#فاطمیه #حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا_س
ای گلِ خزانم،آتش زدی به جانم
ای پرستویِ من،رفتی ز آشیانم
مانده کنجِ سینه،غم هایِ بی حسابم
بی تو در مدینه،سلام بی جوابم
در غمت خمیدم،امیدم،رفیقِ خفته زیر گل
ای فرشته رویم،چه گویم،چه کرده هجرانت به دل
مرتضی و دوری،صبوری ندارم و بریده ام
یادِ رویِ ماهت،بریزد ستاره از دو دیده ام
یاسِ نیلوفری ... کی مرا می بری؟
وای از این غمِ جدایی ...
بعد تو به عالم من دلخوشی ندارم
بی تو با که گویم غمهایِ بی شمارم
من که در مدینه غریب و ناشناسم
سر بر آر و بشنو زهرا تو التماسم
ای فدایِ چشمت نگاهم به دردِ من بوده طبیب
با دلِ شکسته بخوانم شب تا سحر امن یجیب
ای صفایِ خانه،شبانه،بار سفر را بسته ای
با قدِ خمیده،شهیده،مگو که از من خسته ای
یاسِ نیلوفری ... کی مرا می بری؟
وای از این غمِ جدایی ...
در کنارِ قبرت،ببین در اعتکافم
کعبه هستی و من،دورِ تو در طوافم
از غمت بر آید ، زسینه آهِ سردم
بی تو من که دیگر ، علیِ کوچه گردم
کی رود ز یادم،غم تو،ای مانده بین کوچه ها
کس خبر ندارد،زداغت،با من چه کردی کوچه ها
کی رود ز یادم،که دشمن،هست تو را گرفته بود
کی رود زیادم،که زینب،دستِ تو را گرفته بود
یاسِ نیلوفری ... کی مرا می بری؟
وای از این غمِ جدایی ...
😭😭😭
#التماس_دعای_خیر
#فاطمیه #حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا_س
خداحافظ ای صفای مدینه
خداحافظ ای گل بی قرینه
خداحافظ هستی حیدر
خداحافظ ای گل پرپر
خداحافظ نور دیده حیدر
خداحافظ غم رسیده حیدر
ز داغ تو خون شده دل زینب
نگر بر قد خمیده حیدر
خداحافظ ای گل پرپر
خداحافظ هستی حیدر
خداحافظ نور چشم پیمبر
که بودی عمری تو یاور حیدر
چه سازم بی تو امید دو عالم
به حال من فاطمه جان تو بنگر
خداحافظ هستی حیدر
خداحافظ ای گل پرپر
خداحافظ همنشین ولایت
خداحافظ کوه صبر و شهامت
منم شرمنده ز روی تو زهرا
که کردی حمایت زجان امامت
خداحافظ هستی حیدر
خداحافظ ای گل پرپر
خداحافظ ای فدایی مکتب
که روز تو شد از ستم ها چنان شب
بدون تو خانه بیت الحزن شد
بسوزاند ،داغ تو سینه زینب
خداحافظ هستی حیدر
خداحافظ ای گل پرپر
خداحافظ ای پرستوی خسته
خداحافظ یار پهلو شکسته
کجا رفتی ای صفای دل من
علی بی تو در غم تو نشسته
خداحافظ هستی حیدر
خداحافظ ای گل پرپر
خداحافظ یار خوب و حبیبم
به درد من بوده ای تو طبیبم
کجا رفتی ای ضیاء دو عینم
که بی تو کم شد توان و شکیبم
خداحافظ هستی حیدر
خداحافظ ای گل پرپر
حسن گریداز برای تو زهرا
حسین نالددر عزای تو زهرا
کنار قبرت غمینم و گریان
مگر گردم جان فدای تو زهرا
خداحافظ هستی حیدر
خداحافظ ای گل پرپر
😭😭😭😭
#التماس_دعای_خیر
#فاطمیه #ایام_فاطمیه #حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا_س
شالِ مشکـیِ غمِ تو به گدا قیمت داد
اشکِ روضه به غلامانِ تو حیثیت داد
مادرِ کـرب و بلا... مادرِ گریه... وَالله
فاطمـیه به حرم حُرمت و حُـرِّیت داد
مادری هایِ تو از مادرِ من بیشتر است
مادرم شیر اگـر داد به این نیت داد...
