#روضه_مكتوب
#کمیل_کاشانی
🔸مجلس چهارم(روضة حضرت مسلم بن عقیل)
السلام علی اول الشهداء و سید السعداء السلام علی الهادی بنفسه و مهجته السلام علیک ایها الشهید الفقیه المظلوم.
سفیر نور به دار الاماره گفت حسین
شد آسمان دلش پر ستاره، گفت حسین
به رغم مصلحت اندیشهای شهر فریب
نداشت حاجت هیچ استخاره گفت حسین
سرود شعر بلند حماسه و ایثار
بدون پرده و بی استعاره گفت حسین
اسیر بود ولی مثل شیر زد فریاد
کشید از دلش آه و دوباره گفت حسین
دو. کعت عشق به محراب وصل نیت کرد
ز خون گرفت وضو بر مناره گفت حسین
غروب بود و غریبانه، تشنه و زخمی
دو دست بسته نفس پر شراره گفت حسبن
سرش جدا شد و از بام قصر شب افتاد
نگاه آخر او با اشاره گفت حسین
کمیل، روضة مسلم چقدر جانسوز است
شکست در غم او سنگ خاره گفت حسین
چقدر سخت است نفس کشیدن در شهری که خوش استقبال و بد بدرقهاند. پنجم شوال وقتی سفیر حسین خسته از سفری طولانی وارد کوفه شد هیجده هزار نفر با او بیعت کردند آنقدر اشتیاق از خود نشان دادند که همان روزهای اول به مولایش نامه نوشت که مولای من کوفه در انتظار توست. اما چه زود برق سکههای عبیدالله و فریب ابن زیادها چشمشان را زد. عده ای به طمع زر و گروهی از بیم زور مسلم را در کوچهها غربت کوفه رها کردند و رفتند به قول عبیدالله اعجاز سامری کار خودش را کرد. کار به جایی رسید که همراه 30 نفر به سوی (ابواب کنده) حرکت کرد وقتی به آنجا رسید تنها 10 نفر با او بود و چون از آن منطقه عبور کرد حتی یک نفر با او نمانده بود تا راهنمایی اش کند. اگر آن زن مومنه (طوعه) مردی نمیکرد مسلم شب را تا صبح در کوچهها سرگردان بود. فقط جام آبی نوشید و به نماز شب ایستاد...
غریب کوفه در ذکر خدایی
نفسهایش نوای نینوایی
به اشک و زمزمه میگفت تا صبح
حسین فاطمه کوفه نیایی
سپر شمشیر خنجر میفروشند
کلاخود و علم، پر میفروشند
نمیدانم چرا از این همه جنس
سه شعبه را گران تر میفروشند
نیا کوفه که کوفی را وفا نیست
در اینجا بویی از عشق و صفا نیست
فریب زور و زر خوردند مردم
کسی مولا دگر یاد شما نیست
صبح علی الطلوع محاصره اش کردند. تا غروب آفتاب مردانه مبارزه کرد و کسی را یارای تیغ حیدری اش نبود. عاقبت به فریب امان نامه دستانش را بستند تشنه بود اما دهان خون آلودش اجازه نداد جرعة آبی بنوشد انگار تقدیرش شهادت با لب تشنه بود. اوج غربتش این بس که کسی را پیدا نکرد جز عمر سعد تا وصیت کند، به اکراه گوش میداد. فرمود ای عمر سعد سه وصیت دارم اول اینکه 600 درهم قرض گرفته ام سپرم را بفروش و قرضم را ادا کن دوم اینکه جنازه ام را تحویل بگیر و دفن کن و سوم اینکه نامه ای برای مولایم حسین بنویس که به کوفه نیاید. خسته و زخمی شروع کرد به گریه کردن، نه برای خود که برای قافله ای که به سوی کوفه میآید.
