eitaa logo
کانون وبسیج مداحان وهیئات مذهبی خمینی شهر
526 دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
1.7هزار ویدیو
145 فایل
ارتباط با ادمین های کانال 👇👇👇 @H9132091518 @Madaheahlebait
مشاهده در ایتا
دانلود
علیه‌السلام بعد از تو.. . دلتنگی همیشۀ بابا علی علی! سردارِ لشکر من تنها علی علی! قدری بمان، به دل نگران‌های این حرم مهلت بده برای تماشا علی علی! باید «وَ إن یکاد» بخوانم که دور باد چشمان بد از این قد و بالا علی علی! یک سوی خیره چشم همه: این پیمبر است یک سوی باز مانده دهان‌ها: علی... علی این گونه پا مکش به زمین، می‌کُشی مرا بنگر نفس نفس زدنم را علی علی از هم گسست رشتۀ تسبیحم آه... آه از هم گسست... ارباً... اربا... علی... علی جز آب چشم و آتش دل بعد از این مباد بعد از تو خاک بر سر دنیا علی علی محمدمهدی_سیار کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
گودال_قتلگاه اطراف ظهر بود که دنیا سیاه شد ذکر لب تمام حرم آه، آه شد پشت و پناهِ عالمیان، بی پناه شد با زورِ نیزه وارد آن قتلگاه شد... بالای گود..، چکمه‌ی یک بددهن رسید "وَ الشِّمرُ جالسٌ..، نفس مادرش بُرید" ای لعنتی نزن به پری که شکسته است پنجه نکش به دسته‌ی زلفی که بسته است بس کن..، تمام پیکرش از هم گسسته است آهسته پشت و روش کن ای شمر..، خسته است در پیش چشم فاطمه سر را عقب کشید او داشت حرف می زد و..،شمر از قفا برید ده اسب سمت گودی گودال می‌دوید آن بی حیا که نقشه برای تنش کشید ای کاش نعل تازه به ذهنش نمی‌رسید فریاد استخوان تنش را خدا شنید تا عرش سوزِ ضجّه‌ی این آه پخش شد هرجای دشت تکّه‌ای از شاه پخش شد عمامه را یکی به روی خاک دید و بُرد تسبیح را یکی که به سمتش دوید و برد دستار را یکی سر فرصت بُرید و برد کهنه لباس مادر او را کشید و برد زشت است..، فکر حُرمت این مرد را کنید عریان نمی شود تن او .... کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
مدح عشق این است که در هر شَرَیان عباس است ضربان، در ضربان، در ضربان عباس است در رگ و ریشه و در شاهرگ و مویرگم جریان، در جریان، در جریان عباس است رحمت واسعه‌ای زیر دو بالش دارد نَفْسِ فضل و کرَمِ در فَوَران عباس است ارمنی پشتِ کلیمی همه صاحب نذرند عشقِ هر لهجه و هر رنگ و زبان عباس است بین هر کوره‌دهاتی که رَوی می‌بینی بر روی بامِ حسینیه‌‌ی‌شان عباس است حرز سنجاق به پیراهنِ نوزادیِ ما نغمه‌ی پیرزنانِ سبلان عباس است بچه‌ها منتظر طبل و دُهُل‌های عزا تا بکوبند و بگویند که «جان» عباس است لات‌ها چاکرِ اویند و علَم‌کِش‌ها خاک بیرقِ دسته‌ی زنجیرزنان عباس است سال‌ها با دَمِ این بحر، تلاطم کردیم شیرِسرخِ عربستان نه، جهان عباس است حسن_لطفی کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
در حرم چشم انتظارانِ فراوان داشت حیف علقمه بی تاب بود، آن‌روز مهمان داشت حیف سهم آبش را سه روزی سهمِ طفلان کرده بود روی لب‌ها از تَرَک زخمی نمایان داشت حیف رفت سمت خیمه‌ها؛ اما هوا تاریک شد علقمه از تیر و تیغ و نیزه، باران داشت حیف خَم شده بر مَشک اما دست‌ها را جا گذاشت این پناه خیمه‌ها ردی شتابان داشت حیف یک سه‌شعبه آمد و درجا سه جایش را شکست حیف شد ماه حرم انبوهِ مژگان داشت حیف مَشک را وقتی به دندان داشت چشمش را زدند مَشک را وقتی به دندان داشت، دندان داشت حیف کم‌کم از قد رشیدش در مسیرش ریخت، ریخت کاشکی این ضربه‌های سخت، پایان داشت حیف با سه‌شعبه ناگهان اُفتاد با صورت زمین بین صدها درد، این دردی سه چندان داشت حیف خورد با صورت زمین، پهلویش اما درد کرد خورد پیش مادری که دست لرزان داشت حیف می‌زدند و دور می‌گشتند و هِی می‌آمدند لشگری که چند‌صد قاری‌ِقرآن داشت حیف خواهری از خیمه دارد روسری می‌آورد مادری بی شیر هم طفلی به دامان داشت حیف دخترک کنج خرابه دست بر مویش کشید با خودش می‌گفت: روزی هم عمو  جان داشت حیف لطفی کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
شهادت لب آبی و لبت داغ تر از خورشید است آنچه بعد از تو نبیند دل من، امید است من چگونه خبرت را برسانم به حرم مانده‌ی بال و پرت را برسانم به حرم همچنان دخترم از خیمه تو را می‌خواند خواهرت منتظر آمدنت می‌ماند هلهله‌ها خبر از دست بریده داده خبرم را به حرم، قدِ خمیده داده قامتم از غم بی دستی تو "تا" مانده کوهی از تیر به روی بدنت جا مانده بدنت پر شده از تیر، تماشا سخت است حرِکت دادن این جسم از اینجا، سخت است بروم پیکر بی دست تو را پس چه‌کنم؟ کینه‌ی دشمن بد مست تو را پس چه کنم؟ تن بی دست تو با نیزه لگدکوب شده حرمله با غم تو، حال دلش خوب شده حسن_کردی کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
