eitaa logo
نردبان بهشت
1.3هزار دنبال‌کننده
7.7هزار عکس
3.3هزار ویدیو
81 فایل
دعاها و.. تنظیم شده برا مدیرانی که بخوان گروهی دعایی روختم کنن🌺 کپی با ذکر ۳ صلوات😊
مشاهده در ایتا
دانلود
NON DAGHT RO NASHON GHOSHNEH NADEH -@NETPAAK.COM.pdf
2.25M
نام کتابــــ📚؛ نون داغتو نشون گشنه ندھ ‼️ ✅ نویسنده : داداش رضا (کتاب تحسین شده جشنواره حجــاب ۱۳۹۶ تهران..) 🔰پ.ن: این کتابو دخترایے که ساپورت و مانتو جلو باز میپوشن حتما بخونن! 🆔 @dadashreza
اول ماه صدقه بگذاریم🌹 نخست قصد و نيت سلامتي امام زمان علیه السلام، سپس سلامتي خودمون و اعضاي خانواده ، آنهم در پناه امام زمان و آمرزش اموات را لحاظ كنیم. كه اين به قبول نزديكتر است تا آنكه بخواهیم صرفاً براي سلامتي خود صدقه بدهیم . ✨✨ 🌤روز اوّل : علماء گفته اند مستحبّ است كه براي تشكّر نعمت سلامتي رسول خدا و اميرالمؤمنين صلوات الله عليهما بدارند و زيارت آن دو بزرگوار در اين روز مناسب است 📝 و سيّد در اقبال براي اين  روز دعايي نقل فرموده و در اين روز به قول شيخ و كفعمي حضرت عسكري (ع) وفات كرده و مشهور روز هشتم است و شايد در چنين روز ، اوّلِ مرض آن  حضرت بوده . @kanale_behesht
🔸باور نمی‌کنم این فقر و تورمی که به‌وجود آمده، دست‌ساز و عمدی نباشد 🔸چطور می‌توانند یک ملت غنی را به این درصد از تورم دچار کنند؟ کار پیچیده‌ای است 🔸 اگر جامعه رها می‌شد و فقط نفوذی‌ها کارشکنی نمی‌کردند، وضع ما بهتر از این بود 🔻 خدا نابود کند مسئولینی که خبیثانه‌ترین رفتار ضد دین را انجام می‌دهند و آن، به فقر و فلاکت کشاندن مردم است. من باور نمی‌کنم این فقر و تورمی که به‌وجود آمده، دست‌ساز و عمدی نباشد. حالا اینکه نفوذی‌ها در چه سطحی در این دولت وجود دارند، بحث دیگری است. 🔻 چطور می‌توانند یک ملت غنی را به این درصد از تورم دچار کنند؟ خیلی کار پیچیده‌ای است! ایجادکردنِ این‌مقدار از تورم و این مقدار از تعطیلی کارخانه‌ها و این مقدار از گرانی، چهل سال برنامه‌ریزی و صدها نفوذی می‌خواهد! نمی‌دانم نهادهای امنیتی چه‌کار می‌کنند؟ و شاید نفوذی‌ها شیوه‌های جدیدی از نفوذ و جاسوسی را پیدا کرده‌اند. 🔻 اگر این جامعه به‌طور طبیعی با استعدادهایش رها بشود و فقط نفوذی‌ها کارشکنی نکنند حتی بدون مدیریت جهادی، وضع ما بهتر از این خواهد بود. تا یک کارخانۀ حساسی می‌خواهد رونق پیدا کند، یک‌دفعه‌ای می‌بینید که به تعطیلی کشیده می‌شود! در این شرایط تحریم، مصالحی که برای تولید نیاز دارند به گمرک می‌آورند، اما با یک بهانۀ واهی چند ماه ترخیص نمی‌شود! 🔻 فعلاً توسط قوۀ قضائیه، دستگیری‌هایی در خصوص عوامل فساد، انجام می‌شود. اما بنده بر اساس تحلیل-نه بر اساس خبر- اطمینان دارم که در آینده، جریان دستگیری‌های گسترده در ادارات دولتی خواهیم داشت از نفوذی‌ها و جواسیسی که کارشان کارشکنی در کار این ملت است تا به این فقر و گرفتاری و تورم مبتلا بشوند. 