حسین فاطمه گفتم بیا اما نیایی
نبرده کوفه بویی از وفا اینجا نیایی
همه پیمان شکستند برای نان شکستند
به سنگ کینه از من سر و دندان شکستند
شکسته سرم، فدای سرت، سرت بادا سلامت
نثار تو و همه بچههات، سر و جان غلامت
حسین یا حسین (2) حسین مولا حسین جان
میا کوفه که غیر از من دگر یاری نداری
برای کشتن تو میکنند لحظه شماری
سپاه زور و تزویر همه با تیر و شمشمیر
که حتی در امان نیست در اینجا طفل بیشیر
ببین سوز من، ببین آه من، برایت گریه کردم
خداحافظ ای قرار دلم حسین دورت بگردم
حسین یا حسین (2) حسین مولا حسین جان
در منزل زباله برای امام حسین خبر آوردند که مولاجان از کوفه که بیرون میآمدیم پیکر مسلم پایمال کودکان کوفه بود. مولا گریست و زمزمه کرد انا لله و انا الیه راجعون
📚منبع : روضه الذاکرین
واتساپ
👇👇👇
https://chat.whatsapp.com/J7Vcl4TURHt3XN0jQWKBcN
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
#روضه_مكتوب
#روضة_الذاكرين
#کمیل_کاشانی
🔸مجلس ششم (حضرت قاسم ابن الحسن)
نوجوانی که دلش مثل پدر دریا بود
از تبار ادب و غیرت و خوبیها بود
زلف آشفتة او غارت دلها میکرد
پای تا سر حسن و حسن ز سر تا پا بود
مرگ در ذائقهاش ناب تر از شهد عسل
بسکه طوفنده و شیدایی و بی پروا بود
سیزده ساله ولی مرد، که در عرصة رزم
هیبت حیدریاش حیرت عاشورا بود
کربلا حجله دیدار و اجل شاهد وصل
جشن دامادی قاسم چقدر زیبا بود
جای گل بر سر او ضربه ی شمشیر زدند
بر سر نیزه به پهلوش زدن دعوا بود
عاقبت زیر سم اسب گلابش کردند
دامن دشت پر از عطر گل زهرا بود
این طرف سوخته از رفتن او قلب عمو
آن طرف منتظر آمدنش بابا بود
به روی دست عمو پیکر او شد تشییع
ذکر نوحه به حرم ناله ی واویلا بود
آن که بیش از همه میسوخت در این سوگ بزرگ
مادری بود که با داغ پسر تنها بود
امیرالمومنین "ع" چه نگاه زیبایی به مرگ دارد، میفرماید : (الموت عُرسُ المومن) مرگ عروسی مومن است. رهایی از دنیایی که (سِجن المومن) است لذتی کمتر از عروسی ندارد لذا اولیای خدا برای مرگ لحظه شماری میکردند.
مرگ اگر مرد است گو نزد من آی
تا در آغوشش بگیرم تنگ تنگ
بی قرار تر از همه قاسم بن الحسن بود. کربلا را حجلة دیدار و شهادت را عروس وصل و تیر و سنگ و نیزهها را نقل شادی مجلس عروسی میدید. لذا وقتی از او سوال شد (کیف الموت عندک؟) بی درنگ پاسخ داد که (احلی من العسل)...
مرگ از بی جگریهای تو چون زهر شده است
تلخی باده این رطل گران این همه نیست
(صائب تبریزی)
از همه مهمتر این که روز عاشورا اولین شهید هم نبود که بگوییم زخم شمشیر و نیزه ندیده و فقط رجزی خوانده بلکه پیکر اربا اربا علی اکبر را دیده بود و بدنهای قطعه قطعة شهدای کربلا را در خیمة دارالحرب مشاهده کرده بود. اینکه یک نوجوان سیزده ساله با قدمهای استوار و آگاهی از سختی راهی که انتخاب کرده از امامش اجازه نبرد میخواهد نشان از معرفت بالای او به شهادت دارد مقابل عموجانش حسین ایستاد و شروع کرد به دلبری کردن میداند که برای عمو سخت است که به او اجازة میدان بدهد.
عمو رخصتم ده فدایت شوم
شهید ره کربلایت شوم
منم دست پرورد عباس تو
پر از غیرت و شور و احساس تو
منم وارث شیر سرخ جمل
مرا مرگ شیرین تر است از عسل
بده رخصتم شور و عزمم ببین
در این عرصة تیغ ، رزمم ببین
ببین تیغ مثل پدر میزنم
به یک ضربه صد دست و سر میزنم
مگر مرده باشم که تنها شوی
و بی سر در این دشت و صحرا شود
تو را جان زهرا دلم شاد کن
یتیم حسن را تو داماد کن
آن قدر زیبا سخن گفت که دل مولایش حسین را برد. دوید و عموجانش را در آغوش گرفت و هر دو گریستند تا (فَغُشی علیهما) بیهوش شدند. بی بی زینب آمد مخدرات حرم دور این دو دلداده حلقه بستهاند. زره برای سرباز سیزده ساله در حرم پیدا نشد. جوشنش نیمی از عمامه حسین و نیم دیگر کلاه خود قاسم شد.
