eitaa logo
کانون وبسیج مداحان وهیئات مذهبی خمینی شهر
526 دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
1.7هزار ویدیو
145 فایل
ارتباط با ادمین های کانال 👇👇👇 @H9132091518 @Madaheahlebait
مشاهده در ایتا
دانلود
به زانو می‌رسم  پیشت نفس دیگر نمی‌آید خودت را بر عبایم ریز... از من بر نمی‌آید تو را گُم کرده‌ام ... این راه را ... حتی رکابم را علی ، بابای تو بودن به من دیگر نمی‌آید جوانم دست و پا می‌زد جوانهاشان مرا دیدند چه کردند این مسلمانها که از کافر نمی‌آید تو را روی عبایم با مصیبت جمع کردم ؛ وای علیِ‌اکبرم یارب به این اکبر نمی‌آید سرِ انگشتهایم را فرو در حنجرت کردم چرا این تیغِ مانده در گلویت در نمی‌آید تو داری می‌دهی جان و تماشا می‌کنم ای وای پدر هستم ولی کاری زِ دستم بر نمی‌آید عزای بردن تو بود بابا هم اضافه شد به خیمه بردنِ ماها به این خواهر نمی‌آید همینکه کوچه وا کردند فهمیدم از این اوضاع علیِ زنده‌ای بیرون از آن معبر نمی‌آید کمی از پاره‌هایت گُم شده در وسعتِ صحرا تو را پاشیده  صد لشگر به یک لشگر نمی‌آید اگر بیرون کشم این تیغ را می‌پاشی از هم  آه تنی که دوخته نیزه به یک پیکر نمی‌آید از این‌سو نیزه خوردی و از آنسو نیزه بیرون زد از این‌سو در نمی‌آید از آنسو در نمی‌آید حسن لطفی کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
به رویِ خاک جگر ریخته و یا پسرم به روی خاک پسر ریخته و یا جگرم بلند می‌شوم و باز می‌خورم به زمین بلند می‌شوم و می‌خورد زمین کمرم هزار بار بمیری ولی نبینی که... به رویِ دست جوانِ تو دست و پا بزند شکستن کمرت سخت و سخت‌تر اینکه جوانِ تو نتواند تو را صدا بزند تو را همین که زدم بوسه‌ای پشیمانم که کاش بوسه بر این نیمه جان نمیدادم بغل گرفتم و دیدم به خاک می‌ریزی ببخش کاش تنت را تکان نمی‌دادم نشسته مادرم و می‌زند به پهلویَش زدند نیزه که حرف مدینه را نزنند خدا بخیر کند خواهرانِ تو جمع‌اند خدا کند که پس از تو سکینه را نزنند یکی به سینه‌ی خود میزنم یکی به سرم یکی یکی زِ تنت نیزه می‌کشم بیرون ببین که مادرم اینجاست تا نفَس بِکِشی ببین که از دهنت نیزه می‌کشم بیرون حسن لطفی کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
ع به پيش چشم پدر ناگهان پسر افتاد همينكه خورد پسر بر زمين پدر افتاد رسيد هلهله و خنده ها به گوش حسين ميان معركه آقا به درد سر افتاد مگر كه قول ندادي عصايِ من باشي؟ بلند شو پدر ِ پيرت از كمر افتاد نگاه كن علي اكبر دمي به سمتِ حرم ببين به عمه چه چشمانِ خيره سر افتاد تو نخل بودي و دستي به پيكرت كه زدم ز شاخه هاي تمام تنت ثمر افتاد الا شبابِ بني هاشم از حرم آئيد كه زانوانِ حسين از توان دگر افتاد خبر رسيد به خيمه كه ارباً اربا شد خبر رسيد كه ليلا از اين خبر افتاد کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
سیرت شهزاده همچون شاه بود صورتش مانند قرص ماه بود عده ای احمد صدایش می زدند بسکه او شکل رسول الله بود این جوان، ممسوس در ذات خدا از طریق بندگی آگاه بود لحظه لحظه با امام عصر خود هم‌عقیده، هم‌نفس، همراه بود اولین قربانی آل رسول در دلش کی ذره‌ای اکراه بود؟ هرچه گفت از غربت جدش علی پاسخش تنها بد و بیراه بود نیزه‌ای وقتی به پهلویش نشست ناله‌اش فریاد یا اُمّاه بود در جوان مرگی اکبر فکر کن مثل زهرا عمر او کوتاه بود پیر شد بابا سر تشییع او بسکه داغ رفتنش جانکاه بود :: نقل بعضی حرف‌ها ممکن نبود گریه باید کرد با "ممکن نبود " از صحابه هیچ کس باقی نماند ماندنش در خیمه‌ها ممکن نبود کاروانی در وداعش گریه کرد فهم هجر مصطفی ممکن نبود وصل با تن پروری امکان نداشت پس تقرب بی بلا ممکن نبود بر سر بالین اکبر ضجه زد گریه‌های بی صدا ممکن نبود فرق سر تا بین ابرو باز شد بستن فرق دو تا، ممکن نبود پهن شد آنجا عبایی هم ولی بُردنش با یک عبا ممکن نبود قطعه قطعه؛ ریز ریزش کرده‌اند حال فهمیدی چرا ممکن نبود ؟ خواهری آمد عصای دست شد راه رفتن بی عصا ممکن نبود علیرضا_خاکساری کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
وقت وداع از حرم، نگاه پدرها ملتمسانه‌تر است پشت پسرها آه، پدرهاي خسته، آه، کمرها آه، پسرهاي رفته، آه، جگرها می‌رود و یک صدا به گریه می‌افتند پشت سرش خیمه‌ها به گریه می‌افتند باز نمایان شده جلال پیمبر باز تماشا شده جمال پیمبر پرده بر انداخته کمال پیمبر اینکه وصالش بُود وصال پیمبر سمت عدو نه، علی اکبر خیمه می‌رود از خیمه‌ها پیمبر خیمه حیدر کرار شد، زمان خطر گشت لشگر کوفه تمام مثل سپر گشت ریخت بهم دشت را و موقع برگشت ضرب عمودی که خورد، واقعه برگشت خون سرش بر روی عقاب چکید و... راه حرم را ندید و شیهه کشید و... آن بدنِ از جفا شکسته‌ترین را آن بدن له شده به عرشه‌ی زین را برد سوی دیگری، شکسته جبین را لشگر آماده نیز خواست همین را وای که شمشیرها محاصره کردند ازهمه سو تیرها محاصره کردند بی خبرانه زدند، بی خبر افتاد خوب که بیحال شد ز پشت سر افتاد در وسط قتلگاه تا پسر افتاد درجلوی خیمه گاه هم پدر افتاد وای گرفتند از دلم ثمرم را میوه ی باغ مرا، علی، پسرم را آه از این پیرمرد خسته، شکسته سمت علی می‌رود شکسته، شکسته آمد و دید آن تن خجسته، شکسته در بدنش نیزه دسته دسته، شکسته کاش جوانان خیمه زود بیایند یاری این قامت شکسته نمایند علی_اکبر_لطیفیان کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