شهادت ميان غُربت و غم بي برادرم كردند كنارت ای گل پرپر، چه پرپرم كردند به جای آن كه رسد مرهمی به زخم دلم چقـدر هلهله بر ديده‌ی ترم كردند كجاست دست علم‌گير تو علمدارم چه با امير و سپه‌دار لشکرم كردند پس از شهادت اكبر، كنار پيكر تو اسير پنجه‌ی درد مكررّم كردند ز بار داغ گرانت شكسته شد كمرم به جسم پرپر تو چون برابرم كردند نديده بود كسي اين چنين شكسته مرا كنون نظر به دل درد پرورم كردند همين كه چشم به چشم تو دوختم، ديدم ميان موجه‌ی غم‌ها شناورم كردند حضور فاطمه در علقمه گواهی داد كه خون به جان و دل پاک مادرم كردند نوشت كلک «وفایی» كه با شهادت تو شبيـه آينه‌های مكدّرم كـردند ‏ سیدهاشم_وفایی کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
نوحه سنتی ابوالفضل ع ای ساقـی لب تشنگان، ای جـان جانانم، سقای طفلانم داغت شکسته پشت من، ای راحت جانم، سقای طفلانم ای ساقـی لب تشنگان، ای جـان جانانم، سقای طفلانم من بـی‌برادر چـون کنم بـا این سپـاه دون، در دامـن هامـون بینـم تـو را در ابــر خـون، ای مـاه تابـانم، سقای طفلانم ای ساقـی لب تشنگان، ای جـان جانانم، سقای طفلانم خواهـم بـرم در خیمه‌گه، ای گل تن پاکت، پیکـر صدچـاکت ممکـن نبـاشد «یا اخا» محـزون و نـالانم، سقای طفلانم ای ساقـی لب تشنگان، ای جـان جانانم، سقای طفلانم برخیـز و ای جــان بـرادر کـن علمـداری، بنما مـرا یـاری بی تـو غـریب و بی‌معیـن در این بیابـانم، سقای طفـلانم ای ساقـی لب تشنگان، ای جـان جانانم، سقای طفلانم بی تـو یقیـن دارم کـه فـردا زینب نـالان، بـر ناقـه‌ی عریان گردد سوار از راه کینـه بــا یتیمانم، سقای طفلانم ای ساقـی لب تشنگان، ای جـان جانانم، سقای طفلانم شد روز روشن پیش چشمم تیره‌تر از شب، چون معجر زینب بینم تو را در موج خون، ای دُرّ غلطانم، سقای طفلانم علی اکبر خوشدل تهرانی کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
علیه‌السلام امام عشق را ماه منیری وفاداران عالم را امیری دو دستت گرچه افتادند بر خاک به خاک‌افتادگان را دست‌گیری دوباره تشنگی‌ها پا نگیرد دل ما و دل دریا نگیرد در این بی‌تکیه‌گاهی یا اباالفضل! خدا دست تو را از ما نگیرد عطش را با نگاه آورده بودند دلی سرشار آه آورده بودند تمام کودکانِ تشنه آن روز به دست تو پناه آورده بودند برادر با برادر دست می‌داد برای بار آخر دست می‌داد چه احساس قشنگی ظهر آن روز به عباس دلاور دست می‌داد! برادر! مشک آوردم برایت برو، ای جاری تا بی‌نهایت تمام باغ خشکیده‌ست بشتاب خدا پشت و پناه دست‌هایت! علم را بر زمین بگذارم، اما... تو را دست خدا بسپارم، اما... به چشمم تیر زد آن قوم ای عشق! که دست از دیدنت بردارم اما... شبیه غنچه می‌پژمرد و می‌رفت تبر پشت تبر می‌خورد و می‌رفت بدون دست هم سقّاترین بود به دندان مشک را می‌برد و می‌رفت بگو بغض مرا پرپر کند مشک غم دست مرا باور کند مشک به دندان می‌برم اما خدایا لبانم را مبادا تر کند مشک چو گل پژمردی و لب تر نکردی تبرها خوردی و لب تر نکردی در اوج تشنگی، یک مشت دریا به دندان بردی و لب تر نکردی به آن گل‌های پرپر بوسه می‌زد به روی سینه با هر بوسه، می‌زد به قرآن؟ نه، برادر داشت انگار به دستان برادر بوسه می‌زد خودش می‌رفت، اما دست‌هایش... رقم زد عشق را با دست‌هایش به روی خاک افتادند، اما نیفتادند از پا، دست‌هایش هزاران چشم تر داریم از این دست به دل، خونِ جگر داریم از این دست دل ما خیمه‌ای چشم‌انتظار است چگونه دست برداریم از این دست! سیدحبیب_نظاری کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
عامیانه ابوالفضل العباس(ع) ذکر شما رو آقا میگم با شور و احساس گدای خونت اَستم یا سیدی یا عباس من بفدای دستت دست من و دامانت مریض عشقت اَستم درد من و درمانت یا سیدی یا عباس اُمید ارباب ما قبله ی حاجاتی تو دلخوشیِ طفلان و عموی ساداتی تو حسین میگه ابوالفضل تویی علمدار من قُوت قلبِ زینب تویی سپهدار من یا سیدی یا عباس امون ز نیزه ای که به مشک آبت خورده با لب خشک اصغر تیری به قلبت خورده امون ز لحظه ای که قلم شده دستانت با نیزه های دشمن پُر خون شده چشمانت یا سیدی یا عباس تا اُفتادی ز مَرکب با دستای بُریده فاطمه از تو جنت یه ناله ای کشیده وقتی ابوالفضل اُفتاد حسین دیگه تنها شد غُربتِ ارباب ما تو کربلا معنا شد خدا قسم به سوز و اشک عزای عباس پَر بده قلب من رُو تا کربلای عباس یا سیدی یا عباس کربلایی_مرتضی_شاهمندی کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
بسم الله الرحمن الرحیم دلم برای داغِ  تو مذاب شد حسین جان که خانه‌ی دو چشم من خراب شد به گریه‌های خواهرت به صبح گو طلوع مکن که قلبِ زینب از غمِ تو آب شد حسین جان صدای پای پاسبان خیمه‌ها هنوز هست هزار شکر کودک تو خواب شد حسین‌جان کنارِ اصغرت ببین سکینه زار می‌زند که روضه‌خوانِ خیمه‌اش  رُباب شد حسین‌جان خدا کند نماند و نگویدت میانِ شام لبت زِ خیزران چرا کباب شد حسین‌جان کنارِ رأس تو چرا قمار می‌کنند وای نصیبِ طشتِ تو چرا شراب شد حسین‌جان حسن لطفی کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