به تن جامة رزم پوشید و رفت
و چون شیر غران خروشید و رفت
چه زیبا رجز خواند گاه سخن
که اینک منم قاسم ابن الحسن
اگر یادتان هست صفین، جمل
حسن را، همان صولت بی بدل!
به رگهای من خون او جاری است
دم تیغ من مثل او کاری است
مرامم حسینی امامم حسین
سخن بس، که ختم کلامم حسین
برای خودش یلی شده بود. از میمنه به میسره میزد ضربههایش آن چنان کاری که همه از دم تیغش فراری بودند. چاره ای نداشتند جز این که در محاصره سنگ و نیزه و تیربارانش کنند (این کار را برای دو نفر دیگر هم قبل از او انجام داده بودند، حر بن یزید ریاحی و عابس شاکری) 35 تیر بر بدنش خورده بود که افتاد. یک سلام دارد امام زمان در زیارت ناحیة مقدسه که (السلام علی الصدر المرضوض، سلام من بر استخوانهای سینه ای که زیر سم اسبها کوبیده شد) برای تمام شهدا یکبار اما برای قاسم این قصه دوبار اتفاق افتاد. دفعه اولش هنوز جان داشت که زیر سم اسبها لگدکوب شد. در کنار خیمهها قاسم عموجانش را در آغوش گرفت اما اینجا حسین قاسم را در آغوش گرفت. با این تفاوت که پای قاسم به زمین کشیده میشد. این از قامت خمیده حسین بوده یا قامت کشیده قاسم؟ والله اعلم
صل الله علیک یا اباعبدالله الحسین
📚منبع : روضة الذاكرين
واتساپ
👇👇👇
https://chat.whatsapp.com/J7Vcl4TURHt3XN0jQWKBcN
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
#روضه_مكتوب
#روضة_الذاكرين
#کمیل_کاشانی
🔸مجلس هفتم (روضة حضرت علی اصغر)
تا پر نشست تیر سه شعبه به حنجرش
بر روی دستهای پدر شد جدا سرش
زیباترین حماسة عشق آفریده شد
در خون شکفت غنچة لبخند آخرش
قلب سپاه را به نگاهش نشانه رفت
وقتی که دید شانة باباست سنگرش
پرواز کرد بر سر دست فرشتهها
گهواره ماند و حسرت آغوش مادرش
خیلی گران تمام شد این داغ بر حسین
سنگینتر از مصیبت عباس و اکبرش
سخت است بر پدر که ببیند به موج خون
ششماهه دست و پا بزند در برابرش
گل میشد آن شکوفة نو رستة رباب
قوم خزان ز کینه نکردند باورش
هیچ کس نمیتواند حال یک مادر را در داغ فرزند حس کند مخصوصا اگر این فرزند کودک و ششماهه باشد. وقتی تازه لبخند زدن را یاد میگیرد و دل مادر را با هر تبسمی میبرد. نگاه که به صورت کودکش میکند جوانی و قد کشیدن او را در قاب چشمانش میبیند آرزوهایش را مرور میکند خوشبختی فرزندش را قامت رعنای او را تصور میکند و لذت میبرد و این لذت را با هیچ چیزی عوض نمیکند. حالا فرض کنید تمام این آرزوها یک لحظه پیش چشم مادر بر باد رود. آهی میکشد که دل سنگ را آب میکند. این حال رباب است یک لحظه پردة خیمه را بالا زد، دید حسین دارد میآید اما شکسته و اشک الود، آه خدایا پسرم کجاست؟ برده بود سیرابش کند و برگرداند! خوب نگاه کرد انگار او را زیر عبا گرفته تا آفتاب صورت گلم را نسوزاند. اما چرا به سمت خیمه من نمیآید راهش را کج کرده و به سمت پشت خیمه میرود. بیقرار شد، شتابان به سمت حسین دوید آه مولای من پسرم کجاست؟ حسین گوشه عبا را کنار زد و مادر قنداقه ای غرق به خون را دید. هنوز لبخند روی لبان علی اصغر بود.
وای- علی اصغرم لالایی
غنچة پرپرم لالایی
شکوفة حرم لالایی، ای وای
وای - لبات هنوز خشکیده مادر
رنگت چرا پریده مادر
چرا گلوت بریده مادر، ای وای
وای - گلم چقدر بالا بلندی
چشمای خسته تو نبندی
یه بار دیگ برام بخندی، ای وای
مادر برات بمیره که زود پر کشیدی
خیری از این دنیای بی وفا ندیدی
در زمان بنی اسراییل جوانی بود که گاو و گوساله ای داشت. روزی به خاطر تنگدستی گوساله را مقابل چشم گاو سر برید. مادر نعره ای کشید و سر به آسمان بالا برد همان لحظه دستان جوان خشک شد. با شتاب خودش به موسای کلیم رسانید و عرض حاجت برد. پیغمبر خدا عصبانی شد و فرمود دور شو در عطار خانة من داروی شفای تو نیست. چقدر بی رحم بودی که مقابل چشم مادر، گوسالهاش را سر بریدی!
آه چه دلی داشت رباب که از کربلا تا شام لحظه به لحظه قاتل پسرش را کنار محملش میدید و گریه میکرد.
چرا کشتی علی اصغرم را
گل نشکفتة باغ حرم را
گلم بیتاب بود و تاب میخواست
چقدر این غنچه آیا آب میخواست؟
تمام آرزویم اصغرم بود
امید آخر و بال و پرم بود
همه تاب و توانم را گرفتی
چرا شیرین زبانم را گرفتی
مادری که داغ دیده را تسلیت میدهند و آرامش میکنند اما نه با تازیانه و سیلی...!
صل الله علیک یا اباعبدالله الحسین
📚منبع : روضة الذاكرين
واتساپ
👇👇👇
https://chat.whatsapp.com/J7Vcl4TURHt3XN0jQWKBcN
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
#روضه_مكتوب
#روضة_الذاكرين
#کمیل_کاشانی
🔸مجلس هشتم(روضه حضرت علی اکبر)
غرور غيرت مردان عاشورا على اكبر
چه شد خوابيده اى بر غربت صحرا على اكبر
شكسته كشتى تقدير در طوفان بى پروا
رها كردى مرا در موج خون تنها على اكبر
رمق از زانويم رفته است و زور بازويم رفته است
شكستى اى عصاى پيرى بابا على اكبر
نفس بر دل شرر دارد خدا تنها خبر دارد
چه بر روز من آورده غم تو يا على اكبر
چه كردى با دل اهل حرم با رفتنت اى واى
به گوش از خيمه آيد شور واويلا على اكبر
عطش از عمق جانت شعله زد بر خرمن عمرم
كه مى سوزم هنوز از داغ آن لبها على اكبر
دلم را شاد كن پلكى بزن چيزى بگو با من
پس از تو خاك عالم بر سر دنيا على اكبر
اگر مادر ندارى جاى شكرش تا ابد باقى است
كه مجنون مى شد از داغ غمت ليلا على اكبر
هواى ديده بارانى است حال سينه طوفانى
كه حسرت مى برد بر چشم من دريا على اكبر
روبروی ناودان طلا در صحن بیت الله الحرام در جمع دوستان نشسته بودیم. یکی از رفقا که اتفاقا خانوادگی شان از ذاکران اهلبیت هستند گفت فلانی بارها روضه حضرت علی اکبر را از شما شنیده ام اما بخشی از روضه برایم باور کردنی نبود از طرفی هم میدانستم که شما روضه بی سند نمیخوانی و موقعیتی هم پیش نمیآمد که آدرس روضه را از شما بپرسم. اما برای خودم حادثه ای پیش آمد که آن روضه را با تمام وجود حس کردم و باورم شد و دیگر دنبال سند آن هم نیستم.
پسر اولم که دانشجو بود بیمار شد و در بیمارستان شهید بهشتی کاشان بستری شد. یک ماه کار هر روزم بود که میرفتم و به او سر میزدم و کنار تختش بودم. یک روز تازه به خانه رسیده بودم که کمی استراحت کنم زنگ تلفن خانه به صدا در آمد. گوشی را که برداشتم برادرم پشت خط با صدایی لرزان گفت بیا بیمارستان، گفتم تازه از بیمارستان آمده ام. آشفته و گریان گفت : دوباره بیا و تلفن را قطع کرد. گوشی از دستم افتاد. با عجله خود را به بیمارستان رساندم تا در اطاق پسرم را باز کردم دیدم همه گریه میکنند و یک پارچه سفید روی صورت پسرم کشیده است. دیگر نفهمیدم کنار تخت پسرم غش کردم مرا به هوش آوردند برادرم زیر بغلم را گرفته بود از در اطاق که بیرون آمدیم داخل راهرو بیمارستان دور خودم میچرخیدم. برادرم گفت چه شده؟ گفتم دنبال آسانسور میگردم. با تعجب گفت این درب آسانسور است یک ماه است میآیی اینجا و میروی مگر نمیبینی؟ گفتم چشمانم تار شده نمیتوانم واضح ببینم. همان جا یاد روضه ای افتادم که شب هشتم محرم میخواندی!
🔳 علامه مرحوم شیخ جعفر شوشتری از قول حضرت زینب سلام الله علیها نقل میکند که یک لحظه دیدم حسینم دور ذوالجناح میچرخد! عرضه داشتم برادر چه شده؟
فرمود : زینب جان رکاب ذوالجناح را نمیبینم گفتم فدایت شوم چرا؟ فرمود : الان داغ علی اکبرم را بر دلم گذاشتند. صدای خداحافظیاش را شنیدم.
خود را کنار پیکر اکبر رساند و
آهی کشید از دل که قلب کربلا سوخت
صل الله علیک یا اباعبدالله الحسین
📚منبع : روضة الذاكرين
واتساپ
👇👇👇
https://chat.whatsapp.com/J7Vcl4TURHt3XN0jQWKBcN
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
#روضه_مكتوب
#روضة_الذاكرين
#کمیل_کاشانی
🔸مجلس نهم (روضة حضرت اباالفضل)
السلام علی ابالفضل العباس بن امیرالمومنین المواسی اخاه بنفسه الآخذ لغده من امسه الفادی له الواقی الساعی الیه بمائه المقطوعة یداه...
سردار سرفراز سپاه سعادتی
پرچم فراز اردوی عشق و شهادتی
روز وصال جلوهای از صبح روی تو
شام فراق از شب زلفت روایتی
ماه قبیله کرم ای آبروی حسن
روشن ترین حقیقت لطف و کرامتی
درباره تو هرچه سرودند و گفتهاند
باشد ز عزم و رزم و کمالت حکایتی
شیر شعور خوردهای از سینة شرف
شایسته مدال طلای لیاقتی
افتاد پیش پای ولایت دو دست تو
از تشنگی و زخم نکردی شکایتی
آغوش جان گشوده فرا روی تیرها
«کالقنفذ» است حال تنت را کنایتی
از داغ تو شکست ابالفضل، پشت صبر
بر روضه غم تو نباشد نهایتی
دلواپس حساب و کتاب قیامتیم
از ما مکن دریغ، نگاه عنایتی
پدر خیلی به اولادش حساس است مخصوصا دوران کودکی که فرزند احتیاج به مراقبت بیشتری دارد. برای خیلی از پدرها این لحظه اتفاق افتاده که فرزندش در آغوش او بوده باران گرفته است. اولین کاری که به ذهن پدر میرسد این است که کودکش را به سینه میچسباند و خم میشود و خودش را چتر بچهاش میکند تا قطرههای باران به صورت و بدن او نخورد.
عباس، ( ابوالقربه) است یعنی بابای مشک، مثل فرزندش آن را بر دوش گرفته و در محاصره 4000 تیر انداز راه نخلستان را انتخاب کرد. باران تیرها باریدن گرفت. مشک را راز شانه بر سینه چسبانید، خم شد و خودش را سپر و چتر مشک آب کرد.
تیر اندازا اونو هدف گرفتن
دورشو از چهار طرف گرفتن
بارون تیر از هر طرف میبارید
روی سر مرد شرف میبارید
تیر نه فقط به مشک آبش زدن
به سینه و قلب کبابش زدن
یاد لحظه ای افتاد که سکینه بنت الحسین مشک خشکیده را روی دستش گذاشته بود و ملتمسانه برای بچههای حرم آب خواسته بود. درد زخم شمشیرها و تیرها را فراموش کرد.
آری شرمندگی برای یک مرد دردش از زخم کاری شمشیر و تیر بیشتر است،(لذا اگر به کربلا رفتید هر وقت گذارتان به حرم ابالفضل افتاد اسم سکینه را به زبان نیاورید و لا تذکرن عنده سکینه، فانه اوعدها بالماء).
هیچ بهانهای و دلیلی برای خیمه رفتن نداشت. حیرت زده مانده بود که عمود آهن به یاریاش شتافت. ماه با پیشانی شکسته به روی زمین افتاد و خورشید کمرش شکشست. این اولین بار بود که حسین با دیدن عباس غمهای عالم دلش را میگرفت. آخر (کاشف الکرب عن وجه الحسین) قطعه قطعه روی خاک افتاده بود.
چقدر این سکینه باهوش بوده است! وقتی پدر را با قامت خمیده دید که از میدان میآید متن سوالش را عوض کرد به جای این که از آب بپرسد صدا زد (این عمی العباس) اشک پدر را که دید پاسخ سوالش را گرفت و با عجله به خیمه سقاخانه برگشت...
بچهها اینقده آب آب نکنید
بابا رو با گریه بیتاب نکنید
بابا هم خودش سرآپا عطشه
داره از ماها خجالت میکشه
بابا از علقمه تنها اومده
گمونم از پیش سقا اومده
گونم دست عمو جدا شده
پیشونی ماه او دوتا شده
بچهها برید تو خیمه بمونید
روضه دست بریده بخونید
صل الله عليك يا اباعبدالله الحسين
📚منبع : روضة الذاكرين
واتساپ
👇👇👇
https://chat.whatsapp.com/J7Vcl4TURHt3XN0jQWKBcN
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
#روضه_مكتوب
#کمیل_کاشانی
🔸مجلس دهم ( شب عاشورا)
اى اهل عالم دين و دنيايم حسين است
ديروز من امروز و فردايم حسين است
رمز تولا و تبرايم حسين است
جارىست درخونم كه مولايم حسين است
در باغ عاشوراى او توحيد گل كرد
در ازدحام تيرگى خورشيد گل كرد
مى خواهم اكنون شمّه اى ز آنجا بگويم
از كربلا از شام تاسوعا بگويم
از شب، شب تقدير عاشورا بگويم
از اشك از آئينه از دريا بگويم
دريا ميان اشك ياران گم شد آنشب
آئينه در انبوه باران گم شد آنشب
تنگ غروب آهنگ ميدان كرد دشمن
كوبيد طبل جنگ، جولان كرد دشمن
ناز چارسو انگار طوفان كرد دشمن
طومار غيرت را پريشان كرد دشمن
فرمود مولا: اين همه خط و نشان چيست؟
عباس من پرسوجو كن حرفشان چيست
عباس آن شير افكن ميدان ايثار
در لشگر ايمان و آزادى علمدار
فرياد زد اى فرقه دنيا گرفتار
اى از غرور و فتنه ابليس سرشار
امشب براى ما شب راز و نيازست
فرصت دهيد امشب كه بابالحرب بازست
مولا براى خيل ياران خطبه خواندند
رفتند خيلى ها ولى يك عده ماندند
آنانكه از گرد زمين دامن تكاندند
تا صبح در خيمه نماز عشق خواندند
سجاده ها سرشار از اشك و دعا بود
رمز رسيدن تا خدا يك ربنا بود
سردار اردوى خدا مولا ابالفضل
مى گشت دور خيمه ها تنها ابالفضل
چشم دلش مى ديد فردا را ابالفضل
زد دست رد بر سينه دنيا ابالفضل
وقتى كه شمر آورد امان نامه برايش
خشم على تصوير شد در چشمهايش
من در امان باشم حسينم در بلا واى
من بر سرير و او سرش بر نيزه ها واى
اف بر شما اى مردم دور از خدا واى
رفته چه زود از يادتان عهد وفا واى
تا پاى جان پابست پيمان حسينم
روز عطش سقاى طفلان حسينم
راوى چنين گويد كه من خون خدا را
ديدم به دور خيمه ها مى گشت تنها
پرسيدمش: نفسى فداك يابن زهرا
گم كرده اى دارى مگر بر خاك صحرا
فرمود: مى بينى كه صحرا خار زار است
فردا براى كودكانم كار زار است
فردا پس از من مى رسد شام غريبان
گلهاى سيلى خورده ام سر در گريبان
پاى برهنه در بدر در اين بيابان
از دور خيمه مى كنم خار مغيلان
تا پايشان از خارها تاول نبندد
دشمن به اشك كودكان من نخندد
هرچه كه بود آن شب به شيدايى سحر شد
ياران كمر بستند و غوغاى سفر شد
بر طبل كوبيدند و جنگ خيروشر شد
هنگامه رويارويى شمشير و سر شد
سرها جدا مى شد به پاى حضرت عشق
هفتادودو گل شد فداى حضرت عشق
از همان غروب تاسوعا که بر طبل هایشان کوبیدند و شمشیرها و نیزه هایشان را به هم زدند معلوم بود که سر انجام کار، جنگ است. اباعبدالله الحسین آمد کنار خیمة اباالفضل و فرمود (ارکب بنفسی انت) فدایت شوم به سوی این قوم برو و امشب را مهلت بگیر، میخواهم با خدای خود مناجات کنم. من نماز و تلاوت قران را دوست دارم.عمر سعد مانده بود که چه در جواب ابالفضل بگوید، دلش میخواست کار را همان شب تمام کند (عمرو بن حجاج زبیدی) گفت به خدا سوگند اگر اینها از ترک و دیلم بودند به آنها مهلت میدادی اما برای اهلبیت مصطفی اصرار به جنگ داری؟ با این سخن به اکراه فرمان مهلت را صادر کرد.
