🌷بسم الله الرحمن الرحیم🌷
⚜رمان پوکه های طلایی⚜(آزاده جانباز محمود شریعت)
موضوع=ای گل تو دوش داغ صبوحی کشیده ای💚ما آن شقایقیم که با داغ زنده ایم.
#قسمت_دهم🔹
#غیرت🔹
#خودسازی🔹
صبح ششم اسفند سال شصت و پنج ساعت نه، ما را بیرون آوردند و به صف کردند.
از روی لیست اسم هر کس را میخواندند، سوار اتوبوس میشد.
روی صندلی که نشستیم چشم هایمان
را بستند😰.
دست هایمان هم به جلو صندلی ثابت شد. اتوبوس ها از خیابان های بغداد عبور کردند. نگهبان ها به اقتضای کارشان فارسی شکسته بسته ای بلد بودند😪.
یکی شان شیعه بود و با ما رفتار بهتری داشت. بچه ها از او پرسیدند که:
ما را کجا میبرین؟
او هم گفت:
مقصد تکریته. مهم تر این که، تازه از این به بعد معنی کتک خوردن رو میفهمین😧😓.
🔹#پایان_موضوع_اول🔹
•┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈•
@kami_ta_shohada
•┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈•