نکته نهم : در حجاب بودن علّت برای معلول
تنزل ، به دنبال خود ، حجاب را به همراه دارد و علّت با ایجاد در حجاب قرار می گیردکه در این میان ، حجاب چیزی جز همان ایجاد و خلقت خلق نمی باشد . ایجاد ، موجوب محدودیت وجود می شود و همین محدودیت عاملی است که نامحدود را در حجاب قرار می دهد ولی اینگونه نیست که نامحدود حجابی غیر از خود و غیر از محدود داشته باشد و بلکه خلقتِ محدود ، حجابی برای خالق نامحدود است . در روایتی وارد است که « لیس بینه و بین خلقه حجاب غیر خلقه »
هر چه در قوس نزول ، تنزّل بیشتر می شود ،حجاب ها هم بیشتر می شود و به گونه ای می شود که موجودِ در نهایت نزول ، در حجابی افزون در نسبت به علّت به سر می رود .
از اینرو علت باطن و ملکوت معلول است . علت با ایجاد و تنزل دفعی که صورت می گیرد باعث می شود که در بطون قرار بگیرد و از اینرو در خفاء صورت می گیرد که بطون معلول را رقم می زند و بدین جهت می توان گفت که علّت ، که حقیقتِ معلول است ، باطن و معلول که رقیقتِ علّت است ، ظاهر برای آن می شود و همین که علّت با معلول که رقیقتِ آن است خود را ظاهر می کند در حجاب قرار می گیرد .
001_99.11.30، ،تبیین نظام وارهستی شناسی عالم.mp3
33.33M
#تبیین_نظام_وار_هستی_شناسی_عالم
حجت الاسلام استاد مهدی منصوری
جلسه اول
002_99.12.1،تبیین نظام وار هستی شناسی عالم.mp3
33.24M
#تبیین_نظام_وار_هستی_شناسی_عالم
حجت الاسلام استاد مهدی منصوری
جلسه دوم
نکتۀ دهم : سیر از بساطت ( احدیت ) به ترکیب
معلول با تنزلی که از علّت دارد ، موجب این می شود که معلول مرکب شود و هر چه به ضعف آن افزوده شود ، از ترکیب های گوناگون برخوردار می شود . همین که علّت ، ایجادی دارد ، وجودی به وجود می آید که همانطورکه وجودی دارد ، به همان وزان عدم هم دارد و بدون این عدم نیست ولی دلیل اینکه عدم دارد این است که وجودی دارد که ایجاد شده است و وجودِ ایجاد شده ، به جهت اینکه ایجاد شده است ، وجودی مافوق می خواهد ، باید به گونه ای باشد وجودی مافوق داشته باشد که مافوقیت ، بسته به داشتن عدم است که اگر عدم نداشته باشد ، جایی برای مافوق نمی ماند و از اینرو ایجاد برای آن معنا ندارد . وجود اقتضای نبودن ندارد و نمی تواند نقیض خود را مطالبه کند و بلکه وجودِ ایجاد شده است که نداری را به همراه دارد و ترکیبی از دارائی و ندارائی برای خود رقم می زند . به خاطر جهتِ تنزّل و ایجاد می توان گفت که اولین و پایه ترین نوع ترکیب ، ترکیب از وجود و عدم می باشد . با افزوده شدن جهت عدمی ، ترکیب وجود و عدم ، به اشکال مختلف ظهور می کند ؛ اینکه همیشه همراه ترکیب از وجود و عدم ، ترکیب از وجود و ماهیت است ، مسلّم است ولی اینکه سایر تراکیب را داشته باشد بسته به میزان جهت عدمی که پیدا می کند ؛ پس با ایجاد بیشتر خود را از بساطت دور می کند و به ترکیب می رساند و بعد از آن منطقۀ عدم می باشد . عالَم ، از وجود شروع می شود و بعد به ایجاد می رسد و بعد از آن حوزۀ عدم است . عالَم از وجوب شروع می شود و بعد به امکان می رسد و بعد از آن جهت عدمی است . از علم محض شروع می شود و به ترکیب از علم وجهل می رسد و بعد از آن به جهل محض می رسد و از قدرت محض می رسد و به ترکیب از قدرت و عجز می رسد و بعد از آن به عجز محض می رسد و از حیات محض ، به ترکیب به حیات و ممات می رسد و بعد از آن به ممات محض می رسد . از نور محض شروع می شود و به ترکیب از نور و ظلمت می رسد و بعد از آن به ظلمت محض می رسد .
موجودی که وجودی از سر ایجاد ندارد و بلکه فوق ایجاد می شود و قبلیت از ایجاد دارد ، تنزّل نکرده است و همین عدم تنزل ، باعث می شود صفاتی را که تنزّل به همراه داشت ، را دیگر نداشته باشد . موجودی که تنزل نکرده است ، وجود است و فوق مرتبه است و نمی شود حقیقتی غیر از وجود داشته باشد و از اینرو ترکیبی ندارد و در اوج بساطت است .
تعبیر دیگر از اینکه سیر عالَم از بساطت به ترکیب است ، این می باشد که سیر عالَم از تجرّد به مادیّت است ؛ ضرورت در شکلِ ویژۀ خود که به طور صمدیّت ظهور می یابد در عالی ترین وجه تجرّد خود را نشان می دهد و از اینرو در اوج سبوّحیّت و تنزّه به سر می برد و هر چه رو به پایین می آید دیگر خبری از سبّوحیّت و تنزّه نیست و بلکه فاصله از سبّوحیت و تنزّه می یابد و از این جهت ، در ابتداء تجرّد از عدم و به تبع آن تجرّد از ماهیّت دارد ( واجب الوجود ) و بعد از آن تجرّدی از ماهیت ندارد ولی تجرد از صورت دارد و عالَمش ، عالَم معنا است و واقعیتی جز معنا نیست ( عالَم عقل ) و بعد از آن به جهت تنزّل ، جهت صوری در کنار معنا می یابد ( عالَم مثال ) و بعد از آن جهت معنوی می یابد و در عین حال از جهات و شئون صوری مثالی برخوردار می شود و خود را در فعل متعلّق به ماده می کند ( نفس ) و بعد از آن آرام آرام بدون اینکه در ذات ، مجرّد از مادّه باشد ، در ذات خود را به مادّه متعلق می کند و تمام ذاتش مادّی است ( صورت های حالّ در مادّه ) و آرام آرام ذات استقلالی را هم از دست می دهد و بعد از آن حالت و صفت می شود ( عرض ) و در نهایت حتّی حالت و صفت بودن را هم از دست می دهد و خودش را باید در طرفین بیابد . ( وجود رابط )
سیر از سبّوحیّت و قدّوسیت ، به تشبیه موجب شکل گیری عوالم گوناگون است تا جایی که هنوز سبّوحیت پابرجاست ، عالَم عقل و بعد از آن عالَم مثال شکل می گیرد و بعد از آن که تشبیه به میدان پا می گذارد ، عالَم مادّه ظهور می یابد . از اینرو در جهت تشبیهی خود را با عالَم مادّه ظاهر می سازد و به طور تنزیهی خود را در عالَم عقل آشکار می کند . با تنزیهِ خدای متعال ، خدا از دسترس خارج می شود و با تشبیه ، خدای متعال ، نزدیک می شود و اینگونه است که می توان با او ارتباط برقرارکرد و او را یافت .
نکتۀ یازدهم : سیر از اندماج ( جمعیّت ) به تفصیل ( تفرّق )
بذر در علّت ملکوتی است نه ملکی . بذر و قوۀ ملکوتی ، همان بالفعل است که تفصیل یافتگی ندارد و به اجمال و اندماج است که باید به تفصیل در آید که با ایجاد به تفصیل در می آید . همۀ کمالات به گونه ای که در تنافی با بساطت نباشد ، در علّت موجودند که با ایجاد ، به تفصیل موجود می شوند . آن علت ، بسیط الحقیقه ای که کل الاشیاء است و در عین حال هیچ یک از اشیاء نمی باشد حال همان بذر و قوه ای است که مندمجا همه را بدون حفظ تقدّر و محدودیت در خود دارد . ایجاد تقدرّی را رقم می زند که این تقدّر با تنزّل همراه است . « ان من شیء الّا عندنا خزائنه و ما ننزّله الّا بقدرٍ معلوم » عالَم باز شدۀ وجودِ حضرت حق در نظام هستی می باشد و از اینرو هر چه در عالَم است از اوست « الحقّ من ربّک » و در جهتِ تفصیل یافتگی مرآتی آن ذات می باشد . « سنریهم آیاتنا فی الآفاق و فی انفسهم حتّی یتبیّن لهم انّه الحق »
همۀ کمالات در ذات حقّ تعالی به اینگونه است که اوّلش غیر از آخر نیست و همه اش در همان ذات به نحو احدی جمع است و تفرّق و تفصیلی در آن ذات وجود ندارد و از اینرو اوّلیّت آن عین آخریت است و آخریت آن عین اولیّت است به خلاف وجود موجودات ناقص که خود را باید در حرکت پیدا کنند که حرکت نشان می دهد که اوّل آنها غیر از آخر است و آخر آنها غیر از اوّل است .
دوازدهم : سیر عالَم از وحدت به کثرت است ( پیدایش وحدت عددی )
همین که موجودی محدود می شود ، فرض و امکان دوئیت برای آن وجود ، می باشد . همین محدودیت ، راه را برای گذر از آن امکان پذیر می کند و امکان گذر از آن موجب این می شود که این وجود ، وجود اول باشد و بعد از آن وجود دوم که وجود دوم غیر از اول باشد و اول غیر از دوم باشد چون گذر از آن صورت گرفته است . اما موجودی که از وحدت غیر عددی برخوردار است ، به جهت این است که نامحدود است و تنزّلی نکرده است و از اینرو گذر از آن امکان پذیر نیست و نمی شود دوئی برای آن در نظر گرفت و نه تنها دومی ندارد و بلکه فرض دوئیت هم برای آن ممکن نیست . وحدت عددی راه را برای کثرات باز می کند و اجازه تعدد و اختلاف می دهد . موجودی که دوم برای موجودی اول است ، غیر از موجود اول است و موجود اول هم غیر از دوم است و همین باعث می شود که بگوییم که « اوله غیر آخره و آخره غیر اوله » . در روایتی وارد است که « من حدّه فقد عدّه »
نکتۀ سیزدهم : سیر نزولی عالَم سیر از فعلیت به قوه است
سیر عالَم از فعلیت است که در نهایت خود را به قوه می رساند و به جایی می رسد که قوۀ محض در بین موجودات مطرح می گردد ؛که همه اینها بر اساس تنزّلی است که موجودات در عالم دارند . موجودات در سیر تنزلی عالَم به جایی می رسند که فعلیت آنها آمیختۀ با قوه است و نقص آنها به نحو قوه جلوه گر می گردد و به عبارتی به گونه ای می شود که مقطعی از حرکت به حساب می آید و به تعبیری جهت قوه و استعداد پیدا می کند که آنهم به جهت وجودِ قوه و ماده محض است . هر چه که جهت عدمی شیء بسیارتر شود ، خود را از فعلیت دور می کند و بعد به قوه می رساند و بعد از آن منطقۀ عدم می باشد
نکته چهاردهم : سیر عالَم از ثبات به تغیرّ است
موجودی که تنزّل نیافته است همه اش در ثبات و به نحو احدی شکل می گیرد و پراکندگی در ذات نیست و همۀ کمالات را به نحو احدی صمدانی در خود دارد ولی به محض اینکه تنزّل در عالم صورت بگیرد و این تنزّل ادامه یابد ، دیگر نمی توان همۀ آن را در « آن » یافت و به گونه ای است که کلّ اش را باید در کلّ مدّت زمان و بعض اش را در بعض مدّت زمان پیدا کرد و اینگونه نیست که بتوان همه اش را در « آن » پیدا کرد . همین که وجود تنزّل می یابد و قوّه مطرح می شود در اینصورت ذاتی شیئی که قوّه در آن است این است که حرکت کند و خودش را حرکت پیدا کند و در اینصورت در حدوث زمانی قرار دهد . تغیّر در ضعف وجود شکل گرفته است .
برنامه کلاس ها در مشهد مقدس
اول : مدرسه مطلوب و ایده آل ؛ ساعت ۷:۴۵ تا ۹ صبح
دوم : کیفیت تحصیل ( سلوک علمی ) ؛ ساعت ۹:۱۵ تا ۱۰:۳۰ صبح
سوم : طرح کلی اندیشه اسلامی ؛ ساعت ۱۰:۴۰ تا ۱۱:۳۰ صبح
محل : ابتدای خ شیرازی ؛ مدرسه نواب
هدایت شده از کانون تفکر
001_99.5.11طرح کلی اندیشه اسلامی .m4a
32.65M
#طرح_کلی_اندیشه_اسلامی
درس اول
حجت الاسلام استاد مهدی منصوری
جلسه اول
هدایت شده از کانون تفکر
002_99.5.12,طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن .m4a
39.51M
#طرح_کلی_اندیشه_اسلامی
درس دوم
حجت الاسلام استاد مهدی منصوری
جلسه دوم
هدایت شده از کانون تفکر
003_99.5.13،طرح کلی اندیشه اسلامی.mp3
16.16M
#طرح_کلی_اندیشه_اسلامی
درس سوم
حجت الاسلام استاد مهدی منصوری
جلسه سوم