نیتش بود که من نوکـرِ حیـدر باشم
فاطمـیه به غـلامِ تو عـُبودیت داد
به حسینیه اگر آمده ام می دانم
ذکرِ مادر به دلِ ساده صمیمیت داد
ذکرِ یا فاطِرُ یا فاطمه یِ فاطمیه
هویت داد به این نوکر و شخصیت داد
روزِ رَجعت که بیاید همگان می بینند
روضه یِ فاطمه بر ندبه صلاحیت داد
تو زمین گیر شدی شیرِ خدا خورد زمین
پوسخندی به علی نامه یِ تسلیت داد
اول و آخرِ این روضه دمِ العـجـلم
سمت و سو داد به این گریه و کیفیت داد
😭😭😭😭
#التماس_دعای_خیر
#یا_صاحب_الزمان 🌸🌸🌸
الا ای یوسف گمگشته ی کنعان زهرا(س)
ز پشت پرده ی غیبت برون شو ، جان زهرا(س)
ببین رخسار زردم پر از اندوه و دردم
ولی اللهِ اعظم بیا دورِت بگردم
بیا و ببین ، تو ای مهجبین ، که بر غفلت اسیرم
بده با وفا ، به راه خدا ، فقیرم من فقیرم
گل فاطمه(س) گل فاطمه(س) اباصالح یا مهدی...
*دمی یاد غریبی ات نبودم ، وای بر من
دگر بر دوری ات عادت نمودم ، وای بر من
الا ای قبله ی جان شدم بیمار عصیان
بده چشمی که باشد ز هجران تو گریان
منم سر به زیر ، به دنیا اسیر ، الا ای هل اتایی
شدم روسیاه ، ز فرط گناه ، بگو پس کی میایی
گل فاطمه(س) گل فاطمه(س) اباصالح یا مهدی...
*فدای ناله هایت هر سحر گاه و شبانگاه
به کوچه و کرببلا داری به لب آه
گهی یاد شهیده که قدّش شد خمیده
و گاهی هم به یاد امام سر بریده
غم کوچه و ، غم کربلا ، دلت را کرده محزون
بود در بکا ، به سوز ونوا ، روان از دیده ات خون
گل فاطمه(س) گل فاطمه(س) ابا صالح یا مهدی .
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
#التماس_دعای_خیر
#حضرت_زهرا__س__روضه
اسماء بریز آب روان بر شهیده ام
بر روی یاس پرپر قامت خمیده ام
بر روی زخم های جسارت که تا به حال
از مهر و لطف فاطمه هرگز ندیده ام
شد فاش راز ناله ی روز و شبی که من
در وقت راه رفتن زهرا شنیده ام
گل زخم های او شده وا ،زیر ِ دست من
حقّم بده که دست ز غسلش کشیده ام
حقّم بده اگر که شکستم سکوت را
صبرم به لب رسیده و آهی کشیده ام
از غسل عضو عضو تنش چون گذشته ام
تا لحظه لحظه های جسارت رسیده ام
حالا روان شده ست از این دیده های زخم
بر روی زخم سینه ی او خون دیده ام
گویی کنار فاطمه ،حیدر کفن شده
از این جهان ِخالی از او دل بریده ام
️علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
مناجات
چه سازم تا گدایی را بخشی
اگر چه گشته ام رسوا ببخشی
چه سازم تا شوی راضی ز دستم
گناهم را در این دنیا ببخشی
اگرچه بنده ی آلوده ی تو
ز پستی گشته بی پروا ببخشی
مرا با ذکر زیبای حسین جان
به حق عصر عاشورا ببخشی
به حق ناله ی جانسوز زینب
به اشک حضرت زهرا ببخشی
به حق دست زخمی رقیه
بگیری دستم و مولا ببخشی
به چشمی که نشسته تیر بر آن
خطاهای مرا یک جا ببخشی
ببخشی یا نبخشی ما گداییم
چه خوب است ای خدا مارا ببخشی
جواد حیدری
#حضرت_زهرا #فاطمیه #مرثیه_حضرت_زهرا_س
جایی که اعتبار گدا فرق میکند
حتماً اصول جود و سخا فرق میکند
در خانه ی محقٌر زهرای مرضیه
با آفتابْ…نوعِ عطا فرق میکند
ما ریزه خوارِ سفره ی احسان حیدریم
پس نحوه ی ارادت ما فرق میکند
حقِ کتاب و آل نبی چون ادا نشد