🔻 البته گرفتنِ جاسوس و نفوذی خیلی کار دشواری است. امیرالمؤمنین(ع) آخرش هم نتوانست کسی مثل اشعث را که یک نفوذی برجسته بود، بگیرد و نابود کند. پیامبر(ص) و امام‌حسن(ع) هم نتوانست نفوذی‌ها را بگیرند و از بین ببرند. ما تا وقتی نفوذی‌ها را از بین نبریم، شایستۀ حکومت امام‌زمان(ع) نخواهیم بود. 🔻 اینکه ما صرفاً مظلوم و کتک‌خوردۀ تاریخ باشیم و دعا کنیم امام‌زمان بیاید، با این دعا امام‌زمان نخواهد آمد، مظلوم و کتک‌خورده در تاریخ، فراوان هست. مظلومیت و فراوانی ظلم، شرط کافی برای ظهور نیست. ما باید شایستۀ حکومت حضرت بشویم، باید طوری ایشان را یاری کنیم که نفوذی‌ها نتوانند وجود داشته باشند و منافقین، ذلیل بشوند «تُذلُّ بهَا النِّفَاقَ وَ أَهْلَهُ» 👤علیرضا پناهیان 🚩 مشهد مقدس - ۹۹.۷.۲۵ @Panahian_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹 🔸 زیاد دونفری داشتیم. برای هم سخنرانی می ڪردیم و چاشنی اش چند خط روضه هم می خواندیم، بعد ☕️ چای، نسڪافه یا بستنی می خوردیم. می گفت: « این خوردنیا الان مال هیئته! » 😉 🔹 هر وقت چای می ریختم می آوردم، می گفت: « بیا دوسه خط روضه بخونیم تا چاے خورده باشیم! » 💔 (راوی: همسر شهید) 🌷 🌷یادش با ذکر
رمان (77قسمت) 📖 داستان زندگی طلبه ی شهید سید علی حسینی و دخترش زینب السادات حسینی ✍ به قلم شهید
نردبان بهشت
#بدون_تو_هرگز #قسمت18 نويسنده: سيد طاها ايمانی 🌹قسمت هجدهم: علی مشکوک می شود ... 🍃من برگشتم دبی
شهید ایمانی قسمت نوزدهم: هم راز علی 🍃حسابی جا خورد و خنده اش کور شد ... زینب رو گذاشت زمین ...  - اتفاقی افتاده؟ ... رفتم تو اتاق، سر کمد و علی دنبالم ... از لای ساک لباس گرم ها، برگه ها رو کشیدم بیرون ... - اینها چیه علی؟ ... رنگش پرید ... - تو اونها رو چطوری پیدا کردی؟ ... - من میگم اینها چیه؟ ... تو می پرسی چطور پیداشون کردم؟ ... 🍃با ناراحتی اومد سمتم و برگه ها رو از دستم گرفت ...  - هانیه جان ... شما خودت رو قاطی این کارها نکن ... 🍃با عصبانیت گفتم ... یعنی چی خودم رو قاطی نکنم؟ ... می فهمی اگر ساواک شک کنه و بریزه توی خونه مثل آب خوردن اینها رو پیدا می کنه ... بعد هم می برنت داغت می مونه روی دلم ...  🍃نازدونه علی به شدت ترسیده بود ... اصلا حواسم بهش نبود... اومد جلو و عبای علی رو گرفت ... بغض کرده و با چشم های پر اشک خودش رو چسبوند به علی ... با دیدن این حالتش بدجور دلم سوخت ... بغض گلوی خودم رو هم گرفت... 🍃خم شد و زینب رو بغل کرد و بوسیدش ... چرخید سمتم و دوباره با محبت بهم نگاه کرد ... اشکم منتظر یه پخ بود که از چشمم بریزه پایین ...  🍃- عمر دست خداست هانیه جان ... اینها رو همین امشب می برم ... شرمنده نگرانت کردم ... دیگه نمیارم شون خونه...  🍃زینب رو گذاشت زمین و سریع مشغول جمع کردن شد ... حسابی لجم گرفته بود ...  🍃- من رو به یه پیرمرد فروختی؟ ... خنده اش گرفت ... رفتم نشستم کنارش ...  - این طوری ببندی شون لو میری ... بده من می بندم روی شکمم ... هر کی ببینه فکر می کنه باردارم ...  - خوب اینطوری یکی دو ماه دیگه نمیگن بچه چی شد؟ ... خطر داره ... نمی خوام پای شما کشیده بشه وسط ... 🍃توی چشم هاش نگاه کردم ...  - نه نمیگن ... واقعا دو ماهی میشه که باردارم ...