آخرین نماز مغرب و عشاء به امامت سیدالشهدا اقامه شد. بعد از نماز خطبه ای بلیغ و صریح خواندند. فرمودند : یارانی با وفا تر از یارانم نمیدانم. بدانید که این اشرار به ما مهلت روزی دیگر نخواهند داد و هر کسی با من بماند کشته خواهد شد پس به همة شما اجازه رفتن دادم و عهدم را از شما برداشتم در این تاریکی شب بروید و خود را به جایی برسانید. اول کسی که به پاسخ امام حسین برخاست قمر بنی هاشم بود. فرزندان عقیل و زینب و جوانان بنی هاشم و اصحابی چون حبیب بن مظاهر و بریر و زهیر و مسلم عوسجهها برخاستند و رجز خواندند و تجدید عهد کردند که یا اباعبدالله تانفس آخر پای رکابت میمانیم.
خدا داند که عشق ما حسین است
در این دنیا و آن دنیا حسین است
جدا از تو نخواهد شد دل ما
که عهد ما از اول با حسین است
کلام اول ما یا علی بود
کلام آخر ما یا حسین است
حسین امروزمان بودهست و دیروز
یقینا حاصل فردا حسین است
پیمبر خواند مصباح الهدایش
چراغ عالم بالا حسین است
مرا در ساحل لطفش امان داد
که هم کشتی و هم دریا حسین است
اگرچه روز وانفساست اما
چه بیم از هول محشر، تا حسین است
در هیچ قابی نمیتوان تصویر و تصور کرد این منظره را، عده ای نماز شب میخوانند، گروهی در تلاوت قرانند، و حسین بر سجاده مناجات ایستاده است آرام و غرق حضور، انگار نه انگار که فردا در چکاچک شمشیرها و نیزهها گرفتار خواهد بود وعجیب تر آن که میداند و آرام است . آنقدر صدای مناجات یاران حسین تاثیر گذار بود که همان شب عاشورا 32 نفر از سپاه کوفه وشام به اردوی حسینی پیوستند. آه... فردا شب این آرامش نخواهد بود، صحرا پر از پیکرهای بی سر، خیمههای سوخته و بچههای سیلی خورده و خسته، بیماری که در آتش تب و داغ میسوزد
صل الله عليك يا اباعبدالله الحسين
📚منبع : روضة الذاكر
همایش سالانه مداحان و مسئولین هیئات مذهبی در امامزاده سید ابراهیم(ع) با حضور تعدادی از مسئولین شهرستان برگزار گردید
در این جلسه که با مداحی مداح اهل بیت آقای رحمتی و سخنرانی مدیرکل سازمان تبلیغات اسلامی استان اصفهان حجت الاسلام و المسلمین فوقی برگزار شد فرماندار محترم شهرستان جناب آقای سلیمی و حجت الاسلام و المسلمین لوایی رییس اداره تبلیغات اسلامی شهرستان و آقای ابراهیمی نماینده شبکه بهداشت و جناب سرهنگ طالبی جانشین فرماندهی انتظامی شهرستان ومسئول کانون و بسیج مداحان آقای حسن زاده نکات مورد نظر خود را بیان نمودند
ضمناًدر این مراسم از تعدادی از نوجوانان و جوانان برگزار کننده نماز در جشن بزرگ غدیر خم در چشمه لادر و از یک نوجوان موذن ناهی از منکر توسط فرماندار محترم و رییس اداره تبلیغات اسلامی تجلیل و قدر دانی بعمل آمد.
واتساپ
👇👇👇
https://chat.whatsapp.com/J7Vcl4TURHt3XN0jQWKBcN
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
#ورود_به_ماه_محرم
باز دهشب میشوم بارانی از غمهای تو
باز اشک گریهکنها پای ماتمهای تو
این دهه در خانهاش مهمان زهرا میشویم
مادرت بانیست پایان محرمهای تو
زیر خیمه راه از بیراهه روشن میشود
رشتهی حبلالمتین ماست پرچمهای تو
از علاج دردهای من طبیبان عاجزند
چشم امیدم فقط مانده به مرهمهای تو
از قدیمیها شنیدم در میان روضهها
مرده زنده میشده از برکت دمهای تو
هر کسی روضه میآید پیشوازش میروی
جان نوکرها فدای خیر مقدمهای تو
کشتهمردههای تو روزی مسیحا میشوند
عالمی در حسرت عیسی بن مریمهای تو
ارزش گریه به تو برگ امان محشر است
دلخوشیم آقا به این قدر مسلمهای تو
فیضی از این گریهها مقتلنویسان میبرند
شیخ جعفر، شیخ عباس و مُقرمهای تو...