بغض نبی و رنگ کسا فرق میکند
وقتی ملیکه ای ز زمین میشود جدا
یعنی که حکم وطرح قضا فرق میکند
این روزها که حال مادرمان روبراه نیست
شرح شراره های عزا فرق میکند
حال و هوای بیت علی درد و ماتم است
درد و عزای آل عبا فرق میکند
سیلی شود نصیب تمامیِ مادران؟
یا احترام فخر نسا فرق میکند؟
میخ در است و سینه ی زهرا و شعله ها
این شعله ها به کرببلا فرق میکند
#حضرت_زهرا #فاطمیه #مرثیه_حضرت_زهرا_س
دست و پاگیرم ولیکن دست و پا دارم هنوز
هرچه هستم باز هم طبع گدا دارم هنوز
سفره ات را می تکانی روزی ما میرسد
گرچه سیرم کرده ای میل غذا دارم هنوز
لطف مادر بهترین تمثیل از لطف خداست
تا به زیر چادرت هستم خدا دارم هنوز
نان بپز نان تو خوردم که درستم کرده است
در تنور خانه ات دارالشفا دارم هنوز
خانه ات جارو کشی میخواست من جارو کشم
کار اگر اینجا کنم یعنی بها دارم هنوز
گفته ام در قبر بگذارند روی سینه ام
دستمال گریه بر داغ تو را دارم هنوز
درنمازم هم به روی شانه ام شال عزاست
من به یمن شال مشکیتان عبا دارم هنوز
باهمان یک دست من را یاد کن بین قنوت
مستمندم بی کسم عرض دعا دارم هنوز
بازهم درخانه ام عطر فدک پیچیده است
چون که از خرمای باغت چندتا دارم هنوز
هرکجا ذکر تو شد برمن حسین الهام شد
درمیان روضه ات غار حرا دارم هنوز
مادر ارباب اذن کربلایم را بده
در دل دیوانه داغ کربلا دارم هنوز"
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آموزشی#
تکنیکهای عملی برای بهبود فن بیان وخواندن
تمرین روزانه: هر روز به مدت چند دقیقه جلوی آینه صحبت کنید.
ضبط صدا: صدای خودتونو ضبط کنید و گوش کنین تا نقاط ضعف خودتون رو پیدا کنید.
استفاده از زبان بدن: با استفاده از حرکات بدن، میتونین تاثیر بیشتری برمسمتع درموقع خوندن بزارین
#مرثیه_حضرت_زهرا_س
آدم است او یا مَلَک ماهیّتش معلوم نیست
گرچه مخلوق است نوع خلقتش معلوم نیست
حضرت زهراست خود تفسیری از آیات قدر
آن شب قدری که حتی ساعتش معلوم نیست
مادرش یا دخترش من هرچه دقت می کنم
با رسول الله، زهرا نسبتش معلوم نیست
در کسا بی فاطمه غیر از علی و بچه هاش
رحمة للعالمین هم ساحتش معلوم نیست
بعد ابر نیلی سیلی در این شب ها شده
مثل آن ماهی که نصف صورتش معلوم نیست
فاطمیه مثل دردی تا ظهور منتقم
طول درمان دارد اما مدتش معلوم نیست
روضه یعنی داستان مادری در اوج خود
چون به کوچه می رسد یک قسمتش معلوم نیست
گرچه معلوم است دارد می رود مادر ولی
حضرت فضه دلیل لکنتش معلوم نیست
ضربه وقتی ناگهان شد بی توجه می خورد
ضربه وقتی ناگهان شد شدتش معلوم نیست
هم که معلوم است او ریحانة الحوراست و
هم که وقت خشم سیلی قدرتش معلوم نیست
اینکه قبر علت خلقت چرا مخفی شده
درمیان اهل معنا علتش معلوم نیست
یادم آمد موقع سجده به مهر کربلا
فاطمه در هیچ مهری تربتش معلوم نیست
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
ما میهمان روضه ایم و میزبان زهراست
ما کارمان گریه ست صاحب کارمان زهرا ست
آنجا که آیات از بحبل الله می گویند
منظور رب العالمین از ریسمان زهراست
فرمود مرد از دامن زن میرود معراج
آنکه نبی را برد تا هفت آسمان زهراست
هر چند نامش را موذنها نمیگویند
اما شهادت می دهم اصل اذان زهراست
عباس امان نامه ز نامحرم نمیگیرد
چون خوب می داند که در واقع امان زهراست
فرمود پیغمبر به او یا بضعه منی
یعنی به جان احمد محمود جان زهراست
ای کاش قدری شأن او را حفظ می کردند
این زن که تنها مانده با نامحرمان زهراست
شاعر: #محمود_یوسفی
#مدح_روضه_واحدحضرت_زهرا_س
🌹😢🌹😢🌹
السلام ای دختر بدرالدجا
همسروالا مقام مرتضے
حضرت انسیه الحورا تویی
راضیه، مرضیه وعذراتویی
برتوآید نام پاڪ مادری
فاطمه هستی ویا پیغمبری
مادرمظلومه ای بر زینبین
امِّ نیکوی حسن امُّ الحسین
چون تو نَبْوَددرسماوات وزمین
لایق مولا امیرالمؤمنین
آستان بوست تمام خاڪیان
مِدحَتَت وردلب افلاڪیان
علت شأنِ نزول ڪوثری
کعبه و قبلہ نمای حیدری
سینه پاکت بهشت مصطفی (ص)
دست تومشکل گشای مرتضی (ع)
هردوعالم وام گیرِ خانه ات
صدچوعیسی خادم ڪاشانه ات
پس چرا برخانه ات آتش زدند
بردرگُل خانه ات آتش زدند
ای بهشت مصطفی خوردی نظر
سینه ات شد اشنا بامیخ در
ازچه روبر عارضت سیلی زدند
ضربه بر آن هاله ی نیلی زدند
ازچه بین شعله ها ماندی و دود
ازچه پهلویت چنین گشته ڪبود
💠💠💠💠💠💠
#شاعر_سبڪسازڪربلایے_مجیدمرادزاده
حضرت علی اصغر(ع)-حضرت محسن(ع)-شهادت
برداشتی از گفتگوی دو دردانه هستی حضرات محسن و علی اصغر علیهما السلام در بهشت
کوچهها تیره دشتها خون شد
آبها رنگ بی نهایت شد
آسمان و زمین به هم پیچید
ناگهان موسم قیامت شد
چشمها حیرتی مضاعف داشت
آخرین لحظه های دیگر بود
اضطراب از نگاهها میریخت
روز ترس آفرین محشر بود
ناگهان در کشاکش محشر
بانگ آمد که ایهاالانسان
چشم های غریب کور شوند
میرسد مادر زمین و زمان
بوی عطری به عرش میپیچد
عطر گلهای ناب و پر احساس
می وزد بر کرانۀ محشر
بوی یک چادری پر از گل یاس
با شکوه تمام میآید
کاروانی که سبز پوشیدند
میشود از نگاهشان فهمید
جامی از درد و داغ نوشیدند
روی دستان حضرت عباس
غنچههایی شکفته بود آنجا
غنچهها...سبز...سرخ نیلی رنگ...
غنچههایی چو یاسمن زیبا
کودک از روی دستهای عمو
گفت من غنچهام ولی پرپر
پدرم آفتاب نیزه نشین
مادرم میزند صدا: اصغر
غنچۀ دیگری به ناز شکفت
مثل یک ژاله بود چشم ترش
کیست این کودکی که میبینم
مثل پروانه سوخته است پرش؟
محسنم یار شش ماهۀ عشق
که پُرم از شمیم دلکش یاس
عمر کوتاه تر ز گل دارم
مادرم هست حضرت احساس
حرفها کودکانه بود ولی
آتشی را به سینهها میزد
گفتگویی که روضه بود آنجا
کوچه ها را به کربلا میزد
کربلا داغ بود و تشنه شدن
مادرم گریه داشت در چشمش
ردی از تشنگی به لبهایم
بوسه ای داغ کاشت در چشمش
خانۀ ما که سوخت مادر من
آتش از چادرش زبانه گرفت
در و دیوار خوب فهمیدند
میخ در سینه را نشانه گرفت
آسمان با تمام تشنگیاش
روی دست پدر چه زیبا بود
مثل ماهی به خویش میپیچم
آه ...باران ...نه ...اشک بابا بود
در دل کوچۀ بنی هاشم
روز دنیا به رنگ نیلی بود
یک نفر میدوید با شمشیر
کوچه پر از صدای سیلی بود
تیر از چله تا رها گردید
چشمهایم شبیه دریا شد
روی دستان تشنۀ بابا
حنجرم سینه چاک بابا شد
داغ من داغ تازیانه نبود
داغ یک شهر غربت است بدان
داغ دستان ریسمان بسته
سورۀ دهر غربت است بدان
مادری که شبیه یک گل بود
در خزان ...در سکوت ...در سردی
باغبان دست بسته بود آنجا
می تکاندش غلاف نامردی
من و مادر به آسمان رفتیم
مانده بابا غریب در افلاک
دفن کرد آن شب سیاه زمین
پیکر آفتاب را در خاک
خون تو سرختر ز خون من است
آنچه را عشق آفرید شدی
خوش به حال علی اصغر من
چون که در کربلا شهید شدی
امشب به نخل آرزویم برگ پیداست
در چهره زردم نشان مرگ پیداست
امشب مرا در بستر خود واگذارید
بیمار بیت وحی را تنها گذارید
دوران هجرم رو به اتمام است امشب
خورشید عمرم بر لب بام است امشب
بیرون برید از خانه زینب را که حاشا
مادر دهد جان و کند دختر تماشا
گوئید مولا را که در مسجد نشیند
تا مرگ یارش را به چشم خود نبیند
خجلت زده از اشک فرزندان خویشم
اسما تو تنها وقت مردن باش پیشم
پیش حسن از اشک ماتم رخ نشوئی
جان حسینم با علی حرفی نگوئی
چون روز آخر بود، کار خانه کردم
گیسوی فرزندان خود را شانه کردم
دیدی چه حالی در نمازم بود اسماء؟
این آخرین راز و نیازم بود اسماء
آخر نگاه خویش را سویم بیفکن
میخوابم اینک پرده بر رویم بیفکن
بنشین کناری ناله از دل در خفا زن
بانوی خود را لحظه ای دیگر صدا زن
دیدی اگر خامش به بستر خفته ام من
راحت شدم، پیش پیمبر رفته ام من
آیند جون اطفال معصومم به خانه
پرسند از مادر خبر داری تو یا نه؟
دیدند اگر خامو.ش و بی تاب است مادر
آهسته با آنها بگو خواب است مادر
چون سوی حجره کودکانم رو نهادند
یکباره روی جسم رنجورم فتادند
مگذار ساعتها تنم در بر بگیرند
مگذار آنان هم کنار من بمیرند
بفرست مسجد آن دو طفل نازنین را
کآرند بالینم امیرالمؤمنین را
شبها برایم بزم اشک و غم بگیرند
در خانه آتش زده ماتم بگیرند
از من بگو با زینب آزاده من
برچیده مگذاری شود سجاده من
من رفتم اما یادگاری زینب اینجاست
تکرار آهنگ دعایم هر شب اینجاست
غلام رضا سازگار « میثم »
اشعار محمل
حضرت زهرا سلام الله علیها
صفحه اصلی
حضرت زهرا
تو زمین گیری و من بی کس و یارم زهرا
خوب بنگر گره افتاده به کارم زهرا
چقدر پیر شدی خانم هجده ساله
حق بده تاب ندارد دل زارم زهرا
خانه ام مقتل تو بوده و من شاهد قتل
با چه رو پای در این خانه گذارم زهرا؟
همدم چاهمو هم صحبت نخلستانم
بسکه آزرده از این شهر و دیارم زهرا
مرد خیبر جلوی بسترت افتاده زمین
بعد تو کاش منم جان بسپارم زهرا
من صف اول هر غزوه به میدان رفتم
ولی اندازه ی تو زخم ندارم زهرا
یک دل سیر بگو هر چه دلت میخواهد
یک دل سیر برای تو ببارم زهرا
تو قدت خم شده یا چشم علی دید خطا؟
خجل از قد تو با دیده ی تارم زهرا
کفنت را جلوی چشم علی باز نکن
که در آورده عزای تو دمارم زهرا
شب به شب مجلس ختمیست، خصوصی اما
نه سر قبر تو … بالای مزارم زهرا
آن شب که شب از صبح محشر تیره تر بود
آن شب که از آن مرغ شب هم بی خبر بود
آن شب که خون از دامن مهتاب می ریخت
اسما برای غسل زهرا آب می ریخت
آن شب امیرالمومنین با اشک دیده
می شست تنها پیکر یار شهیده
میشست در تاریکی شب مخفیانه
گه جای سیلی گاه جای تازیانه
صد بار از پا رفت و دست از خوشتن شست
جانان خود را در درون پیروهن شست
چشم از نگه، نای از نوا، لب از سخن بست
بگشود دست حسرت و بند کفن بست
ناگه فتاد آن تیره کوکب را نظاره
گریان به گرد آفتابش دو ستاره
از بی کسی در بال هم سر برده بودند
گویا کنار جسم مادر مرده بودند
داغ دل مولا دوباره گشت تازه
ریحانه هارا زد صدا پای جنازه
آن پرشکسته طائران از جا پریدند
افتان و خیزان جانب مادر دویدند
چون جان شیرین جان او در برگرفتن
گل بوسه از آن لاله ی پرپر گرفتند
یکباره از عمق کفن آهی برآمد
با ناله بیرون دستهای مادر آمد
ناگه ندا آمد علی بشتاب بشتاب
در دانه های وحی را دریاب دریاب
مگذار زهرا را چنین در بر بگیرند
مگذار روی سینه ی مادر بمیرند
امام زمان(عج)-مناجات فاطمیه
آقا بیا دعای مرا مستجاب کن
ما را برای نوکریت انتخاب کن
قلبم شبیه سنگ شد از کثرت گنه
امشب بیا و سنگ دلم را تو آب کن
تأثیر جرم و معصیت اشک مرا گرفت
دستی بکش به روی دلم فتح باب کن
تا کی به لب دعای فرج، تا کی انتظار؟!
آقا به حقّ فاطمه پا در رکاب کن
ای منتقم بیا که دلم سخت زخمی است
رحمی نما بر این دل زارم شتاب کن
ای روضه خوان فاطمیه روضه ای بخوان
امشب میان سینۀ ما انقلاب کن
ما در پی تلافی سیلی کوچه ایم
یعنی به روی غیرت ما هم حساب کن ...
امام زمان(عج)-مناجات فاطمیه
ای یادگار فاطمه که داغ دیده ای
در بستری ز غصّه و غم آرمیده ای
آقا سرت سلامت از این که به دوش خود
بار بزرگ ماتم مادر کشیده ای
بی مادری برای تو درد بزرگی است
طعم فراق مادر خود را چشیده ای
شب های فاطمیّه دلت غرق غم شود
تو غصّه دار مادر قامت خمیده ای
قربان شال مشکی و چشمان زخمی ات
آخر مگر چه واقعه ای را تو دیده ای؟
دارد نفس نفس زدنت می رسد به گوش
از بس میان کوچه و خانه دویده ای!
وقتی که ناله می زنی: "ای وای مادرم "
گویا صدای مادر خود را شنیده ای
هر روز و شب به یاد غمش گریه می کنی
بر جان خود بلای عظیمی خریده ای
آخر چرا به درک وصالت نمی رسم
آقا گمان کنم که ز من دل بریده ای!!!
امام زمان(ع)-مناجات فاطمیه
صاحب عزای حضرت خیر النسا، بیا
ای بانی شکسته دل روضه ها، بیا
درد فراق تو به خدا می کشد مرا
رحمی نما به حال دل این گدا، بیا
از بس به هجر روی تو عادت نموده ایم
دل می رود به سمت گناه و خطا، بیا
ما در میان بحر گنه غوطه می خوریم
آقا نجاتمان بده از این بلا، بیا
مشغول خویش و بندۀ دینار و درهمیم
فکری به حال نوکر زهرا نما، بیا
لطف تو بوده گریه کن مادرت شدیم
ای سفره دار واسعۀ هل اتا، بیا
ای آخرین نگار دل آرای فاطمه
آقای من! برای رضای خدا، بیا
آقا به حقّ چادر خاکی مادرت
آقا به حقّ داغ دل مرتضی، بیا
زمزمه ونوحه شهادت حضرت زهرا(س)
یار جوان حیدر
روح و روان حیدر
حرمت تو شکسته
رفته توان حیدر
فاطمه جان، ای که مرا چو گوهری
پیش چشمم، میان دیوار ودری
علی را در بند عدو می نگری
فاطمه جان ای گل بی مثال من، فاطمه جان ای گل بی مثال من فاطمه جان ای گل بی مثال من۲
___________________
تو ای تمام هستم
شرمنده تو هستم
تو غرق خونی ومن
بسته شده دو دستم
آیه آیه، شدی تو کوثر علی
شدی پرپر گل معطر علی
ناله داری تو در برابر علی
فاطمه جان....
_____________________
تویی میان بستر
منم غمین ومضطر
مزن تو حرف رفتن
امانت پیمبر
گر عزیزم، تو ترک مرتضی کنی
حیدر را به سیل غم رها کنی
کودکانت به غصه مبتلا کنی
فاطمه جان.....
______________________
غسل تنت شبانه
دفن تو مخفیانه
میان خاک قبرت
گشته دلم روانه
ای خدایا، بدون زهرا چکنم
بی حبیبم بهر تسلا چکنم
در مدینه غریب وتنها چکنم
فاطمه جان
کانون مداحان تیران وکرون
مراسم یکمین سالگردپدرمداح اهلبیت آقای سعید دانه داران
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#مرثیه_زیبای_فاطمیه
#گریزی_به_اشعار_شاعران_قدیم
امشب بخوانم روضه هایی که شنیدید
یادی کنم از نغمه هایی که شنیدید
از روضه های غربت زهرا و حیدر
از فاطمیه ، بازو و پهلوی مادر
تا مصطفی پر زد غم عالم شروع شد
بعد از نبی دیگر غم و ماتم شروع شد
بر خانه ی وحیِ خدا پَرخاش دادند
بر حیدر و بر فاطمه پاداش دادند
پاداش زهرا و علی غَصب فَدَک بود
مُزد رسالت در مدینه با کتک بود
با یک لگد شد قامت بانو خمیده
با کشتن محسن شده زهرا شهیده
وقتی که در آتش گرفت ثانی رسیده
با تازیانه در پِیِ زهرا دویده
با سیلی و مسمارِ در نقش زمین شد
از این دوشنبه فاطمه خانه نشین شد
از بعد کوچه بستری گردیده زهرا
شد نیمه جان و قَد کمان از ظلم اَعدا
حالا کنار فاطمه مولا نشسته
گوید به زهرا یاور پهلو شکسته
زهرای من ! گو از چه با غم خو گرفتی ؟
کُشتی علی را بس که از من رو گرفتی
آتش مزن با رفتنت بر جان حیدر
بنما نظر تو بر دل سوزان حیدر
وقت وداعِ دُختِ پیغمبر رسیده
یعنی جداییِ دل و دلبر رسیده
از پیش حیدر سوی بابا پر زد و رفت
از ماتمش قلب علی یکباره بشکست
دنیا ببین دیگر علی خیلی غریب است
تنها مزار فاطمه او را طبیب است
شبها صدای هِق هِقِ یک مرد خسته
آید میان چاهِ کوفه دل شکسته
ای چاهِ کوفه یاورم زهرا گرفتند
عشقم گُلم دار و ندارم را گرفتند
#کربلایی_مرتضی_شاهمندی ✍️📗
#فاطمیه
#حضرت_فاطمه علیهاالسلام
#غزل
🔹صبر🔹
برای خواندن اول یاد میگیرند الفبا را
الفبا یافتم در متن قرآن نام زهرا را
خدا از خلق عالم بیت زهرا بود مقصودش
بنا کرد از اضافات همان گِل، کهکشانها را
ستون خانه را تا عرش بالا برد و نادانها
بنا کردند پای آن بنا، دیوار حاشا را
چه میفهمد کسی این در برای شخص پیغمبر
تداعی میکند دروازۀ عرش معلا را
اگر توحیدشان را با حضور قلب میخواندند
نمیانداختند امروز پشت گوش «اسری» را
اگر یکبار میخواندند کوثر را چه میدیدند؟
مقام حضرت زهرا سلاماللهعلیها را..
چه میبینم خدا! وا شد به جایی پای بعضیها
که بیرخصت محمد هم به آن نگذاشته پا را..
دری را با لگد وا میکنند اکنون که میکائیل
از آن در میبرد هر روز و هر شب رزق دنیا را
دری را با لگد وا میکنند اکنون که عزرائیل
بر آن با نیت قربت کشیده بال و پرها را
اگر در بشکند شاید بفهمند اهل این کوچه
که در یک تُنگ جا دادهست پیغمبر دو دریا را
اگر بیرون بیاید از غلاف صبرِ حیدر، تیغ
حریفی نیست بین جمعیت این مرد تنها را
ولی مولا شدن تنها به تیغ و زورِ بازو نیست
خدا این بار میخواهد بسنجد صبر مولا را
نگردید ای جماعت! قبر زهرا را نمییابید!
علی تنها درون سینه جا میداد غمها را
📝 #محمدحسین_ملکیان