نويسنده: سيد طاها ايمانی 🌹قسمت بیستم: مقابل من نشسته بود ... 🍃سه ماه قبل از تولد دو سالگی زینب ... دومین دخترمون هم به دنیا اومد ... این بار هم علی نبود ... اما برعکس دفعه قبل... اصلا علی نیومد ... این بار هم گریه می کردم ... اما نه به خاطر بچه ای که دختر بود ... به خاطر علی که هیچ کسی از سرنوشت خبری نداشت ... 🍃تا یه ماهگی هیچ اسمی روش نگذاشتم ... کارم اشک بود و اشک ... مادر علی ازمون مراقبت می کرد ... من می زدم زیر گریه، اونم پا به پای من گریه می کرد ... زینب بابا هم با دلتنگی ها و بهانه گیری های کودکانه اش روی زخم دلم نمک می پاشید ... از طرفی، پدرم هیچ سراغی از ما نمی گرفت ... زبانی هم گفته بود از ارث محرومم کرده ... توی اون شرایط، جواب کنکور هم اومد ... تهران، پرستاری قبول شده بودم ... 🍃یه سال تمام از علی هیچ خبری نبود ... هر چند وقت یه بار، ساواکی ها مثل وحشی ها و قوم مغول، می ریختن توی خونه ... همه چیز رو بهم می ریختن ... خیلی از وسایل مون توی اون مدت شکست ... زینب با وحشت به من می چسبید و گریه می کرد ... 🍃چند بار، من رو هم با خودشون بردن ولی بعد از یکی دو روز، کتک خورده ولم می کردن ... روزهای سیاه و سخت ما می گذشت ... پدر علی سعی می کرد کمک خرج مون باشه ولی دست اونها هم تنگ بود ... درس می خوندم و خیاطی می کردم تا خرج زندگی رو در بیارم ... اما روزهای سخت تری انتظار ما رو می کشید ... 🍃ترم سوم دانشگاه ... سر کلاس نشسته بودم که یهو ساواکی ها ریختن تو ... دست ها و چشم هام رو بستن و من رو بردن ... اول فکر می کردم مثل دفعات قبله اما این بار فرق داشت ... 🍃چطور و از کجا؟ ... اما من هم لو رفته بودم ... چشم باز کردم دیدم توی اتاق بازجویی ساواکم ... روزگارم با طعم شکنجه شروع شد ... کتک خوردن با کابل، ساده ترین بلایی بود که سرم می اومد ... 🍃چند ماه که گذشت تازه فهمیدم اونها هیچ مدرکی علیه من ندارن ... به خاطر یه شک ساده، کارم به اتاق شکنجه ساواک کشیده بود ... 🍃اما حقیقت این بود ... همیشه می تونه بدتری هم وجود داشته باشه ... و بدترین قسمت زندگی من تا اون لحظه ... توی اون روز شوم شکل گرفت ... 🍃دوباره من رو کشون کشون به اتاق بازجویی بردن ... چشم که باز کردم ... علی جلوی من بود ... بعد از دو سال ... که نمی دونستم زنده است یا اونو کشتن ... زخمی و داغون ... جلوی من نشسته بود ... 🎯 ادامه دارد...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
به گمانم امیدانگیزترین آیه‌ی قرآن این است: «وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ» «و كسانى كه در راه ما كوشيده‌اند، به يقين راه‌هاى خود را بر آنان مى‌نماييم و در حقيقت، خدا با نيكوكاران است.»(عنکبوت، ۶۹) این سخن بیانگر امید و حاوی بشارتی شیرین است. آن که صادقانه می‌کوشد راه می‌یابد. گاندی می‌گوید: «سخن خدا این است که: «آن کس که می‌کوشد، هرگز نابود نمی‌شود.» من به این وعده ایمانی راسخ دارم، از این‌روست که با اینکه هزاربار در کوشش‌هایم ناکام می‌مانم، ولی باز ایمانم را از دست نمی‌دهم، بلکه این امید را در دل می‌پرورانم که وقتی تمام تلاشم را بکنم بالاخره نور را خواهم دید و این اتفاق روزی به وقوع می‌پیوندد.» (نیایش، مهاتما گاندی_ ترجمه شهرام نقش‌ تبریزی، نشر نی) چه خواستنی است این امید. Eitaa.com/hefzequranchannel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 اثرات ویژه نماز جعفر طیار در زندگی روزمره ما 🎙حجةالاسلام والمسلمین پناهیان ♥️ کانال و 👇👇 @shahid_hadi124
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مادر شهید حاجی زاده حین دفن فرزندش در گلزار شهدای آمل . بدن مطهر شهید را در روی دست گرفته و دعای فرج امام زمان عج را میخواند تا در این کشور چنین مادرانی هستند راه اهلبیت عصمت و طهارت ادامه دارد...... ╭━━⊰❀🌹❀⊱━━╮ @shahidtoraji213 ╰━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╯