خِس‌خِس سینه‌ات انداخت ز پا بابا را به زمین هِی نکش آنقدر عزیزم پا را پیرمردم! همه‌ی دل‌خوشی من برخیز برنمی‌خیزی اگر، باز کن این لب‌ها را دشت پُر گشته ز تو یا که تو از دشت پری؟ به زمین ریخته‌ای می‌نگرم هر جا را سهم آهوی من از زندگی‌اش صیاد است بست با نیزه به رویش ره این صحرا را پهلویت آمدم و پهلویت آزارم داد باز دیدم وسط آتش در، زهرا را خُنکای جگرم! بی‌تو نمی‌خواهم من به خدا لحظه‌ای از زندگی دنیا را تو تجلای غم پنج‌تنی ای ولدی که به هر زخم به تصویر کشیدی ما را سیدپوریا_هاشمی کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
هر دل که سوز عشق تکانش نمی‌دهد حق در حریم قرب، مکانش نمی‌دهد تا نشکند دلی به حقیقت، خدای عشق نور و صفا به جوهر جانش نمی‌دهد چون شمع هر که دعوی روشنگری کند تقدیر غیر اشک روانش نمی‌دهد... «هر گل که بیشتر به چمن می‌دهد صفا گلچین روزگار، امانش نمی‌دهد» آلاله‌ای که داغ ندیده‌ست، دست غیب جا در صف شکسته‌دلانش نمی‌دهد هر دل که نیست تشنۀ جام بلا، خدای سودای عشق و سوز نهانش نمی‌دهد وآن‌کس که دل به آل علی بست، جبرئیل جز حرف عاشقی به زبانش نمی‌دهد... :: در نینوای عشق کسی بهتر از حسین از جان، رضا به مرگ جوانش نمی‌دهد... آن‌قدر تشنه است که یک بوسۀ وداع پایان به آتش هیجانش نمی‌دهد صد چشمِ انتظار به ره مانده است و اشک مهلت به دیدۀ نگرانش نمی‌دهد پشت سر مسافرش از خیمه آب ریخت وقتی که دید گریه امانش نمی‌دهد زیباتر از علی کسی از اهل‌بیت وحی جان در ره امام زمانش نمی‌دهد... محمدجواد_غفورزاده کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
گل باغ دل ليلا علي اكبر، علي اكبر اي به دستت دل بابا، علي اكبر، علي اكبر زينب آيينه و قرآن به روي دست گرفته... شده از عشق تو شيدا، علي اكبر، علي اكبر برو اما پسر من، پيش بابا قدمي زن اي قدمهات چو زهرا، علي اكبر، علي اكبر تشنه كامي پسر من ، پدرت تشنه‌تر از تو تشنه‌ات نيزه‌ی اعدا، علي اكبر، علي اكبر لب شمشير چه كرده كه پريشان شده جسمت پس چه شد آن قد و بالا، علي اكبر؟! علي اكبر ديده واكن پسر من، سخني با پدرت گو بي تو بابا شده تنها، علي اكبر ،علي اكبر دشمنم كف زند و من كف افسوس برايت در دل من شده غوغا، علي اكبر، علي اكبر رخ نهاده به رخ تو خواهر خونجگر من زينبم می‌كند آوا، علي اكبر، علي اكبر نظري كن به اباالفضل كه پريشان تو گشته خون چكان ديده‌ی سقا، علي اكبر، علي اكبر مجتبی_روشن_روان کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
بر زمین می‌ایستی... از ماه کمتر نیستی کیستی ای "نام" در ابعاد دفتر نیستی؟ کیستی با هیچ مضمونی برابر نیستی؟ کیستی گر معنی الله اکبر نیستی؟ شعر نازل شد ولی دفتر به شک افتاده است مینویسم اکبر و جوهر به شک افتاده است آسمان، خورشید، ماه، اختر به شک افتاده است در میان معرکه لشکر به شک افتاده است کیستی تکبیر می‌گویی؟ پیمبر نیستی؟ مرگ دارد با دم تیغت تفاهم می‌کند مرد جنگی با نگاهت دست و پا گم می‌کند جسم خود را بر زمین بی جان تجسم می‌کند ای که با هر اخم تو لشکر تلاطم می‌کند کیستی هو می‌کشی؟ ای مرد! حیدر نیستی؟! آمدی و وحشت تکرار دارند از علی انتظار ضربتی دشوار دارند از علی خاطراتی زخمی و خونبار دارند از علی این جماعت کینه‌ی بسیار دارند از علی کاش می‌گفتی امیر بدر و خیبر نیستی... در نبردت یک نفر با قصد قربت آمده یک نفر در حسرت مشتی غنیمت آمده یک نفر دنبال اثبات شجاعت آمده یک نفر هم از سر بغض و حسادت آمده آمده ثابت کند آنقدر محشر نیستی تاختی و دست و پا از تن جدا کردی و بعد هر کس آمد تیغ را در سینه جا کردی و بعد پشت هم صد جسم را بی جان رها کردی و بعد پیش چشم کورشان محشر به پا کردی و بعد بر دهانش زد هر آنکس گفت حیدر نیستی باد زد در دشت... کاغذهای دفتر شد تنت جای ثبت یادگاری‌های لشکر شد تنت چند لحظه طی شد و یک شکل دیگر شد تنت کم شد و هی کم شدو...آنقدر کمتر شد تنت- من به شک افتاده‌ام آیا تو اصغر نیستی؟ حسن_اسحاقی کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
یاعلی اکبر علیه‌السلام زینب بیا ببین ثمرم ریخته زمین بالابلند اهل حرم ریخته زمین می خواستم بغل کنم اورا ولی نشد ازلای دستها جگرم ریخته زمین دست خودم که نیست اگر داد می زنم در پیش چشم من پسرم ریخته زمین دست خودم نبود که با زانو آمدم دیدم که قوت کمرم ریخته زمین مثل انار دانه شده پخش می شود از دامنم ببین گوهرم ریخته زمین دیدی خدا دعای مرا مستجاب کرد صدها علی به دور و برم ریخته زمین قاسم_نعمتی کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
از قنوتش دعا به میدان ریخت جلوه های خدا به میدان ریخت یک پسر رفت و یک پدر ، جگرش از همان ابتدا به میدان ریخت شاعران با کنایه می گویند واژه رفت و هجا به میدان ریخت بخشی از کربلا به میدان رفت همه کربلا به میدان ریخت أشبه الناس به رسول الله رفت و هی مصطفی به میدان ریخت یک علی تیغ و نیزه خورد اما صد و ده مرتضی به میدان ریخت پاره های تن حسین مدام از کنار عبا به میدان ریخت محسن_ناصحی کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روایت رهبر انقلاب از ماجرای علی اکبر(علیه‌السلام) کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
گمان مدار که گفتم برو دل از تو بریدم نفس شمرده زدم همرهت پیاده دویدم محاسنم به کف دست بود و اشک به چشمم گهی به خاک فتادم گهی ز جای پریدم دلم به پیش تو، جان در قفات، دیده به قامت خدای داند و دل شاهد است من چه کشیدم دو چشم خود بگشا و سؤال کن که بگویم ز خیمه تا سر جسم تو من چگونه رسیدم ز اشک دیده لبم تر شد آن زمان که به خیمه زبان خشک تو را در دهان خویش مکیدم نه تیغ شمر مرا می کشد نه نیزه ی خولی زمانه کشت مرا لحظه ای که داغ تو دیدم هنوز العطشت می زد آتشم که ز میدان صدای یا أبتای تو را دوباره شنیدم سزد به غربت من هر جوان و پیر بگرید که شد به خون جوانم خضاب موی سفیدم کنار کشته ی تو با خدا معامله کردم نجات خلق جهان را به خون بهات خریدم بگو به نظم جهان سوز "میثم" این سخن از من که دست از همه شستم رضای دوست خریدم استادحاج غلامرضا_سازگار کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
دلتنگی همیشۀ بابا علی علی! سردارِ لشکر من تنها علی علی! قدری بمان، به دل نگران‌های این حرم مهلت بده برای تماشا علی علی! باید «وَ إن یکاد» بخوانم که دور باد چشمان بد از این قد و بالا علی علی! یک سوی خیره چشم همه: این پیمبر است یک سوی باز مانده دهان‌ها: علی... علی این گونه پا مکش به زمین، می‌کُشی مرا بنگر نفس نفس زدنم را علی علی از هم گسست رشتۀ تسبیحم آه... آه از هم گسست... ارباً... اربا... علی... علی جز آب چشم و آتش دل بعد از این مباد بعد از تو خاک بر سر دنیا علی علی محمدمهدی_سیار کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
رفتی و غربت این قافله افزون‌تر شد رفتی و باغ فدک سوخت و خاکستر شد بین اصحاب کهن سال سپاه کوفه جدلی سخت سر رجعت پیغمبر شد قد و بالای تو را حرمله‌ها چشم زدند! در حرم ای پسرم! خون به دلِ مادر شد سر پیری چه به روز جگرم آوردی! گریه‌ام باعث خندیدن یک لشکر شد بغلت کردم و یکباره تنت ریخت زمین چشم بر هم نزده دشت پر از اکبر شد پسرش را عمر سعد نشانم می داد طعنه‌هایش به خمیده شدنم منجر شد زخم پهلو چقدر زود زمین‌گیرت کرد! از چنین زخم بدی فاطمه هم پرپر شد تکه‌های بدنت را که مرتب چیدم تازه دیدم بدنت شکل علی اصغر شد وحید_قاسمی کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
مستأصل اینجا آمدم، فکری به حالم کن هر شب رسیدم رو زدم، فکری به حالم کن من با امیدی سمت روضه راه می‌افتم اینقدر رفتم آمدم، فکری به حالم کن چیزی که از آقایی تو کم نخواهد شد بااینکه من خیلی بدم، فکری به حالم کن من بی دعای خیر تو بیراهه خواهم رفت دوزخ نباشد مقصدم، فکری به حالم کن وقتی به حق عمه‌ات زینب قسم دادم امشب نکن دیگر ردم، فکری به حالم کن دلتنگ بوی سیب صحن کربلا هستم دلتنگ عطر مرقدم، فکری به حالم کن فکری به حالم کن تو را جان علی‌اکبر امشب حلالم کن تو را جان علی‌اکبر علیرضا_خاکساری کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
...ای آفتاب روشن شبهای کربلا پیغمبر دوباره صحرای کربلا ای از تمام آدمیان برگزیده‌تر نوح و خلیل و آدم و موسای کربلا یک کاروان به عشق نگاهت اسیر شد گیسو کمند خوش قد و بالای کربلا آب فرات و علقمه و گنبد حسین یا تل زینبیه و هر جای کربلا هر چند دیدنی است ولی دیدنی تر است پایین پای مرقد آقای کربلا نزدیک‌تر به مرقد آقاست جای تو پایین پایی و همه پایین پای تو حالا که می‌روی جگرم را نگاه کن این چشمان محتضرم را نگاه کن در این لباس ها چقدر دیدنی شدی زینب بیا بیا پسرم را نگاه کن من پیر و تو جوان کمی آهسته‌تر برو افتادگی بال و پرم را نگاه کن باور نمی کنی که علی پیر تر شدم پیشم بیا و موی سرم را نگاه کن اصلا بیا بجای تمنّای جرعه‌ای شرمندگی چشم ترم را نگاه کن بعد از تو فصل، فصل دلم بی قرار شد بعد از تو خاک بر سر این روزگار شد علی_اکبر_لطیفیان کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
مدح تو در تجلّیاتِ الهی چنان گمی دنبال مرگ می‌روی و در تبسمی هر لحظه در سلوک مقامات نوبه‌نو پیغمبرانه با خود حق در تکلمی باز از مسیح حنجرهٔ خود اذان ببار بر این کویر تشنه بنوشان ترنمی شوق وصال می‌چکد از هر نگاه تو لبریز عشق و شور و خروش و تلاطمی وقتی که پیش پیش به معراج رفته‌ای مبهوت مانده‌ام که تو در عرشِ چندمی با آخرین سلام تو جدّ تو آمده در دست کوثری و به لب‌ها علیکمی... یوسف_رحیمی کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
علی اکبر ع نوحه گلی ز گلشن دین(شبه پیمبری تو)۲ نور دل حسین و(از نسل حیدری تو)۲ ای کشته ی ولایت جانم شود فدایت علی علی علی جان۲ در کربلا شنیدی(صدای غربتش را)۲ دیدی که دشمن دین(شکسته حرمتش را)۲ ای کشته ی ولایت جانم شود فدایت علی علی علی جان۲ آمدی و ز بابا(گرفتی اذن میدان)۲ اهل حرم پریشان(با دیدگان گریان)۲ ای کشته ی ولایت جانم شود فدایت علی علی علی جان۲ دیدند تمام صحرا(ناله و اشک و آهش)۲ حسین فاطمه بود(دنبال تو نگاهش)۲ ای کشته ی ولایت جانم شود فدایت علی علی علی جان۲ رفتی به سوی میدان(دادی علی تو جولان)۲ در راه دین و قرآن(بنمودی جنگ شایان)۲ ای کشته ی ولایت جانم شود فدایت علی علی علی جان۲ دشمن دین شکسته(فرق تو را به شمشیر)۲ شد زین همه مصیبت(بابا ز داغ تو پیر)۲ ای کشته ی ولایت جانم شود فدایت علی علی علی جان۲ بودی ز نسل طاها(ای پور ام لیلا)۲ از کینه ی عدو شد(پیکرت اربا اربا)۲ ای کشته ی ولایت جانم شود فدایت علی علی علی جان۲ در بین جمع دشمن(در خون تو آرمیدی)۲ در نزد خالق خود(محشر تو روسپیدی)۲ ای کشته ی ولایت جانم شود فدایت علی علی علی جان۲ حسین عزیز زهرا(گردیده بی قرارت)۲ با قامت خمیده(رسیده در کنارت)۲ ای کشته ی ولایت جانم شود فدایت علی علی علی جان۲ نقش زمین بدیده(صد پاره پیکر تو)۲ ریزد سرشک دیده(نشسته در بر تو)۲ ای کشته ی ولایت جانم شود فدایت علی علی علی جان۲ مظلومه ی دو عالم(جانش رسیده بر لب)۲ داغ تو زد علی جان(شرر به جان زینب)۲ ای کشته ی ولایت جانم شود فدایت علی علی علی جان۲ از داغ تو علی جان(صبر حسین شده کم)۲ کنار پیکر تو(شد قامتش ز غم خم)۲ ای کشته ی ولایت جانم شود فدایت علی علی علی جان۲ رضا_یعقوبیان سبک_ای_باغبان_برایت_گل_باگلاب_آوردم کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
علی اکبر ع نوحه ای نور دل اهل ولا یا علی اکبر دردانه ی شاه شهدا یا علی اکبر هستی گل لیلا،از تبار حیدر در خلقت و خویی،تو چنان پیمبر مولی علی اکبر۲ تو از نسب فاطمه ای یا علی اکبر تو رحمت حق بر همه ای یا علی اکبر مولی علی اکبر،نور هر دو عینی در کرب و بلا تو،همراه حسینی مولی علی اکبر۲ چون جده ی مظلومه ی خود خیر کثیری در بیشه ی شیران ولایت تو چو شیری از تو برسد در،جان عطر و بوی یاس استاد تو در جنگ،شد عمویت عباس مولی علی اکبر۲ تو اذن گرفتی ز پدر ای گل لیلا شد اشک پدر پشت سرت پهنه ی دریا هنگام وداع با،اهل حرم آمد گشته ای روانه،با گریه ی بی حد مولی علی اکبر۲ از خیمه برون آمدی با دیده ی گریان کردی تو خداحافظی اما دل سوزان وقت رفتن تو،خونجگر پدر شد قد خمیده بابا،از داغ پسر شد مولی علی اکبر۲ آخر ز ستم دشمن تو فرق تو بشکست با تیر جفا دشمن دین دیده ی تو بست شد پاره تن تو،با نیزه و شمشیر از کین تن پاکت،گشته هدف تیر مولی علی اکبر۲ فریاد زدی ای پدر من پسرت رفت اکبر گل باغ تو و نور بصرت رفت با قد خمیده،بنموده به تو رو آمد به کنارت،با کنده ی زانو مولی علی اکبر۲ دیده است فتاده به زمین پیکر پاکت بابا چه کند با تن صد پاره ی چاکت با دیده ی تر دید،تو نقش زمینی با تیغ عدویت،بشکسته جبینی مولی علی اکبر۲ زینب ز حرم دید برادر شده دلخون رخساره اش از خون تن تو شده گلگون با پیکر خونین،گردید برابر با گریه تسلی،می دهد برادر مولی علی اکبر۲ رضا_یعقوبیان سبک_من_دربدر_عشق_اباالفضل_وحسینم کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
علی اکبر ع نوحه تو گل لیلایی و مولی علی اکبری خلقا و خلقا شبیه حضرت پیغمبری تو علی اکبری اربا اربا پیکری از تبار حیدری بر ام لیلا نور عین بر تو می نازد دو عالم شاه مظلومان حسین تو علی اکبری اربا اربا پیکری از بنی هاشم تویی در کربلا اول شهید می شوی روز قیامت نزد زهرا روسپید تو علی اکبری اربا اربا پیکری وقت میدان رفتنت دشمن شده حیران تو دشمنان گشته فراری موقع جولان تو تو علی اکبری اربا اربا پیکری عاقبت با تیغ کین گشتی علی نقش زمین باب مظلومت حسین از دیدنت گشته حزین تو علی اکبری اربا اربا پیکری تا صدا کردی پدر را آمده او در برت دید گشته غرق خون و اربا اربا پیکرت تو علی اکبری اربا اربا پیکری تا کنار پیکر غرق به خون بابا رسید قامتش با دیدن جسم پر از خونت خمید تو علی اکبری اربا اربا پیکری دید بابا در میان موج خون افتاده ای با لب تشنه گل لیلا علی جان داده ای تو علی اکبری اربا اربا پیکری رضا_یعقوبیان سبک_خیمه_ها_میسوزدو_شمع سبک_برمشامم_میرسدهرلحظه(مرحوم توحیدی) کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
علی اکبر ع نوحه نور چشمان حسین،تو علی اکبری خلقا و خلقا علی(تو چنان پیغمبری)۲ می درخشی همه جا همچو مه رخشنده در ره دین خدا تو شده ای رزمنده یا علی یا مولی یا علی اکبر۲ همره اهل حرم،بوده ای کرب و بلا در ره دین خدا(جان تو گشته فدا)۲ از بنی هاشمیان اول شهیدی اکبر روز محشر به جنان تو روسپیدی اکبر یا علی یا مولی یا علی اکبر۲ همچو عباس علی،بوده ای آزاده به تو بابای غریب(اذن میدان داده)۲ ای که هستی به حسین بن علی نور دو عین جان فدای تو و آن سینه ی سوزان حسین یا علی یا مولی یا علی اکبر۲ علی اکبر رفتی،تو به سوی میدان بین دشمن اکبر(داده ای تو جولان)۲ ای که در جنگ علی را یادگاری اکبر دشمن از تیغ شما گشته فراری اکبر یا علی یا مولی یا علی اکبر۲ شبه طاها اکبر،گل لیلا اکبر از ستم گردیدی(اربا اربا اکبر)۲ تیغ کین فرق سرت را علی اکبر بشکست در کنار بدن پاک تو مولی بنشست یا علی یا مولی یا علی اکبر۲ به کنار بدنت،پدرت آمده است قامت خم گشته(در برت آمده است)۲ گوید ای نور دلم دیده ی خود را وا کن یک نگاهی به دل خون شده ی بابا کن یا علی یا مولی یا علی اکبر۲ رضا_یعقوبیان سبک_گل_مینوی_علی کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
🔰 قلبی ربوده‌ای تو ز بابای خود که با / یک گردش نگاهِ تو اعجاز می‌کند ... در نقل‌ها آمده است: 📋 وكانَ الحُسینُ عَلَيْهِ‌السَّلَام يُحِبُّهُ حُبّاً شَديداً بِحيثُ إذَا رَآهُ فَرِحَ بِهِ وَ سَرَّ سُروراً عَظيماً. 🔻امام حسین علیه‌السلام، بسیار بسیار حضرت علی‌اکبر علیه‌السلام را دوست داشت، به گونه ای که هرگاه او را می‌دید، خوشحالی و شور و شعف زیادی به امام علیه‌السلام دست می‌داد. 📋 وَ إذَا سَألَهُ حاجَةً لَا يَرُدُّهُ أبَداً وَ لَو عَلَى سَبيلِ الإِعجازِ 🔻 و هرگاه حضرت علی‌اکبر علیه‌السلام، نیازی داشت، امام علیه‌السلام هرگز آن را رد نمی‌کرد و به هر نحو -ولو با معجزه- آن را برآورده می‌نمود. (۱) ➖ در نقل‌های متقدّم نیز آمده است: روزی حضرت علی اکبر علیه‌السلام در غیر فصل مناسب، از پدر بزرگوارش امام حسین علیه‌السلام انگور خواست. 📋 فَضَربَ بِيدِه سارِيةَ المَسجِد، فَأَخرَجَ لَه عِنَباً و مَوزاً، فأَطعَمَه فقال: 🔻ناگهان امام حسین علیه‌السلام با دستان مبارکشان به کناره دیوار مسجد زد که انگور و موزی از آن خارج شد‌؛ پس به فرزندشان دادند و فرمود: 📋 ما عِندَ اللَّهِ لِأولِيائهِ أكثَرُ 🔻از آنچه نزد خدای متعال است به اولیائش بیشتر می‌رسد.(۲) 📚(۱)معالي السّبطين، ج ۱ ص۴۰۸ ؛ وسيلة الدّارين،ص۲۸۸ 📚(۲)دلائل الإمامة،ص۷۵ ؛ نوادر المعجزات،ص ۱۰۹ 🔰 حضرت علی‌اکبر «علیه‌السلام»، مستغرق در ذات الهی ... در برخی از نقل‌ها آمده است: وقتی که حضرت علی‌اکبر "علیه‌السلام" بر روی عقاب (اسم اسب آن حضرت) نشستند و عنان مرکب را به دست گرفتند، مخدّرات از خیمه بیرون آمدند و دور تا دور او را احاطه کرده و التماس او را می‌کردند که به میدان نرود. 📋 فَعِندَ ذلِكَ تَغَيّرَ حٰالُ الحُسینِ عَلَيْهِ‌السَّلَام بِحَيثُ أشرَفَ عَلَى المَوتِ، ▪️در این هنگام بود که حال امام‌حسین "علیه‌السلام" دگرگون شد، به گونه‌ای که نزدیک بود، روح از بدن مطهرش جدا شود. 🥀 آن حضرت با صدای بلند خطاب به اهل و عیال خود فرمودند: 📋 دَعَنهُ، فَإنّهُ مَمسُوسٌ فِي اللَّهِ و مَقتولٌ فِي سَبيلِ اللَّه ▪️او را رها کنید تا به میدان برود چرا که او مستغرق در ذات الهی و کشته‌ی در راه اوست. 📚 معالي السّبطين،ج۱ ص۴۱۵ 📚 وسيلة الدّارين،ص ۲۹۳ ✍ این تعبیر از تعابیر بسیار دقیق و سنگینی است که با این لفظ (ممسوس)، تنها در وصف امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام و با این مضمون در وصف چهارده معصوم علیهم‌السلام در روایات آمده است؛ و اینکه امام حسین علیه‌السلام اینگونه از حال حضرت علی‌اکبر علیه‌السلام تعبیر می‌کند، حاکی از مقامی است که عقول ناقص بشریت، درکی از آن مقام ندارند. 🔰 وصف زیبا و ناشنیده از «کرامتِ» کم‌نظیر حضرت علی اکبر علیه‌السلام ... در وصف کرامت و جود و بخشش حضرت علی اکبر علیه‌السلام، نقل‌های متعدّدی به ما رسیده است که به چند نمونه از آن‌ها اشاره می‌کنیم: ✔️ در وصف کرامت آن حضرت چنین آمده است: 📋 جَميلُ الخُلْق ، عَميمُ الفَضل ، عَظيمُ الجُود 🔻حضرت علی اکبر علیه‌السلام اخلاق بسیار نیکویی داشت؛ بخشش او به همگان می‌رسید و جود و کرمش بسیار بود. 📚فرسان الهیجاء، ج۱ ص۴۰۹ 📚معالی السبطین، ج۱، ص۴۰۳ (با اندکی تفاوت) ✔️ حضرت علی اکبر علیه‌السلام آن‌قدر بخشنده و مهمان نواز بود که در نقل‌ها آمده است: 📋 إنَّ لَهُ دارًا لِضِیافَةِ الغُرَباء و الوَفادِ بِهِ و لَهُ غِلمٰانًا قَد اَعَدَّهُم لِخِدمَةِ أضیافِهِ وَ النّازِلینَ بِه 🔻آن حضرت یک خانه‌ای داشت مخصوص پذیرایی از غریبان و آن کسانی که تازه وارد مدینه می‌شدند. در آن خدمتکارانی داشت که وظیفه آنان خدمت رسانی به مهمانانش بود. 📋 اِنَّهُ کانَ یَأمُرُهُم لَیلاً اَنْ یُوقِدُوا النّارَ عَلَی سَطحِ دٰارِهِ لِیَهتَدِی اِلَیها الغُرَباءُ و القادِمونَ اِلَی المَدینة 🔻هر شب به آنان امر می‌نمود تا بر بالای آن خانه آتش روشن کنند تا غریبان و افرادی که تازه وارد مدینه می‌شوند، به خانه آن حضرت راه پیدا کرده و پذیرایی بشوند. عرب به کسی که این نوع ضیافت و‌مهمان‌نوازی می‌کند، «نارئُ القُریٰ» می‌گوید؛ که در بین بنی‌هاشم این لقب را تنها برای حضرت علی اکبر علیه‌السلام نقل کرده‌اند. 📚المنابع النوراء،بحرانی، ص۲۳۲ 📚فرسان الهیجاء،محلاتی، ج۱ ص۴۱۶ 📚مهیج الاحزان،یزدی، ص۴۴۵ 🔰 کمال ادب و تواضعِ حضرت علی‌اکبر «علیه‌‌السلام» در برابر امام زین‌العابدین «صلوات‌الله‌علیه» ... در نقلی آمده است: امام سجاد علیه‌السلام این‌گونه فرمودند: 🥀 من روز عاشورا به مرض شديدی گرفتار بودم، ناگاه ديدم يكی آهسته آهسته دست و پای مرا مي‌بوسد.
📋 نظر كردم ديدم برادرم علي اكبر عليه‌السلام است، كه در كمال ادب روی پايم افتاده و صورت خود را به كف پايم می‌مالد. 🥀 گفتم: اي برادر! تو را چه می‌شود كه حالت دگرگون است و گريانی؟! برادرم گفت: پدرمان تنها مانده و يارانش كشته شده‌اند، قصد دارم كه جانم را نثارش كنم ... 📚تذكرة الشهداء، ج۱ ص۴۷۸ ✍ طبق تحقیق و أصحّ اقوال، حضرت علی‌اکبر علیه‌السلام فرزند بزرگ امام حسین علیه‌السلام بوده و حدود ۵ سال از امام سجاد علیه‌السلام بزرگتر بودند؛ و اینگونه ادب و تواضع در برابر امام زین‌العابدین علیه‌السلام از جانب ایشان، حاکی از درک والا و معرفت عمیقی است که ایشان نسبت به برادر کوچکتر از خود یعنی امام سجاد علیه‌السلام داشتند. 🔰 روی او پیغمبری و رزم او هم حیدری‌ست / چون سخن گوید، همه گویند عیناً مجتباست ... در نقلی آمده است: 📋 و کانَ علیُّ بن الحُسینِ أَشبَهَ برسولِ اللّهِ صلی‌الله‌علیه‌وآله فِی الوَجه 🔻حضرت علی اکبر علیه‌السلام شبیه‌ترین مردم در صورت به رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله بود. 📋وَ اِذَا رَکبَ وَ حَرّکَ فَرَسَه کانَ اَشبَهَ لِعَلیِّ بنِ أَبی طالب علیه‌السلام 🔻و زمانی که بر مرکب می‌نشست و اسبش را حرکت می‌داد، شبیه‌ترین مردم به امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام بود. 📋 وَ اِذَا َتکلّمَ وَ حَرَّکَ بِیَدِه کانَ اَشبهَ النّاسِ بِالحَسَن علیه‌السلام. 🔻 و زمانی که صحبت می‌کرد و دستانش را تکان می‌داد، شبیه ترین مردم به امام حسن مجتبی علیه‌السلام بود. 📚 بحرالمصائب ج۴ ص٢٩٢ 🔰 اهل و عیالِ حضرت علی‌اکبر علیه‌السلام ... از چند روایت که در منابع متقدم حدیثی شیعه آمده، می‌توان گفت که حضرت علی‌اکبر علیه‌السلام اهل و عیالی داشته‌اند: ✔️ احمد بن ابی‌نصر بزنطى به امام رضا عليه‌السلام عرضه داشت: 🔹 «آيا جایز دارد مردى با زنى و «اُمّ‌وَلَد» (کنیزی که از صاحبش، فرزند می‌آورد) پدر آن زن ازدواج نمايد؟ » امام علیه‌السلام فرمود: «اشكالى ندارد.» آن گاه احمد بزنطى عرض كرد: به ما خبر رسيده است كه حضرت على بن الحسين (امام سجاد عليه السلام) با دختر امام حسن مجتبى و «امّ ولد» پدر او (يعنى امّ ولد امام مجتبى علیه‌السلام) ازدواج نموده است؟! 🔸 حضرت فرمودند: چنين نيست؛ بلكه وى دختر امام حسن عليه‌السلام و امّ‌ولد على بن الحسين علیهماالسلام را كه در کربلا به شهادت رسید (يعنى همسر حضرت علی‌اکبر علیه‌السلام)، به ازدواج خود درآورد. 📚قرب الاسناد، ص١۶٣ ✍ بديهى است كه بر هر كنيزى عنوان «امّ‌ولد» اطلاق نمى‌شود، مگر اين كه آن كنيز از مولاى خود داراى فرزندى شده باشد. اين حديث شاهدى صريح بر اين است كه حضرت على اكبر علیه‌السلام صاحب كنيزى بودند كه براى آن حضرت فرزند آورده است. ؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛ ✔️ در زیارتنامه‌ای که امام صادق علیه‌السلام به ابوحمزه ثمالی تعلیم دادند، فرمودند: ... سپس دستانت را بر روی قبر مطهر علی بن الحسین علیهمالسلام بگذار و اینگونه به آن حضرت سلام بده: 📋 صَلَّى اللَّهُ عَلَيْكَ وَعَلى عِتْرَتِكَ وأهْلِ بَيْتِكَ وآبائكَ وأبنائكَ وامّهاتِكَ الأخيار الّذينَ أذْهَبَ اللَّهُ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَطَهّرَهُمْ تَطْهيراً. 🔻درود و تحيات خداوند بر تو و خاندان و خانواده و پدران و پسران و مادران پاكت باد.همان (خاندانى) كه خداوند پليدى را از آنان دور ساخته و پاك و مطهّرشان قرار داده است. 📚کامل الزیارات، ص ٢٣٠ ✍بدیهی است که کلمات «عترت»، «اهل‌بیت» و «أبناء»، دلالت بر اهل و عیال داشتن آن حضرت دارد. ؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛ ✔️ در دستور دیگری که امام صادق علیه‌السلام به ابوحمزه دادند، فرمودند: 📋 ثمّ ضَعْ خَدَّكَ عَلَى القَبر وقل: «صَلّى اللَّهُ عليكَ يا أبَاالحسن» ثلاثاً. 🔻سپس صورت خود را بر روی قبر مطهر علی بن الحسین علیهماالسلام بگذار و سه بار بگو: سلام و درود خدا بر تو ای ابالحسن. 📚کامل الزیارات، ص٢۴٠ ✍ تعبیر به «ابالحسن» چه بسا اشاره به این مطلب دارد که حضرت علی اکبر علیه‌السلام فرزندی به نام «حسن» داشتند. (و الله تعالی اعلم) 🔰 شرح گوشه‌ای از جمال زیبا و دلربای حضرت علی اکبر علیه‌السلام ... در رابطه با وصف جمال زیبا و دلربای آن حضرت گزارشات متعدّدی به ما رسیده است که به چند نمونه از آن‌ها اشاره می‌کنیم: ✔️ مرحوم شیخ مفید می‌نویسد: 📋 كَانَ مِنْ أَصْبَحِ اَلنَّاسِ وَجْهاً 🔻 حضرت‌ علی اکبر علیه‌السلام از زیباترین مردم از نظر چهره بود. 📚الإرشاد، ج۲ ص۱۱۰ ✔️ در نقل دیگری آمده است:
📋 مَتىٰ ما سٰايَرَ [العباس مع] ابنِ أخيهِ عَليّ‌ٍالأكبَر في دُروبِ المَدينةِ خَرَجَ العَواتقُ مِن خُدورِهِنّ 🔻زیبایی حضرت ابالفضل العباس ‌علیه‌السلام به اندازه‌ای بود که هرگاه با برادرزاده خود حضرت علی اکبر علیه‌السلام از کوچه های مدینه گذر می‌کردند، زنان به جهت تماشای جمال آن دو بزرگوار، از پشت‌پرده ها بیرون می‌آمدند. 📋 و تَشَوَّفَ الرّجالُ إلَیهِما لِيَشاهَدوا جَمالَ طَلعتَي هٰذَينِ الشّابَّينِ وَ يَستَبِقُوا لِلفَوزِ بِذٰلك. 🔻چشمان مردان مدینه نیز مات و مبهوت طلعت زیبای این دو جوان رعنا بود و در مشاهده جمال‌ دلربای ایشان، بر یکدیگر سبقت می‌گرفتند. 📚فرسان الهیجاء، محلاتی، ج۱، ص۲۵۰ ✔️ بر پایه نقلی دیگر، وقتی که یزید لعین سر مطهر حضرت علی اکبر علیه‌السلام را دید، گفت: 📋 پس از کشتن این «جوان زیبا»، دیگر چه نیازی به کشتن پدرش بود؟ داغ او برای کشتن پدرش بس بود! 📚 هدیة الذاکرین،(نسخه خطی), ص۱۹۳ 🔰 حکایت زیبا و جانسوز مردی که در خواب رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله را دیده بود و در بیداری ... در نقلی آمده است: 🔹روزی یک مرد مسیحی وارد مسجد رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله شد. مردم که او را در مسجد دیدند به او گفتند: تو مسیحی هستی! از مسجد خارج شو! مرد مسیحی به آنان گفت: شب گذشته در خواب، رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله و حضرت عیسی علیه‌السلام را دیدم. 🔸 حضرت عیسی علیه‌السلام به من فرمودند: به دستان مبارک خاتم الانبیاء صلی‌الله‌علیه‌وآله اسلام بیاور که به درستی پیامبر این امت است. من به دست او اسلام آوردم و اکنون آمده‌ام تا اسلام خود را با مردی از اهل بیتش تجدید کنم! 🔹 پس او را به محضر امام حسین علیه‌السلام آوردند. همین که به محضر حضرت رسید، خود را بر پای امام علیه‌السلام انداخت و شروع به بوسیدن پاهای آن حضرت کرد. بعد خوابی را که شب گذشته دیده بود، برای آن حضرت تعریف کرد. در آن هنگام سیدالشهداء علیه‌السلام فرمودند: 📋 أ تُحِبُّ اَنْ آتیکَ بِشَبیهِهِ؟ قالَ: بَلیٰ سَیّدی! 🔻آیا دوست داری کسی که شبیه به رسول‌ خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله است را نزد تو بیاورم؟ گفت: بله، ای آقای من! 📋 فَدَعَی الحُسَینُ علیه‌السلام بِوَلَدِه عَلِیّ الاکبَر و کان اِذ ذاکَ طِفلٌ صَغیرٌ و قَد وَضَعَ عَلی وَجهِهِ البُرقَع فَجیء به الی اَبیه، 🔻پس امام حسین علیه‌السلام فرزندش علی اکبر را ندا داد؛ در آن زمان او کودکی بود و در حالی که بر صورتش نقاب انداخته بود، او را نزد پدر آوردند. 📋 فَلَمّا رَفَعَ الحسین علیه‌السلام البُرقَعَ مِن وَجهِهِ وَ رَآهُ ذلکَ الرَجُلُ وَقَعَ مُغمیٰ عَلَیه. 🔻هنگامی که سیدالشهداء علیه‌السلام نقاب را از روی صورت علی اکبر علیه‌السلام برداشتند و آن مرد او را دید، از هوش رفت. 🔹 حضرت فرمودند: آب به صورت او بپاشید! زمانی که به هوش آمد، سیدالشهداء علیه‌السلام به آن مرد فرمودند: ای مرد! آیا این پسر من، شبیه رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله است؟ مرد گفت: به خدا قسم آری! 🥀 امام حسین علیه‌السلام به او فرمودند: اگر تو چنین فرزندی داشتی و خاری به پای او می‌رفت، چه می‌کردی؟ مرد جواب داد: «می‌مُردم!»؛ در این‌جا بود که سیدالشهداء علیه‌السلام به او فرمودند: 📋 اُخبِرُکَ أنّی أریٰ وَلَدی هٰذا بِعَیني مُقَطَّعاً بِالسُیُوفِ إرباً إرباً ▪️اکنون به تو این خبر را می‌دهم که روزی این پسر را با چشمان خودم می‌بینم در حالی که با شمشیر بدنش را قطعه قطعه کرده‌اند... 📚ثمرة الاعواد، ج۱ ص۲۳۰ 📚مفتاح الجنة،نسخه‌خطی، ص۱۷۵ (با اندکی تفاوت) 🔰 ورقی از دفتر دلدادگی حضرت‌ سیدالشهداء به شهزاده علی اکبر علیهماالسلام ... فرازهای متعددی را «تاریخ» و «مقاتل» برای ما نقل کرده‌اند که حاکی از اوج عشق و محبت حضرت مولانا اباعبدالله الحسین علیه‌السلام به شهزاده علی اکبر علیه‌السلام است؛ یک صفحه از این دفتر دلدادگی را ورق می‌زنیم: 🔖 در نقلی آمده است: 📋 کانَ الحُسَینُ عَلَیهِ السَّلامُ إِذا نَزَلَ عَلَیهِ غَمٌّ أَو هَمٌّ کانَ یَنظُرُ إِلَی وَجهِ ابنِهِ عَليٍّ الأکبَرِ فَیَزول جَمیعُها 🔻هرگاه امام حسین علیه‌السلام اندوهگین یا دلواپس می‌شد، به چهره پسرش، علی اکبر علیه‌السلام، نگاه می‌کرد و همه اندوه و دلواپسی‌اش زدوده می‌شد.(۱) ؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛ 🔖 برخی دیگر نیز نقل کرده‌اند: در شب عاشورا سیدالشهداء علیه‌السلام دائماً قد و بالای شهزاده علی اکبر علیه‌السلام نگاه می‌کرد و می‌فرمود: 📋 «فِداكَ أَبوكَ» 🔻«پدرت فدایت شود.»(۲) ؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛ 🔖 وقتی که حضرت علی اکبر علیه‌السلام از سیدالشهدا علیه‌السلام اجازه رفتن به میدان طلبید، امام علیه‌السلام آهی از دل کشیدند و فرمودند:
📋 یا وَلَدی و یا قُرّةَ عینی! اِمشِ و أنا أَنظُرُ إلیک 🔻ای پسرم! ای نور چشمم! لااقل کمی راه برو تا من یک دل سیر، نظاره‌ات کنم. 🥀 سپس فرمودند: چه آرزوها که در دلم ماند! خدا روی ابن سعد را سیاه کُند!(۳) ؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛ 🔖 و در آخر هم وقتی که سیدالشهداء علیه‌السلام بر بالین بدن ارباً اربای علی اکبر علیه‌السلام حاضر شدند، در یکی از جملات اینگونه فرمودند: 📋 فَاِذا نَطَقتُ فَأَنتَ اَوَّلُ مَنْطِقِی و اِذا سَکَنْتُ فَأَنتَ في مِضمارِی ▪️بعد از داغ تو، اگر حرف بزنم، فقط علی علی می‌گویم و اگر ساکت باشم، در دلم علی علی می‌گویم.(۴) 📚(۱)وسیلة الدارین، ص۲۹۳ 📚(۲) مصائب المعصومین علیهم‌السلام، یزدی، ج۲، ص۲۸۶. 📚(۳)ریاض المصائب (خطی) ورقه ۲۲۱ ؛ و بحرالمصائب ج۴ ص٢٩٧ 📚(۴)ریاض القدس ج۲ ص۲۲ (نسخه خطی) کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
چه کسی بر سَرِ تو دست درازی کرده دور تا دورِ تنت حاشیه سازی کرده😭 ع کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
خبر در علقمه در بین لشکر تواَمان پیچید خبر هولی به راه انداخت بینِ این و آن پیچید خبر آمد دوباره علقمه رفت آرزوی آب همین که آب دورِ دست‌های پهلوان پیچید فرات اُفتاد پیشش  التماسش کرد قدری نوش صدای التماسِ آب در گوش زمان پیچید جمالش روی آب اُفتاد  حیران کرد عالم را برای تشنگی‌اش ناله‌ی آبِ روان پیچید نهیبی زد به آب و مَشک از دستان او نوشید تمام انبیا مبهوت، حرفش در جهان پیچید خبر بینِ سپاه آمد اگر این مَشک برگردد... دگر باید بساط جنگِ‌مان را بی‌گمان پیچید خبر آمد فقط دارد علَم... شمشیر اما نه خبر در بین نخلستان میانِ شامیان پیچید هزاران تیر آماده است اما هیبتش از دور چه کرده که زبان از دیدنش بین دهان پیچید خبر آمد که دارد می‌رسد... از دور باید زد که ناگه از شریعه نعره‌ی صدها کمان پیچید هزاران تیر  صدها تیغ  ده‌ها نیزه باریدند تنش وقتی که شد نِی‌زار تیغی آن میان پیچید علَم محکم به مُشتش بود اما بازویش اُفتاد جماعت شیر شد  فریادهاشان بعد از آن پیچید به دندان مَشک را دارد ، تمام آبرویش بود عموی خیمه دورِ مَشک با کلِ توان پیچید بمیرد حرمله وقتی که اسمش هست ، یعنی وای بمیرم که سه‌شعبه بین مژگان آنچنان پیچید عمودِ نانجیبی این وسط آمد ، زبانم لال چنان زد بی‌مروت که ترَک خورد اَبروان پیچید تنش روی زمین اما به سمت او نمی‌رفتند خبر اما به شمر آمد خبر سوی سنان پیچید حرامی‌ها پس از آن آمدند و تا حسین آید میان حلقه‌هاشان  ضربه‌های بی‌امان پیچید سنان زد نیزه‌اش را، ساقه‌اش را هم شکست و رفت گمانم درد آن با زور بین استخوان پیچید علی آنجا نشسته بود وقتی که کَمش کردند صدای ناله‌ی زهرا میان آسمان پیچید خبر آمد دوید از خیمه سمتِ علقمه زینب دوید و دورِ پایش چادرِ او ناگهان پیچید رُباب از هولِ دشمن بچه را برداشت در خیمه سریعاً چادرش راه دورِ طفل بی‌زبان پیچید حسین آمد  همه رفتند  زد صیحه به طوری که مدینه گریه‌ی ام‌البنین ناله کنان  پیچید عمو جانِ رشیدی داشت این خیمه  خدایا رفت صدای طفل ساکت شد صدای خیزران پیچید خبر آمد که زینب دستِ خود را بر سرش بگذاشت صدای ناله‌ی عمه که می‌گفت الامان پیچید «خبر داری که بعد از تو به کوچه گردی اُفتادم » خبر داری که گیسویی به دست ساربان پیچید فقط یک دفعه پیشِ زجر طفلی از عمویش گفت چنان سیلی به دختر زد صدا در کاروان پیچید عمو شرمنده بود و جای او بابا به پیشش رفت همین‌که دید سر را، در خرابه بوی نان پیچید حسن_لطفی کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
بی تو از خانه‌ی بی روح جهان بیزارم ماه در دست به دنبال تو شب بیدارم تا نگاه تو در آیینه‌ی قلبم جاری‌ست زیر باران بلا، چتر محبت دارم روی پیشانی من خط خجالت پیداست وای بر من که برای تو فقط سربارم دوست دارم که شبیه دل غمگین فرات روی پاهای عمو جان تو سر بگذارم علم افتاده و بی سایه‌ی سر مانده جهان سوز اشکم که بر این دشت بلا می‌بارم آمد و رو به حرم گفت حسین آن لحظه بدنش را نشد از روی زمین بردارم گفت «ای اهل حرم میر و علمدار» که رفت خیمه‌ها را به که باید پس از این بسپارم؟ علی_گلی_حسین_آبادی کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG
نه در توصیف شاعر‌ها، نه در آواز عشاقی تو افزون‌تر از اندیشه، فراوان‌تر از اغراقی وفاداری و شیدایی، علمداری و سقایی ندارند این صفت‌ها جز تو دیگر هیچ مصداقی به خوبی تو حتی معترف بودند بدخواهان یزید آنجا که می‌گوید «الا یا ایها الساقی» تمام کودکان معراج را توصیف می‌کردند مگر پیداست از بالای دوش تو چه آفاقی؟ چنان رفتی که حتی سایه‌ات از رفتنت جا ماند رکاب از هم گسست از بس برای مرگ مشتاقی فرار از تو فراری می‌شود در عرصۀ میدان چنان رفتی که بعد از آن بخوانندت هوالباقی بدون دست می‌آیی و از دستت گریزانند پر از زخمی هنوز اما برای جنگ قبراقی :: به سوی خیمه‌ها یا «عُدّتی فی شِدّتی» برگرد که تو بی‌مشک سقّایی، که تو بی‌دست رزّاقی شنیدم بغض بی‌گریه به آتش می‌کشد جان را بماند باقی روضه درون سینه‌ام باقی سیدحمیدرضا_برقعی کانون و بسیج مداحان شهرستان خمینی شهر ایتا 👇👇👇 https://eitaa.com/kanalmadahanshaerankhomeinishahr روبیکا 👇👇👇 https://rubika.ir/joinc/BHADIEBF0KXESQYVFIRPDFPRFTVUEOGG