدگی جراحات شده بودند و روز به روز تعداد شهدا افزایش می‌یافت. در یک ماهی که در الرشید بودیم، سی نفر از دوستانمان به شهادت رسیدند😭. برای کم کردن فشار های روحی و جسمی به معنویات پناه بردیم☺️. علاوه بر نماز و دعا از قابلیت های بچه ها استفاده میکردیم. مثلا درباره قرآن، احکام یا تاریخ اسلام کلاس می‌گذاشتیم🙂. هر کس معلوماتی داشت برای بقیه بازگو می‌کرد. به این ترتیب خودمان را سر پا نگه می‌داشتیم. بسیاری از مجروحین بر اثر شدت صدمات حتی بعد از انتقال به بیمارستان شهید می‌شدند ولی تعدادی هم مداوا می‌شدند و به میان ما بر می‌گشتند😣. در این رفت و آمدها اسرا کمپ های مختلف با هم ارتباط بر قرار می‌کردند و روش های بر خورد با بعثی ها را به یکدیگر یاد می‌دادند. گاهی از تازه وارد ها خبر های خوبی از جبهه ایران و پیروزی ها به گوشمان می‌رسید و از شدت درد و رنجمان میکاست😪. همه ی این ارتباطات در نهایت دقت و مخفیانه صورت می‌گرفت🤫. ... 🌹🌷🌹🌷🌹🌷🌹 •┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈• @kami_ta_shohada •┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈•
🌱بسم رب الشهدا و الصدیقین🌱 روزمون رو شروع میکنیم با ذکر یک 🍂🍃
سه دقيقه در قيامت 07.mp3
20.13M
🔈 شرح و بررسی کتاب 🔈 تجربه نزدیک به مرگ جانباز مدافع حرم 🔊 جلسه هفتم 📅98/09/22 ع
👌👌 👆👆👆 با بیان بسیار زیبا و رسای (استاد امینی خواه)
شهید سعید وطنپور نام پدر: حسین شمارة شناسنامه: 1023 صادره: اصفهان محل تولد: اصفهان تاریخ تولد: 1346 سال ورود به دانشگاه: 1364 رشتة تحصیلی: معارف اسلامی و تبلیغ تاریخ و محل شهادت: ۱۳۶۶/۱/۳۰ بانه عملیات: کربلای ۱۰ •┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈• @kami_ta_shohada •┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈•
اما تو ای دوست برای چه هستی؟ چه تصمیمی داری؟ فکر کن، وجدان خود را حکم کن، ببین این لطف خداست که مانده ای یا استدراج و رسیدن به پلة آخر برای سقوطی بهتر. •┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈• @kami_ta_shohada •┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈•
در یکی از خطوط مقدم جبهه که دشمن با شدت آتش بسیاری سعی در حمله و به عقب راندن نیروهای ما را داشت، در ساعاتی از شب شدت آتش دشمن به حدی بود که با توجه به امکانات و مواضع موجود، دفاع از خط، امری مشکل و طاقت فرسا می‌نمود. در این شرایط سعید را می‌دیدم که بدون خوف و هراس بر روی دژ واقع در خط راه می‌رفت و با شلیک موشک آرپی جی سعی در عقب راندن نیروهای دشمن را داشت و این در حالی بود که از هر طرف آتش انواع تیرها و خمپاره‌ها و منورها بر سر ما می‌بارید و سعید بدون توجه به این خطرات و با ایمانی راسخ و با سرعت، از این سو به آن سو می‌رفت و باچالاکی تمام پاسخ آتش دشمن را می‌داد و آنها را از حرکت باز می‌داشت. این صحنه زیبا موجب شگفتی رزمندگان حاضر در خط شده بود و همه شهامت و ایثارش را تحسین می‌کردند. •┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈• @kami_ta_shohada •┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈•
سنگ جدید مزار بسیار زیباست😊💚 چقدر دلم هوای زیارت مزارش را داره شادی روح بلندشان صلوات💫 •┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈• @kami_ta_shohada •┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷بسم الله الرحمن الرحیم🌷 ⚜رمان پوکه های طلایی⚜(آزاده جانباز محمود شریعت) موضوع=ای گل تو دوش داغ صبوحی کشیده ای💚ما آن شقایقیم که با داغ زنده ایم. 🔹 🔹 🔹 صبح ششم اسفند سال شصت و پنج ساعت نه، ما را بیرون آوردند و به صف کردند. از روی لیست اسم هر کس را می‌خواندند، سوار اتوبوس میشد. روی صندلی که نشستیم چشم هایمان را بستند😰. دست هایمان هم به جلو صندلی ثابت شد. اتوبوس ها از خیابان های بغداد عبور کردند. نگهبان ها به اقتضای کارشان فارسی شکسته بسته ای بلد بودند😪. یکی شان شیعه بود و با ما رفتار بهتری داشت. بچه ها از او پرسیدند که: ما را کجا میبرین؟ او هم گفت: مقصد تکریته. مهم تر این که، تازه از این به بعد معنی کتک خوردن رو میفهمین😧😓. 🔹🔹 •┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈• @kami_ta_shohada •┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈•