eitaa logo
🌷دارالقرآن سردار شهید جنگروی دانشگاه امام حسین علیه السلام
795 دنبال‌کننده
10.8هزار عکس
1.2هزار ویدیو
39 فایل
🔶برگزار کننده: 🔷دوره های تخصصی حفظ قرآن 🔷دوره های تخصصی حفظ نهج البلاغه 🔷فصیح خوانی 🔷تجوید و صوت و لحن 🔷تفسیر و تدبر و مفاهیم 🔷حفظ خردسالان 🔷 روخوانی خردسالان 🔺 ویژه: خواهران، برادران،خردسالان 📱شماره تماس:09198359943 🆔 @eh8359
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🖤 ▪️شعری به نام نامی ما "در" شروع شد... اشکی به حال غربت حی"در" شروع شد... ▪️این"در"که قافیه‌ست،مگوهاست در دلش... اصلا تمام فاجعه از "در" شروع شد... 🏴السَّلامُ عَليکَ يا اَميرالمؤمنين علی ابن ابى طالِب عليه السلام. 🏴السَّلامُ عَلیَکِ یا فاطِمَةَ الزَّهرا سلام اللّه عَليها. 🏴 🤲 ‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎ _🍃🌷🍃________🍃🌷🍃____ 🆔 http://eitaa.com/kanoonquranshahedjangravi _🍃🌷🍃__________🍃🌷🍃___
♠️چله خوانی حدیث شریف کساء♠️ 🤲به نیت شِفاء عاجل کودک منظوره همه با هم، هم‌نوا می شویم 🤲 ❇️ آیت الله بهجت سفارش می کردن : برای شفای مریض حدیث کساء را مکررا بخوانید و هنگام خواندن در مجلس عود روشن کنید. اللهم اشف کل مریض🤲 ⏳شروع چله : ۲۸ دی ماه ،همزمان با شهادت بانوی دوعالم خانم فاطمه ی زهرا (س). ✍علاقه مندان جهت شرکت در چله خوانی به آی دی زیر مراجعه نمایند: 🆔: @khorshed_313 📜 🤲 🤲 _🍃🌷🍃_______🍃🌷🍃_____ 🆔 http://eitaa.com/kanoonquranshahedjangravi _🍃🌷🍃_________🍃🌷🍃___
Hadith-Kisa-Samavati (1).mp3
14.19M
♠️حدیث شریف کساء♠️ 🎤بانوای:حاج مهدی سماواتی ❇️ قرائت می کنیم حدیث شریف کساء را به نیت تعجیل در فرج مولایمان صاحب الزمان وشفای عاجل همه بیماران، ❇️الخصوص کودک معصوم منظوره ان شاءا...🤲 _🍃🌷🍃________🍃🌷🍃____ 🆔 http://eitaa.com/kanoonquranshahedjangravi _🍃🌷🍃__________🍃🌷🍃___
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏴شام غریبان بچہ‌ها دل بیقرارند این ڪودڪان دیگر شب راحٺ ندارند 🏴طفلان زهـرا جای بازوهاےمادر صورٺ بہ روےقبرخاڪے مےگذارند _🍃🌷🍃________🍃🌷🍃____ 🆔 http://eitaa.com/kanoonquranshahedjangravi _🍃🌷🍃__________🍃🌷🍃___
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❇️ساعت ۲۰ به رسم عاشقی❇️ به رسم عاشقی هر شب ساعت ۲۰ به وقت امام رضا صلوات خاصه امام رضا علیه السلام نیت کنید : ﺍﻟﻠﻬّﻢَ ﺻَﻞّ ﻋَﻠﻲ ﻋَﻠﻲ ﺑﻦْ ﻣﻮﺳَﻲ ﺍﻟﺮّﺿﺎ ﺍﻟﻤﺮﺗَﻀﻲ ﺍﻻ‌ﻣﺎﻡِ ﺍﻟﺘّﻘﻲ ﺍﻟﻨّﻘﻲ ﻭ ﺣُﺠَّّﺘﻚَ ﻋَﻠﻲ ﻣَﻦْ ﻓَﻮﻕَ ﺍﻻ‌ﺭْﺽَ ﻭ ﻣَﻦ ﺗَﺤﺖَ ﺍﻟﺜﺮﻱ ﺍﻟﺼّﺪّﻳﻖ ﺍﻟﺸَّﻬﻴﺪ ﺻَﻠَﻮﺓَ ﻛﺜﻴﺮَﺓً ﺗﺎﻣَﺔً ﺯﺍﻛﻴَﺔً ﻣُﺘَﻮﺍﺻِﻠﺔً ﻣُﺘَﻮﺍﺗِﺮَﺓً ﻣُﺘَﺮﺍﺩِﻓَﻪ ﻛﺎﻓْﻀَﻞِ ﻣﺎ ﺻَﻠّﻴَﺖَ ﻋَﻠﻲ ﺍَﺣَﺪٍ ﻣِﻦْ ﺍﻭْﻟﻴﺎﺋِﻚَ.  آمدم ای شاه پناهم بده😢😢 التماس دعا🤲 _🍃🌷🍃______🍃🌷🍃____ 🆔 http://eitaa.com/kanoonquranshahedjangravi _🍃🌷🍃________🍃🌷🍃___
🥀🍂 🍂 ❇️ ﷽❇️ 🍂 🌹بسم ربِّ الشهدا🌹 🌧 💠( به روایت منیره ارمغان ؛ همسر شهید ) 🔸پرسید (( حالا که همه ی حرف ها رو زدیم نظرتون چیه؟)) انتظار این سوال را نداشتم.می خواست همان جا بله را از خودم بشنود.نمی خواستم توی ذوقش بزنم،اما هر کاری کردم خجالت نگذاشت چیزی که ته قلبم بود را روی زبان بیاورم و بگویم بله.گفتم:(( به پدرم می گم بهتون بگن.)) جدای از خجالت، نظر پدر و مادر برایم اهمیت داشت.دلم می خواست رضایتشان را بگیرم، بعد با خاطر آسوده پای سفره ی عقد بنشینم.پدرم با اینکه آدم توداری بود، از چهره اش می شد فهمید آقا مهدی را پسندیده.داماد به دل مادرم هم نشسته بود.هر دوی شان نظرم را پرسیدند.سکوت کردم؛ از آن سکوت هایی که بوی رضایت می دهد.وقتی حاج خانم زنگ زد جواب بگیرد، هم بله را گفتیم، هم قرار گذاشتیم برای بله بُران. 🔸بار دومی که آقا مهدی آمد خانه مان، راجع به مهریه هم حرف زده بودیم.گفتم:(( من با عددهای خوش یمن موافقم، مثلاً چهارده سکه.)) انگار حرف دلش را زده بودم.مهلت نداد و گفت: (( منم نظرم همینه.)) آن شب کنار پدرش نشسته بود.مهریه را با دستخط خودش نوشت؛ یک جلد کلام الله مجید و چهارده سکه ی بهار آزادی. 🔸 رفتیم خرید؛ من و آقا مهدی و خواهرش.یک حلقه برای من خریدند.حلقه را با هم پسندیدیم.حدس می زدیم حلقه دست نکند.پدرم یک انگشتر عقیق برایش خریده بود‌.مادرش خیلی دوست داشت عقدمان را امام بخوانند، ولی آقا مهدی گفت:(( امام باید برای مسائل مهم مملکت وقت بذارن، نمی خوام وقتشون رو بگیریم‌.می ریم پیش آقای راستی.خودم هماهنگ می کنم.)) 🔸نزدیک غروب رفتیم منزل آقای راستی.دور تا دور اتاق پشتی گذاشته و پتو پهن کرده بودند.اتاق مراجعین بود و هیچ تشریفاتی نداشت.برای اولین بار بود که کنار هم می نشستیم.حس خوبی داشتم.آقای راستی پیش از اینکه خطبه را بخوانند، گفتند: (( الان وقت استجابت دعاست.برای همه ی رزمندگان و رفع گرفتاری مسلمان ها دعا کنید.)) بعد هم نصیحتمان کردند:(( سعی کنید با هم خوب باشید.اخلاق خوب همه چیز با خودش می آورد؛ عشق، دوستی و سلامتی.از دست هم ناراحت نشوید.اگر در زندگی ناراحتی پیش آمد، زود از دل هم دربیاورید.نگذارید کینه در دل هایتان جا کند.)) 🔸باهم قرار گذاشته بودیم وقت خواندن خطبه، سوره ی نور را بخوانیم و تا هرجا که خواندیم، بعداً سوره را تمام کنیم.قرآن را باز کردم.سوره ی نور آمد.وقتی حاج آقا شروع کرد، ما هم آرام بسم الله گفتیم و آیه آیه را زیر لب باهم خواندیم.بله را که گفتم، نگاهمان باهم تلاقی کرد.یک دنیا عشق و محبت را توی چشم های نجیبش دیدم. 🔸 زندگی مشترک من و آقامهدی از زیر سقف همان اتاق ساده شروع شد.بعد عقد رفتیم حرم.راهی نبود، یک مسیری را با ماشین رفتیم و بقیه ی راه را پیاده.قدم هایمان را باهم برمی داشتیم، طوری که نه عقب بیفتیم، نه جلو برویم.بااین که تجربه ی شیرینی بود اما معذب بودم.آقا مهدی سکوت میانمان را شکست.تا خود حرم گفت و گفت.گفتنی هایش از جنگ و جبهه بود؛ از رفتار بسیجی ها، از مردانگی و فداکاری هایشان، از اینکه با سن کم خیلی خوب مسائل را درک می کنند.بعد لحنش عوض شد و گفت:(( راستی شنیدی می گن پاسدارا بیشتر از شیش ماه زنده نمی مونن؟)) شوخی را با خنده درهم کرد و ادامه داد: (( هر کسی هم که بیشتر بمونه، می زنن پشت کمرش و می گن برو که زیادی موندی، اینجا دیگه جات نیست.)) از خنده هایش بی اختیار به خنده افتادم. آن قدر مجذوب حرف هایش بودم که نفهمیدم کی رسیدیم به ورودی حرم. ⏪... _🍃🌷🍃_____🍃🌷🍃____ 🆔 http://eitaa.com/kanoonquranshahedjangravi _🍃🌷🍃_______🍃🌷🍃___