رمان (77قسمت) 📖 داستان زندگی طلبه ی شهید سید علی حسینی و دخترش زینب السادات حسینی ✍ به قلم شهید
نردبان بهشت
#بدون_تو_هرگز #قسمت20 نويسنده: سيد طاها ايمانی 🌹قسمت بیستم: مقابل من نشسته بود ... 🍃سه ماه قبل ا
نويسنده: سيد طاها ايمانی 🌹قسمت بیست و یکم:یا زهرا 🍃اول اصلا نشناختمش ... چشمش که بهم افتاد رنگش پرید... لب هاش می لرزید ... چشم هاش پر از اشک شده بود... اما من بی اختیار از خوشحالی گریه می کردم ... از خوشحالی زنده بودن علی ... فقط گریه می کردم ... اما این خوشحالی چندان طول نکشید ... 🍃اون لحظات و ثانیه های شیرین ... جاش رو به شوم ترین لحظه های زندگیم داد ... قبل از اینکه حتی بتونیم با هم صحبت کنیم ... شکنجه گرها اومدن تو ... من رو آورده بودن تا جلوی چشم های علی شکنجه کنن ... 🍃علی هیچ طور حاضر به همکاری نشده بود ... سرسخت و محکم استقامت کرده بود ... و این ترفند جدیدشون بود ... 🍃اونها، من رو جلوی چشم های علی شکنجه می کردن ... و اون ضجه می زد و فریاد می کشید ... صدای یازهرا گفتنش یه لحظه قطع نمی شد ... 🍃با تمام وجود، خودم رو کنترل می کردم ... می ترسیدم ... می ترسیدم حتی با گفتن یه آخ کوچیک ... دل علی بلرزه و حرف بزنه ... با چشم هام به علی التماس می کردم ... و ته دلم خدا خدا می گفتم ... نه برای خودم ... نه برای درد ... نه برای نجات مون ... به خدا التماس می کردم به علی کمک کنه ... التماس می کردم مبادا به حرف بیاد ... التماس می کردم که ... 🍃بوی گوشت سوخته بدن من ... کل اتاق رو پر کرده بود ... 🎯 ادامه دارد...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💎 هر کس این شش آیه را هر صبح بخواند خدای متعال او را از هر بدی کفایت می‌کند هرچند او خودش را به هلاکت انداخته باشد. 📚 بحار الانوار /ج ۸۳/ص۳۳۷ موارد بهداشتی را رعایت کنیم و هر روز صبح این آیات را در خانه تلاوت کنیم Eitaa.com/hefzequranchannel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ 🌞🌚روزها و شب‌های مان نیازمند دانستنی‌هایی هستند که لازمه طی شدن بهتر آنهاست. یکی از این دانستنی‌ها،علمِ به مهارتِ ارتباط برقرار کردن با مردم است. این ارتباط حول محور توجه به خداوند می‌گردد. اینکه برخی افراد انسان را از خدا غافل می‌کنند و برخی وجودشان ذکر آور است. 🌱تمرین سه شنبه: امروز در جستجوی دیدن خودمان باشیم در ارتباط با مردم. وجودمان ذکر آور است و خوبی و تعقل و تشخیص را یادآور می‌شود یا...... دعای روز سه‌شنبه https://eitaa.com/hamnafasbamadar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خواب گلدسته‌ها مثل دسته‌ی کبوترها مثل گنجشک ها و آهوها دل من هم هوای تو کرده دل من آمده به آن سو ها راه‌ها را که بسته‌اند آقا اسم آن هم شده قرنطینه نه فقط توی بخش آی‌سی‌یو همه جا تنگ میشود سینه مادرم نیست پیش من اما گفته یاد شما رفیق من است گفته چاره‌ی دلم از دور زائر خانه‌ی شما شدن است مادرم زنگ می‌زند بعد از چندده روز دوری از خانه کاش با یک تماس تصویری بشود کرد موی را شانه می‌دود زیر ماسک آهسته اشک از گوشه‌های چشمانش «نکند گریه دختر نازم» «نکند گریه، من به قربانش!» در کنارش دو پیر زن هستند و جوانی که خسته خوابیده شاید او هم که زار و دل‌تنگ است خواب گلدسته‌ی تو را دیده حیدر جهان کهن
💙نماز شب 👇 نماز شب چهار شنبه دو ركعت نقل شده است، در هر ركعت بعد از حمد آیه الكرسی و سوره قدر و سوره نصر را یك مرتبه و سوره توحید را سه مرتبه. كسی كه این نماز را بخواند خدای تعالی گناهان گذشته و آینده او را بیامرزد. @Aterkhoda 🌼🌟🌼🌟🌼🌟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از  نردبان بهشت
رمان (77قسمت) 📖 داستان زندگی طلبه ی شهید سید علی حسینی و دخترش زینب السادات حسینی ✍ به قلم شهید