هزار شُکر چشمِ من پُر آب شد حسین جان دلم برایِ داغِ تو مُذاب شد حسین جان سحاب رحمتی و ما به زیرِ بارش توایم که بندگیِ ما از این سحاب شد حسین‌جان مرا به چشمِ مردمان بزرگ کرده‌ای ولی صواب‌های من چرا کباب شد حسین‌جان مرا به چشم مردمان بزرگ کرده‌ای ولی چه کردم که نام من خراب شد حسین‌جان چه خرج‌ها نکرده‌ام  بخاطرِ ریا و عُجب چه کردم که روضه‌ هم حجاب شد حسین‌جان ببخش اگر به نامِ تو قمار کرده‌ام  به عمر و پای تو گناهِ ما حساب شد حسین‌جان ببخش اگر حدیثِ تو کلام تو نخوانده‌ام اگرچه هرچه گفته‌ای کتاب شد حسین‌جان جهاد نفس را مگو حساب خلق را مگو به قلب تو تَغافُلَم عذاب شد حسین‌جان تو را به نام دین شیوخ ، جاهلانه کشته‌اند که کشتن امام هم صواب شد حسین‌جان  وصیت شهید را نخوانده‌ایم یک دو خط که این چنین مسیرِ تو  به قاب شد حسین‌جان صلای حنجر تو  راستی و مردی است پیامِ زینبین تو حجاب شد حسین‌جان  به زیرِ ظلم و زور و زَر نمیروم که دیده‌ام مسیرِ تو دلیلِ انقلاب شد حسین‌جان برای معرفت بیا و نیتم درست کن که عاشق تو از خدا خطاب شد حسین‌جان - - - دلم برای داغِ  تو مذاب شد حسین جان که خانه‌ی دو چشم من خراب شد به گریه‌های خواهرت به صبح گو طلوع مکن که قلبِ زینب از غمِ تو آب شد حسین جان صدای پای پاسبان خیمه‌ها هنوز هست هزار شکر کودک تو خواب شد حسین‌جان کنارِ اصغرت ببین سکینه زار می‌زند که روضه‌خوانِ خیمه‌اش  رُباب شد حسین‌جان خدا کند نماند و نگویدت میانِ شام لبت زِ خیزران چرا کباب شد حسین‌جان کنارِ رأس تو چرا قمار می‌کنند وای نصیبِ طشتِ تو چرا شراب شد حسین‌جان حسن لطفی کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
آنقدر ناله شدم تا جگرم ریخت حسین آنقدر اشک که مژگان ترم ریخت حسین موی من تار به تارش شده پیش تو سفید مثل پائیز شدم برگ و برم ریخت حسین منکه پیرِ تو شدم پیرتر از این مپسند به جوانِ تو قسم بال و پرم ریخت حسین  نکن ای صبح طلوع ، کاش نیاد که فقط غم عالم به دلِ شعله‌ورم ریخت حسین حق بده خاک به روی سرِ خود می‌ریزم فکرِ فردات چه خاکی به سرم ریخت حسین خار در پشت حرم چیدی ودستت خون شد زخمِ دستِ تو که دیدم جگرم ریخت حسین در میان حرمت حرفِ امان نامه شده دیدم اشکی که زِ چشمِ قمرم ریخت حسین کُشت دلشوره مرا حال رُبابت بد شد طفلِ بی شیر  بهم دور و برم ریخت حسین زود برگرد مدینه که نگویم فردا بعدِ تو جمع حرامی به حرم ریخت حسین تا نگوید لب گودال  سکینه با من آنقدر زخم زدندش ،  پدرم ریخت حسین تا نبینی به کنار دو سه‌تا طفل یتیم خیمه‌ی شعله وری روی سرم ریخت حسین تا نبینی که به  حال من و تو می‌خندد آنکه شلاق به پشت و کمرم ریخت حسین تا رُبابت به سر ِنیزه اشاره نکند وای از سنگ ببین که پسرم ریخت حسین حق بده جان بکَنَم پیشِ تو از حال روم تو بگو من چه کنم جای تو گودال روم حسن لطفی کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
نافع‌ابن‌هلال نیمه‌ی شب  بر در خیمه‌گاه زینب بود داخل خیمه چشم اربابش  بازهم بر نگاه زینب بود عشق در سینه‌اش تموج داشت غرق نورِ حسین  آئینه با ادب ایستاده عابد شب سر به زیر است دست بر سینه نافع از دور می‌شنید آه و گریه و التهابِ زینب را جگرش پاره پاره شد تا که  می‌شنید اضطراب زینب را: جگرم سوخت ای تک و تنها ظهر فردا چکار خواهی کرد آخرش هم که خواهر خود را  به فراقت دچار خواهی کرد رفت نافع به خیمه‌گاهِ حبیب با دو چشمی که دید گریان است ریخت خاکی به سر ،حبیبِ حرم دخترِ مرتضی پریشان است خون به رگهای پیرمرد آمد گفت برخیز نوبتِ ما شد جان ما  هدیه‌ی بنی‌هاشم مثل شیرِ نری مهیا شد همه اصحاب را صَلا دادند رو به شیران و این دلیران کرد حلقه‌ی یاوران که کامل شد  تیغ خود را حبیب عریان کرد حلقه گشتند یاوران باهم عابس و جون و سالم و جندب منجح و حنظه سعید و وسوید وهب و عمرو و قارب  و شوذب همه رفته با خروش و شکوه همه بر گِردِ خیمه‌ی زینب مثل صخره شبیه قله‌ی‌کوه همه بر گردِ خیمه‌ی زینب آمدیم ای عقلیه‌ی عالم تا دلت زخم این و آن نخورد به تو سوگند تا که ما هستیم آب هم در دلت تکان نخورد یک به یک لب به لب رجز خواندند شیرهای قبیله رو به حرم تیغ چرخان و نعره‌ی لبیک رو به سوی عقیله رو به حرم آنچه پیداتر است در این بِین رگ پیشانی علمدار است وای بر حال  آنهمه لشکر که رجزخوانیِ علمدار است لشکرِ شمر را بهم زده است آنکه تا صبحدم قدم زده است شُکر عباس هست و یاوران اما طور دیگر خدا رقم زده است کم کم از شیرها همه رفتند یک به یک کم شدند پای حسین همه در پیش فاطمه خونین همه درهم شدند پای حسین خبری هم از علقمه پیچید وای بر من پناه زینب رفت تکه تکه است تکیه‌گاه حسین غرق خون تکیه‌گاه زینب رفت دست‌ها را به روی سر بگذاشت آنچه می‌ گفت بر سرش آمد دید از روی تل به قربانگاه پدر و جد و مادرش آمد تکیه بر نیمه نیزه‌ای داده شاهِ بی یار از این و آن می‌خورد نامشان را که یک به یک می‌بُرد تنِ یاران همه تکان می‌خورد جمع نامحرمان همه جمع است خواهری می‌دوید در گودال قبل از آنیکه زینبش برسد شمر آمد پرید در گودال... حسن لطفی کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
هرجا سراغی، از غم گرفتیم در سینه بزم، ماتم گرفتیم در هرمقامی، خدمت گزیدیم سینه زدیم و، پرچم گرفتیم اکسیر اعظم، ذکر حسین است عالم به‌هم ریخت، تا دم گرفتیم سنگ دل ما، با گریه شد آب از چشمه‌ی چشم، زمزم گرفتیم گریه برای، داغ تو بوده ارثی که ما از، آدم گرفتیم ما سنگ بودیم، با گریه بر تو حکم نگین از، خاتم گرفتیم لطف تو بیش از، این حرف‌ها بود لطف تو خیلی‌ست، ما کم گرفتیم مجتبی_خرسندی کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
می خوانم از مقتل این روضه ها گر بازتر گردد خطر دارد سخت است و می خوانم اینک تمام خیمه، قلبی شعله ور دارد یک مرد می باید این روضه های داغ را از خاک بردارد از اوّل این راه انگشترت را ساربان زیر نظر دارد گرمای این صحرا خیلی برای طفل شش ماهه ضرر دارد ذکر مصیبت شد دارد لهوفت ناله ها سر می دهد، من هم آنجا که می گویند افتاد روی خاک، عباس تو با پرچم آنجا که می‌گویند در علقمه شد قدت از بار مصیبت خم آنجا که می‌گویند مرگا به من، باید بمیرم پای این ماتم مرگا به من وقتی هی زینب تو معجرش را می‌کند محکم حتما خبرهایی ست اینجای مقتل ها زبان شعر هم لال است ای ذوالجناح آرام! باید بگویی خونِ که بر روی این یال است حتماً خبرهایی ست زینب میان خیمه خیلی ناخوش احوال است بیرون زد از خیمه اینجای روضه شمر دیگر بین گودال است دردش مرا هم کشت آنکس که انگشتر ربوده فکر خلخال است دارد خبر را اسب با نعل خونی میبرد کوفه…چه خوشحال است! مسعود_یوسف_پور کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
ای آفتاب صبر کن این آخرین شب است این آخرین شبانۀ آرام زینب است این نازدانه‌ها که در آغوش مادرند در دست باد، بعد تو گل‌های پرپرند بعد از تو در محاصرۀ شعله‌ها و خار گل‌های پرپرند به میدان کارزار دلبندهای قافله شلاق می‌خورند از شعله‌های حرمله شلاق می‌خورند این خیمه‌ها چو ابر پراکنده می‌شوند فردا پس از تو، شب نشده کنده می‌شوند فردا غروب آن سوی گودال قتلگاه در ابرهای دلهره، غلتان به خاک، ماه ماه ایستاده دفعۀ آخر ببیندت جایی نماز کن که برادر! ببیندت آهسته از کنار حرم بگذر، ای امید! با ذکر یا صبور! که خواهر ببیندت شاید رقیه تشنۀ دیدار دیگری‌ست معلوم نیست دفعۀ دیگر ببیندت دیدار دیر می‌شود امشب که بگذرد تا گوشۀ خرابه که یک‌سر ببیندت مادر نخفته طفل تو بسیار تشنه است یک سر بزن به خیمه که اصغر ببیندت ای اعتبار خاک سر از سجده بر مدار این خاک دیر نیست که بی‌سر ببیندت تا هست آسمان به هوای تو می‌تپد فردا که بی‌برادر و یاور ببیندت تا هست معنی شب و روز جهان تویی فردا که چون حقیقت کوثر ببیندت فردا کلام روشن زهرا کلام تو فردا زمانه غرّش حیدر ببیندت فردا که بعد قتل کسانت، زمانه باز آرام و باشکوه و دلاور ببیندت در جانگدازِ واقعه‌ها هر که هر کجا زیباترین تجسم باور ببیندت ای خطبۀ منای تو تا هست در تپش تا هر خطیب بر سر منبر ببیندت تو آمدی که مستی دنیا پرد ز سر در مجلس شراب، منور ببیندت قرآن تویی که بر سر نی خواندنی‌تری کوفه میان خطبۀ خواهر ببیندت بنگر به عزم خواهر و صبر و اراده‌اش در آخرین نماز شب ایستاده‌اش تا هست روزگار پر است از سلام تو بعد از تو هست چادر خواهر پیام تو این چادر از نگاه تو معنا گرفته است هر دل به خیمه‌گاه تو مأوا گرفته است طفل تو رمز هستی و باب نجات ماست سقای تشنه، راز رشید حیات ماست عباس گفت تشنه بر این رود بگذرید با خود جز آبروی دو عالم نیاورید یک مشت بر نداشت که دل با تو باخته‌ست پاک است دست هر که علی را شناخته‌ست سقا که هر سبو به جهان است مست اوست سقا که آب تشنۀ یک جرعه دست اوست پیغام و درس کرببلا دست‌های او در گوش خلق زنده و مانا صدای او گوید که دل به جرعۀ دنیا مبند هیچ با آب و خاک عالم بی‌آبرو مپیچ شیطان اگر چه آوردت صد دلیل باز یاد آر از آه و آهن و دست عقیل باز یاد آر از لبی که در این عشق تشنه ماند مشکی که معنی عطش و عهد را رساند یک قطره‌ای به نیت دریا وضو بگیر خود را بباز و هستی جاوید از او بگیر باید تمام بر سر پیمان گذاشتن جان گر به قدر طاقت شش‌ماهه داشتن ای جان ما حسین، به ما زان عطش ببخش جان جهان به هر دل و هر جان عطش ببخش روی مرا که همچو شب بی‌ستاره‌ای‌ست جز جامۀ سیاه عزای تو چاره نیست جون و حبیب رمز سیاه و سپید ماست ای آنکه گریه بر تو تمام امید ماست با گریه خون ما به تو پیوند می‌خورد با اشک جان به یاد تو سوگند می‌خورد کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
آن شب که بود فرصت سبز دعا فقط گل کرد در قنوت شما ربّنا فقط تابیده بود عشق به دل‌ها و می‌وزید عطر زلال نافله از خیمه‌ها فقط وقتی نسیمِ گُل‌نَفَسی‌های او وزید پر شد فضای خیمه ز بوی خدا فقط پرسید: می‌روید اگر؟ وقت رفتن است! کوتاه بود پاسختان: ها! کجا؟ فقط «کامل عیار سنگ محک خورده‌ایم ما آغوشمان گشوده به روی بلا فقط پولادِ آبدیدۀ ما را توان گداخت در التهاب حسرت یا لیتنا فقط» بی‌رنگ می‌شدید در آن آزمون سرخ من‌هایتان گرفت از او رنگ ما فقط باور نداشتید اگر عشق را، چرا برداشتند پرده ز چشم شما فقط؟ روزی که آه شیونیان شور خاک داشت زد خیمه گل‌خروش شما در فضا فقط یک کاروان دلید ولی روی نیزه‌هاست سرهایتان در این سفر از هم جدا فقط منظومۀ بلند شهادت سرودنی‌ست با حنجر بریده سر نیزه‌ها فقط زنجیرۀ قیام تو را امتداد داد زینب به حلقه حلقۀ دام بلا فقط بر روی نی چو دید گل‌افشانی تو گفت: می‌خواهد این بهار شکوه تو را فقط از حر مجال شرم گرفته‌ست خنده‌ات یعنی که از تو شِکوِه ندارم، بیا فقط روزی که عشق و عاطفه تاراج می‌شدند سهم تو بود پاره‌ای از بوریا فقط افزون‌تری ز حوصلۀ ما، هزار حیف از تو اگر که داغ بماند به جا فقط قادر به وصف شأنِ اَبَرمردیِ تو نیست: غیرت فقط، گذشت فقط، ابتلا فقط بر قامت شکوه شما قد نمی‌دهد عزت فقط، حماسه فقط، مرحبا فقط گم می‌شود خروش بلند رهایی‌ات در لابه‌لای همهمه و هوی و ها فقط دردا که دشمنان تو را شاد کرده است چون و چرای خیل مسلمان‌نما فقط تا کعبه را مباد که «بیت الصَّنم» کنند باید به این «هُبَل‌زدگان» گفت: «لا» فقط ای از زمان همیشه فراتر که مانده است از تو به یاد، خاطرۀ کربلا فقط هر شعر در رثای تو گفتیم نارساست ای خطبۀ حماسی سُرخت رسا فقط گیرم که ماجرای شما را رقم زدند زور اَلَست با قلم ابتلا، فقط ما را به عمق فاجعه هرگر نمی‌برند دردا و وامصیبت و واویلتا فقط تو مرگ را به سُخره گرفتی کجا رواست تا نام تو خلاصه شود در عزا فقط؟ خون بود و داغ بود و عطش بود و شعله بود امّا نبود این همۀ ماجرا فقط افتاده از نفس جرس، ای هم‌نفس بیا یک شیون است فاصله تا نینوا فقط او ماند و خون‌حماسۀ او ماند و عشق ماند از ما چرا به جای بماند صدا فقط؟! نازم به این قیام، که تکمیل می‌شود با انقلاب «قائم آل عبا» فقط محمد_علی_مجاهدی کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
عاشق که باشی وضع من را تازه میفهمی این‌گونه سرگردان شدن را تازه میفهمی پروانه را از نیمه شب ، زیرِ نظر داری وقتی سحر شد سوختن را، تازه میفهمی وقتی گناهانِ تو را با گریه میبخشند آن لحظه، لطف پنج‌تن را، تازه میفهمی زهرا برای روضه‌ها ما را سوا کرده ماه مُحرم حرف من را تازه میفهمی شور حسین از شر معصیت خلاصت کرد پس قدر این سینه زدن را تازه میفهمی محشر لباس مشکی‌ات وقتی شفیعت شد خاصیت این پیراهن را تازه میفهمی در کفن و دفن یک مسلمان خوب دقت کن فرق حصیری با کفن را تازه میفهمی گفتم "مُرَمَّلٌ بالدِّماء"، داد تو در آمد چون بعد از آن وضع بدن را تازه میفهمی آنجا که در تشخیص او زینب به مشکل خورد تاثیر سُم ها روی تن را تازه می فهمی یک مُشت نامحرم که وقتی دوره ات کردند آنگاه حال چند زن را تازه می فهمی علی_محمدی کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
پیش من نیزه ها کم آوردند به خدا سر نمیدهم به کسی غیرت الله من خیالت جمع من که معجر نمیدهم به کسی تو اگر که اجازه بدهی خویش را پهلویت می اندازم اگر این چند تا عقب بروند چادرم را رویت می اندازم چقدر میروند و می آیند فرصت زخم بستن من نیست آمدم درد و دل کنم با تو جا برای نشستن من نیست جلویش را بگیر تا بلکه دستم از رو سرم بلند شود تو که شمر را نمیکنی بیرون پس بگو مادرم بلند شود هرکه گیرش نیامده نیزه تکیه بر سنگ دامنش کرده همه دیدند دخترت هم دید شمر رخت تو را تنش کرده علی_اکبر_لطیفیان کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
تعزیه خوانِ خواندانش بود سنت خانه را بپا می‌داشت شعرها را چه خوب از بر بود همه را او به گریه وا می‌داشت صبر می‌کرد در تمامی سال تا دوباره محرمی برسد که بپوشد ردای سرخش را رجزش تا به عالمی برسد بازی‌اش گرچه خوب بود اما بود در بین اهلِ ده مردود حق بده اهل روستایش را نقشِ او نقش شمرِ تعزیه بود اهل ده ، اهلِ خانواده‌اش حتی همه با نقش شمر بد بودند بعد یک ماه هم پس از بازی سردی و طعنه را بلد بودند سرد شد کاسبی‌اش اما داشت عشق گرمی به  تعزیه خوانی بعد بازیش بینِ خلوتِ خود چشم او بود عجیب بارانی تا که روزی بزرگِ مسجدشان آمد و گفت: دل رها داری همه را می‌بریم با هیأت میل رفتن به کربلا داری؟ نفسش بند آمد و زبان هم بند خبرِ او به گریه‌اش وا داشت وقت بازیِ آخرش ، با خود نیت رفتن حرم را داشت چقدر زود حاجتش را داد آنکه عمری خلاف او می‌خواند دید خود را به دورِ شش گوشه تعزیه در طواف او می‌خواند ولی انگار کربلا که رسید پای رفتن نداشت سوی حرم فقط آنجا زیارتی می‌خواند از همان دور روبروی حرم شب سوم شد و دوباره نرفت بازهم سلام کرد و گریست دست برسینه داشت غرق ادب باز احترام کرد و گریست با خودش گفت شمر تعزیه‌خوان بیش از این کاش عادتم ندهند کاش می‌شد که زودتر بروم بیش از اینها خجالتم ندهند رفت از بازی خودش غمگین بازی روزگار را می‌دید بازهم بعد این زیارتِ دور رفت و در رختخوابِ خود خوابید ناگهان دید آسمان نور است نورِ آنکه به زیر دِین‌اش هست دید در پیشِ حضرت عباس و جلو تر از اوحسین‌اش هست سر به زیر ایستاد و با همه شرم روی خود را به آستین پوشاند دید دارد ردای سرخش را چهره را شمرِ شرمگین پوشاند نقش او بازی مخالف بود داشت اشعارِ تند و دلشکنی ناگهان حضرتش صدایش کرد سر به بالا بگیر... شمرِ منی سر به بالا بگیر از اول سفرت سخت چشم انتظار تو بودم لحظ‌ای که سلام می‌دادی این سه شب در کنار تو بودم مادرم راضی است از حالت و به تو داده کربلا نقشت دور میدان میدان گریه کنان چقدر گریه کرده با نقشت گفت آقا خجالتم ندهید تا نفس هست با تو می‌مانم گفت حالا برام بازی کن باز ای شمر‍ِ تعزیه خوانم گفت تنها نمی‌شود ، فرمود : من وعباس با دلت هستیم تو شروع کن من و ابالفضلم در دو نقش مقابلت هستیم اشقیا خوان مجلس اول ابتدا از علیِ‌اصغر گفت قدمی زد به دور خود آنگاه نعره زد حرمله ... مکرر گفت روی زانو نشین و چله بکش حتم دارم که بی هوا بکُشی خوب دقت نما به حلق پسر ضربه‌ای زن که هر دو را بکُشی با سه شعبه  چنان به کودک زن خاک این دشت را تکان بدهد وقت لالایی اش شده بزنش مادرش بین خیمه جان بدهد دست بابا همینکه بالا رفت بزنش تیر را که کاری است حرف مادر نزد ولی می‌دید  اشک‌های حسین جاری است رفت سر وقت صحنه‌ی اکبر گفت داغی به قلب بابایش می‌گذارم چنان که نشناسد چه کسی کرده ارباً اربایش چه جوانی عجب غیوری هست لشگرم را ببین بهم زده است این جوان را اگر که بگذارید بخدا مرگ ما رقم زده است دید چشم حسین باران بود دست را گذاشت بر جگرش یاد غمهای اکبرش اُفتاد دست دیگر گذاشت بر کمرش زره و خود و زین و تیغت را زیر پای سپاه می‌بینم چقدر چهره‌ات عوض شده‌است نکند تشتباه می‌بینم كاش مـی‌شد سَرت یكی مـی‌گفت زیـرِ ایـن ضربه‌هـا كَـمَش نكنیـد آه ای نـیـزه‌هـا مـیـانِ حــرم خـواهـرش هست دَرهَـمش نكنیـد بعد شد مجلسِ علمدار و شمر اینگونه خواند با چامه ای عموزاده ای امیرِ حسین خیز آورده‌ام امان‌نامه خیمه‌گاه حسین خواهد سوخت پیشِ ما آی امیر لشگر باش ما همه در رکاب تو باشیم بی خیال چنین برادر باش تا چنین گفت چهره‌ی عباس سرخ شد روی خاک زد علمش جان عباس صد هزاران بار بفدای سه‌ساله و حرمش آبروی مرا محک نزنید سرِ من خاک این قبیله شده جان ام‌البنین که عباسش نذر پابوسیِ عقیله شده شمر گفتش که بی‌هوا بزنم دستها را به تیغِ عریانم گفت دستِ عمو فدای حرم مَشک را می‌برم به دندانم دستهای سوار اُفتاده چشم او را زدند ، دف بزنید با شتابش چه می‌کنید اما کوفیان مَشک را هدف بزنید تیر را کشید از چشمش تیر را  با توانِ زانویش خوود اُفتاد و با عمودی سخت یک‌نفر زد میان اَبرویش بعد از آن نوبت حسینش بود شمر گفتش مگر سر آوردی همه را کشته‌ایم و نوبت توست عرق شمر را در آوردی تشنه لب هستی و جوانمُرده پیش تو آب بر زمین ریزم لب تو خشکِ خشک اما خون از رخ و گونه و جبین ریزم فاصله کم شده کمانداران تیرها را دقیق‌تر بزنید نیزداران دوباره حلقه شوید نیزه‌ها را عمیق‌تر بزنید مجلس گریه بود و ناله و آه هِق هقِ شمر  بی امان شده بود شعرِ خود را نه ، شعر مرثیه خواند تعزیه‌خوانی که روضه‌خوان شده بود هرچه او بیشتر نفس می‌زد بیشتر می‌زدند زینب را تیغشان مانده بود در گودال با سپر می‌زدند زینب را...
تا که نام عقیله را آورد شاه دستش گذاشت روی سرش وای از زینب آه از زینب ناله می‌زد حسین از جگرش دیگر از خواهرم مخوان ای وای چه کشیده است از اسارت شام من و عباس و مادرم عمری‌است گریه کردیم از جسارت شام *** قرنها می‌شود امامِ زمان گریه است از مصیبت زینب خون بجای سرشک می‌ریزد صبح و شب از اسارت زینب حسن_لطفی کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
عصر تاسوعاست ای نقّاش فردا را نکش صبح دریا را کشیدی ظهر صحرا را نکش خسته با زین و یراقی واژگون آشفته یال بی‌سوار و غرق خون آن اسب زیبا را نکش یا تمام صفحه را با خیمه‌ها همرنگ کن یا به غیر از ما رأیت الا جمیلا را نکش آن به دریا رفته دیگر بر نمی‌گردد به دشت خشکی لب‌های فرزندان زهرا را نکش او که مجنون بود، مجنون ماند، مجنون شد شهید مادرش لیلاست واویلای لیلا را نکش... ما که جا ماندیم در ما رنگ عاشورا نبود آبروداری کن و رسوایی ما را نکش عاقبت آن مرد مردستان می‌آید بعد از آن کس نگوید آن قد و بالای رعنا را نکش مهدی_جهاندار کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
حسین، گیسوی با خون خضاب، دیده قدیم به سمت صحنه ای آمد که خواب دیده قدیم رها شد از زه، تیری که آب دیده قدیم که او هر آنچه ببیند رباب،دیده قدیم تمام آن چه شنیدیم، دیده است حسین بخوان لهوف و ببین چه کشیده است حسین به آب زد، به عطش زد، به آب و آتش زد چه تیغ ها که عدو بر تن منقش زد چقدر شعله که بر دامن سیاوش زد فرات، گِل به سر و دست پشت دستش زد به رو سیاهی ضرب المثل مضاعف گشت حسین، تشنه لب چشمه رفت و تشنه گذشت رسيد روضه به جايي كه ديدنش سخت است به حنجري كه يقيننا بريدنش سخت است تني كه مثله شود پاكشيدنش سخت است صداي واي بني شنيدنش سخت است اگرچه سخت سرت را ولي جدا كردند چنان كه فاطمه را از علي جدا كردند همين كه تير رها كرد تيغ مي بُرد رفيق مي زند و نارفيق مي برد و بوسه گاهِ نبي را دقيق مي برد عميق بوسه زده پس عميق مي برد چنان پرنده كه هي بال را به هم زده است صداي فاطمه گودال را به هم زده است خدابخير كند لحظه هاي اخر را خدا بخير كند رفتن برادر را يكي بگيرد از ان دور چشم خواهر را كه شمر بين دو دستش گرفته يك سر را به نيزه زلف كمند است ساعتي ديگر سري به نيزه بلند است ساعتي ديگر بلند گفت یکی آن وسط، سرش با من ولی مزاحممان است خواهرش، با من! تو پا گذار به گودال، خنجرش با من شروع کار قتال از تو، آخرش با من! بریدن سر او مثل آب خوردن بود جداشدن ز قفا، ظلم بر سر و تن بود ز قتلگاه، اگر بوی سیب می آید حبیبه ای به مزار حبیب می آید صدای ناله ی زهرا عجیب می آید که آخرین پسرم عنقریب می آید در آن زمان سر خون حسین من جنگ است به هر کجا بروید آسمان همین رنگ است سعید_پاشازاده کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
هیچ کس ازروی جسمش نیزه ها رابر نداشت دور تا دورش نگاه انداخت ، یک یاور نداشت خواهرش در آن شلوغی ها چطور آمد ندید خواست برخیزد ز جا ، اما  رَمَق  دیگر نداشت گرچه او را قبل گودال از نفس انداختند شاه جانی در تنش بعد از علی اکبر نداشت مادرش با چادرش او را در آغوشش گرفت تا تنش عریان نماند چاره ای دیگر نداشت روی نیزه هم نگاهش از حرم غافل نشد آنچه را می دید با چشمان خود باور نداشت خواهرش تا دید سر تا پا به غارت رفته گفت: کاش دست کم عزیزم دستت انگشتر نداشت پادشاهان تاجدارند، ای بمیرم شاه ما تاج بر سر داشت؟ نه، حتی به پیکر سر نداشت بر زمین خدالتریب افتاد جانِ بوتراب لااقل ای کاش قاتل کینه ازخیبرنداشت تا شنیدم از اسارت آرزو کردم به دل کاش ،شاه کربلا در کربلا دختر نداشت... کار_گروه_العتبه کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
(روضه مکشوف /با حال معنوی مناسب مطالعه شود ) گودال قتلگاه روضه باز نیمه جان بود و پشتِ مركبِ خود بوسه ای سنگ ، بر جبینش زد نوبت تیر ِحرمله شده بود آه، از پشت زین زمینش زد ناله ای میرسد به هركس كه به تنش تیغ میكشد... نزنید مادرش چنگ میزند به رخش دخترش جیغ میشكد... نزنید نوبت یك حرامزاده شد و نوك سر نیزه اش به سینه نشست وزن خود را به روی نیزه نهاد آنقدر تكیه داد نیزه شكست داس هایی بلند را میدید بین دستِ جماعتی خوشحال از سرِ شیب پیكری را ، وای میكشیدند تا ته گودال تبر و داس و دشنه و شمشیر با تنی خُرد جور می آیند تا بدوزند بر زمین ، از راه نیزه های قطور می آیند شمر دستش پُر است و با پایش بدنش را به پشت میچرخاند نیزه ای را حرامزاده زد و نیزه را بین مشت میچرخاند این وسط چندتا حرامزاده بدنی ریز ریز میكردند با لباسی كه از تنش كَندند تیغشان را تمیز میكردند علی_اکبر_لطیفیان کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
⚫️ یکی از اعمال بسیار مهم و با فضیلت در روز 🔸 عبد اللَّه بن سنان نقل کرده که وارد شدم بر مولای خود امام صادق علیه السلام در روز عاشورا، پس آن حضرت را یافتم با رنگ متغیّر و اثر حزن و اندوه از او ظاهر بود و آب از دیده‌های مبارکش می‌ریخت مانند مروارید. گفتم سبب چیست گریه شما را، هرگز خدا نگِریاند دیده‌های شما را؟ فرمودند: آیا غافلی‌؟ مگر نمی دانی که حسین بن علی علیهما السلام در مثل این روز شهید شده است؟! گفتم: ای مولای من، چه می‌فرمایید در روزهٔ آن؟ فرمودند: روزه بگیر بی آنکه شب نیّت روزه کنی و یک روز تمام روزه مگیر، و باید که افطار تو بعد از نماز عصر بوده باشد بر جرعه‌ای از آب؛ به درستی که در مثل این وقت ( عصر عاشورا ) شدت و فشار جنگ برطرف شد از آل رسول - صلّی اللَّه علیهم - و آتش جنگ فروکش کرد. سپس آن حضرت از شهادت امام و اصحابش یاد نمود و از شدت مصیبت، آنقدر گریست که محاسن مبارکش به آب دیده اش تر شد. 👈🏻 سپس فرمودند: ای عبدالله، بهترین کاری که در این روز بکنی آن است که لباس پاک بپوشی و آن را بگشایی ( بند لباس و دکمه را نبندی ‌) و آستین دست را تا آرنج باز بگذاری  - مانند افراد مصیبت زده - پس بروی به صحرای خلوت یا مکانی که کسی تو را نبیند، یا جایی از منزل خود که خالی باشد، وقتی که آفتاب بلند شده باشد، چهار رکعت با دو سلام بخوان و رکوع و سجودش را خوب انجام بده، در رکعت اوّل سوره «حمد» و «قل یا أیّها الکافرون»، و در رکعت دوم سوره «حمد» و «قل هو اللَّه أحد»، و در رکعت سوم سوره «حمد» و سوره «احزاب»، و در رکعت چهارم سوره «حمد» و سوره «إذا جاءک المنافقون» بخوان، یا هر سوره ای که توانستی، پس سلام بگوی و روی را بگردان به جانب قبر امام حسین علیه السلام و متمثّل ساز برای خود و تصور کن در خاطر خود، کُشته شدن آن حضرت را و هرکس با آن حضرت بوده است از فرزندان و اهل آن حضرت، و سلام و صلوات بفرست بر آن حضرت، و لعنت کن بر قاتلان آن حضرت و بیزاری بجوی از اعمال ایشان، تا بلند گرداند به این سبب حق تعالی از برای تو در بهشت درجه‌ها و برطرف کند از تو گناهان بسیار؛ پس راه برو از مکانی که هستی - خواه صحرا یا غیر آن - به چند گام و در این راه رفتن بگو: "إنّا للَّهِ وَ إنّا إلَیْهِ راجِعُوْنَ، رِضاً بِقَضائِهِ وَ تَسْلِیْماً لِأَمْرِهِ." و باید که در این حالت، حزن و اندوه و بدحالی بسیار داشته باشی و یاد خدا بسیار بکن و "إنّا للَّهِ وَ إنّا إلَیْهِ راجِعُوْن" بسیار بگو. ➖ پس چون از راه رفتن و از این فعل فارغ شوی، توقف کن در موضعی که اوّل در آن نماز خواندی و بگو: اللَّهُمَّ عَذِّبِ الْفَجَرَةَ الَّذِیْنَ شاقُّوْا رَسُوْلَکَ، وَ حارَبُوْا أَوْلِیاءَکَ، وَ عَبَدُوْا غَیْرَکَ، وَ اسْتَحَلُّوْا مَحارِمَکَ وَ الْعَنِ الْقادَةَ وَ الْأَتْباعَ، وَ مَنْ کانَ مِنْهُمْ فَخَبَّ وَ أَوْضَعَ مَعَهُمْ، أَوْ رَضِیَ بِفِعْلِهِمْ لَعْناً کَثِیْراً. اللَّهُمَّ وَ عَجِّلْ فَرَجَ آلِ مُحَمَّدٍ، وَ اجْعَلْ صَلَواتِکَ عَلَیْهِمْ، وَ اسْتَنْقِذْهُمْ مِنْ أَیْدِی الْمُنافِقِیْنَ وَ الْمُضِلِّیْنَ وَ الْکَفَرَةِ الْجاحِدِیْنَ، وَ افْتَحْ لَهُمْ فَتْحاً یَسِیْراً، وَأَتِحْ لَهُمْ رَوْحاً وَ فَرَجاً قَرِیْباً، وَ اجْعَلْ لَهُمْ مِنْ لَدُنْکَ عَلی عَدُوِّکَ وَ عَدُوِّهِمْ سُلْطاناً نَصِیْراً. ➖ سپس دستها را بلند کن به سوی آسمان و این دعا را بخوان و قصد کن دشمنان آل محمّد علیهم السلام را: اللَّهُمَّ إنَّ کَثِیْراً مِنَ الْأُمَّةِ ناصَبَتِ الْمُسْتَحْفَظِیْنَ مِنَ الْأَئِمَّةِ، وَ کَفَرَتْ بِالْکَلِمَةِ، وَ عَکَفَتْ عَلَی الْقادَةِ الظَّلَمَةِ، وَ هَجَرَتِ الْکِتابَ وَ السُّنَّةَ، وَ عَدَلَتْ عَنِ الْحَبْلَیْنِ اللَّذَیْنِ أَمَرْتَ بِطاعَتِهِما وَ التَّمَسُّکِ بِهِما، فَأَماتَتِ الْحَقَّ، وَ حادَتْ عَنِ الْقَصْدِ، وَ مالَأَتِ الْأحْزابَ، وَ حَرَّفَتِ الْکِتابَ، وَ کَفَرَتْ بِالْحَقِّ لَمّا جاءَها، وَ تَمَسَّکَتْ بِالْباطِلِ لَمّا اعْتَرَضَها، فَضَیَّعَتْ حَقَّکَ، وَ أَضَلَّتْ خَلْقَکَ، وَ قَتَلَتْ أَوْلادَ نَبِیِّکَ، وَ خِیَرَةَ عِبادِکَ وَ حَمَلَةَ عِلْمِکَ، وَ وَرَثَةَ حِکْمَتِکَ وَ وَحْیِکَ. اللَّهُمَّ فَزَلْزِلْ أَقْدامَ أَعْدائِکَ وَ أَعْداءِ رَسُوْلِکَ وَ أَهْلِ بَیْتِ رَسُوْلِکَ. اللَّهُمَّ وَ أَخْرِبْ دِیارَهُمْ، وَ افْلُلْ سِلاحَهُمْ، وَ خالِفْ بَيْنَ کَلِمَتِهِمْ، وَ فُتَّ فی أَعْضادِهِمْ، وَ أَوْهِنْ کَیْدَهُمْ، وَ اضْرِبْهُمْ بِسَیْفِکَ الْقاطِعِ، وَ ارْمِهِم بِحَجَرِکَ الدّامِغِ، وَ طُمَّهُمْ بِالْبَلاءِ طَمّاً، وَ قُمَّهُمْ بِالْعَذابِ قَمّاً، وَ عَذِّبْهُمْ عَذاباً نُکْراً، وَ خُذْهُمْ بِالسِّنِیْنَ وَ الْمَثُلاتِ الَّتِی أَهْلَکْتَ بِها أَعْداءَکَ، إنَّکَ ذُوْ نِقْمَةٍ مِنَ الْمُجْرِمِیْنَ. 👇🏻
✴️ بعد امام فرمودند: بدان که حق تعالی عطا می‌فرماید ده خصلت به هرکس که این نماز را بخواند و این دعا را بخواند از روی اخلاص و این عمل را به جا آورد از روی یقین و تصدیقِ به این ثوابها، که از جمله آنها آن است که: او را از مرگ بد نگاه دارد _ و ایمن گرداند او را از پریشانی _ و بر او دشمنی را غلبه ندهد تا هنگام مرگ _ و نگاه دارد از دیوانگی و خوره و پیسی او را و فرزندان او را تا چهار پشت _ و شیطان و اولیای شیطان را بر او و بر نسل او تا چهار پشت مسلّط نگرداند. راوی گوید: پس من از خدمت آن حضرت برگشتم و می‌گفتم: سپاس خداوندی را که منّت گذاشت بر من به شناختن شما و دوستی شما، و از او درخواست‌ می‌کنم که یاری دهد مرا بر آنچه لازم و واجب است بر من از فرمان برداری شما. 📘 مصباح المتهجد، ط‌_ مؤسسه فقه الشیعة، ص ٧٨١ کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
برای روضه نشستیم و روضه خوان آمد صدا گرفته و غمگین و ناتوان آمد نشست و گفت سلامٌ علیکَ یا عطشان سلام حضرت لب تشنه روضه خوان آمد سلام حضرت شیب الخضیب، مقتلها نوشته اند چه بر روزگارتان آمد نوشته اند مقاتل که ظهر روز دهم چه روضه ها که زداغ تو بر زبان آمد سه سیب را سه هدف را سه تیر کافی بود سه بار حرمله هربار با کمان آمد نوشته اند که شاهی ز صدر زین افتاد اگر غلط نکنم عرش در فغان  آمد نوشته اند مقاتل که عصر روز دهم بلند مرتبه ای خسته ، نیمه جان آمد بلند مرتبه شاها ! همین که افتادی بریده باد زبانم ولی سنان آمد بلند مرتبه شاها ! همین که افتادی به قصد حنجره ات شمر همچنان آمد بلند مرتبه شاها ! همین که افتادی میان هروله زینب دوان دوان آمد یکی به دشنه تو را زد یکی به نیزه ولی یکی به قصد تبرک عصازنان آمد هنوز داخل گودالی و تنت بر خاک رسید خولی و در دشت بوی نان آمد برای بردن انگشتر غنیمتی ات همین که غائله خوابید ساربان آمد محسن_ناصحی کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
ع روضه خوانِ ناب و خیلِ سینه زن حاضر کنید یک حسینیه برایِ حالِ من حاضر کنید زینتِ دوش ِ نبی افتاده بینِ قتلگاه نیزه را بد ميزنند و لطمه-زن حاضر کنید پاره کردند عاقبت آن یادگارِ کهنه را تا بسوزد عالمی؛ داغِ کهن حاضر کنید با نوک شمشیرِ زهرآلوده کَندند از تنش پیرهن رفته به غارت! پیرهن حاضر کنید پشتِ هم؛ از جای جای پیکرش خون میچکد مرهمی فوراً برای زخم ِ تن حاضر کنید مرهم ِ زخم ِ تنش اشکِ مدام است و سریع- گریه کُن هایی برایِ این بدن حاضر کنید تا بر این جسم ِ به خون آغشته برگردد نفس از مدینه! مُشتی از خاکِ وطن حاضر کنید زودتر تابوتِ اربابِ مرا کنجِ بقیع نیمه شب، آهسته؛ با ذکرِ حسن(ع) حاضر کنید جسم عریانِ حسینش(ع) را نبیند غرقِ خون مادرش دارد می آید! یک کفن حاضر کنید! مرضیه_عاطفی کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG