⚡️ تفقه دینی باید #حکمتساز باشد. تفقه دینی باید تکامل پیدا کند و حکمت حکومتی و حکمتهای مضاف به علوم را پوشش دهد و استنباط کند.
⚡️ علم دینی بر اساس حکمتهای مضاف تولید میشود نه فلسفههای مضاف..
💠 استاد سید محمدمهدی میرباقری:
🔸 «اگر بخواهید حاكميت دين واقع بشود، بايد #فلسفه_روش_تحقيقِ شما در حوزه تفقه ديني، امكان تفقه در مقياس پاسخگويي به مسائل #حکمتهای_مضاف در حوزه علوم را به شما بدهد. الان تفقه شما ظرفيت پاسخگويي به مسائل حکمتهای مضاف را ندارد. اينكه زود ما ميرويم سراغ عقل و از عقل پاسخ ميخواهيم، بهخاطر اين است كه ظرفيت تفقه ديني ما امكان پاسخ گويي به اين مسائل را ندارد؛ خود ما هم باور كردهايم كه دينمان حداقلي است!»
🔸 «اگر میخواهيم علم دينی را از طريق فلسفههای مضاف درست كنيم، حکمتهای مضاف بايد از متن دين استنباط بشود، نه از فلسفه. و اين میطلبد كه تفقه دينی تكامل پيدا كرده باشد، به طوری كه حكمت حكومتي، و همچنین اخلاق حکومتی و فقه حکومتی از دل آن استنباط بشود.»
🔸 «تفقه ديني، حكمتساز است. حجيت حكمت هم در پایان به همين استناد بر میگردد. من به نظرم ميآيد آقايان هم حجيت حكمت را به همين ميدانند. اينكه ابنسينا از برهان نظرِ خودش در بحث معاد جسماني رفعيد ميكند، از اين جهت است كه حجيت تفكر خودش را به ايمانش ميداند منتها نفرموده. اين كه تفكرِ فيلسوفانه نيست! ما همين را ميگوييم که: مقننش كنيد. صدرالمتألهين عمده معارفش را مستند به نقل ميكند، منتها رنگ عقلي میدهد. حرف ما هم همين است: ميگوييم عقل بايد در خدمت هماهنگسازی محصولات خودش مبتنی بر دین باشد.»
🔗 https://eitaa.com/mirbaqeri_ir/3398
#حکمت_کاربردی
☑️ @mirbaqeri_ir
🔵 یادآوریِ سیر پرونده فلسفه:
1⃣ معرفی آثار فلسفۀ روش
2⃣ معرفی اجمالیِ روش تحقیق هماهنگساز
3⃣ توضیح نحوۀ هماهنگیِ روشهای سهگانه
4⃣ تبیین چیستی #حکمت (بهعنوان خروجیِ روش استنباط) و تفاوتش با #فلسفۀ_روش
👈 در ادامۀ پرونده، مطالب دیگری درباره هماهنگی روشها و نیز درباره #حکمت همرسانی میشود و سپس مطالبی درباره #مکتب (که حکمت، جزئی از مکتب است)، همرسانی میشود (5⃣) و در پایان، مطالبی درباره محاسن و خلأهای #حکمت_صدرایی (6⃣) تقدیم خواهد شد.
#ادمین
🔵 بعضی از عناوین پرونده، تا کنون:
➖ فلسفۀ شدن یا #فلسفه_روش پشتیبان و پشتوانهای است برای جریان یافتن مبانی دینی در علوم و دانشها.
➖ هماهنگیِ بین «معرفتهای دینی و معرفتهای علمی»، نيازمند هماهنگیِ روشها و متدلوژیهای آنهاست، و هماهنگیِ روشها نیازمند فلسفۀ روش.
➖ #فلسفۀ_روش، نظام روش تحقیق را بهگونهای بازطراحی میکند که حضور و نقشآفرینیِ دین را در ساحت علم بپذیرد.
➖ قبل از تولید #حکمتهای_مضاف، ابتدا باید فلسفۀ روشِ تحقیق درست کنید.
➖ حکمت بايد زيرمجموعه وحی قرار بگيرد. نبايد يک دستگاه موازی با دستگاه انبيا به نام فلسفه در عالم داشته باشيم.
➖ #فلسفهٔ_روش زمینهسازِ دستيابی به «اخلاقِ حکومتی، #حكمتِ_حكومتی و فقهِ حكومتی» است.
➖ فلسفه (حکمت) در طول وحی است، نه در عرض وحی.
➖ #فلسفۀ_روش را پیش از استنباط، تولید میکنید و #حکمت را پس از استنباط.
➖ باید دامنۀ #فقاهت گسترش پیدا کند تا بتواند #حکمت را هم پوشش دهد.
➖ تفقه دینی باید #حکمتساز باشد. تفقه دینی باید تکامل پیدا کند و حکمت حکومتی و حکمتهای مضاف به علوم را پوشش دهد و استنباط کند.
🔗 متن کامل پرونده (در حال #بهروزرسانی):
🌐 https://eitaa.com/mirbaqeri_ir/3398
💥 #مکتب_هنری مجموعه آموزههای اخلاقی، حکمی و فقهی است که شما ميتوانيد از منابع دینی در موضوع هنر استنباط کنید./ #مکتبهای_مضاف پایۀ تولید #علم_دینی هستند.
💠 استاد سید محمدمهدی میرباقری:
«مباني هنر بايد از مجموعهگزارههاي توصيفي، تکليفي و ارزشي دين استنباط بشوند که ما از آن تعبير ميکنيم به #مکتب_هنري اسلام.
مکتب هنري اسلام مجموعه آموزههايي است که شما ميتوانيد از منابع دینی در موضوع هنر استنباط کنید، اعم از آموزههاي اخلاقي حکمی و فقهی.
البته دخالت دين در هنر بايد دخالت در مقياس تکامل هنر باشد و نقشه تکامل هنر از دين به دست بيايد، نه اينکه هنر، مسير تکاملي خودش را طي کند و بعد ما بخواهيم در پايان، خروجيهايی را که هنر داشته، بياوريم و مميزي شرعي بکنيم! بلکه بايد رابطه بين معارف ديني و هنر يک رابطه فرايندي باشد؛ به تعبيري، آموزههاي ديني بايد در تکامل هنر نقش ايفا بکنند.
ما اگر بخواهيم هنر ديني داشته باشيم آن علمي که ميتواند علم پايه باشد عبارت است از مکتب هنري اسلام، نه فلسفه هنر. #مکتب_هنر را بايد جايگزين #فلسفه_هنر بکنيم. فلسفه هنر عبارت است از يک فلسفه مضافي به موضوعي به نام هنر که بهلحاظ منابع و منطق، ذيل فلسفه عام تعريف ميشود، ولي مکتب هنری بهلحاظ منابع و روش ذيل #تفقه_دينی تعريف میشود. تلقي ما اين است که هنر، هنگامی اسلامی ميشود که ذيل مکتب هنر شکل بگيرد نه ذيل فلسفه هنر به مفهوم دقيقش. يعني سؤال این است که آيا ما بايد علوم را تحت سيطره فلسفه قرار بدهيم و از طريق #فلسفههاي_مضاف بر علوم اثر بگذاریم؟ يا اینکه تحت سيطره دين قرار دهیم (از طريق #حکمتهای_مضاف به موضوعات و از طريق #مکتبهای_مضاف به موضوعات). يعني همانگونه که ما بهجاي فلسفه اقتصاد، #مکتب_اقتصادي داريم که مجموعه آموزههاي ارزشي، توصيفي و تکليفي دين در حوزه اقتصاد (اعم از خرد و کلان و توسعه) است، در عرصه هنر هم همينطور است.
بر همين اساس، تلقي اين است که اگر بخواهيد يک حکمت مضاف به هنر داشته باشيد، بيش از آن که بايد با منابع عقلي و فلسفي و روشي کار کند بايد مستند به منابع دينی و وحی بشود. البته اين بهمعناي انکارِ دانشهای پشتيبانِ هنر، اعم از دانشهای تجربي و نظري و... نیست. آنچه ما نياز بدان داريم دانشهاي مربوط به عرصه هنر هم هست، ولي در جاي خودش بايد بحث بشود که آن دانشها هم ذيل مکتب هنري بايد شکل بگيرند و آن دانشها هم صبغه ديني پيدا بکنند.»
#حکمت_و_مکتب
#مکتب_تربیتی
#مکتب_اقتصادی
#مکتب_هنری
#مکتبهای_مضاف
@mirbaqeri_ir
@KanooneQarbshenasiAndisheIslami