#یکشنبه_های_علوی_و_فاطمی🖤
▪️شعری به نام نامی ما "در" شروع شد...
اشکی به حال غربت حی"در" شروع شد...
▪️این"در"که قافیهست،مگوهاست در دلش...
اصلا تمام فاجعه از "در" شروع شد...
🏴السَّلامُ عَليکَ يا اَميرالمؤمنين علی ابن ابى طالِب عليه السلام.
🏴السَّلامُ عَلیَکِ یا فاطِمَةَ الزَّهرا سلام اللّه عَليها.
#عزادارحضرت_مادر🏴
#اللهم_عجلـــ_لولیڪ_الفرجـ 🤲
_🍃🌷🍃________🍃🌷🍃____
🆔
http://eitaa.com/kanoonquranshahedjangravi
_🍃🌷🍃__________🍃🌷🍃___
♠️چله خوانی حدیث شریف کساء♠️
🤲به نیت شِفاء عاجل کودک منظوره
همه با هم، همنوا می شویم 🤲
❇️ آیت الله بهجت سفارش می کردن :
برای شفای مریض حدیث کساء را مکررا بخوانید و هنگام خواندن در مجلس عود روشن کنید.
اللهم اشف کل مریض🤲
⏳شروع چله : ۲۸ دی ماه ،همزمان با شهادت بانوی دوعالم خانم فاطمه ی زهرا (س).
✍علاقه مندان جهت شرکت در چله خوانی به آی دی زیر مراجعه نمایند:
🆔: @khorshed_313
#حدیث_شریف_کساء📜
#اللهم_اشف_کل_مریض🤲
#اللهم_عجل_لولیّک_الفرج🤲
_🍃🌷🍃_______🍃🌷🍃_____
🆔
http://eitaa.com/kanoonquranshahedjangravi
_🍃🌷🍃_________🍃🌷🍃___
#چله_حدیث_شریف_کساء
#اللهم_اشف_کل_مریض
_🍃🌷🍃___🍃🌷🍃__
🆔
http://eitaa.com/kanoonquranshahedjangravi
_🍃🌷🍃___🍃🌷🍃__
Hadith-Kisa-Samavati (1).mp3
14.19M
♠️حدیث شریف کساء♠️
🎤بانوای:حاج مهدی سماواتی
❇️ قرائت می کنیم حدیث شریف کساء را به نیت تعجیل در فرج مولایمان صاحب الزمان وشفای عاجل همه بیماران،
❇️الخصوص کودک معصوم منظوره
ان شاءا...🤲
#حدیث_شریف_کساء
#حاج_مهدی_سماواتی
#اللهم_اشف_کل_مریض
#دارالقران_شهید_علی_جنگروی
_🍃🌷🍃________🍃🌷🍃____
🆔
http://eitaa.com/kanoonquranshahedjangravi
_🍃🌷🍃__________🍃🌷🍃___
🏴شام غریبان بچہها دل بیقرارند
این ڪودڪان دیگر شب راحٺ ندارند
🏴طفلان زهـرا جای بازوهاےمادر
صورٺ بہ روےقبرخاڪے مےگذارند
#أم_الحسن_والحسین
_🍃🌷🍃________🍃🌷🍃____
🆔
http://eitaa.com/kanoonquranshahedjangravi
_🍃🌷🍃__________🍃🌷🍃___
مداحی آنلاین - گریه نکن حسین میبینه - محمود کریمی.mp3
12M
🔳 #ایام_فاطمیه
🌴گریه نکن حسین می بینه
🌴گریه نکن خدا کریمه
🎤 #محمود_کریمی
⏯ #زمینه
👌#پیشنهاد_ویژه
🤲#التماس_دها
_🍃🌷🍃________🍃🌷🍃____
🆔
http://eitaa.com/kanoonquranshahedjangravi
_🍃🌷🍃__________🍃🌷🍃___
❇️ساعت ۲۰ به رسم عاشقی❇️
به رسم عاشقی هر شب ساعت ۲۰ به وقت امام رضا صلوات خاصه امام رضا علیه السلام نیت کنید :
ﺍﻟﻠﻬّﻢَ ﺻَﻞّ ﻋَﻠﻲ ﻋَﻠﻲ ﺑﻦْ ﻣﻮﺳَﻲ ﺍﻟﺮّﺿﺎ ﺍﻟﻤﺮﺗَﻀﻲ ﺍﻻﻣﺎﻡِ ﺍﻟﺘّﻘﻲ ﺍﻟﻨّﻘﻲ ﻭ ﺣُﺠَّّﺘﻚَ ﻋَﻠﻲ ﻣَﻦْ ﻓَﻮﻕَ ﺍﻻﺭْﺽَ ﻭ ﻣَﻦ ﺗَﺤﺖَ ﺍﻟﺜﺮﻱ ﺍﻟﺼّﺪّﻳﻖ ﺍﻟﺸَّﻬﻴﺪ ﺻَﻠَﻮﺓَ ﻛﺜﻴﺮَﺓً ﺗﺎﻣَﺔً ﺯﺍﻛﻴَﺔً ﻣُﺘَﻮﺍﺻِﻠﺔً ﻣُﺘَﻮﺍﺗِﺮَﺓً ﻣُﺘَﺮﺍﺩِﻓَﻪ ﻛﺎﻓْﻀَﻞِ ﻣﺎ ﺻَﻠّﻴَﺖَ ﻋَﻠﻲ ﺍَﺣَﺪٍ ﻣِﻦْ ﺍﻭْﻟﻴﺎﺋِﻚَ.
آمدم ای شاه پناهم بده😢😢
التماس دعا🤲
#صلوات_خاصه_
#امام_رضا_علیه_السلام
#ساعت_بیست_به_رسم_عاشقی
#آمدم_ای_شاه_پناهم_بده
_🍃🌷🍃______🍃🌷🍃____
🆔
http://eitaa.com/kanoonquranshahedjangravi
_🍃🌷🍃________🍃🌷🍃___
🥀🍂 🍂 ❇️ ﷽❇️
🍂
🌹بسم ربِّ الشهدا🌹
#تنها_زیر_باران🌧
#قسمت_چهل_چهارم
💠( به روایت منیره ارمغان ؛ همسر شهید )
🔸پرسید (( حالا که همه ی حرف ها رو زدیم نظرتون چیه؟)) انتظار این سوال را نداشتم.می خواست همان جا بله را از خودم بشنود.نمی خواستم توی ذوقش بزنم،اما هر کاری کردم خجالت نگذاشت چیزی که ته قلبم بود را روی زبان بیاورم و بگویم بله.گفتم:(( به پدرم می گم بهتون بگن.)) جدای از خجالت، نظر پدر و مادر برایم اهمیت داشت.دلم می خواست رضایتشان را بگیرم، بعد با خاطر آسوده پای سفره ی عقد بنشینم.پدرم با اینکه آدم توداری بود، از چهره اش می شد فهمید آقا مهدی را پسندیده.داماد به دل مادرم هم نشسته بود.هر دوی شان نظرم را پرسیدند.سکوت کردم؛ از آن سکوت هایی که بوی رضایت می دهد.وقتی حاج خانم زنگ زد جواب بگیرد، هم بله را گفتیم، هم قرار گذاشتیم برای بله بُران.
🔸بار دومی که آقا مهدی آمد خانه مان، راجع به مهریه هم حرف زده بودیم.گفتم:(( من با عددهای خوش یمن موافقم، مثلاً چهارده سکه.)) انگار حرف دلش را زده بودم.مهلت نداد و گفت: (( منم نظرم همینه.)) آن شب کنار پدرش نشسته بود.مهریه را با دستخط خودش نوشت؛ یک جلد کلام الله مجید و چهارده سکه ی بهار آزادی.
🔸 رفتیم خرید؛ من و آقا مهدی و خواهرش.یک حلقه برای من خریدند.حلقه را با هم پسندیدیم.حدس می زدیم حلقه دست نکند.پدرم یک انگشتر عقیق برایش خریده بود.مادرش خیلی دوست داشت عقدمان را امام بخوانند، ولی آقا مهدی گفت:(( امام باید برای مسائل مهم مملکت وقت بذارن، نمی خوام وقتشون رو بگیریم.می ریم پیش آقای راستی.خودم هماهنگ می کنم.))
🔸نزدیک غروب رفتیم منزل آقای راستی.دور تا دور اتاق پشتی گذاشته و پتو پهن کرده بودند.اتاق مراجعین بود و هیچ تشریفاتی نداشت.برای اولین بار بود که کنار هم می نشستیم.حس خوبی داشتم.آقای راستی پیش از اینکه خطبه را بخوانند، گفتند: (( الان وقت استجابت دعاست.برای همه ی رزمندگان و رفع گرفتاری مسلمان ها دعا کنید.)) بعد هم نصیحتمان کردند:(( سعی کنید با هم خوب باشید.اخلاق خوب همه چیز با خودش می آورد؛ عشق، دوستی و سلامتی.از دست هم ناراحت نشوید.اگر در زندگی ناراحتی پیش آمد، زود از دل هم دربیاورید.نگذارید کینه در دل هایتان جا کند.))
🔸باهم قرار گذاشته بودیم وقت خواندن خطبه، سوره ی نور را بخوانیم و تا هرجا که خواندیم، بعداً سوره را تمام کنیم.قرآن را باز کردم.سوره ی نور آمد.وقتی حاج آقا شروع کرد، ما هم آرام بسم الله گفتیم و آیه آیه را زیر لب باهم خواندیم.بله را که گفتم، نگاهمان باهم تلاقی کرد.یک دنیا عشق و محبت را توی چشم های نجیبش دیدم.
🔸 زندگی مشترک من و آقامهدی از زیر سقف همان اتاق ساده شروع شد.بعد عقد رفتیم حرم.راهی نبود، یک مسیری را با ماشین رفتیم و بقیه ی راه را پیاده.قدم هایمان را باهم برمی داشتیم، طوری که نه عقب بیفتیم، نه جلو برویم.بااین که تجربه ی شیرینی بود اما معذب بودم.آقا مهدی سکوت میانمان را شکست.تا خود حرم گفت و گفت.گفتنی هایش از جنگ و جبهه بود؛ از رفتار بسیجی ها، از مردانگی و فداکاری هایشان، از اینکه با سن کم خیلی خوب مسائل را درک می کنند.بعد لحنش عوض شد و گفت:(( راستی شنیدی می گن پاسدارا بیشتر از شیش ماه زنده نمی مونن؟)) شوخی را با خنده درهم کرد و ادامه داد: (( هر کسی هم که بیشتر بمونه، می زنن پشت کمرش و می گن برو که زیادی موندی، اینجا دیگه جات نیست.)) از خنده هایش بی اختیار به خنده افتادم. آن قدر مجذوب حرف هایش بودم که نفهمیدم کی رسیدیم به ورودی حرم.
⏪#ادامه_دارد...
_🍃🌷🍃_____🍃🌷🍃____
🆔
http://eitaa.com/kanoonquranshahedjangravi
_🍃🌷🍃_______🍃🌷🍃___