میشود فیض شهادت را نصیب من کنی؟
میشود من هم شوم از خیل آدمهای تو؟
از سر نیزه ببین خیلی مزاحم میشوند
یک نفر دارد سر آزار محرمهای تو
ای سر بیتن! ببین خون بر دل سادات شد
آه بر اهل حرم خرما و نان خیرات شد
سیدپوریا_هاشمی
واتساپ
👇👇👇
https://chat.whatsapp.com/J7Vcl4TURHt3XN0jQWKBcN
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
#امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
مگر به جز تو تمنای دیگری هم هست ؟
مگر به سینه تقاضای دیگری هم هست ؟
برای در زدن این گدا به خانهی تو
به غیر سینه مگر جای دیگری هم هست؟
ز مدحت ای همه جان خسته کی شوم ؟آیا
به دلنوازیت آوای دیگری هم هست؟
به غیر صحن و سرا و ورودیِ حرمت
مگر که جنت الاعلای دیگری هم هست؟
برای من که دمادم دمت مرا جان داد
مگر به جز تو مسیحای دیگری هم هست؟
به بارگاه تو نوکر زیاد هست ولی
برای من مگر آقای دیگری هم هست
برای روضه اگر تنگمان شود دنیا
هزار شکر که دنیای دیگری هم هست
به خون سرخ نوشتند نامه یارانت
به غیر خون مگر امضای دیگری هم هست؟
**
در آن شلوغی گودال ، مادرت میگفت
نزن مگر به تنش جای دیگری هم هست
سعید_حمیدیان_فر
واتساپ
👇👇👇
https://chat.whatsapp.com/J7Vcl4TURHt3XN0jQWKBcN
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
#امام_حسین_ع_شهادت
#ورود_به_ماه_محرم
#امام_حسین_ع_عصر_عاشورا
ماه عزا آمد دل عالم گرفته
زهرا بُنَیَّ یا بُنَیَّ دم گرفته
هرکس به هر نحوی عزادار شما هست
حتی خدا در عرش خود ماتم گرفته
کوچه به کوچه تا ابد شرمندهی توست
در "مُلک ری" هر خانه رنگ غم گرفته
دیدم که از عشق شما لات محله
رفته برای روضهات پرچم گرفته
راه نجات ما گنهکاران شمائید
با گریه بر تو، توبهی آدم گرفته
حتما پشیمان میشود در روز محشر
لطف تو را هر کس که دست کم گرفته
شاهان عالم ریزهخواران تو هستند
دست گدایی، سوی تو حاتم گرفته
بالا سرت هرکس که آمد دست پُر رفت
این "پیروهن" ، آن دیگری "خاتم" گرفته
برخیز دور خیمهی زینب شلوغ است
دور و برش را چند نامحرم گرفته
اهل و عیالت بعد تو آقا اسیرند
برخیز تا در خیمهها آتش نگیرند
رضا_قربانی
واتساپ
👇👇👇
https://chat.whatsapp.com/J7Vcl4TURHt3XN0jQWKBcN
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr
#امام_زمان_عج_مناجات_محرمی
#امام_زمان_عج
_شب_تاسوعا
#شب_نهم
آخر امام شیعیان می آیی از راه
ای ماهِ از دیده نهان می آیی از راه
از این سفر محض دعای بی قراران
ای مهدیِ صاحب زمان می آیی از راه
تا که بخوانی بر فرازِ بام کعبه
نام علی را در اذان می آیی از راه
در هیبتت از حیدر و در چهره ی خود
از مادرت داری نشان می آیی از راه
تا که بگیری انتقام عمه ات را
از کوفیان و شامیان می آیی از راه
با ذوالفقار از پای کعبه سمتِ شامات
پای ضریح عمه جان می آیی از راه
تو وعده دادی که بیایی حتم دارم
روزِ قرارِ عاشقان می آیی از راه
آقا کجایی تا کمی روضه بخوانی؟
یک صبح جمعه روضه خوان می آیی از راه
حس می کنم با نوحۀ معروفِ عباس : ...
" ای ساقیِ لب تشنگان " می آیی از راه
مهدی_مقیمی
واتساپ
👇👇👇
https://chat.whatsapp.com/J7Vcl4TURHt3XN0jQWKBcN
ایتا
👇👇👇
https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr